خوشخویى، عبادت است و سکوت، زینت.
امام حسین (ع)
اربعین حسینی (ع) تسلیت باد. التماس دعا.
خوشخویى، عبادت است و سکوت، زینت.
امام حسین (ع)
اربعین حسینی (ع) تسلیت باد. التماس دعا.
حرفهای خواندنی و احساسبرانگیز پیرمرد زلال و دوستداشتنی موسیقی ایران، استاد لوریس چکناواریان در مصاحبه با روزنامهی اعتماد را با هم بخوانیم:
ـ ما همیشه نمیتوانیم شاد باشیم. این شادی با گریه کامل میشود. اتفاقا گریه چیز خوبی است و این حس در کنار دیگر احساساتی که داریم واقعا مهم است. به نظر من اگر گریه نکنیم واقعا میمیریم. همیشه این را میگویم که نیمی از صورت باید بخندد و نیمه دیگرش گریه کند. گریه درست شبیه باران است و همان طور که باران باعث تمیزی طبیعت میشود گریه کردن هم روح و فکر ما را تمیز میکند…
ـ شادی یک احساس است و نشان میدهد که یک نفر واقعا همان احساس را در درونش دارد. این را نمیتوان به عنوان یک نسخه تجویز کرد. نمیتوان به همه گفت که همیشه شاد باشید. بههر حال خیلی از ما به خاطر مشکلات و مسائلی که داریم در غم زندگی میکنیم. حرف من در این است که اجازه بدهیم شادی هم وارد قلب ما شود. اینکه قرار باشد همیشه در غم زندگی کنیم به مرگ ما منجر خواهد شد. در این موضوع من طرفدار تعادل هستم.
ـ … زندگی باید از یکنواختی بیرون بیاید. زندگی مثل یک جنگ است و در این جنگ شما یا میبازید یا برنده میشوید. برای برنده شدن باید باخت. این نگاهی است که من نسبت به زندگی و فعالیتهایم دارم. بدترین موضوع این است که در این بین خودتان را جدی بگیرید. در حالی که باید در کاری که انجام میدهید جدی باشید. این جدی گرفتن خودمان نوعی خودکشی است. اما به هر حال جدیت در کار، ملزومات خودش را هم به دنبال دارد. یکی از این ملزومات وقت گذاشتن برای کار و امتحان کردن و انجام دادن شیوههای مختلف بسته به شرایط کاری است. مهم این است که مأموریتی را که خداوند به ما محول کرده درست انجام دهیم. هیچکسی اگر خداوند راهنمای او نباشد نمیتواند شاعر، نویسنده، موزیسین یا نقاش خوبی شود. ما از خودمان چیزی نداریم و وقتی به دیگر مخلوقات نگاه میکنیم تازه میفهمیم که هیچچیزی نیستیم.
ـ زندگی هیچ قانونی ندارد و اینها که میبینیم قانونهایی است که ما برای خودمان گذاشتهایم. نمیتوان این زندگی را با برنامهریزی پیش برد. به نظر من باید زندگی کرد و در این بین هر چه پیش آید خوش آید. ما اینجا هستیم تا مأموریتی را که خداوند بر عهده ما گذاشته انجام دهیم و اگر خودمان آن را جدی بگیریم خداوند هم به ما کمک خواهد کرد تا در کارمان موفق شویم…
ـ من در عمرم دو چیز بسیار باارزش پیدا کردم: یاد گرفتن و دوست داشتن. هیچ چیز دیگری ـ نه شهرت، نه قدرت، نه توفیق بهخاطر خودش ـ ممکن نیست هرگز چنین ارزش بادوامی داشته باشه. چون وقتی عمر آدم تموم میشه، اگه بتونه بگه (من یاد گرفتم) و (من دوست داشتم)، اونوقت میتونه بگه (من خوشبخت بودم.)
ـ همهی ما مجموع اون چیزایی هستیم که تو زندگی احساس و تجربه کردیم. فقط بچهها ضمیری پاک و روشن دارند. بقیهی ما باید همیشه با اون چیزی که بودیم، زندگی کنیم … و باید حواسمون جمع باشه و اون تجربهها را فقط پیش خودمون نگه داریم.
ـ صرفا زنده موندن مهم نیست. زندگی باید کیفیت داشته باشه، تا ارزش پیدا کنه. برای اینکه کیفیت داشته باشه، ما باید مایل به قبول خطر کردن باشیم …
راما ۲ (کتاب اول)
ـ گمان میکنم گوته بود که گفت همهی چیزهایی را که انسان مشتاق آن است میتوان به چهار جزء تقسیم کرد: عشق، ماجراجویی، قدرت و شهرت. شخصیتهای ما بر این اساس شکل میگیره که مایلیم از هر جزء چقدر داشته باشیم.
باغ راما (کتاب دوم)
ـ در این فکرم که پس سرنوشت چیه؟ چیزی که ما آدما از روی حقایق میسازیم؟ یا واقعیه؟ و اگه سرنوشت واقعا بهعنوان مفهوم وجود داره، چطوری میشه اونو با قوانین فیزیکی توضیح داد؟
ـ این طبیعت بشره، وقتی نمیتونیم به پرسشی بیپایان جواب بدیم، تا وقتی اطلاعات جدیدی بهدست نیاوردیم، اصلا اون پرسش را کنار میگذاریم.
راز راما (کتاب سوم و پایانی)
پ.ن. شاهکار میخکوبکنندهی آرتور سی کلارک و جنتری لی، سه گانهی راما با ترجمهی استثنایی دکتر ناصر بلیغ و چاپ عالی نشر نقطه یکی از عجیبترین تجربیات رمانخوانی زندگی من را رقم زد. قصهای در ظاهر علمی ـ تخیلی و در باطن، عمیقا فلسفی دربارهی رازها و عظمت جهان هستی و کوچکی بشر در برابر آنها. داستان نیکول دژاردن و همراهانش در راما (سفینهی فضایی ارسالی بیگانگان) را بخوانید!
در این دو هفتهی اخیر بزرگداشت خالقِ “ناخدا خورشید” استاد ناصر تقوایی برگزار شد. حرفهای استاد در این برنامه خواندنی است:
ـ گاهی فیلمهای خوبی میبینیم که از زندگی قلابی ما زندگیتر هستند. آن زندگی که در طول سالها ساخته میشود، در فیلم باید در عرض دو ساعت با تمام ظرافتها ساخته شود. هنگام مطالعه کتاب، فرصت دارید اگر متوجه موضوعی نشدید برگردید و دوباره آنرا بخوانید اما در سالن سینما چنین فرصتی برای کسی وجود ندارد. پس فیلمساز هم باید آنچنان هوشمندانه کار کند که کارش نیاز به ورق زدن و برگشت به عقب نداشته باشد؛ هرچقدر هم موضوع فیلم پیچیده باشد، کارگردان باید زبان بیان آن را پیدا کند. سینما چیزی فراتر از زندگی است. زمان در سینما ارزش دیگری دارد که با ساعت معمولی سنجیده نمیشود. همین فشرده کردن زندگی در مدت زمان کوتاه فیلم است که کار دشواری به حساب میآید. اینکه چه مسائلی را نادیده بگیریم و چه چیزهایی را در فیلم به کار بگیریم.
ـ در این میان، فرم فیلم به اندازه دیالوگهای آن تاثیرگذار است. فرم اگرچه بیزبان است اما بیشتر از گفتوگوها شما را در جریان فیلم قرار میدهد. همه سینما گفتوگو نیست و تماشاچی حرفهای، از راههای متفاوتی موضوع فیلم را در مییابد. استنباط من از سینما اینگونه است که تماشاچی نیز باید در کار ما شریک شود؛ تماشاگر باید با فیلم درگیر شود، نه اینکه از «الف تا ی» کارگردان را بپذیرد. هرگز چیزهایی را که تماشاگر میشناسد در فیلم کش نمیدهم. گاهی اوقات برای شیرفهم کردن تماشاگر موضوع را کش میدهید اما موجب گمراهی بیشتر آنها میشوید. این مسائل نیاز به توقف ندارد، چرا که تماشاچی بهسرعت آنها را دریافت میکند.
ـ فیلم خوب بدون وجود یک ساختار خوب غیرممکن است. ساختار، نثری است که یک نویسنده برای روایت داستانش انتخاب میکند. برای هر داستان شیوه بهخصوصی وجود دارد که داستان بتواند در آن نمود پیدا کند. انتخاب یک ساختار باعث میشود که فیلم سنگینتر یا قابل هضمتر شود. قصههای خوب زیادی در سینما داشتهایم که بهدلیل عدم وجود ساختار مناسب برای روایت، از بین رفتهاند. برعکس این قضیه هم وجود دارد؛ قصههای بسیار ساده وقتی به دست فرد کاردان سپرده شود، میبینید چه ویژگیهایی پیدا میکنند و چه کشفیاتی در روایت داستان پیدا میشود.
ـ سینما برای من حرفهای برای ارتزاق نبوده؛ زمانی که تمایل داشته و در ذهنم فیلم تازهای بوده، کار کردهام. تازگی فیلم نه بهعنوان اینکه برای فروش در گیشه باشد، بلکه از این منظر که توان سینما را برای روایت قصه بالا ببرد و ابعادی از زندگی را تصویر کند که در فیلمهای قبل نبوده است. از اینرو هیچگاه خودم را به چیزی عادت نمیدهم.
به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرأت نبخشد و از خداوند بیم داشته باش، بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند.
امام صادق (ع)
شهادت شیخ الأئمه، تسلیت باد.
بهترین ادب آن است که از خود آغاز کنى.
مولا علی (ع)
شب سالگرد شهادت “تنهاترین مردِ خدا” است و شبِ قدر. زمانی برای نگریستن به درونِ خود و نقطهی آغازی دیگر برای اصلاحِ خویشتن. در اوجهای معنوی امشبتان، ما پابستگان این دنیای خاکی را فراموش نفرمایید.
التماس دعا. یا علی.
اصغر فرهادی آن قدر شناخته شده است که لازم نباشد دربارهی او توضیحی بدهیم. او این هفته یک افتخار دیگر برای سینمای ایران کسب کرد و برندهی نخل طلایی بهترین فیلمنامهی جشنوارهی فیلم کن شد. حرفهای اصغر فرهادی در کارگاه فیلمسازیش در جشنوارهی جهانی فیلم فجر امسل، چند هفته از برنده شدن در کن، جذاب و تأملبرانگیز هستند و نشان میدهند که چرا موفقیتهای فرهادی اتفاقی نیست:
ـ ساخت یک ایده بستگی به عمق آن در ذهن شما دارد. ایدهای را که سالها در ذهن شما وجود دارد و هیچگاه فراموش نمیکنید، باید ساخت. من برای «درباره الی» ایدهای نداشتم بلکه تنها عکسی داشتم از فردی که در غروب کنار دریا ایستاده است و انگار کسی از نزدیکانش در دریا غرق شده و او منتظر است. این عکس از ۲۲ سالگی همراه من بود و در ۳۵ یا ۳۶ سالگی توانستم آن را بسازم. این عکس آنقدر در ذهنم ماند که فکر کردم چیزی دارد که باید آن را بسازم. بنابراین بعد از اینکه سالها ایدهای در ذهن شما باقی ماند و فکر کردید شما را رها نمیکند، باید شروع کنید و ایدهی خود را گسترش دهید.
ـ اگر بهترین جوایز دنیا را هم به شما بدهند فیلمی را که دوست نداشتید، نسازید. ما عمر کوتاهی داریم و باید مشخص کرد که چه نوع فیلمسازی میخواهید باشید. اینکه از فیلم ساختن لذت میبرید یا از فیلمساز بودن. درصورتیکه از فیلمساز بودن لذت ببرید این اتفاق زمانی خواهد بود که فیلم روی پرده برود و جایزه بگیرید و دیگران از آن تعریف کنند.
ـ من از فیلم ساختن لذت میبرم و سر صحنه همه کارهایی را که انجام میدهم، دوست دارم. این سخن به معنای خوشحال بودن نیست و اگر کسی چهره مرا سر صحنه ببیند برعکس هم فکر میکند. وقتی هم فیلم «جدایی نادر از سیمین» تمام شد آخرین جملهای که به گروه گفتم این بود که اگر هم این فیلم همین جا متوقف شود ما به اندازه کافی لذت بردیم.
ـ ۹۵ درصد فیلم از ناخودآگاه شما ناشی میشود پس توصیه میکنم نقدهای آثارتان را نخوانید زیرا باعث میشوند خود را بشناسید و دیگر چیزی برای کشف در خودتان باقی نخواهد ماند تا با کمک آن آثارتان را خلق کنید.
کی شود یا رب، امام منتظر مهدی بیاید
آن ولیالله غایب از نظر مهدی بیاید
در دل ما آرزویش، بر لب ما گفتگویش
چشم محرومان بهسویش، کی ز در مهدی بیاید …
این شعر از استاد حبیبالله چایچیان (حسان)، از دوران کودکی سالها است گوشهی ذهنم جا خوش کرده است و این روزها، در این دنیای پر از ظلم و ناخوشی، بیش از هر زمان دیگری در ذهنم تکرار میشود. بهامید دیدار روی ماهش، با قلبهایی شکستهتر از همیشه، دست به دعا برمیداریم که: اللّهم عجل لولیک الفرج …
عید شما مبارک و التماس دعا.
هر چه را دلت قبول نکرد، رهایش کن.
رسول گرامی اسلام (ص)
عید مبعث، نقطهی آغاز رهایی دلها از تاریکیِ خودپرستی مبارک. التماس دعا.
کسی که چهار چیز به او عطا شده از چهار چیز محروم نیست: به آن کس که دعا عطا شد، از اجابت محروم نیست؛ و به آن کس که به او توبه عطا شد، از قبولش محروم نیست؛ و به آن کس که استغفار داده شد، از آمرزش محروم نیست؛ و آن کس که شکر نعمت دارد، از زیادتی آن محروم نیست …
مولا علی (ع)
میلاد امیر مؤمنان، روز پدر و روز مرد مبارک!