همهی ما توانایی داریم. تفاوت در شیوهی استفاده از تواناییها است.
شارلوت ویتن
همهی ما توانایی داریم. تفاوت در شیوهی استفاده از تواناییها است.
شارلوت ویتن
در بخش اول این مقاله دربارهی لزوم داشتن یک فرایند ساده اما منطقی برای برنامهریزی کسبوکاری در سال جدید سخن گفتیم. همچنین در آنجا گام اول فرایند برنامهریزی یعنی ارزیابی کارایی برنامهها را بررسی کردیم. در بخش دوم مقاله، گامهای دوم و سوم فرایند برنامهریزی کسبوکار در سال جدید را بهصورت مختصر توضیح میدهیم:
گام دوم: تحلیل اثربخشی برنامهها
بسیاری از سازمانها دارای برنامهی بلندمدت یا استراتژیک هستند که جهتگیری حرکت درست سازمان را مشخص میکند. برنامهی استراتژیک در برشهای سالانه و در قالب برنامههای عملیاتی بهاجرا درمیآید. از آنجایی که برنامههای عملیاتی عموما از جنس اقدامات اجرایی و دستاوردهای کمّی هستند، معمولا ارزیابی آنها در قالب تحلیل کارایی ـ گام قبل صورت میپذیرد. اما محیط متغیر و پرتلاطم کسبوکار، بازنگری استراتژیهای کسبوکار را در پایان هر سال ناگزیر میسازد. چنین بازنگری در عمل تبدیل به تحلیل کیفی و در واقع بررسی میزان اثربخشی برنامهها و استراتژیها میشود.
فرایند بازنگری استراتژی شبیه فرایند اصلی تدوین استراتژی است؛ با این تفاوت که در طی آن سازمان با سؤالات متفاوتی مواجه است. هدف این است که مدیران سازمان با بررسی دستاوردهای سازمان و تجربیات خود و همکارانشان در سال گذشته تلاش کنند تا برنامهی بازنگری و بهروز شدهای را مطابق با واقعیات و مقتضیات محیط کسبوکار و صنعت محل فعالیت خود تدوین نمایند.
در این زمینه چند سؤال زیر میتوانند یاریبخش باشند:
با پاسخگویی به این سؤالات، مجموعهای از نکات محوری و کلیدی برای اصلاح برنامههای کلان و استراتژیک و تدوین برنامههای عملیاتی در سال جدید بهدست میآورند.
گام سوم ـ تدوین برنامههای سال جدید
پس از ارزیابی گذشته و استخراج نکات محوری برنامههای سال جدید میتوانید تدوین برنامههای سال جدید را آغاز کنید. معمولا فرایند برنامهریزی با تعیین هدفها آغاز و با مشخص کردن مجموعه اقدامات اجرایی پایان میپذیرد. اما فرایند برنامهریزی به روش معمول آن در سازمانها بسیار زمانبر است. برای حل این مشکل یک رویکرد جدید برای انجام فرایند برنامهریزی تحت عنوان رویکرد “سریع” نیز در سالهای اخیر در جهان متداول شده که دارای چهار گام اصلی است:
حالا زمان اجرای برنامههای سال جدید است. فراموش نکنید که بهترین برنامه بدون اجرای درست و دقیق نمیتواند باعث موفقیت کسبوکار شما شود. کلید موفقیت در اجرای برنامهها حرکت گام به گام و تعهد به برنامهی تدوین شده است.
پ.ن. این مقاله پیش از این در شمارهی اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۴ ماهنامهی تدبیر به چاپ رسیده است.
“ما شانس کمتری از حریفان داریم. اگر سایر تیمها کمی سرعتشان را بیشتر کنند، ما باید تلاش بهمراتب بیشتری داشته باشیم. باید آرام باشیم. هوادارانمان باید رؤیاپردازی کنند؛ اما نباید مغرور شویم. اگر بتوانیم چهارم شویم و به چمپیونزلیگ برویم، باورنکردنی خواهد بود. در اردوهای پیشفصل، به این بازیکنان باور داشتم و همه اعتماد و حمایتم را به آنها دادم. هرگز آنها را سرزنش نکردم و نگفتم که ما این گل را دریافت کردیم، چون شما این کار یا آن کار را کردید؛ بلکه گفتم: خب، ما دوباره صحنهها را تماشا میکنیم و تلاش میکنیم بهتر شویم.” (کلودیو رانیری؛ اینجا)
این روزها همه جا سخن از تیم دوستداشتنی و شگفتیساز لستر سیتی است. تیمی که با امید سقوط نکردن پای به مسابقات این فصل لیگ برتر جزیره گذاشت و حالا مدعی اصلی قهرمانی است. داستان این فصل لستر، از آن داستانهای شورانگیز و باورنکردنی است که احتمالا فقط در ورزش فوتبال میشود آنها را در دنیای واقعی دید: داستانی شبیه داستانهای جادویی هزار و یک شب، که در آن هر اتفاقی ممکن است بیافتد و هر فردی ـ بدون توجه به توانمندیهایی که بهنظر میرسد دارد ـ میتواند کارهایی بزرگ انجام دهد. البته نباید فراموش کنیم که در قله بودن لستر مدیون نتایج فوق درخشان (!) غولهای همیشگی لیگ برتر (یعنی یونایتد، سیتی، آرسنال و چلسی) در این فصل نیز هست؛ اما در هر حال استاد کلودیو رانیری و شاگردان بیادعا و سختکوش او خود با عملکردی باثبات و کوبنده، جایگاه کنونیشان را با شایستگی بهدست آوردهاند.
کلودیو رانیری همان مربی است که همیشه نام او یادآور یک مربی معمولی و بازنده در ذهن ما است: با رزومهای سرشار از نتایج معمولی با تیمهای بزرگ! اما حالا او در جایگاهی است که شاید رشک بسیاری از مربیان بزرگ دنیا باشد. اما چه چیزی رانیری و لستر سیتی جذاب او را در این فصل موفق کرد؟ شاید هنوز برای قضاوت کامل در این مورد زود باشد؛ اما حرفهای آقای رانیری در مصاحبهای که از آن نقل قول کردم، نکتههای جالبی را در خود برای مدیران و رهبران سازمانی دارند:
۱- رؤیاپردازی واقعبینانه: رؤیا داشته باش؛ اما واقعبین باش و جایگاهات را در مسیر حرکت بهسوی رؤیا فراموش نکن!
۲- خودباوری: به خودت و تواناییهای تیمات احترام بگذار و اطمینان داشته باش و این احترام و اطمینان را لحظه بهلحظه به آنها نشان بده!
۳- همدلی در هممسیری: همهی اعضای تیم ـ از جمله مدیر ـ سرنشین یک قایق در اقیانوس طوفانی محیط بیرونی هستند: آنها باید هممسیر باشند و همگی برای رسیدن به یک ساحل مشخص (یعنی همان رؤیای واقعبینانه) تلاش کنند.
۴- ایجاد هارمونی عملکردی: در قایق گرفتار توفان “تیم” اگر چه اشتباه یک نفر، اشتباه همه است؛ اما عملکرد خوب یک نفر لزوما بهمعنای عملکرد خوب کل تیم نیست. در عین حال همه همیشه در بهترین وضعیت کاری خود نیستند. هنر رانیری ـ و تمامی مدیران بزرگ ـ ایجاد هارمونی بین عملکردهای اعضای تیم برای خلق یک ملودی گوشنواز از عملکرد تیمی در یک بازهی زمانی بلندمدت است.
۵- همیشه بهتر شدن: هیچوقت برای جبران اشتباهات دیر نیست و از آن مهمتر اینکه یاد گرفتن و بهتر شدن، در هیچ نقطهای از مسیر حرکت به رؤیا (حتی در زمان فتح قله!) نباید متوقف شود.
به امید موفقیت نهایی کلودیو رانیری و ستارههای بیادعای لستر سیتی که تا همینجای فصل هم برای ما روایتگر داستان دلانگیزی بودند از اینکه چگونه میتوان رؤیایی ناشدنی را تبدیل به امیدی پرنور کرد: آنها بهجای رؤیابافی، رؤیاسازی را انتخاب کردند! 🙂
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
اعتراف کردن به خطاها باعث سلامت روانی میشود ـ آکادمی تفکر
چرا افراد باهوش دوستان کمتری دارند؟
۱۰ قدم ساده برای آنکه انسان بهتری باشید – دیجیاتو
۵ سؤالی که باعث افزایش کارایی میشوند – زومیت
مدیریت کسبوکار:
بزرگترین وجه تمایز شرکتهای خوب و شرکتهای فوقالعاده ـ دیجیاتو
۹ تاکتیک رهبران بزرگ برای تسلط بر فضای جلسات کاری ـ دیجیاتو
پنج گام در رهبری همکاریهای بینشرکتی ـ حسین جلالی
۳ توصیه اثربخش برای آنکه بهعنوان یک درونگرا رهبر بهتری باشید ـ دیجیاتو
نوآوری، تجاریسازی و تحلیل و توسعهی کسبوکار:
چرا استراتژیهای سنتی به تنهایی کافی نخواهند بود؟
نمایشدهندگان یا مسدودکنندگان تبلیغات؛ برنده اصلی این میدان چه کسی است؟ ـ شبکه
گیمیفیکیشن، بهار خدمات بانکی ـ راه پرداخت
چطور با روایت داستان، ویژگیهای دیزاین یک محصول را به تصویر بکشیم ـ هزار و یک بوم
قوانین طلایی صادرات در دوره پساتحریم
اقتصاد، تأمین مالی و سرمایهگذاری:
هشت مانعساز در رقابت بنگاهها
شارژ مالی نیمه تعطیلهای صنعتی
سپردهگذاری در بانکها شدت گرفت
فناوری، رسانههای اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:
سامسونگ آماده عرضه سیستمعامل اینترنت اشیا میشود ـ شبکه
ربات مدیرعامل رئیس های جدید شما ـ زومیت
از کورتانای هوشمند تا علاقه کشورهای در حال توسعه به همکاری؛ نگاهی به تفکرات مدیر عامل مایکروسافت ـ دیجیاتو و اپلیکیشن پیامرسان Kik فروشگاهی برای رباتهای چت راهاندازی کرد ـ دیجیاتو
گارتنر رشد تقاضا برای تلفنهای هوشمند، در سال ۲۰۱۶ به کمترین حد خود میرسد ـ دیجیاتو
من میروم زکوی تو و دل نمیرود
این زورقِ شکسته ز ساحل نمیرود …
گر بیتو سوی کعبه رود کاروانِ ما
پیداست آن، که جز رهِ باطل نمیرود
درجستوجوی روی تو هرگز نگاهِ من
بیکاروانِ اشک ز منزل نمیرود …
استاد محمدرضا شفیعی کدکنی
زندگی چیست؟ معمولا تعاریفی که از زندگی و ماهیت آن ارائه میشوند، از فرط پیچیدگی معنایی یا بیهودگی چیزی شبیه همان تعریف سریال معروف ژاپنی دوران کودکیمان هستند: “زندگی منشوری است در حرکت دوار!” اما معنای زندگی آنقدرها که بهنظر میرسد، موضوع پیچیدهای است؟ واقعیت این است که بخش مهمی از سؤالاتی که دین و فلسفه بهدنبال پاسخگویی به آنها بوده و هستند، همین معنای زندگی است. معنای زندگی پرسشی بهدرازای تاریخ زندگی بشر روی این سیارهی خاکی است. اما اینکه درک ما از زندگی تا چه اندازه به حقیقت نزدیک است، موضوعی است که شاید هیچوقت نتوانیم برای آن پاسخ درستی بیابیم. مهم این است که تاریخ بشر در مسیر خود پیش میرود و ما بهعنوان عضوی از جامعهی انسانی، تاریخ خاص زندگی خود را داریم. اینکه تا چه اندازه این تاریخ شخصی، همانطوری که باید پیش میرود، احتمالا در لحظهی پایانی زندگی بر ما مکشوف خواهد شد. اما تا رسیدن آن لحظه، آیا نمیتوانیم برای کشف این داستانِ نهفته و معنای زندگیِ شخصیمان تلاش کنیم؟ متأسفانه این سؤال هم پاسخ قطعی ندارد؛ هر چند برخی پرسشها میتوانند ما را به یافتن این رازِ بزرگِ هستی نزدیکتر کنند.
بیایید با هم و بهنقل از بیزینساینسایدر به هفت سؤال مهم کلیدی برای کشف معنای زندگی شخصیمان فکر کنیم:
۱- اگر فردا آخرین روز زندگی من باشد، آیا من از مسیر زندگی و تجربیات و دستاوردهایم راضی خواهم بود؟
۲- ارزش پیشنهادی اختصاصی من به دنیا چیست که بود و نبود من را در پازل این جهان بزرگ، معنادار میکند؟
۳- چه کسی بیش از دیگران الهامبخش من است؟
۴- انگیزهی از خواب برخاستنم در صبحها چیست؟
۵- امروز چقدر و چه چیزهایی آموختهام؟
۶- چه کسانی را دوست میدارم و لازم است قبل از اینکه دیر شود، علاقه و مهر و محبتام را به آنها نشان دهم یا بر زبان بیاورم؟
۷- تعریف شخصیام از موفقیت چیست؟
موفقیت همانند یک روز تولد خاص است که وقتی از راه رسید، میبینی همانی هستی که بودی.
آدری هپبورن
با آغاز هر سال جدید، مدیران کسبوکارها خواسته و ناخواسته درگیر بازنگری پیشفرضها، اهداف و برنامههای کسبوکاری خود میشوند. بهعنوان مدیر در این مقطع از سال باید به موضوعات گوناگونی بیاندیشید و سعی کنید تا با نگاهی تحلیلی و موشکافانه و غیرجانبدارانه به ارزیابی موقعیت واقعی کسبوکار خود و آیندهی آن بپردازید.
در آغاز سال جدید با چنین وضعیتی مواجه هستید: کسبوکار شما در طول سال گذشته به مجموعهای از نتایج و دستاوردها دست یافته است. شرایط محیط عمومی اقتصاد و محیط اختصاصی کسبوکار در طول سال تغییراتی داشت و این تغییرات روی کسبوکار شما تأثیرگذار بودهاند. معمولا در زمانی که در درون این جریان سریع تغییرات قرار داریم نمیتوانیم درک دقیقی از روندهای تحولات و تأثیرات واقعی آنها داشته باشیم. در عین حال نباید فراموش کنیم که هر مدیری در ابتدای هر سال اهدافی را باری کسبوکار خود تعیین میکند و لازم است در پایان سال در مورد میزان دستیابی کمّی و کیفی به این اهداف تحلیلهایی داشته باشد. همچنین مدیر لازم است در صورت فاصله داشتن با اهداف تعیین شده، به بررسی علل بروز شکست در تحقق اهداف نیز بپردازد. نتایج این تحلیلها به مجموعهای از اصول و پیشفرضها برای برنامهریزی کسبوکار در سال جدید خواهد بود.
بسیاری از مدیران اگر چه از اهمیت این موضوع آگاهاند و با بررسی وضعیت تغییرات روندهای محیط کسبوکار و همچنین تحلیل عملکرد کسبوکار خود در طول سال گذشته، به برنامهریزی برای کسبوکارشان در سال جدید میپردازند. در این مقاله تلاش شده تا برخی از نکات مهمی که میتوانند در این مسیر به مدیران کمک کنند، در قالب یک فرایند ساده بررسی شوند.
گام اول: ارزیابی کارایی برنامهها
کارایی یکی از مفاهیم اساسی است که در نگرش به هر سیستم اهمیت مییابد. منابع در دسترس سیستمها محدود است و همین محدودیت منابع، افزایش کارایی (به معنای به دست آوردن خروجی بیشتر از یک مقدار ورودی مشخص یا به دست آوردن خروجی ثابت از ورودی کمتر) را ضروری میسازد. عملکرد سازمان در حقیقت همان خروجی برنامههای سازمان است و ارزیابی عملکرد سازمان در واقع همان ارزیابی کارایی برنامههای آن است.
در اینجا به ۶ شاخص سنجش ارزیابی عملکرد سازمان در قالب تحلیل کارایی برنامههای سازمانی اشاره میشود:
اما کارایی تنها یک جنبه از تحلیل وضعیت برنامههای گذشته است. در عمل باید علاوه بر نتایج کمّی به بررسی کیفی تحقق برنامهها در سال بهپایان رسیده نیز پرداخت. این امر در قالب تحلیل اثربخشی برنامهها انجام میپذیرد.
(ادامه دارد: در بخش دوم به بررسی دو گام بعدی فرایند برنامهریزی کسبوکار در سال جدید خواهیم پرداخت.)
پ.ن. این مقاله پیش از این در شمارهی اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۴ ماهنامهی تدبیر به چاپ رسیده است.
لحظات حولوحوش تحویل سال که در حال فکر کردن به روزهای گذشته و آدمها بودم و زمانی که فهرست تماسهایم را برای تبریک سال نو بررسی میکردم، یکی از دغدغههای اصلیم این بود که چه کسانی در طول این سالها در زندگیم بودند که حالا به هر دلیلی دیگر نیستند (خوشبختانه مرگ، هنوز جزو علتهای نبودن اغلب این آدمها نیست.) با نگاه به سالی که گذشت متوجه شدم که چقدر آدمهای مهم و نزدیک زندگیام (طبیعتا جز اعضای خانواده) نسبت به سالهای قبل عوض شدهاند. واکنشم به نبودن آدمها ترکیبی از حسرت، سردرگمی و شادی بود! از نبودن بعضی آدمها حسرت خوردم، از نبودن برخی دیگر تعجب کردم و از نبودن اندک افرادی هم حس شادی داشتم (که البته این شادی در عمق خودش، حس خوبی ندارد …)
داستان زندگی همین است. در گذر سالهای زندگی، افراد زیادی به صحنهی زندگی ما میآیند و میروند. در اغلب موارد نه آمدنشان بهاختیار ما است و نه رفتنشان. اما در همان فکر کردن زمان نزدیک تحویل سال، متوجه شدم که چقدر در ایام جوانی (!) ـ یعنی چند سالی قبلتر ـ با رفتن و نبودن آدمها راحتتر کنار میآمدم. ظاهرا با بالا رفتن سن و سال، جای خالی آدمها بیشتر به چشم میآید. اما فقط جای خالی آنها نیست که آزاردهنده است: باز هم بهنظر میرسد هر روزی که به عمر اضافه میشود، سردرگمی ناشی از مواجهه با “چرا”ی رفتن آدمها بیشتر به سراغ آدم میآید. اینکه میبینی آدمها هستند؛ اما دیگر دور و بر تو نیستند، اینکه میبینی آدمها هستند؛ اما تو برایشان وجود نداری و مثالهای دیگری شبیه اینها درون آدمی را خراش میدهد …
اما چیزی که بیش از هر چیزی آزارم میدهد این است که اغلب ما آدمها نگاهمان به روابطمان با دیگران، مربوط به لحظاتی است که به حضور آنها نیاز داریم: برای وقتگذرانیهای مقطعی، برای رفع مشکلاتمان، برای فرار از تنهایی، برای رهایی از چالشهای روابطمان با دیگران (و اغلب عزیزمان) و چیزهایی شبیه اینها. همین است که زمانی که مشکلی حل میشود یا اولویتهایمان عوض میشوند، بهراحتی آدمهای قدیمی را کنار میگذاریم و غرق جذابیت دنیای آدمهای جدیدمان میشویم و این چرخه مدام در طول سالهای زندگیمان ادامه پیدا میکند و اصلا برایمان حیرانی و سرگردانی آدمهای دنیای قبلی ذرهای اهمیتی ندارد.
اصولا آدمی نیستم که خیلی به گذشته و خوشیها و لحظات خوبش فکر کنم. در عین حال درونگراییام هم وجه مهمی از شخصیتام را تشکیل میدهد که بهشدت باعث گوشهگیریام از جمع شده و میشود و در نتیجه با محدود بودن دایرهی روابطم همیشه کنار آمدهام. هیچ ادعایی ندارم که مشمول توصیفات بند قبل نیستم. کاملا این را میدانم که در مهارت “روابط بین انسانی” ضعفهای خاص خودم را دارم. اما در این روزهای آغاز امسال، بیش از هر زمان دیگری در زندگیام، سردرگمی تغییر رفتار آدمها برایم تبدیل به سرگیجه و دلتنگی شده است و باید راه فرار از آن را بیابم. این نوشته نه مخاطبی خاص دارد و نه گلایهای است از دیگران. مثل بسیاری از دلنوشتههای شخصی من در گزارهها، تنها توصیفی از وضعیتی است که این روزها گرفتار آن هستم و معمولا نوشتن به خارج کردن آن از دایرهی دغدغههای ذهنیام کمک میکند.
بهصورت جدی در سال جدید قصد دارم پیش از شروع هر نوع رابطهای با دیگر انسانها (اعم از دوستانه، کاری و …) به توانم در ادامه دادن آن رابطه یا حفظ سطح صمیمت و احترام آن فکر کنم و در زمان بازنگری در مورد روابطم با دیگران هم تلاش کنم تا توجیهی منطقی یا حتی احساسی برای تغییر اولویتهایم داشته باشم. از آن مهمتر اینکه در این سال جدید، میخواهم تا حدی که میتوانم هیچوقت “چرا”یی را در ذهن دیگران در مورد چیستی و چگونگی و چرایی روابطمان با یکدیگر باقی نگذارم.
امیدوارم بتوانم و از آن بیشتر امیدوارم خیلی زود از این چرخهی عبث سردرگمی و دلتنگی خارج شوم؛ آن هم در روزهایی که این بیت محمدرضا طهماسبی بیش از هر زمانی وصف آن است:
یاد داری که بهجز یاد تو در یاد نبود؟
حالیا بین که بهجز یاد تو از یاد نرفت!
“مشکلی که در مورد اعتماد بهنفس وجود دارد، این است که همچون یک گل کوچک میماند و در صورت ادامه پیدا کردن میتواند در یک ثانیه از بین برود. با این حال همه چیز به اعتماد بهنفس مربوط نمیشود. ما چیزهای بیشتری میخواهیم و دوست داریم بازیکنان نسبت به روشی که عمل میکنند، اعتماد داشته باشند.” (یورگن کلوپ؛ اینجا)
شرح خاصی بر این جملهی استاد ندارم؛ جز اینکه برای موفقیت، بهتر است بیشتر از اعتماد به توانمندی خودمان، به درستی روش کاریمان اعتماد داشته باشیم. 🙂