گزاره‌ها (۱۲۹)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

نیازمند آنیم که یاد بگیریم جهت حرکت‌مان را با ستاره‌ها تنظیم کنیم؛ نه با نور هر کشتی در حال گذر از کنارمان.

عمر برادلی

دوست داشتم!
۵

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۶۷)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

«این اولین باری است که خودم را در چنین شرایط سختی می‌بینم. تا قبل از پیوستن به اینتر از هیچ چیزی مطلع نبودم. ما باید شخصیت‌مان را نشان دهیم. به قدرت فراوانی برای این کار نیاز داریم. در زندگی ممکن است به شرایطی این چنینی بربخوری و باید اعتماد به نفس‌ت را حفظ کنی تا بتوانی به رشد ادامه دهی. آن هم بدون فراموش کردن کارهایی که انجام داده‌ای. ما باید با اتحاد و با تلاش فراوان خودمان را از این بحران بیرون بکشیم.» (جولیو سزار  دروازه‌بان اینتر درباره‌ی بحران این فصل تیم‌ش؛ این‌جا)

جولیو سزار به نکته‌ی جالبی اشاره می‌کند: غلبه بر بحران‌ها با تکیه بر لذت یادآوری کارهای بزرگ قبلی. این‌طوری یادمان می‌آید که چه توانایی‌هایی داریم و چقدر در برابر سختی‌ها تاب آوردیم …

دوست داشتم!
۱

۱۳ نشانه‌ی این‌که مدیر بدی هستید!

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

مدیران عموما آدم‌های محبوبی نیستند. وظیفه‌ی آن‌ها تحقق اهداف سازمان است. اما خوب خیلی وقت‌ها اهداف سازمانی با اهداف فردی کارکنان زیردست مدیران یکی نیستند. بعضی از افراد با روش‌های کاری شما مخالف‌اند. برخی آدم‌ها از زیر کار فرار می‌کنند و در نتیجه باید به کار مجبورشان کرد. سرانجام آدم‌هایی هستند که از شما خوش‌شان نمی‌آید!

اما همیشه هم ممکن است حالت‌های فوق در سازمان محل کار شما رخ نداده باشند. شاید هم شما مدیر بدی باشید! لحظه‌ای به این موضوع فکر کرده‌اید؟ حالا از کجا بفهمیم مدیر خوبی نیستیم. بریزن لایف این‌جا در بیزینس اینسایدر ۱۳ نشانه‌ی مدیر بد بودن را برای‌مان نوشته است که مرور کوتاهی داریم بر آن‌ها:

۱- همه از شما می‌ترسند (حتا آدم‌هایی که شما را نمی‌شناسند!)

۲- کنترل همه چیز ـ حتا جزئی‌ترین مسائل را در دست می‌گیرید و به‌دیگران آزادی در کار نمی‌دهید.

۳- استرس شما را کنترل می‌کند؛ نه شما استرس را.

۴- بین خودتان و اعضای تیم‌تان فاصله ایجاد می‌کنید.

۵- در دسترس نیستید.

۶- زیردستان‌تان را کامل نمی‌شناسید و از علائق، رؤیاها و آرزوهای‌ آن‌ها خبر ندارید.

۷- روی آینده‌ی زیردستان‌تان هیچ سرمایه‌گذاری نمی‌کنید.

۸- بیش از این‌که مدیریت کنید، مدیریت می‌شوید!

۹- اقتدار ندارید و سعی می‌کنید برخورد مهربانانه داشته باشید.

۱۰- آدم‌‌ها را قربانی خود می‌کنید.

۱۲- دانش تئوریک مدیریت ندارید.

۱۳- تلاش می‌کنید تا نشان دهید آدم کاملی هستید و اشتباه نمی‌کنید.

دوست داشتم!
۶

درس‌های توسعه‌ی یک کسب و کار کوچک (۵): چه اطلاعاتی باید داشته باشیم؟

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

خوب کم‌کم کلیات در حال تمام شدن هستند و داریم وارد موضوعات اصلی مربوط به توسعه‌ی کسب و کارهای کوچک می‌شویم. این هفته درباره‌ی موضوعی حرف می‌زنیم که از نظر من در این سلسله درس‌‌ها مهم‌ترین موضوع است: برای راه‌اندازی کسب و کار کوچک‌مان باید چه اطلاعاتی داشته باشیم؟ این سؤال بسیار مهم و کلیدی است. من غالبا در مباحث مربوط به کسب و کارهای کوچک، دیده‌ام که به این موضوع توجه نمی‌شود و یکی از اصلی‌ترین دلایل شروع کردن به نوشتن این سلسله درس‌ها تأکید بر اهمیت این موضوع بود که: برای راه‌اندازی یک کسب و کار کوچک، تنها به اطلاعات بازار و مشتریان نیاز نداریم! موضوعات بسیار زیاد دیگری هستند که باید به آن‌ها فکر کنیم.

اما این اطلاعات حیاتی که این‌قدر درباره‌شان صحبت می‌کنیم چیستند؟ در مطالعات یک پروژه‌ی پژوهشی که سال گذشته برای یک نهاد دولتی در زمینه‌ی سیاست‌گذاری دولت برای حمایت از کسب و کارهای کوچک انجام دادیم، به مدل زیر برای مطالعه‌ی وضعیت یک کسب و کار کوچک در چارچوب تعاملات‌ش با محیط پیرامونی آن دست یافتیم:

این مدل تمامی اطلاعاتی که برای توسعه‌ی یک کسب و کار کوچک باید آن‌ها را در اختیار داشت نشان می‌دهد و در آن تنها به محیط بیرونی بنگاه اکتفا نشده؛ بلکه مهم‌ترین عواملی که در درون بنگاه هم باید مورد توجه مالک بنگاه باشند در نظر گرفته شده است.

خیلی ساده و مختصر و مفید این مدل دارد به ما می‌گوید که: یک کسب و کار در یک نگاه کلان هم‌چون فرایندی است که در آن تعدادی ورودی به محصولات / خدمات مورد انتظار مشتریان تبدیل می‌شوند. در این فرایند ما با عوامل زیر سر و کار داریم:

الف ـ ورودی‌های صنعت: طبق الگوی فرایندی هر صنعت، یک سیستم باز است که برای تولید محصولات یا عرضه‌ی خدمات خود نیازمند گروهی از ورودی‌ها است که باید طی فرایندهای درونی بنگاه‌های فعال در سطح صنعت پردازش و تبدیل شوند. هر صنعت بسته به نوع فرایند و تابع تولید آن، دارای ورودی‌های خاص خودش است. در یک نگاه کلی می‌توان ورودی‌های صنعت را در چهار دسته‌ی نیروی انسانی (متخصصان، کارکنان و …)، منابع (منابع مالی ـ همان پول خودمون! ـ، مواد اولیه و …)، فناوری (هم فناوری سخت مثل ماشین‌آلات و دستگاه‌ها و هم فناوری نرم مانند نرم‌افزارها و پلت‌فرم‌های نرم‌افزاری) و دانش و اطلاعات (شامل: دانش فنی Know How، دانش مدیریت و کارآفرینی و اطلاعات و آمار صنعت مورد نظر.)

ب ـ فرایند پردازش صنعت: بنگاه‌های کوچک و متوسط صنعت فاوا با دریافت ورودی‌ها مذکور و ترکیب و به‌کارگیری و پردازش آن‌ها در قالب مدل کسب و کار خود، محصولات و خدمات فاوا را به مشتریان عرضه و از این راه کسب درآمد می‌کنند. فرایند پردازش در سطح هر صنعت خود شامل سه بخش است:

۱- محیط کسب و کار: منظور از محیط کسب و کار، وضعیت محیط اقتصادی کلان کشور و عوامل تأثیرگذار بر همه‌ی کسب و کارها بدون در نظر گرفتن صنعت و حوزه‌ی فعالیت آن‌ها است. در این‌جا وضعیت کلی اقتصاد کشور (نرخ رشد اقتصادی، نرخ بی‌کاری، نرخ تورم، وضعیت رکود در اقتصاد و …)، فرایندهای راه‌اندازی و مدیریت کسب و کار و تجاری‌سازی ایده‌ها و … بررسی می‌شوند. همین‌جا باید اشاره کنم یک منبع خوب اطلاعاتی در این زمینه گزارش Doing business iran بانک جهانی است که هر ساله براساس خوداظهاری نهادهای سیاست‌گذار اقتصادی کشورمان تهیه می‌شود. در زبان فارسی هم این سایت به اطلاع‌رسانی در مورد این موضوع براساس اقدامات انجام شده توسط دولت جمهوری اسلامی ایران می‌پردازد که منبع بسیار مهم و قابل توجهی است.

۲- محیط خاص صنعت مورد نظر: هر بنگاه علاوه بر فعالیت بر بستر محیط کسب و کار کلان کشور، در محیط خاص صنعت خود نیز فعالیت دارد. در این‌جا مسئله‌ی اصلی، تحلیل نوع حوزه‌های فعالیت‌ اصلی در سطح صنعت است. در حال حاضر در کشور در صنعت مورد نظر چه بنگاه‌هایی فعال‌اند؟ کدام محصولات و خدمات در حال حاضر ارائه می‌شوند و کدام‌ حوزه‌ها توجهی نشده است که می‌شود به آن‌ها وارد شد؟ جایگاه ایده‌ی نو یا ایده‌ی بهینه‌ساز ما در این صنعت در کجاست؟ و سؤالاتی دیگر از این دست.

۳- بنگاه: سطح بنگاه، خردترین سطح تحلیل در نگرش به صنعت است. در نگرش به بنگاه از این زاویه‌ی دید، هدف تعیین عوامل درونی است که بر توان بنگاه برای حضور و رقابت در صنعت اثرگذارند. برای تعیین مهم‌ترین عوامل تأثیرگذار می‌توان از مدل سه عاملی: منابع انسانی (چه مهارت‌های فنی / مدیریتی / بازاریابی و … در سازمان مورد نیاز است؟)، فرایندها (در سازمان کارها ـ مثلا طراحی محصول، بازاریابی، فروش و … ـ به چه ترتیبی انجام می‌شوند و مسئول‌شان کیست؟) و فناوری (به چه فناوری‌ها و ابزارهای فناورانه‌ای نیازمندیم؟ تا چه حد لازم است از فناوری پیش‌رفته استفاده کنیم؟ و …) استفاده کرد.

ج ـ بازارها: محصولات و خدمات بنگاه‌ کوچک ما باید توسط مشتریان خریداری شوند. در واقع بدون وجود مشتری، وجود یک بنگاه معنادار نخواهد بود. از یک زاویه‌ی دید کلان، می‌توان مشتریان را به سه‌ دسته‌ی: مشتریان بخش دولتی، مشتریان بخش خصوصی و مشتریان خارجی تقسیم‌ کرد.

د ـ قوانین و مقررات: تمامی سه بخش فوق بر بستر قوانین و مقررات کشوری انجام می‌شوند؛ از جذب نیروی انسانی و منابع مالی و خرید مواد اولیه گرفته تا فروش محصولات در داخل و خارج کشور. قوانین و مقررات سه تأثیر کلی بر کسب و کار کوچک شما دارند:

۱- ایجاد محدودیت: مثلا خرید و فروش برخی کالاها در کشور ممنوع است.

۲- رسمیت بخشیدن به کسب و کار: مثلا شما برای راه‌اندازی کسب و کارتان باید شرکت‌تان را ثبت رسمی کنید و در اداره‌ی مالیات و بیمه پرونده درست کنید.

۳- حمایت‌گر و تسهیل‌کننده: دولت برای توسعه‌ی کسب و کارهای کوچک قوانین و مقررات حمایتی و تسهیل‌کننده‌ای دارد که با آگاهی از آن‌ها می‌توانید خیلی از کارهای به‌ظاهر سخت (مثلا تأمین منابع مالی، تجهیزات مورد نیاز و …) را راحت‌تر انجام دهید!

هر کدام از حوزه‌هایی که به آن‌ها اشاره کردیم، آن‌قدر گسترده‌اند و آن‌قدر ریزه‌کاری دارند که در چند پست کوتاه وبلاگی نمی‌شود به آن‌ها پرداخت. تمام هدف من در این‌جا نشان دادن این موضوع به کارآفرینان امروزی و آینده است که برای راه‌اندازی و توسعه‌ی کسب و کار تنها آشنایی با روال وام دادن فلان بانک و نوشتن طرح تجاری کفایت نمی‌کند. شما باید در هنگام طرح‌ریزی کسب و کارتان به تمامی حوزه‌های بالا حداقل فکر کنید و چه به‌تر که در موردشان تحقیق کنید و اطلاعات لازم را جمع‌آوری کنید.  البته براساس طرح درس‌مان در درس‌های آینده به برخی از این موضوعات (از جمله فرایندهای داخلی بنگاه) خواهیم پرداخت. من هم سعی می‌کنم در آینده‌ی نزدیک منابعی را برای آشنایی با جزئیات این حوزه‌ها و روش‌ها و ابزارهای مطالعه و تحلیل آن‌ها معرفی کنم.

پایان درس پنجم. هفته‌ی آینده به موضوع بسیار جذاب “ایده‌پردازی” که اولین گام عملی در راه‌اندازی کسب و کار کوچک ماست خواهم پرداخت.

پ.ن. علاقه‌مندان استراتژی و تحلیل کسب و کار هم به این مدل توجه بسیار کنند که برای تحلیل محیط رقابتی مدل بسیار جالبی است. 🙂

دوست داشتم!
۳

۶ عادت استراتژیست‌های واقعی

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

استراتژی از آن موضوعات جذابی است که همه دوست دارند دستی در آن داشته باشند. استراتژی یک زاویه‌ی دید و یک نوع نگاه بلندمدت و ژرف و عمیق به زندگی و کسب و کار است. تفکر استراتژیک رو به آینده دارد و چیزی است غیر از کارهای روزمره‌ی زندگی. برای همین اگر می‌خواهید “استراتژیک فکر کنید” لازم است به شیوه‌ی اندیشیدن‌تان تکانی بدهید و کارهایی را انجام بدهید که به شما در ایجاد آن دیدگاه بلندمدت کمک می‌کنند. چطور باید این کار را بکنید؟ با ایجاد عادت! عادت‌ها همیشه بد نیستند. عادت‌ها یعنی رفتارها و کارهایی که ما معمولا به‌صورت خودکار و ناآگاهانه آن‌ها را انجام می‌دهیم. بنابراین ایجاد عادت‌های درست یکی از راه‌های موفقیت در زندگی است.

در این‌ پست شش عادت استراتژیست‌های واقعی را با هم مرور می‌کنیم:

۱- پیش‌بینی می‌کنند: استراتژی نگاه به آینده است و آینده هم معمولا نامعلوم! بنابراین راهی جز پیش‌بینی آینده وجود ندارد.

۲- تفکر انتقادی دارند: زندگی روزمره یعنی پذیرش هر آن چیزی که برای ما پیش می‌آید. برای “تغییر” وضعیت موجود، پیش از هر چیز نیازمند درک “نیاز به تغییر” هستیم. برای این کار نباید هر چیز را در همان مواجهه‌ی اول بپذیریم. البته طبیعتا این فرق دارد با بدبینی! تفکر انتقادی تحلیل منطقی است نه احساسی.

۳- تفسیر می‌کنند: دیدن ظاهر موضوعات و نتیجه‌گیری که کار سختی نیست! متفکران استراتژیک، با بررسی اطلاعات تعداد زیادی منبع مختلف ساختارها و چارچوب‌ها و روندها را استخراج می‌کنند. آن‌ها پیش‌فرض‌ها را زیر سؤال می‌برند و فرضیه‌های خودشان را تعریف و آزمایش می‌کنند.

۴- تصمیم می‌گیرند: متفکران استراتژیک در مرحله‌ی “تحلیل” گیر نمی‌کنند! آن‌ها می‌دانند هدف از تحلیل، تصمیم‌گیری و اجرا است.

۵- هماهنگی ایجاد می‌کنند: تصمیمات استراتژیک معمولا دارای ذی‌نفعان (Stakeholders) بسیاری هستند که خیلی وقت‌ها هم منافع (Stake) متضادی دارند. هنر استراتژیست، هماهنگ‌ کردن و هم‌سوسازی این منافع متنوع و احتمالا متضاد است.

۶- یاد می‌گیرند: متفکران استراتژیک از هر گامی که برمی‌دارند درسی جدید می‌گیرند. آن‌ها از شکست‌ها و موفقیت‌ها می‌آموزند. و مهم‌تر این‌که این آموخته‌ها را در عمل هم به‌کار می‌گیرند.

می‌توانید برای تشخیص میزان استراتژیست بودن‌تان در این آزمون‌ آن‌لاین هم شرکت کنید. 🙂

این پست ترکیبی است از ترجمه و تألیف از این‌جا

دوست داشتم!
۱۵

لطفا همان سؤالی که از شما پرسیده شده را جواب بدهید!

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

جری وایزمن این‌جا به نکته‌ی جالبی اشاره کرده: ریک پری در مبارزات انتخاباتی جمهوری‌خواهان برای انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۱۲ ایالات متحده در ۵ ایالت اول برنده شد؛ اما به‌ناگاه آفتاب اقبال‌ش غروب کرد! وایزمن معتقد است که این سقوط از گفتگوی ریک پری با اندرسون کوپر از شبکه‌ی خبری سی‌ان‌ان آغاز شد:

کوپر از پری می‌پرسد: “طبق قوانین فعلی فرزند مهاجران غیرقانونی که در ایالات متحده متولد شده باشد، شهروند قانونی ایالت متحده می‌شود. آیا به‌نظر شما باید این تغییر کند؟”

پری در جواب می‌گوید: “بگذارید من برای‌تان توضیح بدهم منظور کوپر چیست.”

کوپر: “لازم نیست؛ شما فقط پاسخ من را بدهید.”

پری: “متوجه‌م. شما از من پاسخ می‌خواهید؛ اما من سؤال شما را آن‌طوری که دوست دارم جواب می‌دهم.”

همین اتفاق برای میت رامنی هم در یک گفتگوی تلفنی دیگر می‌افتد. آن‌جا رامنی در جواب سؤال مصاحبه‌گر که می‌پرسد: “به‌نظر شما در اذهان عمومی چه درک نادرستی نسبت به شما وجود دارد؟” درباره‌ی اوضاع اقتصادی نامساعد اقتصاد ایالات متحده صحبت می‌کند. بعد در برابر اصرار مصاحبه‌گر به سؤال خودش می‌گوید: “شما سؤال‌هایی که دوست دارید می‌پرسید؛ من هم به سؤال‌هایی که دوست دارم جواب می‌دهم.” مصاحبه‌گر هم کم نمی‌آورد و می‌گوید: “این پاسخ نبود؛ واکنش بود!”

آقای وایزمن می‌گوید هر دو نفر مرتکب این اشتباه شدند که به سؤالی که فکر می‌کردند پرسیده شده یا سؤالی که دوست داشتند جواب بدهند، پاسخ دادند و نتیجه‌ برای اعتبار آن‌ها در اذهان عمومی فاجعه‌بار بود. برای همین در هر گفتگویی ـ مخصوصا در جلسات و مذاکرات تجاری ـ دقیقا به سؤالی که پرسیده شده پاسخ بدهید، نه این‌که چیزی را بگویید که فکر می‌کنید لازم است گفته شود.

دوست داشتم!
۵

لینک‌های هفته (۸۸)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

شد ۲۲ ماه! و چقدر هم پرلینک بود این هفته …

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها   را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

آدم بی‌پا و دیگران (به‌ترین مطلب هفته! روایت امید و ممکن کردن ناممکن‌ها …) (علی دادپی؛ اقتصاد، خرد، بازار و خانوار)

نه قانون موفقیت از نگاه دنیل آمن (این هم دومین مطلب عالی هفته!) (زینب جم؛ همینا)

کاری کنید دیگران دوست داشته باشند برای شما کاری کنند! (الهام اعتدالی؛ تجربه‌ها و ترجمه‌ها) (کشف این هفته!)

تعصب (وبلاگ تجربه؛ محسن صحراگرد)

بیماری عقیده‌پرستی (این سخنرانی عالی استاد مصطفی ملکیان عزیز را بخوانید و برای سلامتی‌شان دعا کنید …)

نکته ۲۳۴: پنج وضعیت بدنی بی‌دردسر که موجب پرورش تفکر خلاق می‌شوند (جالب!) (سی‌صد و شصت نکته (کاربردی) در تفکر)

پنج روش کنترل ترس برای یک سخنرانی عمومی (مفید!) (مهران نصر؛ رسانه‌های امروز)

باز هم شوخی با مدل های یکپارچه! (این هم روایت خوش‌بختی در زندگی مشترک براساس مدل‌های منابع انسانی!) (افشین دبیری؛ مدیریت منابع انسانی)

نکاتی ساده برای داشتن محیط کاری مطلوب (مهم‌ترین مطلب هفته برای من! خواهش می‌کنم جدی بگیرید. من یک هفته است از شدت درد گردن و کتف از کار و زندگی افتادم …)

تنهایی مشکل کوچکی نیست اما راه‌حل دارد (واقعا!؟ :دی)

 مدیریت و کارآفرینی:

هزینه‌های استخدام و وجه دیگر هزینه‌های استخدام (آقای وفا کمالیان عزیز در وبلاگ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت مباحث مفیدی را در مورد استخدام شروع کرده‌اند و دارند به هر دو طرف استخدام‌کننده و استخدام‌شونده توجه می‌کنند. بسیار عالی!)

در جستجوی کار و نیروی کار (امیر مهرانی؛ The Coach) و هنجارهای کاری جامعه و دیگر مسائل (افشار محبی) و درس برای کار یا درس برای درس؟ (در ادامه‌ی مباحث مطرح شده در این پست من. آقای محبی زحمت کشیده‌اند و لینک‌های مطالبی که در این زمینه نوشته شده‌اند را هم جمع‌آوری کرده‌اند.)

مؤلفه‌های مدیریت پروژه (علی واحد؛ وبلاگ رادمان)

تغییر هنجارهای کاری جامعه – این‌بار اخلاق (این بحث جالب آقای آواژ عزیز را در روزنوشت‌های بهساد دنبال کنید حتمن!)

ایراد زیاد بودن شناوری چیه؟ (نادر خرمی‌راد)

معاشرت نمائید چون برادران و معامله کنید چون بیگانگان (علی رضا عباسی؛ مثل هیچ‌کس …)

هنر مشاوره گرفتن (محمد سالاری)

کلید موفقیت در بازاریابی: با مشتریان‌تان درددل کنید! (نویسنده‌ی مهمان وبلاگ یک پزشک)

Arianna Huffington On The Rise Of Empathy In America

رسانه‌های اجتماعی:

فراخوان ارسال مقاله به همایش روز رسانه های اجتماعی آغاز شد

توییتر و انقلاب مصر (نیام یراقی؛ یادداشت‌های مدیریت ریسک) (نتیجه‌ی این تحقیق، خیلی خیلی جالبه!)

میزان تأثیرگذاری تبلیغات در فیسبوک (نیام یراقی؛ یادداشت‌های مدیریت ریسک)

معروف‌ شدن در فیس‌بوک پولی شد

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

با نمودارهای دانش، جستجوی گوگل هوشمندتر می‌شود (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

دشواری‌های توسعه اپلیکیشن برای اندروید – چندپارگی اندروید (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

بینگ با جستجو بر اساس تجربیات شخصی و شبکه‌های اجتماعی از راه می‌رسد (وبلاگینا)

برنامه‌نویسان گوگل از چه سیستم‌عاملی بهره می‌برند؟ (مامبوجامبو)

گوگل سفر خیالی ارسال یک ایمیل را به تصویر کشید (وبلاگینا)

ویکیپدیا: اگر در سایت ما آگهی می‌بینید ، سیستم شما ویروسی است (سعید امیرلو؛ وب‌بلاگ فارسی)

واحد IT سازمان‌ها مدیر زن نمی‌خواهد

انتشار ۶ میلیون ویروس در ۳ ماه

اعتماد به فناوری‌ پردازش ابری در حال افزایش است

 صنعت فاوا در ایران:

آخرین وضعیت سند جامع فناوری اطلاعات کشور (خبرگزاری مهر)

گردش مالی حوزهICT دو برابر شد (بنا به ادعای آقای وزیر!)

برگزیدگان دومین جشنواره فاوا

نتایج ارزیابی اولین دوره جایزه ملی کیفیت ICT مشخص شد

بودجه توسعه خدمات الکترونیکی کشور ۱۳۴ میلیارد ریال اعلام شد

اقتصاد:

سه تجربه ساده و یک سئوال (سؤال‌ جذاب نیام یراقی در یادداشت‌های مدیریت ریسک در مورد کوتاه‌مدت بودن ما ایرانیان …)

می‏سی‏سی‏پی (رابطه‌ی اقتصاد و فرهنگ و شاید هم برعکس‌ش در نمونه‌ی فقیرترین ایالت آمریکا) (وبلاگ خانه‌ی دوست کجاست)

چالش‌های جدید مدل اروپایی (علی دادپی)

عوام‌گرایی معمول چپ‌گراها (پویان مشایخ؛ خاکریز اقتصاد)

خودتان را برای مطالعات بومی توسعه آماده کنید (پیشنهاد حامد قدوسی در یک لیوان چای داغ به محققان جوان اقتصاد در ایران)

درباره افزایش نابرابری (قسمت آخر) (کافه‌ی اقتصاد)

سود و زیان یارانه هدفمند در گفتگوی روزنامه شرق با محسن رنانی: قسمت اول و قسمت دوم

اگر فریدمن بود درباره بحران اروپا چه می گفت؟ (حجت قندی؛ اقتصادانه)

شاخص اقتصاد دانش و رتبه ایران (افشین دبیری؛ مدیریت منابع انسانی)

بودجه ۵۶۶ هزار میلیارد تومانی روی میز دولت رفت

دوست داشتم!
۴

گزاره‌ها (۱۲۸)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

آن طور که من می‌دانم زندگی یک انسان در اصل وقتی جذاب می‌شود که شکست می‌خورد. چرا که این، نشانه‌‌ی آن است که او تلاش کرده تا زندگی‌ش را به‌تر کند.

جورجس کلمنسو

دوست داشتم!
۶

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۶۶)

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

«من حرکت‌های زیادی در طول زندگی‌ام داشته‌ام و همه‌ی آن‌ها را به‌عنوان یک ماجرا و چالش دیده‌ام. هشت بار در باشگاه‌های مختلف و کشورهای متفاوت قهرمان هشت جام شده‌ام. فوتبال بازی کردن در شرایطی که در طول زندگی‌تان یک‌جا مانده‌اید، آسان است. شما در خانه‌ی خود هستید و محیط راحتی دارید؛ ولی وقتی به پنج جای متفاوت نقل مکان می‌کنید با آزمونی واقعی روبرو می‌شوید. اگر موفق شدید، قهرمان واقعی خواهید بود و به‌همین خاطر هم به شما بیشتر احترام خواهند گذاشت.» (زلاتان ایبراهموویچ در مورد علت زیاد عوض کردن باشگاه‌های‌ش؛ این‌جا)

در تمامی سال‌هایی که سابقه‌ی کار کردن دارم، در اغلب جاهایی که مشغول کار بوده‌ام یا سازمان‌هایی که با آن‌ها پروژه داشته‌ام، از کار من به‌صورت نسبی راضی بوده‌اند و این را به من منتقل هم کرده‌اند. البته همه چیز نسبی است؛ اما وقتی این تکرار می‌شود نشانه‌ی یک اتفاق خوب است! اما به‌همین دلیل من همیشه با این سؤالات مواجه بوده‌ام: آیا من در کار کردن واقعا همان‌قدر که دیگران می‌گویند خوب و شایسته‌ام؟ شاید همین کار را درست بلدم؟ شاید هم برای کار کردن در این محیط کاری خوب‌م؟

ابتدای امسال با وجود شرایط نسبتا مناسبی که در محل کار قبلی‌ام داشتم تصمیم گرفتم محل کارم را عوض کنم. من می‌خواستم جواب سؤال‌های‌م را پیدا کنم. من می‌خواستم خودم و توانایی‌های‌م را به‌چالش بکشم. هنوز برای قضاوت زود است؛ تا بعد ببینم چه می‌شود …

زلاتان در حرف‌های‌ش به همان دغدغه‌ی من به‌خوبی اشاره کرده است: اگر بتوانید یک کار را در محیط‌‌های مختلف خوب انجام دهید و اگر بتوانید در یک محیط جدید کار جدیدی را در راستای تخصص‌تان به‌خوبی انجام بدهید، یعنی واقعا آدم متخصصی هستید!

دوست داشتم!
۱

چطور از دیگران بخواهیم تا کاری را انجام دهند!

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
علی نعمتی شهاب
Latest posts by علی نعمتی شهاب (see all)

مدتی پیش برای‌تان خلاصه‌ای از مصاحبه‌ی دانیل گیلبرت روان‌شناس شادی با سایت HBR را با عنوان طول و عرض شادی نوشتم. یک جای مصاحبه، گیلبرت به نکته‌ی بسیار جالبی اشاره کرده بود که به‌دلیل اهمیت‌ش به‌نظرم رسید به‌تر است در یک پست جداگانه به آن بپردازم. در مباحث ره‌بری سازمانی تئوری معروفی هست که به نام داگلاس مک‌گریگور روان‌شناس معروف آمریکایی ثبت شده است. این تئوری با عنوان “تئوری X و Y” می‌گوید که انسان‌ها در رابطه با کار، اصولا دو حالت دارند: تئوری X فرض‌ش بر این است که انسان‌ها ذاتا از کار بی‌زار هستند و تنبل. بنابراین باید تا می‌شود بهشان سخت گرفت تا درست کار کنند. تئوری Y برعکس است و معتقد است انسان‌ها در واقع به کار علاقه دارند؛ چون دوست دارند با چالش‌ها روبرو شوند و آن‌ها را حل کنند. بنابراین باید کار چالش‌برانگیز باشد تا آن‌ها از کار کردن خسته نشوند.

آقای گیلبرت به‌صورت غیرمستقیم جایی از مصاحبه‌اش به این تئوری اشاره می‌کند. او می‌گوید که ره‌بران دو شیوه برای تفویض کارها به همکاران‌شان دارند:

الف ـ “اگر این کار را تا فردا عصر به من تحویل ندادی، خودت هم از پس‌فردا صبح دیگر نیا.” (تئوری X)

ب ـ “فکر نمی‌کنم آدم‌های زیادی باشند که بتوانند این کار را ظرف یک روز انجام بدهند. اما من به تو اطمینان و ایمان کامل دارم که می‌توانی این کار را انجام بدهی. این کار برای کل گروه ما هم مهم است.” (تئوری Y)

خب شما اگر زیردست باشید کدام شیوه را می‌پسندید؟

دوست داشتم!
۹