وقتی که کمی بزرگتر شدی و مخصوصا مشغول به کار در سازمانها و البته باتجربهتر، میبینی که رعایت همین یک اصل ساده، معجزه میکند. این، اساسا ربطی به ریسکپذیری نداره پسر خوب. 🙂
یادم رفت اینم بگم که با این ذهنیت دیگه ریسک کردن معنا نداره!! خیلی وقتا آدما باید ریسک کنن!! با تشکر! توفیق از خداوند باشد ان شاالله! 😉
وقتی که کمی بزرگتر شدی و مخصوصا مشغول به کار در سازمانها و البته باتجربهتر، میبینی که رعایت همین یک اصل ساده، معجزه میکند. این، اساسا ربطی به ریسکپذیری نداره پسر خوب. 🙂
یادم رفت اینم بگم که با این ذهنیت دیگه ریسک کردن معنا نداره!! خیلی وقتا آدما باید ریسک کنن!! با تشکر! توفیق از خداوند باشد ان شاالله! 😉
اصلا باهاش موافق نیستم! شاید وقتی روشنش کردیم بعدش متوجه شیم دکمه خاموش کدومه! 🙂
:))
من که از استراتژی مستراتژی و این چیزا سر در نمیارم. من اگر هم ندونم دکمه خاموش کجاست، دکمه روشن را می زنم.. آخرش اینه که مجبوریم از برق بکشیمش دیگه!!
روشن کردن، با دیدگاه کارآفرین ایرانی!
سلام. این استراتژی خروج نیست؛ استراتژی عدم ورود است. 🙂
سلام
مرسی اینم یک تاکید بر “استراتژی خروج” است