لینک‌های هفته (۱۰۰)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

باز هم چه هفته‌ی پر محتوایی!

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

باز هم اهمیت رفتار (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت) (خیلی عااااالی!)

آیا خواستن توانستن است؟ و تلاش همیشه تضمین کننده موفقیت نیست (این دو مطلب خانم زهرا جم در وبلاگ تراوش‌های ذهن یک مشاور را به‌ترتیب بخوانید. به‌ترین مطالب هفته.)

ما به قهرمانی عادت نداریم (امیر مهرانی؛ The Coach)

تحمل عقیده مخالف (محسن صحراگرد؛ تجربه) (تأمل‌برانگیز …)

ده دلیل برای اینکه شما رئیس نیستید (محمد سالاری)

ایده هایی که کور می‌شوند! (جواد افتاده؛ رسانه‌های اجتماعی)

اصول مهم بیل گیتس و همسرش برای پایه‌ریزی زندگی (دنیای نوین کسب و کار)

سی دقیقه آغازین روز کاری خود را به منبع انرژی و ایده تبدیل کنید (نارنجی)

دروغ نگویید تا سالم‌تر باشید

ایسنا – ۵ روش تقویت اعتماد به نفس 

مدیریت و کارآفرینی:

فیلم صامت – سازمان صامت (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت) (خیلی عااااالی!)

دسته بندی کارکنان از منظر عملکرد (شهرام کریمی؛ یادداشت‌های صنایعی)

غذا دادن به کودک-۴- ظرف زیبا (علی واحد؛ وبلاگ رادمان) (در مورد مسائل مدیریتی مربوط به استقرار نرم‌افزار)

متد آموزشی متفاوت چابک (اسد صفری؛ دنیای چابک) (در ادامه‌ی این پست من)

معرفی یک وبلاگ (شهرام کریمی؛ یادداشت‌های صنایعی) (وبلاگ آقای دکتر بابک علوی از اساتید برجسته‌ی رفتار سازمانی در ایران)

چرا برندها به‌سمت مینی‌مالیسم می‌روند ؟ (پیکسلر)

فاز دو راه اندازی کسب و کار اینترنتی– شناسایی فرصت (قسمت اول) (سید رضا علوی؛ فارسی‌بیز)

۹ اصل مدیریتی مدیرعامل جدید یاهو

 “ایمیل” ۲۸ درصد وقت کارمندان را می‌گیرد

ایسنا – مهم‌ترین ابزار تبلیغاتی اپل چیست؟

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

انتخاب بهترین سرویس ایمیل: مقایسه کامل جی‌میل و Outlook (فارنت) و ۱۰ دلیل که باید Outlook.com را امتحان کنید (تورتک) (در مورد سرویس جدید ای‌میل و جذاب مایکروسافت)

هفت نکته مهم برای حفظ امنیت در فضای مجازی (فارنت) (مهم)

گوگل و نقشه‌ای که برای دانش بشر کشیده (نارنجی)

کاهش رتبه سایت‌هایی که به کپی رایت احترام نمی‌گذارند در گوگل (تورتک)

ویکی پدیا و بحران نویسنده – بیست و یکم

تعریف جدید PC (مجله‌ی شبکه)

آیا پردازنده های ARM به سطح اینتل خواهند رسید؟ (وب‌شهر)

جستجوگر گوگل از این پس به اینباکس شما هم سرک می‌کشد! (فارنت)

افزایش ۲۵ درصدی سرعت اینترنت دنیا

۵ سال دیگر ترافیک اطلاعات موبایلی به ۱۰۷ اگزابایت می‌رسد

گارتنر: شرکت‌های آی تی ۲۵۱.۷ میلیارد دلار را صرف برون سپاری عملیات خود می‌کنند

تعداد کاربران ویندوز ۷ در آستانه سبقت از ایکس.‌پی

تمام اسپم‌های لعنتی جهان:سالانه ۲۰۰ میلیون دلار درآمد/۲۰ میلیارد دلار خسارت!

محققان MIT زبان جدید برنامه نویسی را کدگذاری کردند

احساسات کارکنان به کمک نرم‌افزار سنجیده می‌شود

شبکه‌های اجتماعی:

پرسش از دوستان با جستجوگر بینگ

تأثیر شایعات توییتری بر قیمت نفت (جالب!)

حضور ۱۶۰ میلیون کاربر در شبکه اجتماعی لینکدین

قابلیت ویرایش مطالب در فیس‌بوک (به‌زودی)

فیس‌بوک سایت داستان راه انداخت

صنعت فاوا در ایران: (چه اخبار گل و بلبلی هم!)

گفتگو با مهدی اخوان بهابادی؛ دبیر شورای‌عالی فضای مجازی

پژویان: خودمان رگولاتور ارتباطات تشکیل می‌دهیم

اینترنت ملی در گفت وگو با علی حکیم جوادی

اینترنت امسال ارزان نمی‌شود/ دستگیری قاچاقچیان صوت

ایتنا – رتبه را باور کنیم یا ادعا را (تحلیلی در مورد ادعاهای مطرح شده در رابطه با ارتقای دولت الکترونیک در ایران)

نظام حقوقی ICT تدوین شد

ظرفیت پهنای باند داخل به ۵۲۰ گیگابیت بر ثانیه رسید

اقتصاد:

چگونه یک صنعت داخلی را نابود کنیم؟ (حجت قندی؛ اقتصادانه)

مصائب و خوشی‌های ارز دوگانه (حامد قدوسی؛ یک لیوان چای داغ) (حامد بعد از مدت‌ها دست به قلم شد!)

نرخ ارز و پاراداکس سیگل (حامد قدوسی؛ یک لیوان چای داغ)

تصمیمات ارزی کارا و مخرب (مجلۀ اقتصادی IRPD ONLINE JOURNAL)

‌رسانه‌ و تولید ملی (رضا قربانی؛ مدیر رسانه)

معمای تعیین نرخ مناسب برای ارز مرجع

ایسنا – انتشـار اسکنـاس‌هـای ۲۰ هـزار تومانـی

رشـد نقدینگـی در کشور نصـف شـد

ایسنا – جمـع‌آوری ۲ هـزار میلیـارد تومـان اسکنـاس

دوست داشتم!
۰

در ستایش شور درون …

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

“وقتی از دانشگاه بیرون اومدم به‌عنوان مهندس طراح، مشغول کار در شرکت‌های ساختمونی و تأسیساتی شدم؛ اون هم زیر نظر به‌ترین مهندسای طراح و معمارهای ایرانی. همه کار می‌کردم: از طراحی گرفته تا سر زدن به سایت‌های پروژه. من همیشه داوطلب رفتن به مأموریت‌هایی بودم که هیچ‌کس دوست نداشت به آن‌ها بره. سال‌ها زحمت کشیدم تا شدم یکی از به‌ترین مهندسان طراح تأسیسات کشور.”

“یک روز به خودم گفتم کار کردن برای دیگران بسه. من می‌خوام برای خودم کار کنم. رفتم پیش رئیس‌‌هام. همه‌شون بهم خندیدند: «هدف‌ت چیه پسر؟ داری این‌جا کارت را می‌کنی و پول‌ت را می‌گیری. چی می‌خوای؟ پول بیش‌تر؟ پست بالاتر؟ هر چی می‌خوای بهت می‌دیم!» اما من می‌دونستم می‌خوام چی کار بکنم: به خودم گفتم من از امروز دیگه مهندس نیستم. من از امروز مدیرم. واقعن هم دیگه از اون روز تا امروز کار مهندسی نکردم! از یک دفتر اجاره‌ای شروع کردم. باز هم شبانه‌روزی تلاش کردم. و موفق شدم!” 

“یادم هست یک روز به سن تو که بودم مهندس معماری که زیر نظرش کار می‌کردم به من گفت: «مهندس کی خونه چهارم رو می‌خری؟ کی فلان ماشین را می‌خری؟» من بهش خندیدم: «من رو می‌گی؟» خیلی جدی گفت: «آره. تو رو می‌گم.» من گفتم: «نمی‌شه.» اون گفت: «می‌شه. تو پتانسیل‌ش را داری.» پارسال بعد از سال‌ها در سفر آمریکا دیدم‌ش. بهم گفت: «اون خنده‌ها یادته؟ دیدی به چیزی که گفته بودم رسیدی؟» گفتم: «اونا که هیچی. به خیلی بیش‌تر از اونا رسیدم!»”

من فکر می‌کنم عامل اصلی موفقیت من چیزیه که اسم‌شو گذاشتم «شور درون.» شعله‌ی درونی که آرام و قرار را همیشه از من گرفته و هنوز هم می‌گیره. شعله‌ای که من را به جلو رفتن و تلاش بیش‌تر ترغیب می‌کنه. شعله‌ای که در سخت‌ترین روزهای زندگی به من قدرت تحمل و کم نیاوردن داده. این شور درون من را به این‌جا رسانده …”

*****

این‌ها حرف‌های آقای مدیرعامل است. آقای مدیرعامل امروز مالک شرکتی با درآمد چند میلیارد تومانی است. چند ماهی است به‌لطف یک دوست مشترک و بسیار بزرگوار با هم آشنا شدیم. من افتخار پیدا کردم با سن و تجربه‌ی کم‌م مشاور ایشان در زمینه‌ی مسائل مدیریتی و سازمانی باشم؛ اما در عمل این ایشان هستند که با لطف و بزرگ‌واری‌شان من را در زندگی شغلی و حتا شخصی‌ام راه‌نمایی می‌کنند. در این چند ماه به‌اندازه‌ی چند سال از ایشان یاد گرفته‌‌ام. اما آن‌چه مهم‌تر است نه این درس‌ها که انرژی و شور درونی است که در هم‌نشینی آقای مدیرعامل به من منتقل می‌شود. شعله‌ی درونی من (که قبلا این‌جا نوشته بودم به پت‌پت کردن افتاده) دوباره حسابی روشن شده! برای همیشه مدیون آقای مدیرعامل هستم … 

*****

از دفتر آقای مدیرعامل بیرون می‌آیم و سوار آسانسور ساختمان شرکت می‌شوم. آسانسور که حرکت می‌کند شگفت‌زده می‌شوم: ترک بی‌نظیر و انرژی‌بخش “شور درون” یانی (دانلود از این‌جا یا این‌جا) در حال پخش شدن است … 🙂

پ.ن. متأسفانه هر چقدر اصرار کردم آقای مدیرعامل به‌دلیل فروتنی‌شان اجازه ندادند تا از ایشان و شرکت‌شان نامی برده شود. نام و نشان آن دوست مشترک را هم به دلیل مشابه حذف کردم (هر چند همه‌ی شما می‌شناسیدشان!) از هر دو این عزیزان برای محبت‌‌های‌شان صمیمانه سپاس‌گزارم.

دوست داشتم!
۱۹

حکمت‌ها (۶)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

بدی را از سینه‌ی دیگران با کندن آن از سینه‌ی خود ریشه‌کن کن!

حکمت ۱۷۸ نهج‌البلاغه

یا علی

التماس دعا …

دوست داشتم!
۶

درس‌‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۷۸)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

“بازی‌کنان بزرگ در انتظار بازی‌های بزرگ نمی‌مانند. هر چه به پایان فصل نزدیک می‌شویم، بازی‌های بزرگ و بزرگ‌تر می‌شوند. من شخصا، تنها به این دلیل فوتبالیست شدم که می‌خواستم در بازی‌های بزرگ حضور داشته باشم.” (رایان گیگز؛ این‌جا)

من هم شخصا به این دلیل مشاور و وبلاگ‌نویس شدم که دوست داشتم کارهای بزرگ و ماندگار انجام بدهم! 🙂 به‌نظرم این همان جوهره‌ی آگهی تبلیغاتی معروف اپل ـ متفاوت بیاندیش ـ است که قبلا دکتر مجیدی این‌جا برای‌مان در موردش نوشته‌اند.

این نوع نگاه به کارها، یکی از مهم‌ترین عوامل رضایت از خود است: این‌که بدانی در محیطی حضور داری که کار بزرگی در حال انجام شدن است و این‌که خودت هم بخشی از آن گروه هستی! می‌خواهد نتیجه‌بخش باشد یا نه …

دوست داشتم!
۴

اصول تدریس به روایت استاد “چابک”!

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

ماه گذشته به لطف دوستان ما در جامعه‌ی چابک ایران به‌ویژه اسد صفری عزیز در کلاس PSM اسکرام شرکت کردم. تجربه‌ی جالبی بود از شرکت در کلاسی که به‌نوعی روی مباحث مدیریتی در مهندسی نرم‌افزار تمرکز داشت. و برای‌م جالب‌تر این بود که چقدر اصول کاری حرفه‌ای در حوزه‌های مختلف به هم شبیه است. 🙂

جدا از چیزهایی که در کلاس در مورد اسکرام یاد گرفتم، روش تدریس استاد درس فیصل محمود برای‌م بسیار بسیار جالب بود. به دوستان قول داده بودم در این مورد بنویسم که واقعن در این یک ماهه فرصت نشد. حالا بالاخره فرصت دارم در مورد نکاتی که از روش تدریس ایشان یادداشت کرده‌ام بنویسم:

۱- فیصل ابتدا از ما خواست خودمان را معرفی کنیم و بگوییم چرا در این کلاس شرکت کردیم.

۲- فیصل کلاس را با پرسیدن این سؤال شروع کرد: سه سؤال اساسی که می‌خواهید با گذراندن این درس پاسخ‌شان را یاد بگیرید، بگویید.

۳- او سؤالات بچه‌ها را با آن‌ها دقیق کرد و از هر سؤال یک یا دو کلمه‌ی کلیدی استخراج کرد و آن‌ها را منظم روی تخته‌سفید (!) نوشت.

۴- در مرحله‌ی بعد فیصل کلمات کلیدی روی تخته را با کلمات کلیدی اسکرام مقایسه کرد و مشابهت‌ها و مغایرت‌های میان آن‌ها را نشان داد. بدین ترتیب همه‌ی ما در مورد کلمات کلیدی مطرح در درس، تصور واحدی پیدا کردیم.

۵- حالا فیصل می‌توانست وارد تدریس خودش شود. او در مورد هر مفهوم، ابتدا آن مفهوم را توضیح می‌داد و بعد به سؤالات بچه‌ها را پاسخ می‌گفت.

۶- به‌ازای هر بخش از درس یک تمرین گروهی یا فردی داشتیم که باید در زمان مشخصی انجام می‌شد. پاسخ‌ها باید در جمع کلاس مطرح می‌شد و در مورد آن‌ها همه‌ی گروه‌ها اظهارنظر می‌کردند.

۷- از همه جالب‌تر: فیصل وقتی اسلایدها را توضیح می‌داد در چند مورد عمدا بخشی از مطلب را ناگفته گذاشت تا ببینید ما حواس‌مان جمع هست یا نه؟ (چقدر هم جمع بود!) بلااستثنا کمی جلوتر در مورد آن مطلب ناگفته سؤال مطرح می‌شد. این‌جا فیصل برمی‌گشت به اسلایدهای قبلی و مطلب را برای‌مان توضیح می‌داد.

روش تدریس جالبی بود!

دوست داشتم!
۱۴

لینک‌های هفته (۹۹)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

چه هفته‌ی پر محتوایی!

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

علاقه‌های خود را گم نکنید! (امیر مهرانی؛ The Coach)

۱۰ دلیلی که برنده ها دوست دارند همیشه برنده بمانند (مصطفی لامعی؛ iClub)

نقطه‌ی آغاز! (پریا فرهادی؛ همینا)

استفان کاوی درگذشت (افشین دبیری؛ مدیریت منابع انسانی)

مدیریت و کارآفرینی:

همه اشتباهات من (علی واحد؛ وبلاگ رادمان) (خلاصه‌ی ده سال تجربه‌ی آقای واحد در یک پست عالی! به‌ترین مطلب هفته.)

قیمت حق پخش لیگ چقدر باید باشد؟ (امیر علی‌زاده؛ فریادنامه)

یک تجربه خوب در استخدام (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت) (من از نزدیک شاهد فرایند استخدامی که آقای کمالیان نوشته‌اند، بوده‌ام. واقعن این کیس، کیس جالبی است!)

جمع سپاری؛ برون سپاری کارها به کاربران (جواد افتاده؛ رسانه‌های اجتماعی)

۵ عامل مهم در بازاریابی محتوا (مصطفی لامعی؛ iClub)

۱۰ راه برای بازگرداندن مشتری ناخشنود (استاد پرویز درگی)

برنامه‌ای برای محاسبه تاریخ شمسی و پیشرفت در پراجکت (نادر خرمی‌راد)

شاخص احساس مصرف‌کننده‌ (BCCI)

هفت سؤالی که هر مدیرعاملی باید از مدیر آی‌.تی خود بپرسد

تغییر زمان برگزاری رویداد استارتاپ‌ویکند تهران

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

کنفرانس TEDx در تهران برگزار می‌شود (وبلاگینا) (بریم!؟)

افشای راز اپل: آی‌فونی که در دست دارید ۵ سال پیش طراحی شده است! (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک) 

آیا می‌دانید دلیل وجود علامت @ در آدرس ایمیل شما چیست؟ (فارنت) (جالب!)

تاریخچه مرور وب شما، مثل اثر انگشت منحصر به فرد و یکتا است (زومیت)

Outlook.com: مایکروسافت غزل خداحافظی با هات‌میل را خواند (فارنت)

۶۰ درصد برنامه‌های “اپ‌استور” حتی یک‌بار هم دانلود نمی‌شوند (فارنت)

سرمقاله نیویورک تایمز هک شد!

آمازون به جنگ “آی‌تیونز” اپل می‌رود

ساخت رقیب عینک گوگل از سوی مایکروسافت

شبکه‌های اجتماعی: 

تایم‌لاین فیس‌بوک اجباری می‌شود

ملک عبدالله فیس‌بوک را می‌خرد؟

۸۳ میلیون کاربر دروغین در فیس‌بوک

صنعت فاوا در ایران:

مرکز تحقیقاتICT از وزارت ارتباطات جدا شد

ارتقاء و توسعه شبکه زیرساخت تا پایان سال

گزارش بیزینس مانیتور از ثبات رشد تلفن ثابت و اینترنت در ایران

دریافت ایمیل از شرکت پست پولی است

رشد ۱۱۷ درصدی ارزش مبالات تجارت الکترونیک/ فعالیت ۸۵۰۰ فروشگاه اینترنتی

اقتصاد:

اقتصاد تجربه (استاد پرویز درگی)

What’s so great about America? (نیام یراقی؛ یادداشت‌های مدیریت ریسک)

ریشه‌های پیری جمعیت (عباس عبدی؛ آینده)

شاخص بیگ‌مک / نرخ برابری دلار بر حسب خرید یک ساندویچ

خداحافظی احتمالی با ارز ۱۲۲۶ تومانی/ عواقب اقتصادی یک طرح ناگهانی

The State of the World’s Oil Supply | Visual.ly 

دوست داشتم!
۰

۷ اشتباه در مسیر شغلی

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

معمولا چه یک جوان تازه‌کار باشیم و چه یک آدم بسیار باتجربه، وقتی از سد غول کار پیدا کردن گذشتیم و وارد یک سازمان شدیم، فکر می‌کنیم همه چیز تمام شده و چقدر عالی هستیم و به‌به و این‌ها! مخصوصا اگر آدمی باشیم که با سطح دانش خوبی وارد کار شده باشیم یا در سازمان‌مان رقیبی نداشته باشیم … همین است که وضعیت بسیاری از مدیران و کارشناسان سازمان‌ها از نظر مهارت‌های شغلی در به‌ترین حالت فاجعه است!

این‌جا به ۷ اشتباه در مسیر شغلی برای متخصصان آی‌تی اشاره شده که می‌تواند برای همه ـ فارغ از نوع تخصص‌شان ـ مفید باشد. این ۷ اشتباه را ببینیم و درس بگیریم:

۱- آموزش نبینید: یادتان باشد تنها اصل ثابت دنیای امروز “تغییر” است! هر چقدر هم دیروز عالی بوده‌اید و امروز خوب هستید، فردا روز دیگری است! بنابراین نباید بگذارید مهارت‌های‌تان قدیمی شود. در متن اشاره شده که تفاوت حقوق کسانی که در طی سال قبل آموزش دیده‌اند با آن‌هایی که آموزش نداشته‌اند، حدود ۳۴۰۰ دلار بوده است.

۲- خالی‌بندی کنید: از ضرب‌المثل “خالی ببندید تا وقتی درست‌ش کنید” (fake it until you make it) بپرهیزید. بالاخره روزی دست‌تان رو خواهد شد …

۳- همه‌چیزدان و متکبر نباشید: این فرق دارد با لذت بردن از مهارت‌ها و توانایی‌های خود و البته اعتماد به‌نفس!

۴- گرفتن مدارک تخصصی (Certification) را فراموش کنید: مدارک تخصصی یک ابزار خوب برای اثبات تخصص شما به سازمان محل کارتان و دیگر سازمان‌ها هستند. ضمنا آموزش‌هایی که برای گرفتن این مدارک می‌بینید باعث افزایش اثربخشی شما در کار می‌شوند. ضمنا تفاوت حقوق حدودا ۴۰۰۰ دلاری بین آن‌‌هایی که مدرک تخصصی داشته‌اند و آن‌هایی که نه وجود دارد.

۵- دم‌دست‌ترین گزینه‌ی اخراج از سازمان باشید: اگر ارزش‌ خودتان و دانش و مهارت‌های‌تان را به سازمان و مدیران و همکاران‌تان اثبات نکنید، نباید از اخراج شدن ـ در این دوران رکود اقتصادی که سازمان‌ها هر از گاهی مجبور به‌تعدیل نیرو هستند ـ شاکی باشید.

۶- برای کارراه‌های شغلی‌تان استراتژی نداشته باشید: امروز کجایید؟ چه مهارت‌هایی دارید؟ امروز چه مهارت‌هایی باید داشته باشید که ندارید؟ فردا باید کجا باشید؟ برای پوشش به نقاط ضعف‌تان و برای کسب مهارت‌های جدید باید چه کنید؟ (کلاس بروید / خودتان درس بخوانید / دانشگاه بروید و …)

۷- رقابت را فراموش کنید: امروز تقریبا همه از سازمان محل کارشان به‌علتی ناراضی‌اند و اگر فرصتی داشته باشند، به‌دنبال رفتن هستند. بی‌کاران هم که دیگر هیچ! بنابراین برای هر فرصت شغلی رقبای بالقوه‌ی بسیاری دارید. یادتان هم نرود که برای بقا در داخل سازمان هم کم رقیب ندارید! برای همین بنشینید و به این فکر کنید باید چه کنید که بر دیگران برتری داشته باشید. می‌توانید برای این کار شرایط احراز شغل‌تان در محل کار فعلی یا سازمان‌های دیگر را مرور کنید، آگهی‌های کاری را بررسی کنید تا ببینید چه مهارت‌هایی مورد نیاز کارفرمایان است (و شما دارید یا ندارید) و خلاصه استراتژی‌ شغلی‌تان را به‌روز کنید!

یک نکته را اضافه کنم: لطفا بهانه‌هایی مثل این‌که پول ندارم و این وظیفه‌ی سازمان محل کارم است و چیزهایی شبیه این‌ها را کنار بگذارید. هیچ کس جز شما ـ بله خود شما ـ در قبال آن‌چه هستید و آن‌چه می‌توانید باشید، مسئولیتی ندارد. هر یک ریال و هر یک ثانیه‌‌ای که روی بهبود دانش و مهارت‌های‌تان سرمایه‌گذاری کنید، سرمایه‌گذاری است که مطمئن باشید خیلی زود نتیجه‌اش را خواهید دید.

(منبع عکس)

دوست داشتم!
۱۲

خط خوردن فاصله

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

من فقط به کلمات روشن فکر می‌کنم

به خط خوردن خط‌های فاصله

به مهربانی و سبدهای سیب

به فرصتی که دست در دست آبی بی‌کران

در سرتاسر زمین

گسترده خواهد شد …

محمد رضا عبدالملکیان

دوست داشتم!
۲

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۷۷)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

“چه زمانی احساس ناکامی می‌کنید؟ من هیچ وقت این احساس را لمس نکرده‌ام. از سویی من به خودم اعتماد دارم و از سوی دیگر شکست را به‌عنوان بخشی از بازی می‌دانم، به عنوان یکی از ۴ گزینه‌ای که در یک بازی با آن روبرو می‌شوی: ممکن است ببری، بازی مساوی شود، ببازی و یا بازی به خاطر برف و باران لغو شود. هرچند که یکی از این ۴ گزینه مد نظر تو است، ولی یکی از آن‌ها اتفاق می‌افتد!” (رافا بنیتس؛ این‌جا)

این هم نگاه جالبی به ماجرای موفقیت و شکست: همه‌ی حالات پیش روی‌تان (اعم از موفقیت / شکست / بی‌تفاوتی) را از قبل تحلیل کنید تا وقتی هر کدام رخ داد نه تعجب کنید، نه ناراحت شوید و نه بدتر از همه خشم‌گین!

دوست داشتم!
۵

آدمِ مهمِ داستان …

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

مدت‌ها دوست‌ش داشتم اما جرأت گفتن‌ دوست داشتن‌م را نه. وقتی بالاخره این را به او گفتم، پاسخ‌ش خیلی ساده بود: “نه!” و من ویران شدم …

***

این روزها بیش از یک سال از آن ماجرا گذشته. من خوب شدم و به‌ زندگی عادی بازگشته‌ام. این همان ماجرایی بود که به نوشتن این پست منجر شد. آن‌جا نوشتم که چه کردم تا خوب شدم. سخت بود؛ اما ممکن.

***

در تمام این یک سال و اندی به این فکر می‌کردم که چه شد که به آن نقطه‌ی ویرانی رسیدم. انواع و اقسام علت‌‌ها و حالت‌ها را بررسی کردم (تحلیل‌گر سیستم بودن این‌جا در زندگی‌ شخصی‌ام هم به‌دردم خورد!) حالا می‌دانم ماجرا خیلی ساده‌تر از چیزی بوده که من در تحلیل‌های‌م به آن‌ها فکر کرده بودم. در حقیقت، جدا از اشتباهاتی که هر دوی ما مرتکب شدیم، ریشه‌ی اصلی ماجرا در این بود: من “آدمِ مهمِ داستانِ زندگی او” نبودم. این در حالی بود که فکر می‌کردم آن آدم من هستم. و این تضاد در مورد نقش‌م در یک رابطه دوستانه به یک فاجعه در زندگی من انجامید. وقتی در این یک سال عاشقانه‌‌های بی‌فرجام خیلی از دوستان‌م را شنیدم؛ متوجه شدم که این “اشتباه” خاص من نیست. تقریبا تمامی ما بلااستثنا مرتکب این اشتباه می‌شویم.

اما چرا این اتفاق می‌افتد؟ در مباحث مربوط به علم تصمیم‌گیری و نظریه‌ی بازی‌ها، مبحثی هست با نام “تصمیم‌گیری با اطلاعات نامتقارن.” در آن‌جا گفته می‌شود که یکی از علل اصلی تصمیمات اشتباه، این است که یکی از طرفین ماجرا براساس اطلاعات ناقص تصمیم می‌گیرد. خیلی وقت‌ها ریشه‌ی اصلی ماجرا در رفتار طرف مقابل ما است. این روزها روابط ما در هر سطحی ـ از روابط خانوادگی و دوستانه گرفته تا روابط کاری ـ آلوده‌ی دروغ‌ها و مصلحت‌ها است. علاوه بر این، خیلی وقت‌ها “غرور”ی که ما داریم، جلوی بیان واقعیت را می‌گیرد. و به‌همین سادگی رابطه‌ای شکل می‌گیرد، ادامه پیدا می‌کند و با ویرانی طرفین پایان می‌پذیرد.

اما تمام تقصیر ماجرا بر دوش “روابط پرابهام” ما نیست و ما خودمان مقصرتریم! بخش مهم‌تری از ماجرا به چیزی برمی‌گردد در مباحث روان‌شناسی شناخت و تصمیم‌گیری از آن با نام “خطاهای تصمیم‌گیری” یاد می‌شود. خیلی ساده خطاهای تصمیم‌گیری عبارتند از الگوهای اشتباه تصمیم‌گیری که ما برای تصمیم‌‌‌گیری سریع از آن‌ها استفاده می‌کنیم (داستان فیل مولانا را به‌یاد بیاورید! در آن‌جا آدم‌های داستان مرتکب چند تا از مهم‌ترین خطاهای شناختی می‌شوند.)

من کمی گشتم و متوجه شدم تصمیم “عاشق شدن” در معرض خطاهای تصمیم‌گیری زیر است:

۱- اثر ابهام: تصمیم‌گیری در جایی که کمبود اطلاعات، باعث شده احتمال موفقیت نامعلوم باشد.

۲- خطای توجه: جایی که تصمیم‌گیری براساس احساسات، باعث می‌شود تا برخی اطلاعات بسیار مهم برای تصمیم‌گیری درست را نادیده بگیریم.

۳- اثر پس زدن: جایی که برای باور نکردن واقعیت که آن‌گونه است که ما نمی‌خواهیم، به‌سراغ توهم می‌رویم!

با این حال نباید فراموش کنیم که یک رابطه‌ی عاشقانه، هم‌چنان یک رابطه‌ی عاشقانه است و احساسات در آن تأثیرگذار. اما برای جلوگیری از ویرانی زندگی‌مان در آینده، شاید بد نباشد همین ام‌روز اگر در یک رابطه‌ی عاشقانه هنوز نامستحکم هستیم و یا اگر قصد شروع یک رابطه‌ی جدید را داریم کمی به این نکات فکر کنیم.

***

اشتباه “توهم درباره‌ی آدم مهم داستان بودن” فقط در روابط عاشقانه برای ما رخ نمی‌دهد. وقتی این اشتباه را کشف کردم موقعیت‌های بسیار دیگری را در در روابط دوستانه و بدتر از آن کاری‌ام به‌یاد آوردم که باعث ناراحتی‌های بسیاری برای‌م شده بودند. ماجرا در آن‌جا هم همین بود: من یا طرف مقابل نقشی فراتر از آن‌چه واقعا بودیم برای خودمان قائل شده بودیم. نتیجه‌ی ماجرا هم ناراحتی برای هر دو طرف بود. شاید اگر از ابتدا هر دو می‌دانستیم که برای طرف مقابل در چه جایگاهی قرار داریم، این اختلافات، دل‌خوری‌ها و قهرها به‌وجود نمی‌آمدند.

برای همین است که فکر می‌کنم لازم است یک بازنگری اساسی در مورد جایگاه‌مان در روابط با اعضای خانواده، دوستان و هم‌کاران‌مان داشته باشیم. باید شروع کنیم به فکر کردن، گفتگو و تعامل با دیگران، سؤال پرسیدن از خودمان و طرف مقابل و دیگران و در نهایت تصمیم‌گیری با به‌حداقل رساندن عامل “احساسات.” این روزها فکر می‌کنم یکی از کلیدهای خوش‌بختی، همین بازنگری سخت اما لازم جایگاه‌مان در داستان زندگی دیگران است.

پ.ن. این پست را براساس تجربه‌ی خودم برای دوست عزیزی نوشتم که این روزها حسابی درگیر و دار همین مسائل است. امیدوارم او هم بتواند بر مشکلات احساسی‌ش غلبه کند.

دوست داشتم!
۲۴