- حکمتها (۸۶) - ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
- و اینک چهل سالگی: ای خضر پیخجسته، مدد کن به همتم … - ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
- لینکهای هفته (۶۳۶) - ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
با زیستن در رؤیاهای دیروز، خودمان را به دیدنِ خوابِ موفقیتهای رؤیایی آینده مشغول میکنیم!
چارلز لیندبرگ
با زیستن در رؤیاهای دیروز، خودمان را به دیدنِ خوابِ موفقیتهای رؤیایی آینده مشغول میکنیم!
چارلز لیندبرگ
“من این فشار بازی کردن برای منچستریونایتد را دوست دارم. فوق العاده است که در دیدارهای بزرگ حضور داشته باشید. شما نمی دانید چه اتفاقی رقم خواهد خورد زیرا مرز باریکی بین پیروزی و شکست وجود دارد. من این گوش به زنگ بودن و هیجان را دوست دارم. نمیتوانم روزی که باید از فوتبال کنار بروم را تصور کنم. میدانم که دلم برای این هیجان و هیاهو تنگ خواهد شد.” (رابین فنپرسی؛ اینجا)
راستش تا حالا به این شاخص رضایت شغلی فکر نکرده بودم: هیجانانگیز بودن شغل! بسیار جالب است؛ چه مدیر باشید و از زاویهی دید سازمان به ماجرا نگاه کنید و چه از زاویهی دید شغل خودتان بهدنبال انگیزهای برای ادامه دادن یا ندادن و انتخاب کردن باشید.
در طول این سالهای اخیر که دانشجو و دانشآموختهی مدیریت بودهام، همیشه یکی از بهترین منابع در دسترسم برای یادگیری نشریات مدیریتی داخل و خارج از کشور بودهاند. در مورد نشریات داخلی اگر چه از آنها بسیار آموختهام؛ اما همواره نقاط ضعف آنها برای من آزاردهنده بوده است. اینکه میشود چقدر آنها را بهتر و کاربردیتر و جذابتر ارائه داد، یکی از دغدغههای همیشگی من بوده است.
اوایل امسال بود که دوست خوبم احسان اردستانی از من خواست تا اگر ایدهای برای بهتر کردن مجلهی تدبیر سازمان مدیریت صنعتی (قدیمیترین نشریهی مدیریتی ایران) دارم ارائه کنم. من هم مجموعهای از ایدههایام را نوشتم و برای احسان فرستادم. حدود دو ماه پیش بود که احسان مجددا تماس گرفت و گفت که پروژهی تحول مجلهی “تدبیر” در سازمان کلید خورده و اگر هنوز علاقه دارم میتوانم به تیم نشریه بپیوندم. و اینگونه شد که من بهعضویت شورای سردبیری نشریهی تدبیر درآمدم.
در این فاصلهی دو ماهه، جلسات متعددی در مورد چگونگی تحول تدبیر داشتهایم و به نتایج خوبی هم رسیدیم. بخشهای جدیدی به مجله افزوده شدند که بخشی از آنها ایدههای گزارهها در این چند سال اخیر بودند. مشخصا بخش وبلاگستان مدیریتی ـ که قرار است به انتشار بهترین پستهای وبلاگهای فارسی در ماه گذشته بپردازد (یعنی بهترینهای لینکهای هفته) ـ و مشاهدهگر جزو بخشهای تدبیر جدید خواهند بود. بخشهای جذاب دیگری هم به تدبیر افزوده شدهاند:
ـ رصد: که هر ماه به بررسی فضای کسب و کار در محیط عمومی کشور و یک صنعت خاص خواهد پرداخت.
ـ مقالهی منتخب ماه: که قرار است ترجمهی یک مقالهی منتخب از نشریات معتبری مانند: HBR، مککنزی کوآرترلی، اکونومیست و … در آن چاپ شود.
ـ مصاحبهی ماه: هر ماه با یک استاد برجستهی مدیریت و یک مدیر باتجربه و شناخته شده مصاحبه انجام خواهد شد.
ـ اقتراح (نظرخواهی): در این بخش هر ماه یک سؤال مبتلا به بنگاههای کشور و مدیران آنها مطرح میشود و از چند نفر صاحبنظر آن حوزه در این زمینه راهکار خواسته میشود.
ـ کسب و کارهای کوچک: این بخش بر آن است تا راهنماییهای کاربردی را در اختیار مدیران این کسب و کارها قرار دهد.
ـ مشاورهی مدیریت: موضوع مورد علاقهی من! در این بخش قرار است به بررسی مسائل صنعت مشاوره در ایران و جهان و ارائهی راهنماییهای کاربردی به مشاوران مدیریت بپردازیم.
ـ طنز و کاریکاتور: در این بخش فعلا هر ماه تعدادی کاریکاتور مدیریتی منتخب چاپ خواهند شد تا بعدها که به تولید در این حوزه برسیم!
مسئولیت بخشهای وبلاگستان مدیریتی، مشاهدهگر، کسب و کارهای کوچک، مشاورهی مدیریت و طنز و کاریکاتور هم با من است و در مصاحبهها هم حضور خواهم داشت. 🙂
نتیجهی اولین تلاش جمعی ما در این زمینه، تدبیر بهمن ماه است که حدود یک هفته است منتشر شده است که طرح جلدش را در زیر میبینید:
مطالب جذاب این شماره از نظر من اینهاست:
ـ مصاحبه با آقای دکتر منطقی مدیرعامل سابق ایران خودرو و مدیرعامل فعلی سازمان صنایع هوایی ایران (حرفهای جذابی زدند که بخشی از آنها را هفتهی آینده در یک پست منتشر میکنم.)
ـ افتراح با موضوع: بنگاهها در برابر نوسانات شدید نرخ ارز باید چه کار کنند؟
مقالهی ماه با موضوع: تولید آینده.
این روزها که در حال آمادهسازی تدبیر اسفند ماه هستیم، امیدوارم زحمت بکشید و تدبیر بهمن را ببینید و ما را هم از نظرات خوبتان محروم نفرمایید. 🙂
پ.ن. ماهنامهی مدیریتی گزارهها هم بعد از چند ماه وقفه که بهعلت مشکلات سایت ایجاد شد، انشالله بهعنوان هدیهی نوروزی هفتهی آینده منتشر خواهد شد.
نویسنده: نادیا گودمن / مترجم: علی نعمتی شهاب
ایده امپراتوری شگفتانگیز دیسنیلند در یک مسافرت خانوادگی متولد شد. والتدیسنی در حال بازدید از “باغهای تیوولی” ـ یکی از قدیمترین پارکهای سرگرمی اروپا ـ بود که متوجه شد میتواند نمونه بهتر و بزرگتری از آن را در کالیفرنیا بسازد. روش او چندان هم غیرمعمول نبود: کارآفرینان بزرگ ایدههای جدید کسب و کار را با تمرکز بر روی فرصتهای قابل مشاهده در زندگی روزمره مییابند.
اندی بوینتون نویسنده مشترک کتاب “شکارچی ایده” در این زمینه میگوید: “دنیای اطراف شما مملو است از ایدههایی که میتوانند مفید باشند.”
هیچ یک از این ایدهها با زیاد فکر کردن در خلأ بهسراغ شما نخواهند آمد. لازم است به جهان بیرون بپیوندید و رفتارهایی را تمرین کنید که شما را به سوی ایدههای نو راهنمایی میکنند. بوینتون میگوید: “نوآوری بهمعنای اینکه چقدر باهوشید نیست؛ بلکه معنای آن شکار ایدهها است. رفتار شما بر هوشتان غلبه دارد.“
با فرا گرفتن روش درست فکر کردن و اقدام برای کشاندن فرصتها به زیر نور درخشان خورشید ذهنتان، جریان بیپایانی از ایدههای جدید کسب و کار را در زندگی روزمرهتان شاهد خواهید بود. سه نکته که در اینجا ارائه میشوند به شما برای کشف الهامات جهان پیرامونتان کمک خواهند کرد:
۱- فهرستی از فرصتهای موجود را ثبت کنید: بوینتون پیشنهاد میکند: “در هر زمانی، کاری هست که باید انجام شود” که بدین معناست: دنیا پر است از مسائلی که باید حل شوند. بنابراین در حین پیش رفتن با جریان زندگی روزمره، فهرستی از کارهایی که دیگران از انجام آنها شانه خالی میکنند، آنها را نادیده میگیرند یا در انجام اثربخش آنها شکست میخورند، تهیه کنید. هر کدام از اینها، یک فرصت بالقوه است. بوینتون میگوید: “با تجربیات خودتان شروع کنید.” از خودتان سؤال کنید چه چیزی مرا دچار خطا میکند؟ چه چیزی میتواند سادهتر شود؟ چطور لذت بیشتری ایجاد کنم؟ چطور آسایش بیشتری فراهم آورم؟ دغدغههای خودتان، شما را به سوی مسائل واقعی میکشاند که خود، میتوانند به ایدههای نوین کسب و کار بدل شوند.
۲- بهدنبال شکار ایدهها در موقعیتهای گوناگون باشید: ایدههای نو نیازمند خلاقیتاند و خلاقیت، نیازمند دستیابی به تازگی و تنوع. ممکن است شما یک ایده بزرگ را زمانی که در تعطیلات هستید ببابید یا به یک الهام غیرمنتظره در یک موزهی هنر تجربی دست یابید. بوینتون میگوید: “اگر چشمان خود را بگشایید، پاسخ، همینجا پیش روی شماست. اما دنیای شما باید بهاندازه کافی گسترده و متنوع باشد تا بتواند ایدههایی را که بهدنبال آنها هستید به شما بدهد.”
جستجوی شما باید هدفمند باشد. بوینتون میگوید: “شکارچیانِ ماهرِ ایدهها زمانی که با مردم سخن میگویند، تنها نمیخواهند یک رابطه اجتماعی برقرار کنند؛ بلکه آنها بهدنبال یاد گرفتن از دانستهها و کشف معادن کارهای قابل انجام در دنیای اطراف خود هستند تا به ایدههای مفید دست یابند.”
۳- ببینید دیگران چطور مسائل کسب و کاری را حل میکنند: در هر موقعیتی، با مجموعهای از مسائل مواجهید که قبلا کسی تلاش کرده است تا آنها را حل کند. هر یک از این تلاشها، خود فرصتی برای یادگیری هستند. با بررسی اینکه چگونه فروشگاههای موفق موجودیشان را مدیریت میکنند، چگونه بستهبندی محصولات توجه شما را به خود جلب میکند یا اینکه چطور آمازون، خریدهای ناگهانی را جرقه میزند، شروع کنید. احتمالا میتوانید روش بهتری برای حل یک مسئله مشابه بیابید یا برای حل یک مسئله متفاوت الهام بگیرید.
بوینتون میگوید: “شما واقعا میتوانید ایدهها را قرض بگیرید و از آنها دوباره استفاده کنید و بهکارشان ببرید. با ایجاد عادت ذهنی کشف راهحلهای دیگران، چشمان شما به روی آنچه آن بیرون در حال رخ دادن است، باز خواهد شد.”
این آگهی مربوط به یکی از شرکتهایی است که من با آن همکاری دارم و به درخواست دوستان همکار منتشر میشود:
شرکت مهندسی مشاور حاسب سیستم برای همکاری در دفتر مدیریت پروژه (PMO) نیازمند مهندس صنایع مسلط به مباحث کنترل پروژه و نرمافزار MSP است. گفتنی است برای این فرصت شغلی سابقه کار ضروری نبوده ولی نظم و مسئولیتپذیری مزیت محسوب میشود.
لطفا رزومههایتان را به نشانی ایمیل info@hasebsystem.com ارسال فرمایید.
پ.ن. ضمن تشکر از دوستانی که برای آگهیهای اخیر رزومه فرستادهاند، لازم است بگویم که بهدلیل نیاز به حل پارهای مسائل اولیهی فیمابین با کارفرماهای پروژهها (مسائل مربوط به آغاز پروژه بعد از عقد قرارداد)، در دعوت از دوستان برای مصاحبه تأخیر بهوجود آمد. إنشالله بهزودی دوستان به مصاحبه دعوت خواهند شد.
یادم هست اولین مطلبم که در مطبوعات چاپ شد چقدر سر و صدا کردم. 🙂 خیلی خیلی خوشحال بودم و دیگر فکر میکردم من دیگر همان علی شهاب دیروزی نیستم. مسئله فقط هیجانزدگی از دیدن اسمم بالای یک مطلب چاپی نبود: کلاس کاری من بالاتر رفته بود! تا مدتها عادت داشتم هر مقالهای که از من چاپ میشد، با شادی تمام نشانی مقاله را در جاهای مختلف مینوشتم و برای هر کسی هم که میرسیدم، با آب و تاب تعریف میکردم: ببینید چقدر من آدم موفقی هستم؟
اما … بهتدریج دامنهی همکاریام با مطبوعات گستردهتر شد و مقالاتم بهصورت ماهانه و این اواخر هفتگی در نشریات مختلفی به چاپ رسیدند. و با کم شدن فاصلهی زمان انتشار مقالات، از آن شادی درونی دیگر خبری نبود. دیگر دیدن نوشتهی چاپیام برایام تبدیل به یک اتفاق عادی شده است. ماجرا البته فقط این نبود. در واقع قصهی اصلی این بود که من احساس میکردم که لازم است شادی رسیدن به هر موفقیتی را در محیط اجتماعی دور و برم فریاد بزنم. اسم این را هم گذاشته بودم برندسازی شخصی! اینکه دیگران ببینند من چقدر کارهای بزرگی میکنم و به کجاها دارم میرسم، از نظر منِ آن روزها برای ارتقای جایگاهم در زندگی شغلی و حتا شخصیام بسیار مهم بود.
اما یک اتفاق مهمتر در همین گیر و دار برای من افتاد و آن هم تلنگرهایی بود که چند نفر از دوستان عزیزم به من زدند:
و چیزهای دیگری شبیه اینها.
راستش را بخواهید باید اعتراف کنم که از یک جایی بهبعد واقعا تحسین شدن بابت بزرگترین موفقیتها هم لذت زیادی ندارد! همانطور که خودت احتمالا شانهای بالا میاندازی، دیگران هم همینگونه به تو و زندگیات نگاه میکنند. از آن مهمتر اینکه من امروز متوجه شدم آن روزها دو اتفاق بسیار بد دیگر هم افتاده بود که من از آنها بیخبر بودهام:
یک ـ بهتدریج تعریف موفقیت برای من عوض شد و دیگر نمیدانستم موفقیت یعنی چی؟
دو ـ خودم هم دیگر نمیتوانستم تشخیص بدهم، خودِ واقعیام کدام است؟ آن کسی که خودم میشناسمش یا آن کسی که تلاش دارد پشت یک مشت موفقیتهایی نسبی خودش را پنهان کند؟
و همینجا بود که با حقیقتی عریان روبرو شدم: من همان کسی نیستم که دیگران فکر میکنند. و از آن بدتر اینکه خودم هم دارم فراموش میکنم آن جملهی معروف بیهقی را: “و من، این همه نیستم …“
*******
“من، این همه نیستم.” این یکی از کلیدیترین جملههای زندگی من بوده است که برای سالها فراموشش کرده بودم. و با بهیاد آوردن این جمله، یکی از بزرگترین کشفهای امسال زندگی من اتفاق افتاد: اینکه نمایش دادن، کوچکترین رابطهای با برندسازی شخصی که ندارد، هیچ؛ از جایی بهبعد تبدیل میشود به بزرگترین حجاب پیش روی خود آدمی: اینکه دیگران، از یاد ببرند تو هم آدمی هستی شکننده با نقاطی ضعف بسیار. آدمی که همیشه نباید سرحال و پرانرژی و سرشار از ایده باشد. آدمی که حق دارد گاهی وقتها کم بیاورد و بخواهد برود در گوشهی تنهاییاش به آسمان زل بزند و اشک بریزد. آدمی که اشتباهاتش از انتخابهای درستش همیشه بیشتر است … و بدتر وقتی است که همین آدم خاکستری، خودش هم یادش برود کیست، از کجا آمده و به کجا خواهد رفت!
*******
قصهی بالا میتواند کاملا واقعی باشد یا نباشد. میشود بخشی از آن واقعیت باشد و بخشی از آن هم داستانپردازی و خیال. اما هر کدام از اینها هم که باشد، نتیجهاش یکی از درسهای بزرگ زندگی برای من است: بگذارید عملکرد شما در انجام کارهای بزرگ از شما سخن بگوید؛ نه اینکه خودتان موفقیتهای خیالیتان را روایت کنید. برندسازی شخصی یک نمایش نیست: پرترهای است که از خودتان کشیدهاید و زندگی، آن را روی دیوارش بهنمایش گذاشته است تا دیگران ببینندش و از روی علاقه و میل و اشتیاق، کشفاش کنند.
پیش از شروع:
جامعهشناسی، سلامت و روانشناسی و کار حرفهای:
تنها بر کارآیی خود تمرکز نکنید بلکه از تجربه زندگی لذت ببرید (بینظیر …)
آیا زمان ترک شغل فعلیتان فرا رسیده است؟ (عالی عالی عالی!)
سلامت نیوز: وقتی از زندگی خسته شدید چه بکنید (عاااااااااااااااالی!)
آداب ارسال ایمیل (نیام یراقی؛ یادداشتهای مدیریت ریسک)
فرآیند تعامل یا ارتباط (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)
درباره افسردگی از زبان مصطفی ملکیان (فاطمه شمس)
سلامت نیوز: ایرانیها؛ مردمانی که الگویی برای شادی ندارند
مراحل تعامل (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)
چرا اینقدر از تغییر و تحول میهراسیم؟ (و چاره کار چیست؟) (علی ارغوان؛ یک پزشک)
۷ کلید طلایی برای مدیریت زمان (پندار)
مدیریت و کارآفرینی:
چگونه بدون گرفتن تبلیغات مستقیم در اپلیکیشنهایی که نوشتهایم، پول به جیب بزنیم؟ معرفی ۷ راه خلاقانه (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک) (عاااااااااااالی! بهترین مطلب هفته.)
نکاتی در باب آداب گفتگو (مجید آواژ؛ روزنوشتهای بهساد)
ما به یک قصه خوب نیاز داریم! (منصور شیرزاد؛ سراپاگوش)
سر حد بهرهوری (استاد پرویز درگی) (معرفی یکی از تئوریهای مایکل پورتر)
هفت نشانه از اینکه اکنون میتوانید رییس خود باشید و مهمترین فاکتور در کارآفرینی: شناخت پتانسیلهایتان (این دو تا مطلب را با هم بخوانید!)
تجربه مدیر عامل شرکت بایر: با تمرکز بر استراتژی رشد به جای کاهش هزینهها، شرکت خود را نجات دهید
درسهایی از زوکربرگ برای تشکیل تیم
اثر مدیچی و چهارراههای خلق ایده (استاد پرویز درگی)
دانلود بی دردسر پریماورا (نادر خرمی راد)
حرفه: آیندهنگری – معرفی کتاب فیزیک آینده (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)
فناوری اطلاعات و ارتباطات:
فاصله هر دو صفحه دلخواه در وب: حداکثر ۱۹ کلیک! (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)
با سرویس جدید SoShare بیتتورنت فایلهای بزرگ را بدون محدودیت به اشتراک بگذارید (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)
اوبونتو برای رایانههای لوحی (Tablet) (آیکلاب)
خبرآنلاین – حرکت به سوی کلود یعنی محو Shelfware
جایگاه بیت در کد گذاریهای نخستین : یک نفر
اپل پولدارترین شرکت فناوری دنیا شد
پروژههای ساختگی اپل برای تعیین وفاداری کارمندان جدید؛ راست یا دروغ؟ | نارنجی
شنیدهها: احتمال تأسیس فروشگاههای خردهفروشی گوگل تا پایان سال جاری میلادی
فناوری همراه:
خبرآنلاین – بیل گیتس: استراتژی ویندوز فون اشتباه بوده است
فروش ۳ میلیارد دلار بازی مخصوص رایانههای لوحی تا سال ۲۰۱۶
شنیدن موسیقی؛ کاربرد اول گوشیهای هوشمند
رسانههای اجتماعی:
۵ دلیل برای دوست نداشتن رسانههای اجتماعی (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)
بررسی توییتر نشان میدهد: مردم هاوایی شادترین و ساکنان لوییزیانا غمگینترین شهروندان آمریکایی هستند (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)
صنعت فاوا در ایران:
توضیح متولی درباره نام و آخرین وضعیت شبکه ملی اطلاعات
الزام اخذ مجوز توسط اپراتورهای موبایل از رگولاتور محتوا
نخستین دیتاسنتر استانی کشور راهاندازی شد
ایران ۱۵ هزار و کره ۱۰۰ میلیون سایت فعال دارد
مخابرات، همراه اول و ۱۵ شرکت ICT در لیست ۴۰۰ شرکت برتر ایران
ارسال ۳۸۰ میلیون پیامک ایرانی در روز
اقتصاد:
غولهای اقتصادی براساس اطلاعات سال ۹۰ معرفی شدند: فهرست ۴۰۰ شرکت برتر ایران
در نکوهش آزادی نیز (سهیل پورصادقی؛ کافه اقتصاد) (عاااااالی!)
توان تصحیح سیاسی (علی دادپی؛ اقتصاد خرد، بازار و خانوار)
عقبماندگی ما در سرمایهگذاری بر روی آموزش عالی با کیفیت (حجت قندی؛ اقتصادانه)
نوسانات نرخ ارز و نحوه برخورد بنگاههای اقتصادی (پاسخ حامد قدوسی به نظرخواهی مجلهی تدبیر بهمن ماه؛ یک لیوان چای داغ)
مصرف بنزین قبل و بعد از برنامهی یارانهها (حسین عباسی؛ IRPD ONLINE)
آیا ماشین نوآوری متوقف شده است؟ ( بخش چهارم) و آیا ماشین نوآوری متوقف شده است؟ (بخش آخر) (نیام یراقی؛ یادداشتهای مدیریت ریسک)
خلاصهای از تاریخ اقتصاد کلان (عالی!)
جنگ جهانی اول و ویرانی اقتصاد ایران (…)
اقتصاد آنلاین – رتبه رشد اقتصادی ایران در منطقه: بیست و سوم
گزارش Ecological Footprint Atlas 2010 : جایگاه جهانی ایران در شاخص «جای پای اکولوژیک»
سخنرانی مدیرعامل صندوق بینالمللی پول در نشست داووس: اقتصاد جهان نیازمند تکیه بیشتر بر جوانان است
کشورهای حوزه اسکاندیناوی برای رسیدن به رفاه چه اقداماتی انجام دادهاند؟ و راز موفقیت کشورهای شمالی (در مورد موفقیتهای اقتصادی دولتهای اسکاندیناوی)
مالیات علی الرأس حذف میشود – ( Tala.ir ) سایت طلا
میلیونر شدن چقدر زمان میبرد؟ – Tabnak.IR | تابناک
خبرآنلاین – ارزش صادرات خدمات فنی ومهندسی/ طی ماه سال جاری ایران از چند کشور کالا وارد کرده است؟
دارم کاریکاتور بانمک خبرآنلاین را در مورد خبری با این مضمون نگاه میکنم: “براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی کار مفید کارمندان ایرانی (به خصوص در بخش دولتی) ۲۲ دقیقه در روز است” که چشمم میخورد به نظرات پایین این خبر. نظراتی که وجه مشترک همهشان یک چیز است: “چقدر بد است که اینجوری است؛ اما من اینجوری نیستم!” نکتهی جالب ماجرا این است که کارکنان بخش دولتی کار میکنند، بهدلیل حقوق و مزایای پایینشان به خودشان حق میدهند که چنین عملکرد فاجعهباری داشته باشند و از آن سو، نظرات کارکنان بخش خصوصی هم پر است از غر و گوشه و کنایه به کارفرماهایشان و همان دولتیهای حاضر در صحنه که ببینید ما چقدر خوب کار میکنیم و چقدر مفیدیم و چقدر داریم هرز میرویم! و همینجا به یاد یکی از دغدغههای اصلی سالهای اخیرم میافتم.
*****
این دیگر به یک تم ثابت رفتاری ما ایرانیها تبدیل شده است که در هر زمینهای متخصص باشیم و قضاوت و اظهارنظر کنیم. خوشبختانه زندگی هم هر روز موقعیتهای فراوانی را برای این تحلیلهای کارشناسی در اختیار ما قرار میدهد؛ از جمله در زمان حضور در تاکسی، اتوبوس، صف نانوایی و مکانهای عمومی شبیه اینها! خوبی قضیه هم این است که همیشه میشود دیگران را نقد کرد و خود را پشت سپرِ غیرقابلِ نفوذِ حضور در جمعی شبیه خود پنهان نمود. تا اینجایش را که همه میدانیم!
اما متأسفانه بارها و بارها با موقعیتی مواجه شدهام که در این پست میخواهم در موردش حرف بزنم: اینکه اتفاقی در برابر نتایج منفی عمل دیگری قرار میگیریم و احساس وظیفه میکنیم که باید در مقام نقدش قرار بگیریم. اما بخش فاجعهبار ماجرا از نظر من اینگونه رخ میدهد: جایی که ناگهان متوجه میشویم عادتهایمان، رفتارهایمان و عملکردمان آنی نبوده که باید باشد؛ اما در عین حال میدان برای نقد دیگری تا بخواهی فراخ است. نمونهی حاضر و آمادهاش همان کاریکاتور خبر آنلاین و نمونهی معروفترش نقد شدید تماشاگران “اعدام”ها. در موقعیتهای این چنینی، اغلب ما پس از اینکه عرق شرم ناشی از ارتکاب ناآگاهانهی عمل نادرست را از چهرهی مبارکمان پاک کردیم، دست به کار نقد دیگران میشویم تا آن “شرم درونی” را فرافکنی کنیم و از احساس گناه رهایی یابیم. ما جزئی از یک جمع بزرگتر هستیم که همه مرتکب این گناه شدهاند. حالا این وسط یکی بدشانسی آورده و رسوا شده است! اما من که خوششانس هستم باید از خودم دفاع کنم. و بههمین دلیل است که تیر نقدم به خطا میرود: در ماجرای کاریکاتور، نکتهی اصلی منِ کارمند نیستم. نکتهی اصلی ماجرا تنبلی ما ایرانیها است که یکی از نمودهایاش در محیط کار نمایان شده است. در ماجرای تماشای اعدامها هم مشکل اصلی ابتذال فرهنگی است؛ اما نه به آن معنایی که ما فکر میکنیم: این کار در واقع یک تفریح بیهوده و پوچ است! (و چه کسی است که تفریحات پوچ خاص خودش را نداشته باشد؟)
البته یک عامل دیگر هم در چنین موقعیتهایی همراه شدن با موج عمومی ایجاد شده است. افراد بسیار دیگری هم هستند که بدون احساس گناه، صرفا برای اثبات اینکه “آن دیگریها فلان هستند” و البته “من جزو این دیگریها هستم!” شروع میکنند به نقدهای پر سر و صدا. گویی اگر این کار را نکنند، همه فکر میکنند که این افراد هم جزئی از “آن جماعت گناهکار” هستند (تأسفبارتر قضاوت در مورد پدیدههای منفی اجتماعی مثل همان ماجرای تماشاچیان اعدامها است که اغلب از زاویهی تحمیق و تحقیر دیگران و ابراز برائت از آن حماقت و حقارت صورت میپذیرد.)
الان حضور ذهن ندارم؛ اما بهاحتمال زیاد خودم هم از این رفتارها کم نداشتهام (البته در چند سال اخیر که این استدلال منطقی و جذاب را کشف کردهام، سعی کردم آگاهانه دیگر از آن استفاده نکنم!) با این حال هر چقدر که فکر کردم، واقعا علت این رفتارها را نفهمیدم. شاید یک علتاش “زیبایی اقلیت بودن” در چنین موقعیتهایی باشد. شاید هم این فرافکنی، راهحلی باشد برای فرار از بار سنگین یک خلأ بزرگ در زندگی: اینکه بفهمی بخشی از زندگیات به هر دلیلی بهخطا رفته است!
هر وقت که با چنین واکنشها و رفتارهایی مواجه میشوم ناخودآگاه بهیاد این مصرع از شعرهای فروغ فرخزاد عزیز میافتم که هفتهی گذشته چهل و شش سال از پروازش گذشت: “این دگر من نیستم، من نیستم”! مشکل اصلی اما نکتهای است که فروغ در مصرع دوم همین بیت شعر سروده است: “حیف از عمری که با من زیستم …”
شخصا سالهاست که نقد خودآگاه رفتارهای اجتماعی دیگران را ترک کردهام. پیشنهاد میکنم شما هم به این گزینه فکر کنید. حداقلش این است که کمتر حرص میخورید!
یکی از مشکلات همیشگی ما در زندگی کاریمان این است که کاری که میکنیم یا کارهایی که انجام دادهایم با آن چیزی که دوست داشتهایم متفاوت بوده است. حالا بخشی از این مسئله برمیگردد به شانس و پیدا کردن فرصت؛ اما بخش اعظمش بهنظرم برمیگردد به انتخابهای نادرست شغلی یا چسبیدن به شغلی که فایدهای ندارد! اما بحث امشب من این نیست. شاید زمانی دیگر بهسراغ این بحث آمدم.
یک راهحل مشکل بالا عوض کردن شغل یا سازمان برای کار کردن در حوزهی مورد علاقه است. و هر دوی اینها (مخصوصا دومی) نیازمند رزومه نوشتن هستند. ما باید درخواستمان را برای سازمان جدید بفرستیم و به آنها ثابت کنیم که مناسب شغل مورد علاقهمان هستیم. اما خوب وقتی که تجربهای در آن شغل ندارم چطور باید این کار را انجام بدهم؟ یا اگر یک فارغالتحصیل جوان هستم که سابقهی کاری ندارم، چطور باید وارد حوزهی کاری مورد علاقهام شوم؟ بنابراین اولین راهکاری که در این شرایط به ذهن ما میرسد در بهترین حالت اغراق در رزومه نوشتن است و در بدترین حالت، دروغ گفتن. یادم هست دوست محترمی با چندین سال سابقهی کار برای تغییر حوزهی کاریاش از من دقیقا همین را پرسید که اگر کمی دروغ بگویم که اشکالی ندارد!؟ و البته از آنجایی که تصمیمش را گرفته بود، هر چقدر من برایش توضیح دادم دروغگویی کار درستی نیست و اگر فردا دستت رو شود چه میکنی و … گوشش بدهکار نبود و ضررش را هم کرد.
اما همین ماجرای ساده زمانی بسیار وحشتناکتر میشود که فرد قصد دارد از رزومه بهعنوان ابزاری برای پرسنال برندینگ خود استفاده کند. در اینجا فرد میخواهد خود را طوری معرفی کند که مخاطبیناش او را یک “متخصص حرفهای” فرض کنند. حالا مخاطبین این فرد، ممکن است بخواهند سر کلاس درس او در حوزهی آن تخصص بنشینند یا اینکه از او بهعنوان مشاور استفاده کنند. و همینجا است که بسیاری از افراد ظاهرالصلاح برای رسیدن به هدفهایشان سراغ دروغگویی میروند …
شیوههای اغراق و دروغگویی عامی که در هر دو مورد دیدهام، اینها بودهاند:
۱- نوشتن تجربیات کاری بیربط یا بسیار کمرنگ بهعنوان تجربیات کاری فوقالعاده ارزشمند و مرتبط: مثلا دوست من که بالاتر اشاره کردم کارش مدیریت تولید بود و میخواست وارد حوزهی مدیریت منابع انسانی شود. بنابراین در رزومهاش تمام تجربیات مدیریت تولید را با توجیه اینکه “خب تو کارم مدیریت نیروها هم با من بود” در نرمافزار محترم ورد Replace All کرد و بعد البته در مصاحبه با یک شرکت معظم گیر افتاد!
۲- رزومهسازی: در همین محیط وب فارسی، فردی را میشناسم که بدون داشتن تجربهی یک ثانیه کار در یک سازمان واقعی، مدعی است بهترین مشاور مدیریت دنیا است! و البته شما در رزومهی این فرد، نه نشانی از تحصیلات ایشان میبینید و نه نشانهای از تجربیات کاریشان. چیزی که وجود دارد، صرفا مجموعهای است از ویژگیهای یک مشاور خوب و باتجربه! حالا اینکه این ویژگیها چگونه بهدست آمدهاند، ظاهرا اهمیتی ندارد!
۳- اغراق در قسمت آموزشها: بارها در همین وبلاگ گفتهام که در قسمت آموزشها در رزومهتان، بهتر است صرفا دورههایی را بنویسید که برایشان مدرک معتبر دارید و تازه آن هم نه همهی دورهها. بهتر است دورههای مهمتر را بنویسید: دورههایی که واقعا شما را در یک حوزهی خاص متخصص کردهاند! مثلا کسی با گذراندن دورهی مبانی برنامهریزی استراتژیک، استراتژیست حرفهای نمیشود. علم تخصصی (که تازه در عمق آن هم حرف بسیار است) یک چیز است و تخصص چیز دیگر.
۴- اغراق در قسمت مهارتها: یادم هست همکار محترمی داشتیم که مطابق رزومهاش تمام زبانهای برنامهنویسی دنیا را بهصورت حرفهای بلد بود. حالا اینکه سهل است؛ ایشان در تمامی حوزههای علم مدیریت هم دانش و تخصص داشتند. اما در عمل … بگذریم. معمولا فاجعهترین بخش رزومههای ما همین بخش است. جایی که فکر میکنیم مهمترین بخش رزومه است و بنابراین به هر شکلی که شده، تلاش میکنیم خودمان را اینقدر آدم خفنی (!) جا بزنیم که کارفرما چارهای جز استخدام ما نداشته باشد. چه کسی بهدنبال یک آدم چند تخصصی نیست که از استراتژی، منابع انسانی، مدیریت تولید، مدیریت کیفیت، آیتی و هزار تا مهارت دیگر همزمان سر در میآورد!؟
خوب متأسفانه باید به عرضتان برسانم که برای کارفرماهای حرفهای، مثل روز مشخص است که چنین فردی در هیچ حوزهای متخصص نیست. اینجور کارفرماها بهجای نگاه کردن بخش مهارتهای رزومهی شما، به سایر بخشهای رزومهی شما (بهخصوص بخش تجربیات کاریتان) توچه بیشتری میکنند. این را مخصوصا به دوستان جوانترم توصیه میکنم که تازه قصد دارند وارد بازار کار شوند. نوشتن دهها مهارت مختلف و متناقض، به استخدام شدن هیچ کمکی نمیکند. بهتر است بهجای این کار، روی چند مهارت خاص متمرکز شوید و حتی اگر تجربهی کاری مشخصی در آن حوزه ندارید، سعی کنید از راههای دیگری که میشود، به کارفرما نشان دهید که در راه کسب یک تخصص، دانشجو هستید! مثلا برای یک فارغالتحصیل جوان، نوشتن پروژههای درسی دانشگاهی مهماش یا تجربیات دوران کارآموزیاش مهم است. یا اگر مقالهی تخصصی را در جای معتبری چاپ کردهاید، خوب است که در رزومهتان به آن اشاره کنید. ضمنا فراموش نکنید که برخی مهارتها در دل مهارتهای دیگر مستتر هستند؛ مثلا یک تحلیلگر کسب و کار خوب، طبیعتا باید مصاحبهکنندهی خوبی باشد یا در مستندسازی عالی باشد!
بنابراین برای هزارمین بار: در رزومه نوشتن خالیبندی و اغراق نکنید. حواستان باشد که آرزوها و رؤیاها در رزومه جایی ندارند. رزومه، چیزی نیست جز خلاصهای از آن کارهایی که تا بهامروز بهشکل موفق انجام دادهاید و دستاوردهایی که به آنها رسیدهاید.
(منبع عکس)
پیش از شروع:
جامعهشناسی، سلامت و روانشناسی و کار حرفهای:
خاطرات آزاردهنده فقر (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک) (عالی عالی عالی! بهترین نوشتهی هفته …)
انسان بودن … (مجید آواژ؛ روزنوشتهای بهساد)
چگونه تمرکز خود را درکلاس درس، کنفرانسها و .. افزایش دهید؟ (فارنت)
سلامتنیوز: لبخند را اضافه کنید
سلامت نیوز: ۸ دلیل برای اینکه نباید منتظر تایید دیگران باشیم
سلامت نیوز: درباره نوشیدنیها بیشتر بدانیم
سلامت نیوز: خشمهایمان از کدام دستهاند؟
مدیریت و کارآفرینی:
شرکت خود را با چک لیست دراکر مقایسه کنید (اسد صفری؛ دنیای چابک) (عااالی!)
فریادنامه – چرا کشتی از المپیک حذف شد؟ (امیر علیزاده؛ فریادنامه) (حتما این تحلیل را بخوایند تا ببینید چرا اینجا آمده!)
اقتصاد آنلاین – کتابهای تاثیرگذار مدیران به انتخاب هاروارد
خطاهای کاربردی در تبلیغات (کافهی بازاریابی) (کشف جدید این هفته)
سکههای آمازون: سیستم جدید پولی برای رونق بخشیدن به اکو سیستم کیندل فایر (احمد شریفپور؛ یک پزشک)
سازمان با فرهنگ! (بهروز صمدی)
فناوری اطلاعات و ارتباطات:
من بیل گیتس، اینجا ردیت، هر چه می خواهید بپرسید | نارنجی
چگونه ایمیلهای ارسالی را ردیابی کنیم و خودمان ردیابی نشویم؟ (علی ارغوان؛ یک پزشک)
نگاه کارشناسان فناوری جهان به نحوه استفاده از ابزارهای پردازش ابری
گوگل برای پیش فرض بودن موتور جستجویش در iOS چه مبلغی به اپل می پردازد؟
تلویزیون اینترنتی اینتل به همراه ست-تاپ باکس و دوربین خاص، امسال راه اندازی میشود – زومیت
هدف اپل از ساخت ساعت مچی iWatch چیست؟ – زومیت
ذخیره یک میلیارد فایل در اسکای درایو مایکروسافت
یاهو و گوگل در زمینه تبلیغات همکاری میکنند
خبرآنلاین – مایکروسافت آفیس روی لینوکس؟
فناوری همراه:
تولید گرافین، تجربه جدید نوکیا (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)
زمان عرضه سیستمعامل فایر فاکس!
MediaNews.ir | عبور کاربران بانکداری همراه از مرز یک میلیارد تا سال ۲۰۱۷
گارتنر: امسال ۱٫۹ میلیارد دستگاه تلفنهمراه فروخته میشود
افزایش دستگاههای الکترونیکی همراه بیش از تعداد انسانها
رسانههای اجتماعی:
MediaNews.ir | سواد خبری چیست؟
۵ دلیل برای دوست نداشتن رسانههای اجتماعی (احمد شریفپور؛ یک پزشک)
تغییر در نتایج جستجوی توییتر (عباس ملک حسینی؛ رسانههای اجتماعی)
خبرآنلاین – کاربران فیسبوک اینک میتوانند به هر کجای دنیا پول بفرستند
اقتصاد آنلاین – پس از مرگ چه کسی وارث فیسبوک است؟
صنعت فاوا در ایران:
سرتیپ نامی کیست؟کارنامه علمی و تخصصی سرپرست وزارت ICT
اجرای طرح هر دانش آموز یک تبلت از سال آینده در ایران
کندی اینترنت ربطی به شرکت زیرساخت ندارد
اخوان از کاهش تعرفه برق و پهنای باند دیتاسنترهای داخلی خبر داد
اقتصاد:
چه کسانی جهان را اداره میکنند؟! یک تصویرسازی جالب از اقتصاد جهان (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک) (عاااااااالی!)
یارانههای نقدی برابری را چگونه تغییر داده است؟ (حسین عباسی؛ IRPD ONLINE)
آینده اقتصاد ایران چگونه خواهد بود؟ (حجت قندی؛ اقتصادانه)
زندان یا مراقبت الکترونیکی؟ (حامد قدوسی؛ یک لیوان چای داغ)
آیا ماشین نوآوری متوقف شده است؟ (بخش سوم) (نیام یراقی؛ یادداشتهای مدیریت ریسک) (لینک قسمت اول و دومش را در پست لینکهای هفتهی قبل ببینید!)
اقتصاد آنلاین – چین به بزرگترین قدرت تجاری جهان تبدیل شد