از خطرات رئیس بد برای اعصاب و روان و جسممان همه آگاهیم! متأسفانه رئیس خوب هم از آن سنگهای کیمیای نایابی است که به هر کس ندهندش. بنابراین روبرو شدن با رئیس بد، یکی از تجربههای هر روزهی خیلی از ما است. خوب در برابر این جناب رئیس بد چه بکنیم؟ این کارها را:
۱- رئیستان را یک مشتری فرض کنید که میآید و میرود؛ نه یک همکار و یا حتا بالادست! بنابراین فقط وقتی که روبروی شماست به او فکر کنید. در سایر زمانها، احساسات
۲- شخصیت و سبک رفتاری رئیستان را کشف کنید! (آیا کمالطلب است؟ آیا ریسکپذیر است؟ آیا …) اینگونه پیشبینی رفتار او آسانتر میشود.
۳- نقاط ضعف رئیستان را بپوشانید: مثلا اگر رئیستان همیشه برای جلسات دیر میرسد، زودتر از او خودتان را به محل برگزاری جلسه برسانید و همه چیز را برای او آماده کنید تا فقط وارد شود و حرف بزند!
۴- روش ارتباطی مورد ترجیح رئیستان را بیابید (مثلا: ملاقات در راهرو، جلسهی رو در رو، مکاتبهی ایمیلی یا …) و همانگونه با او ارتباط برقرار کنید.
۵- روش و عادتهای تصمیمگیری رئیستان را کشف کنید و روی آنها کار کنید. مثلا: اگر رئیستان دوست دارد در زمان تصمیمگیری نظر همهی کارکناناش را بشنود، شما همکارانتان را دور رئیس جمع کنید!
پ.ن.۱٫ مشخص است که نکات ذکر شده در بالا برای پیشبینیپذیرتر شدن رفتار رئیس محترمتان است. تأثیرات منفی چیزهای قابل پیشبینی را راحتتر میشود مدیریت کرد؛ چون سلاح دفاعیاش را میشناسیم!
پ.ن.۲٫ اگر رئیس هستید، کشف موارد ۲ تا ۵ و اعلام آنها به کارکنانتان و بحث و گفتگو با آنها در مورد اینکه آیا این سبک مدیریتی درست است یا نه برای افزایش اثربخشی مدیریتتان و ایجاد احساسی خوب در دل کارکنانتان و در یک کلام تبدیل شدن از یک “مدیر” به یک “رهبر” میتواند بسیار مفید باشد.
سپاس 🙂
آقای ابراهیم و علی نعمتی شهاب بزرگوار، ممنون از اینکه به نوشته های من توجه دارید، (با کمال تشکر از هر دو بزرگوار، من اصلاً شایسته و در حد لقب استاد نیستم که هیچ، از آن بسیار فاصله دارم). در حد بضاعت مطلبی نوشته ام که ظرف روزهای آتی در وبلاگ منتشر خواهد شد. امیدوارم بخوانید و با نظراتتان همراهی کنید.
باز هم ممنون
سربلند باشید
لطف دارید. 🙂
نظر خوبی بود. سعی میکنم دقتام را در ترجمه بالاتر ببرم. سپاس 🙂
سپاس از لطف شما و استفاده کردم از نکاتی که مرقوم فرمودید.
ممنونم ابراهیم جان. به نکتهی کاملا درستی اشاره کردی. پیشنهاد شما را هم به استاد کمالیان منتقل خواهم کرد.
یکی از «دشواری های رفتاری» یک مدیر هم می تواند این باشد که مدیریت نکند! منظورم این است که وظایف مدیریتی مثل تقسیم کار، اولویت بندی، برنامه ریزی و .. را انجام ندهد یا ناقص انجام دهد. این جور مدیریت نکردن! باعث فشار هم به خود مدیر و هم به زیردست می شود. مثلا مدیری که که درخواست کردن از دیگران برایش مشکل است نمی تواند تقسیم کار کند و به خودش فشار می آورد. همین مدیر چون نمی تواند درخواستهای دیگران را رد کند یا به تعویق بیاندازد زیر دستانش را برای انجام وظایف شان به ترتیب اهمیت به دردسر می اندازد. نتیجه این شیوه کار کردن هم این می شود که بدون برنامه پیش می رود و ابتکار عمل از دستش خارج می شود و شهرت خودش و زیردستانش را به خطر می اندازد. کاش استاد کمالیان هم مطلب خوب شما را با نوشتن درباره نحوه مدیریت کردن مدیر با توجه به شاخصه های رفتاری اش تکمیل می کردند.
مهندس عزیز
موضوعت مثل همیشه خوب و هوشمندانه است، درد خیلی از سازمانهای ماست. اما به کار بردن نکاتی که به درستی به آنها اشاره کردی، با یک مانع فرهنگی جدی مواجه است. آنهم این است که اگر کارمندی بخواهد به رئیسش رسیدگی کند، کارهای او حمل بر پاچه خواری و چاپلوسی میشود. این خیلی بد است. این مانع رشد من کارمند، مانع اصلاح رئیس، و مانع رسیدن به محیط کاری مطلوب است.
چرا ما ناظم مدرسه را، مدیر سازمان را، ماموران دولتی را و … را لایق کمک و همراهی خود نمیدانیم و در مقابل خود را مستحق دریافت همین همدلی ها از آنها میدانیم؟ این تناقضی است که مانع موفقیت ما میشود.
فرض کن رئیسی کار نقاط ضعف من را پوشش دهد، من کیف میکنم، اما کمتر راضی میشوم که تشکر کنم و از آن بدتر، من خیلی کمتر ممکن است نقاط ضعف او را پوشش دهم.
باید به هم نزدیک تر شویم، باید بپذیریم که رئیس و مدیر را باید حمایت و کمک کرد.
خیلی دلم میخواست فیلمی از نوع و میزان رسیدگی که همکاران من به کارها و نقاط ضعف من میکنند میساختم و به همه نشان میدادم که آنها چطور کاستی های من را پوشش میدهند.
باز هم زیادی شد به نظرم
امیدوارم فارغ از رئیس و مرئوس بودن، بیشتر به هم کمک کنیم.
سربلند باشید
مطلب بسیار خوبی بود و ممنون از ترجمه
اما ای کاش Difficult Boss را رییس بد ترجمه نمی کردید. من جای شما بودم این گونه می نوشتم،
“چطور می توان دشواری های رفتاری یک رییس را مدیریت کرد؟”
البته کمی با لغات نوشته اصلی فاصله د ارد ولی “بد” هیچ گاه به معنی “دشوار” و یا حتی “پر مشکل” فرق دارد. چرا که از “بد” تعبیر خصایل اخلاقی نیز قابل استنتاج است.
با سلام
خیلی خوب و جامعه بود
ممنون