- حکمتها (۸۶) - ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
- و اینک چهل سالگی: ای خضر پیخجسته، مدد کن به همتم … - ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
- لینکهای هفته (۶۳۶) - ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
میتوانم در سه کلمه هر آنچه را که از زندگی آموختهام، خلاصه کنم: “زندگی ادامه دارد …”
رابرت فراست
میتوانم در سه کلمه هر آنچه را که از زندگی آموختهام، خلاصه کنم: “زندگی ادامه دارد …”
رابرت فراست
جیمز آلتوچر اینجا ماجرایی از دوران کودکیاش تعریف میکند: “وقتی شش سالام بود؛ سریالی به نام آقای اِد تو تلویزیون پخش میشد. آقای اِد یه اسب سخنگو داشت و هر وقت با زناش دعواش میشد، میرفت سراغ اسباش. پدرم معتقد بود دیدن این سریال برای مغز من خوب نیست؛ چون عادتهای بدی را در ذهنام جا میداد!”
جیمز میگوید: “امروز من میدونم که خیلی چیزهای دیگه هم برای مغز آدم ضرر دارند. آرزو دارم کاش میشد بعضی از سلولهای مغزی بعضیهای دیگه رو میکشتند. اون سلولها با هوسها، عصبانیت و شایعهها مسموم شدند. بنابراین مغزتون را برای یک ثانیه فراموش کنید. بعضی وقتها مغزتون دشمن شماست. شما وقتی میتونید موفق بشین که کاملا احمق باشین. هر وقت نزدیکترین آدمهاتون فکر کردند که «این بابا یا دیوونه است یا یه مشکل روانی داره»، بدونید که دارید موفق میشید.”
بعد هم جیمز ۶ اصل کلیدی موفقیت را از نظر خودش بیان میکند که به نظر او از این میان فقط یکی با “مغز” در ارتباط است! این ۶ اصل را با هم مرور کنیم:
۱- اشتیاق: جیمز فکر میکرد که دختر ۵ سالهاش استعداد زیادی در رقص دارد. برای همین دخترش را در کلاس رقص گذاشت، او را به شوهای رقص برد و … اما دختر کوچکاش هیچ پیشرفتی نداشت. در وسط یک برنامهی کلاس جهانی رقص، یوسی کوچولو خواباش برد! “اون اشتیاقی به رقصیدن نداره. من فکر میکنم هیچ آدمی بدون داشتن اشتیاق به کاری که میکنه، موفق نخواهد شد.”
۲- پشتکار: “من تا ۱۴ سالگی شغلی نداشتم. بعدش هم کمابیش کار میکردم و پول در میآوردم. بعضی سالها بیشتر از چیزی که درآوردم از دست دادم. اما من از اینکه دارم ادامه میدم و به جلو میرم، سربلند بودم و احساس غرور میکردم. من خیلی زود موفق شدم و بعدش خیلی زود شکست خوردم. بارها این اتفاق برای من افتاد. اما خوبیاش این بود که تو این ماجراها یاد گرفتم چطوری کم نیارم، به سمت خورشید گام بردارم و چطور خودم را از خشم خدایان در امان بدارم.”
۳- شجاعت: “من شغل خوبی داشتم، حقوقام خوب بود و تازه در حال افزایش هم بود، زندگی هم عالی پیش میرفت؛ ولی من رهاش کردم و به یه شانس بزرگ چسبیدم. اما نشد و مجبور شدم دوباره شروع کنم. و باز هم دوباره و دوباره و دوباره. و باز هم تمام زندگیام رو باختم. و دوباره شروع کردم. تا وقتی که بتونم باز هم شروع میکنم.”
۴- دانش: جیمز میگوید کار من در حوزهی مالی بود. من دیدم بقیه چه چیزهایی بلدند. و یاد گرفتم و یاد گرفتم. چون حواسام بود که وقتی استخر دارد آدمها را میبلعد، آنهایی که ته استخر میمانند و غرق میشوند کسانی هستند که شنا بلد نیستند!
۵- شفافیت: “کسانی پیش من میان و میگن: من ایدهی خوبی برای راهاندازی کسب و کار دارم؛ ولی تا تو زیر این برگه رو امضا نکنی که تعهد میدی ایدهی منو فاش نمیکنی، بهت نمیگم! من میخوام بهتون بگم اگر به ایدهتون باور دارید، اگر بهش اشتیاق دارید، اگر دانش تخصصی لازم رو در موردش کسب کردید و اگر اطمینان دارید که واقعا هم این دانش رو دارید، چرا میترسید ایدهتون را ازتون بدزدند؟”
۶- انعطافپذیری: “همه چیز که همیشه خوب پیش نمیره. هر روز چیزها تغییر میکنند. شما نمیتونید خودتونو به نتایج بچسبونید. اگر مثلا هدفتون اینه که گوگل بیاد کسب و کار شما رو بخره، نمیتونید همون محصولی که باید را بسازید. بنابراین انعطافپذیری داشته باشید. به جای فکر کردن به نتیجه، به خودتون و کارتون ایمان داشته باشید و به فرایند توسعه فکر کنید. فرایند درست، خودش بهتون جایزهی لازم رو میده!”
موفق باشید!
پیش از شروع سه نکته:
جامعهشناسی، روانشناسی و کار حرفهای:
دنیای شگفتانگیز ذهن: خلق «بهشتی از جهنم» یا «جهنمی از بهشت» (دربارهی شیوهی عجیب روبرو شدن ذهن با پدیدههای دنیای اطراف در شرایط مختلف)
میخواهم گوینده شوم (تکنیکهای مصاحبه بهروایت مازیار ناظمی)
چطور یک رزومه بینقص بنویسیم؟ (ما هی میگیم رزومه نباید از دو صفحه بیشتر باشه کسی قبول نمیکنه. بفرمایید اینم یک نمونهی دیگر!)
پنج سال بعد کجا خواهید بود؟ (عالی طبق معمول نوشتههای وبلاگهای هاروارد. کیسهایی مثل کیس دومی این مقاله را که آدم میبینه به زندگی امیدوار میشه!)
کار گروهی برای غلبه بر خستگی موثر است
۱۵ دقیقه خنده در روز برای جلوگیری از سکته قلبی (میشه خندید واقعن این روزها!؟)
مدیریت:
کتابهایی برای مطالعه – بهبود عملکرد در سازمان (شهرام کریمی در این پست یادداشتهای صنایعی پیشنهادات بسیار عالی داده؛ حتما باید این کتابها را خواند.)
دیگری چیزی میداند که شما نمیدانید (زینب جم؛ وبلاگ همینا)
Invictus (این هم وبلاگ “مدیر” که تجربیات مدیریتی یک مدیر جوان است. کشف خواندنی این هفته! ممنونام از خودشان برای معرفی.)
آقا و خانم مدیر! مراقب رفتار خود باشید (یک تذکر واقعا بهجا از مهدی عرب عامری؛ PMPlus)
فیتیله، فرداها تعطیله (دربارهی افزایش تعطیلات عید فطر؛ مطلبی قابل تأمل از مجید آواژ عزیز)
کسب اعتبار به هر قیمتی، تا کجا؟ تا کی؟ (روایت روش تأسفآور بعضی شرکتهای نرمافزاری برای رقابت با دیگران: تخریب رقیب!) و نقش مطالعه در مصاحبه استخدامی! (ظاهرا آدمها فکر میکنند اگر بگویند اهل مطالعه هستند، شانس استخدام شدنشان افزایش مییابد!) (امیر نامآور؛ وبلاگ ایده)
با «مقاومت در برابر تغییر» چه کنیم؟ (یک راهحل فوقالعاده!)
امپراطوری اپل٬ پس از استیو جابز (“«پل سختکوشترین کارکنان جهان را دارد. آنها ساعتهای متمادی کار میکنند٬ آخر هفتهها کار میکنند٬ شبها کار میکنند٬ تنها به این علت کهنمیخواهند محصولی تولید کنند که به آن شخصاً افتخار نمیکنند. این افراد حالا دلیل محکمتری هم برای سختکوشیشان دارند. میگویم که اپل احتمالاً نمیتوانست هیچ زمانی خطرناکتر از اکنون برای رقبایش باشد.” عالیترین نمونهی فرهنگ سازمانی …)
۸ چرخش بزرگ شرکتهای کامپیوتری (۸ مورد بسیار جالب که شرکتهای فناوری از رویکرد قبلیشان دست کشیدند. نمونهی جالب تغییر استراتژی.)
چگونه هیأتمدیرهی شرکتها از سال ۱۹۸۶ تا ۲۰۱۰ متحول شدند (نتایج یک پیمایش جالب!)
چرا HP باید با SAP ادغام شود؟ (برای ایجاد یک IBM جدید شاید!)
فناوری اطلاعات و ارتباطات:
بخش ویژه ـ لینکهای مربوط به حملهی امنیتی به کاربران گوگل در ایران:
متأسفانه ماجرایی که چند ماه پیش امنیت کاربران ایرانی گوگل را بهخطر انداخته بود، دوباره تکرار شد و عدهای تلاش کردهاند تا با جعل گواهینامههای امنیتی پروتکل SSL (همان HTTPS محبوب خودمان!) اکانتهای کاربران گوگل را هک کنند. به دلیل اهمیت بسیار زیاد موضوع یک بخش جداگانه به لینکهای این موضوع اختصاص میدهم. لطفا چیزهایی که در این لینکها میخوانید را کاملا جدی بگیرید:
اگر میخواهید امن بمانید همیشه با HTTPS باشید (معرفی افزونهی HTTPS Everywhere برای فایرفاکس؛ افزونهی مشابه کروم)
جعل دوباره گواهی امنیتی گوگل؛ مرورگر خود را بهروز کنید (وبلاگینا)
بهروزرسانی گواهینامههای ابطال شده امنیتی در مایکروسافت ویندوز (بستههای بهروزرسانی انواع ویندوزها) (مجلهی اینترنتی گویا آیتی)
آپدیت جدید و بسیار مهم فایرفاکس (فوری) (مجلهی اینترنتی گویا آیتی)
مرور وبلاگها:
(دکتر علی رضا مجیدی و همکاران!؛ یک پزشک):
اطلاعات خودتان را برای همیشه حک کنید! (معرفی نوع جدیدی از DVDها که هزار سال عمر میکنند!)
نبرد پیامک با برنامههای پیامرسان موبایلی: آیا پیامک ۳ تا ۵ سال دیگر محو خواهد شد؟
عبد الفتاح جَندَلی: پدر بیولوژیک استیو جابز
فناوریها و گجتهای امروز، جلوهای از تخیل دیروز
چگونه کت-کیسه خواب طراحی شده توسط یک دانشجوی ۲۱ ساله توانست چرخۀ بیخانمانی را بشکند؟ (واقعن به این خانم حسودی میکنم؛ از لحاظ سطح تأثیرگذاری!)
مدیر اجتماع آنلاین کیست؟ (معرفی یک پست جدید سازمانی در عصر رسانههای اجتماعی) (جواد افتاده؛ رسانههای اجتماعی)
سرویس جدید پیامرسان ChatON از سامسونگ رقیبی جدی برای اپل و بلکبری و IFA 2011 : شرکتهای بزرگ با چه محصولاتی خواهند آمد؟ و بررسی Samsung Galaxy Note : یک تبلت کوچک یا یک گوشی بزرگ؟ (کدومشه واقعن!؟) (مهرداد نایب؛ ویزویز)
تولد سهسالگیات مبارک، گوگل کروم و سامسونگ محصولی مشابه آیپاد تاچ ارائه میکند (حامد اویسی؛ تکنوشت)
آیفون ۵: سیستمعامل، عامل تأخیر رونمایی است (تحلیل جالب وبشهر)
معرفی سرویس Google Related (این هم یک سرویس جدید گوگل!) (مجلهی اینترنتی گویا آیتی)
۳۱۳ اختراع استیو جابز و ۱۸ میانبر حیاتی برای ویندوز (وبلاگ کاغذ دات نت؛ کشف جدید این هفته)
ظاهر جدید سرویس بلاگر (زیر خط آیتی)
دسترسی به Gmail بدون نیاز به اینترنت (وبلاگینا)
اخبار دنیای فناوری و رسانههای اجتماعی:
چهارشنبهی این هفته روز جهانی وبلاگها بود. ضمن تبریک این روز به همهی وبلاگنویسان دنیای وب فارسی، چند مطلب در این زمینه را مرور کنیم:
امروز بلاگنویسی را شروع کنید! (امیر مهرانی)
چطور وبلاگ بنویسیم، کجا وبلاگ بنویسیم؟ (وبلاگینا)
خوب وبلاگ بنویسید؛ لطفا! (نوشتهی خودم!)
و حالا لینکهای هفتهی این بخش:
مدیرعامل شرکت Dell: عصر کامپیوترهای شخصی به پایان نرسیده (کتاب بیواسطه از دل ایشان، یکی از بهترین کتابهایی است که خواندهام.) و در همین راستا: دل امسال خدمات پردازش عمومی خود را راهاندازی میکند
اسکایپ فروشگاه آنلاین عرضه اپلیکیشن راهاندازی کرد
اخبار چاپی، اخبار آنلاین، کدامیک در ذهن ماندگارتر است؟
تعداد بازدیدکنندگان فیسبوک به یک تریلیون رسید (مجلهی اینترنتی گویا آیتی)
ویکیلیکس هک شد (کوزهگر و کوزه شکسته!)
افزایش اندازه و سرعت بارگذاری تصاویر در فیسبوک! (خیز فیسبوک برای رقابت با گوگل پلاس) (فارنت)
دسترسی به رایانه و اینترنت در خانوارهای پرجمعیت بیشتر است
سامسونگ سیستم عامل web OS اچپی را میخرد
اخبار گوگل:
گوگل: استفاده از نام واقعی در گوگل پلاس اجباری است!
۵۰۰ تغییر سالانه در الگوریتم جستجوگر گوگل (ویدئوی اشاره شده در این خبر را از اینجا ببینید)
دست آوردهای اندروید در جنگ گوشیهای هوشمند بیشتر میشود (فارنت)
قابلیت جدید گوگل پلاس برای رهایی از افراد مزاحم (واقعن قابلیت Ignore کردن را کم داشت گوگل پلاس!)
سرعت اینترنت ۱۵۲ مگابیت در ثانیه برای گوگل
تعداد بدافزارهای آندروید در حال افزایش است (مجلهی اینترنتی گویا آیتی)
اخبار اپل:
بعد از این چه کسی کارهای استیو جابز را انجام میدهد؟ (چهار نفر جایگزین یک نفر بهنام استیو جابز!)
AOL در دهه ۹۰ قصد خرید اپل را داشت! (و چه ضرری کرد!) (فارنت)
دفاعیهی متفاوت سامسونگ در ماجرای شکایت اپل (جالب واقعا!) (نارنجی)
شواهد حاکی از آن است که تلویزیون Apple تا سال ۲۰۱۲ وارد بازار میشود (زومیت)
اخبار مایکروسافت:
مایکروسافت و شناسائی مشکل محصولات اپل و گوگل
ویژگیهای جدید ویندوز هشت که تایید شدهاند (تو این مطلب به یک ویژگی جدید سیستم کپی در ویندوز ۸ اشاره میشود که عالیه!)
ویندوز فون ۷ باثباتترین سیستمعامل همراه (واقعن!؟)
اخبار گجتها و ابزارهای فناوری:
سال ۲۰۱۵ بیش از نیمی از گوشیهای بازارهای جهانی هوشمند خواهند بود
تبلت مردانه و کتابخوان زنانه است! (نظر شما چیست!؟)
با ظرفیت ۱۲۰ میلیون گیگابایت بزرگترین مجموعه ذخیره اطلاعات جهان ساخته میشود (چه میکنه این IBM عزیز!)
Tablet P نام جدید تبلت سونی (فارنت)
آیتی ایرانی:
اینفوگرافی خدمات موبایل در ایران
رگولاتوری سند راهبردی با رویکرد E-Requlatory تدوین میکند
عرضهی سیمکارتهای ۳G اپراتور سوم در آذر ماه (واقعن!؟)
اقتصاد:
گاوآهن و موقعیت زنان و در ادامه نابرابریهای جنسیتی (حامد قدوسی؛ یک لیوان چای داغ)
زیبایان در امریکا در طول عمر ۲۳۰۰۰۰ دلار بیشتر از دیگران درآمد کسب میکنند. (حجت قندی؛ اقتصادانه)
مجوز بانک آریا به طور کامل باطل میشود (این همون اولین بانک اینترنتی ایرانه! البته پرسوجو کردم گفتند احتمالا علت اصلیاش ارتباطاش با ماجرای اختلاس سه میلیارد دلاری بانک صادرات است.)
آشفتگی برنامهریزیشده: سوسیالیسم و کمونیسم (یعنی عاشق این حملات عالی و منطقی میزس به مارکسیسم هستم!)
بررسی سیاستهای حمایتی از صنایع (در کشورهای در حال توسعه)
اقتصاددان جوان ایرانی و استاد دانشگاه نیو همپشایر: پیوستن به سازمان تجارت جهانی تنها راه جلوگیری از مهاجرت کارآفرینان است (ما که تازه دانشجوی صنایع شده بودیم، اسم آقای دکتر بشکار ـ که البته اون موقع مهندس بودند ـ را خیلی میشنیدیم و ارادت داشتیم خدمتشان. ایشان زمانی وبلاگ اقتصادی خوبی هم داشتند که نمیدانم چرا تعطیل شد!)
رییس IMF به دنبال رییس بانک جهانی هشدار داد: ورود به مرحله خطرناک در اقتصاد جهان
وثیقهی طلا یا بازگشت طلا به عنوان پول رایج بینالمللی؟ (تحلیل بسیار جالبی است.)
فارکس بزرگترین تجارت الکترونیک دنیا (معرفی مختصر فارکس)
در گفتوگو با معاون اقتصادی بانک مرکزی تشریح شد تازهترین اخبار از حذف صفرها (من واقعن از سطح استدلال تشکر میکنم.)
رواج بیکاری پنهان ۵۰ درصدی در ادارهها
بیش از ۵۰ درصد از کارگران فعال در واحدهای تولیدی کشور، قرارداد موقت هستند
سود میلیاردی واردات پارچه به جیب چه کسانی میرود؟ (خبر خیلی مهم نیست؛ اما یک جملهی بسیار جالب داره: اندازهی بازار چادر مشکی در ایران سالانه نیم میلیارد دلاره!!! باورتون میشه؟)
اگر آفتاب شود
امید نخواهم داشت
تمام روز
تمام حادثه
در مسیر عاطفهی تو باشد
دوباره باید تأسف داشت
که صدای آب و سبزی درختان
آنقدر واقعی است
که باید سخن از مرگ گفت
من آرامش را نمیخواهم
من حرف دارم
گوش کنید
خواهش میکنم
فقط تا طلوع آفتاب گوش کنید …
احمد رضا احمدی
* عنوان پست، بیتی است از غزلهای زلال دیوان شمس تبریزی.
امروز ۳۱ آگوست روز جهانی وبلاگ بود. دوستان مختلف در دنیای مجازی در مورد این موضوع نوشتهاند. من هم بد ندیدم به موضوعی بپردازم که مدتهاست برای من یک دغدغهی جدی است. مخاطب این نوشته طبعا بیشتر وبلاگنویسان حوزهی مدیریت و آیتی هستند که من بیشتر دنبالشان میکنم؛ اما خوب نکاتی که مینویسم در وبلاگهای سایر حوزهها هم احتمالا معنادار است.
احتمالا وقتی عنوان این پست را خواندهاید در ذهنتان این سؤال پیش آمده که خوب وبلاگنوشتن یعنی چه؟ اگر خوانندهی ثابت یا حتا غیرثابت گزارهها باشید، احتمالا با مجموعه پستهای لینکهای هفته مواجه شدهاید که در آنها تلاش دارم تا بهترین مطالبی را که در طول هفته مطالعه کردهام، معرفی کنم. بنابراین با سابقهی بیش از یک سال رصد هفتگی بسیاری از وبلاگهای حوزهی مدیریت و آیتی (که قطعا کامل هم نبوده ولی در حد وسعام تلاش کردهام وبلاگهای اصلی این حوزهها را حتما مطالعه کنم)، به ۵ مشکل مشترک میان این وبلاگها برخورد کردهام. بد ندیدم که یکجا مستندشان کنم؛ شاید حداقل باعث شود تا دیگران هم کمی به آنها فکر کنند. بیایید نگاهی بیندازیم به برخی اشکالات وبلاگنویسی تخصصی در حوزههای مدیریت و آیتی در دنیای وب فارسی:
۱- ضعف ادبیات فارسی: این مشکل به نظر من مهمترین و آزاردهندهترین مشکل وبلاگهای این حوزه است. این مشکل خودش چند وجه دارد:
ـ ضعف املایی: اشتباهات املایی ظاهرا برایمان خیلی مهم نیست؛ احتمالا هم در اغلب اوقات درستاش را بلد نیستیم!
ـ ضعف در نگارش: طبعا انتظار نمیرود که یک وبلاگنویس مدیریت یا آیتی مثل یک وبلاگنویس حوزهی ادبیات نگارش خوب، جذاب و روانی داشته باشد؛ اما نگارش بد هم برای خودش تبدیل به معضلی شده است. بارها به مطالبی با محتوای بسیار عالی برخورد کردهام که از بس از نظر نگارش ضعیف بودهاند، مشتریان احتمالیشان را از دست دادهاند. چه بهتر که بتوانید یک سبک نگارشی خاص خودتان هم ایجاد کنید. نمونهی خوب این کار نوشتههای دکتر علی رضا مجیدی و خواهرشان خانم فرانک مجیدی در یک پزشک است که من هم بسیار از خواندنشان لذت میبرم.
ـ استفادهی نادرست از واژهگان تخصصی: واقعا از خواندن مطلبی که در آن واژهگان تخصصی دارای معادل فارسی بسیار زیبا و مصطلح، با حروف انگلیسی و یا از آن هم بدتر، با حروف فارسی نوشته شدهاند، رنج میبرم. خواهش میکنم کمی با زبان تخصصی حوزهی وبلاگنویسیتان آشنا شوید. کتابها و مقالات نوشته شده یا ترجمه شده توسط دیگران را بخوانید تا با معادلهای درست این گروه از واژهها آشنا شوید. اینجوری نوشتن باکلاس بودن نیست؛ نشاندهندهی ضعف زبانی و نگارشی شما است. حالا بگذریم که شاید ناآگاهی شما را هم نسبت به ادبیات روز حوزهای که دارید در مورد آن مینویسید، نشان دهد!
ـ ضعف درستنویسی: ظاهرا برای بسیاری از وبلاگنویسان این حوزه، درستنویسی فارسی در دنیای مجازی (مخصوصا رعایت نیمفاصلهی نازنین!) اصلا اهمیتی ندارد. یاد بگیریم که در دنیای مجازی (و از جمله دنیای وب)، درست فارسی بنویسیم. دستور خط مصوب زبان فارسی را حتما بخوانید. البته کتاب غلط ننویسیم استاد ابوالحسن نجفی هم مرجع آموزشی بسیار مفیدی است!
بهنظرم اشکالات املایی و نگارشی، متأسفانه اغلب ریشه در جدی مطالعه نکردن ما دارند. خیلی از ما حتا حوصلهی خواندن رمان و داستان کوتاه را هم نداریم. عادت کردن به نوشتههای دنیای مجازی (که بسیاریشان دقیقا همین اشکالات ادبیات فارسی را دارند) هم که دیگر اوضاع را بدتر میکند. بنابراین برای بهتر شدن ادبیات فارسیتان، لطفا بیشتر کتاب بخوانید!
۲- معجون کپی بهعلاوهی پیست!: منظورم وبلاگهایی است که ذاتا برای کپیپیست ایجاد شدهاند. هر مطلب خوبی که در وب تولید میشود در هزاران وبلاگ ـ و اغلب بدون ذکر منبع اصلی ـ بازنشر میشود. یک ژانر جدیدی هم در این زمینه پیدا شده که کارشان کپی پیست مقالات چند ده صفحهای ارایه شده در کنفرانسها و نشریات تخصصی است. من واقعا بارها و بارها به این فکر کردهام که این حضرات، با این کارشان چه نیاز روحی و روانی را از خودشان ارضا میکنند؛ اما هنوز درک نکردهام که دقیقا کدام یک از نیازهای هرم مازلوشان ارضا میشود! اگر کسی میداند، لطفا مرا هم روشن کند. بنابراین کپی پیست ممنوع!
۳- تکرار مکررات: این موضوع در وبلاگهای متمرکز روی فناوری بسیار دیده میشود که یک خبر و یک مطلب، بارها و بارها بدون هیچ نکتهی اضافی با ادبیات متفاوت نویسندگان منتشر میشود. بخشی از این مسئله بهنظرم برمیگردد به کمبود ایده برای نوشتن (که پایینتر به آن خواهم پرداخت)؛ بخشی هم برمیگردد به جذابیت خبرها و شاید انتشار همزمان آنها توسط وبلاگهای مختلف. شخصا برای حل این یکی ایدهی خاصی ندارم؛ جز اینکه لطفا ایدههای خوب و تک داشته باشید.
۴- ضعف ایدهها: این هم از مشکلات بسیار جدی وبلاگهای این حوزه است. بهنظرم قاعدهی درست وبلاگنویسی این است که وبلاگ، یک ایدهی کلی داشته باشد (مثلا ایدهی کلی گزارهها، نوشتن دربارهی روشهای درست و حرفهای کار کردن از یک سو و مشاورهی مدیریت از سوی دیگر است) و همینطور هر پست هم ایدهی مشخصی داشته باشد. اما … در عمل چند اشکال زیر رخ میدهد:
ـ نداشتن ایدهی کلی: خیلی از وبلاگهای حوزهی مدیریت و آیتی، از نداشتن ایدهی کلی رنج میبرند. پراکندهنویسی و نداشتن هدف مشخص، هم خود نویسنده را گیج میکند و هم خوانندهگاناش را. در این حالت یا باید سبک نگارشیتان خیلی جذاب باشد، یا جنجالی بنویسید و یا خوششانس باشید که مشتریهایتان را از دست ندهید!
ـ نوشتن، بدون ایده: بعضی پستها را که میخوانم؛ آخرش از خودم میپرسم: خوب که چی!؟ نویسنده قرار بود به من چه چیزی را انتقال بدهد؟ اینکه خود را به نوشتن متعهد کنید خوب است؛ اما خواهش میکنم وقتی واقعا ایدهای ندارید (حالا این ایده میتواند حتا در حد ترجمهی یک خبر باشد)، ننویسید!
ـ نوشتن با ایدههای تکراری: نوشتن با ایدههای تکراری و حتا ادبیات تکراری (!) جز خسته کردن مخاطب، نتیجهای ندارد. البته نوشتن در مورد ایدههای تکراری خوب است اگر از زاویهی دید جدیدی میخواهید به ماجرا وارد شوید و واقعا نکتهی ناگفتهای دارید.
ـ نوشتن با ایدههای ضعیف: وبلاگنویسی هم بازاریابی دارد. یک وبلاگنویس، هر چقدر هم انگیزههای قوی داشته باشد به بازخوردهای مخاطبان (مثل تعداد همخوان شدن، تعداد لایک در گودر و فیسبوک و گوگل پلاس وان، کامنتها و …) زنده است. شما باید بتوانید مشتریانتان را جذب کنید و سپس آنها را نگهدارید. با ایدههای ضعیف، هیچ وقت در این راه موفق نخواهید شد. وبلاگهای موفق دنیای وب، آنهایی هستند که نه همیشه ولی اغلب ایدههای منحصر بهفرد و یکتایی دارند که در هیچ جای دیگر دنیای وب فارسی پیدا نمیشوند. پرسنال برندینگ را در وبلاگنویسی هم جدی بگیرید لطفا!
۵- تعهد نداشتن به نوشتن: بدون هیچ تعارفی گر میخواهید وبلاگی داشته باشید که سالی یک بار بهروز شود، ننویسید بهتر است. حالا مثل من هم شاید خوب نباشد زیادی متعهد باشید;)؛ اما ماهی حداقل سه چهار مطلب خوب داشته باشید تا هم فراموش نشوید و هم مخاطب جدید پیدا کنید.
مدعی هم نیستم که خودم اشتباهات بندهای یک و چهار را ندارم (در مورد سه بند دیگر مدعیام که ندارم!)؛ ولی تا جایی که توانستهام سعی کردهام تا خودم مرتکب آنها نشوم. شاید برخی از این نکات هم سلیقهای باشند.
در هر حال لطفا وبلاگ بنویسید؛ اما خوب!
پ.ن. نوشتهی امیر مهرانی و نوشتهی وبلاگ دلزده را هم در این زمینه بخوانید.
کمِ ما مگیر و عذر ما بپذیر
بیش از این برنیامد از دستم
بیش از این خواستم ولی چه کنم؟
چه کنم؟ چون نمیتوانستم …
قیصر امینپور
عید سعید فطر مبارک!
«… من از کیومرث صابری (گلآقا) سپاسگزارم که دو بار باعث شد جماعت مرا تشویق کنند. افسوس که دیگر نمیتوانم بهجای او تشویق بشوم. اما باید راهاش را پیدا کنم و ببینم او در طنز چه کار کرده که بین مخاطبان این همه هوادار داشت.» (عمران صلاحی)
«من در هر کاری، متوسط بودن را دوست ندارم. شاید ناشی از صفت خودخواهی باشد، ولی خیال میکنم یا نباید کاری کنم یا اگر کردم، آن کار باید در سطح خوب و حتیالامکان، منحصر به فرد باشد …» (احتمالا جواب گلآقا به سؤال عمران صلاحی!)
*****
۱- گلآقا از آن شخصیتهایی است که هر چند از دوران کودکی و نوجوانی همیشه جزو آدمهای محبوب زندگیام بودند؛ اما متأسفانه دیر کشفشان کردم. و در این یک سال اخیر که با مؤسسهی گلآقا همکاری دارم و بهویژه همین چند وقت پیش که زندگینامهی این مرد بزرگ را خواندم، افسوسام هر روز بیشتر و بیشتر شد.
۲- دو نقل قول بالا را از کتاب «گلآقا: کیومرث صابری فومنی» نوشتهی رؤیا صدر از انتشارات مؤسسهی گلآقا برداشتهام. کتابی که خواندناش با بغض شروع میشود، با لبخندهای شیرین ـ از نوع گلآقاییاش ـ ادامه مییابد و با اشک بهپایان میرسد …
۳- زندگی آدمهای بزرگ معمولا برای من نشانگر معمولی بودن و کوچک بودن دردها و غمهای بزرگ زندگیام هستند. اینکه مسیر زندگی این آدمها از کجا آغاز میشود و در کجا بهپایان میرسد و در این سفر زندگیشان چه روی میدهد و آنها چه میکنند هم به جای خودش. خواندن زندگی این آدمها تحمل “بار هستی” را برای من آسانتر میکند …
۴- وقتی به کودکی فکر میکنم که داشتن تنها یک کتاب بزرگترین آرزویاش بود، وقتی به یاد جوانک معلمی میافتم که بهقول خودش همزمان «معلم، ناظم، مدیر و خدمتگزار» یک مدرسهی دورافتادهی روستایی بود و وقتی تصویر مردی در ذهنام میآید که در تمام زندگیاش بار بزرگ رنجهای مردماش را به دوش کشید و تلاش کرد تا این بار را با نشاندن لبخند بر لبان همان مردم سبکتر کند، “احترام گذاشتن به روح بلندش” برایام عبارتی پیش پا افتاده و تهی از معنا بهنظر میرسد …
۵- کتاب زندگی گلآقا از آن کتابهایی است که باید بارها و بارها خواندشان. پس لطفا یادتان نرود از اینجا تهیهاش بکنید و البته بخوانیدش!
*****
هفتم شهریور ماه، هفتادمین سال تولد بزرگمردی که نمیتوان نام او را جدا از پسوند “ملت ایران”اش به خاطر آورد، بر دوستداراناش ـ و بهویژه گلنسای عزیزم ـ مبارک!
تعریف من از متخصص در هر حوزهای این است: کسی که اینقدر میداند که از آنچه در حال رخ دادن است، بترسد!
پی. جی. پلاگر
خوشبینی از آن ویژگیهای مثبتی است که معمولا اغلب ما فکر میکنیم جزو ویژگیهای درونی آدمهاست: بعضیها خوشبین بهدنیا آمدهاند و دیگران نه. در مقابل بعضیها هم احتمالا مثل گولوم کارتون گالیور بهدنیا آمدهاند: “ما موفق نمیشیم!” و بعدش “من میدونستم موفق نمیشیم!” همین است که بسیاری از ما “آدمِ نتوانستن” هستیم نه “آدمِ توانستن.” اما خوشبینی و بدبینی جزوی از نگرش ما آدمها هستند؛ نه یک ویژگی ذاتی. خوشبینی / بدبینی نوع نگاه ما به زندگی و دنیای اطراف را بازتاب میدهد: میتوانیم فیلتری روی چشممان بگذاریم که فقط نقاط مثبت را ببینیم و میتوانیم هم فقط نقاط منفی را. همه چیز دست خودمان است. ما میتوانیم خوشبین باشیم و البته میتوانیم اینطور نگاه کردن را یاد بگیریم.
اگر پذیرفتیم که خوشبینی یاد گرفتنی است، میتوانیم از راههایی که به ما کمک میدهند تا خوشبین شویم (یا خوشبینتر حتا!)، کمک بگیریم. در این پست بهنقل از اینجا ۱۰ تا از این راهها را مرور میکنیم: