دیده شود حال من ار چشم شود گوش شما!*

اگر آفتاب شود

امید نخواهم داشت

تمام روز

تمام حادثه

در مسیر عاطفه‌ی تو باشد

دوباره باید تأسف داشت

که صدای آب و سبزی درختان

آن‌قدر واقعی است

که باید سخن از مرگ گفت

من آرامش را نمی‌خواهم

من حرف دارم

گوش کنید

خواهش می‌کنم

فقط تا طلوع آفتاب گوش کنید …

احمد رضا احمدی

* عنوان پست، بیتی است از غزل‌های زلال دیوان شمس تبریزی.

دوست داشتم!
۱

نویسنده: علی نعمتی شهاب

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خروج از نسخه موبایل