“چه کسی جز [سید برهانالدین مرشد پیر مولانا] میتوانست در آن گیر و دار شهرتجویی و مریدپروری این واعظ جوان را به ترک یار و دیار وا دارد، از آسایش خانهیی مرفه و پر رفت و آمد، و از مسئولیت زن و فرزند و عایلهیی که مادربزرگ و مادر زن و خویشان و کسان دور و نزدیک را شامل میشد بیرون آورد و برای تکمیل علم قال، در دنبال آنچه از علم حال برایش حاصل شده بود به حلب و دمشق روانه سازد؟ مولانای جوان در آن هنگام در بین مریدان پدر چنان محبوبیتی یافته بود که ترک آن و عزیمت بهخاطر تکمیل تحصیل در شام، برای وی در حکم قطع کردن تمام رشتههایی بهنظر میرسد که او را به آرزوهای تمام عمر میپیوست … وقتی [پس از تحمل هفت سال تنهایی، تحصیل، ریاضت و تفکر در شام، حلب و دمشق] در حدود سنین سی و سه سالگی از شام و از طریق قیصریه به قونیه باز آمد، جلالالدین محمد بلخی مولانای روم و مفتی بزرگ عصر تلقی میشد.” (پلهپله تا ملاقات خدا؛ زندهیاد دکتر عبدالحسین زرینکوب؛ انشارات علمی؛ ص ۸۴ و ص ۹۳)
عادت به روزمرگی و لذتهایش کشندهی آرزوهای بزرگ و بینهایت انسان است. غلبه بر روزمرگی و خودشکنی مولانای بزرگ را در مسیر تبدیل شدن به بزرگمردی قرار داد که این روزها ایدههای معنویاش برای زندگی انسانها، بیش از هر چیز گمشدهی دنیای سیاستزده، خشمگین و پر از ظلم امروز است. آیا جرأت شکستن “آینهها” و نگریستن به آن سوی شیشهی پرشکن زندگی و پیش رفتن در مسیر سنگلاخ زندگی را داریم؟ کلید قفل صندوقچهی رؤیاها جایی حوالی قلب ما است …
“من اغلب از خودم میپرسم که برای زدن ۵۰ یا ۶۰ گل در فصل مثل مسی و رونالدو چه کاری باید انجام بدهم. سعی خودم را کردم؛ ولی هیچ وقت یک گلزن واقعی نمیشوم. به ذهنیت بازیکن هم بستگی دارد. مسی و رونالدو وقتی در یک بازی دو گل میزنند، دیگر احساس نمیکنند که کارشان تمام شده است. من گاهی اوقات وقتی یک گل میزنم پایم را از روی گاز بر میدارم. بهدنبال رکورد شکستن نیستم. اگر در هر فصل ۱۵ تا ۲۰ گل بزنم خیلی خوشحال میشوم. در اوج دوران بازیگریام قرار دارم؛ ولی میخواهم باز هم پیشرفت کنم.” (ادن آزاد؛ اینجا)
ادن آزارد به باور بسیاری از کارشناسان یکی از بازیکنان جوانی است که استعداد تبدیل شدن به بهترین بازیکن جهان در سالهای آینده را دارند؛ زمانی که دو ستارهی بینظیر دنیای امروز یعنی مسی و رونالدو به روزهای پایانی عمر ورزشیشان برسند. آزارد تکنیک و سرعت خوبی دارد و شمّ گلزنیش بهعنوان یک هافبک هجومی خوب است. اما او در این مصاحبه از تفاوتش با دو غول دستنیافتنی فوتبال امروز دنیا سخن میگوید. آزارد در حرفهایش بهخوبی اشاره کرده است که هر فرد حرفهای برای موفقیت نیازمند به دو بال است:
۱- استعداد و توانمندی فنی: ستارهها و افراد برجسته در هر حرفهای کارها را بهتر از دیگران انجام میدهند و به نتایج درخشان دست مییابند که آنها را از دیگران متمایز میسازند.
۲- ذهنیت: بال دوم بههمان اندازهی استعداد و شاید بیش از آن در موفقیت حرفهایها مؤثر است. این همان چیزی است که سخت بهدست میآید و در واقع مزیت رقابتی حرفهایها است. آنها روی کاری که در آن عالی هستند تمرکز میکنند و هیچگاه از آن دست نمیکشند؛ چرا که میدانند: “قله پایانِ راه نیست!”
چیزی که تاریخ و تجربه به ما ثابت کرده این است که پشت هر موفقیت چشمگیری، لزوما استعداد بینظیری قرار ندارد؛ اما هیچ کامیابی بزرگی بدون داشتن اندیشهای وسیع و بلندنگر و از آن مهمتر، استمرار در “مسیرِ رفتن تا رسیدن” بهدست نیامده است. همانطور که آزارد اشاره کرده است، برای قرار گرفتن بر بامِ بلند موفقیت حرفهای نیازی به رکوردشکنی نیست؛ بلکه تنها کافی است هر روز نسبت به دیروز، گامی بلندتر به پیش بگذارید. 🙂
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
«برای من تیم بالاتر از هر چیز است. زمانی در منچستر همزمان گیگز و رونالدو و رونی و اسکولز و… را داشتیم. رونالدو و رونی همیشه اولین افرادی بودند که سر تمرین میآمدند. چه چیزی رونالدو و رونی را ساعت ۵:۳۰ صبح از خواب بیدار میکند؟ پول؟ قطعا نه. چیزی که یک تیم را متفاوت میکند ظرفیت بازیکنان و تعهد تیم است. برای من دو ساعتی که تیم تمرین میکند مهمترین لحظات مربیگری است. آمادگی همه اعضای تیم، کلید موفقیت خواهد بود.»
«ستارهها از مربی انتظار راهنمایی دارند. اینکه محیط خوبی به وجود بیاورد. اکثر مربیان جهت مشخصی برای تیمشان ندارند. چند بازیکن را انتخاب میکنند و میگویند حالا ببینیم چه میشود. اما بازیکن رهبر میخواهد نه رئیس. وقتی در منچستر، بلان، ورون و بسیاری از ستارههای بزرگ دنیا حاضر هستند بهعنوان مربی در تمرین چه ویژگیای داری که بتواند آنها را جذب کند؟» (کارلوس کیروش در سمینار سالیانهی سرمربیان تیمهای ملی فوتبال آسیا؛ اینجا)
وقتی پپ در پایان ۴ سال پرماجرا، هیجانانگیز و پرافتخار، بارسلونا را ترک کرد، خیلیها بودند که معتقد بودند ستارههای درخشان “تیم رؤیایی” بارسا به سطحی از بلوغ و توانمتدی رسیدهاند که نیازی به مربی ندارند و “هر کسی جز پپ هم بود میتوانست همین نتایج را بگیرد!” شروع رؤیایی بارسای “تیتو ویلانووا”ی مرحوم، گویی اثباتی برای این نظر بود؛ اما … سه سال سیاه بارسا ـ و شاید نقطهی اوج آن، شکست تحقیرآمیز ۷-۰ برابر بایرن در نیمه نهایی لیگ قهرمانان ـ تا آمدن لوئیس انریکه، ثابت کرد که حتی “دریم تیم” هم نیاز به یک رهبر بزرگ دارد …
کارلوس کیروش بهگونهای همین نکته را در حرفهایش تذکر داده است. این مربی که تجربهی کار کردن در بهترین تیمهای دنیا با برترین ستارههای فوتبالی بیست سال اخیر دنیا را داشته، به سه اصل بسیار ساده اما حیاتی برای موفقیت سازمانهای ستارهمحور اشاره کرده است:
۱- ظرفیت ذهنی بالا و تعهد نیروی انسانی؛
۲- داشتن فلسفهی رقابتی و جهتدهی به تیم براساس آن توسط رهبر سازمان؛
اما مربی چگونه میتواند این اصول را در تیمش عملا پیاده کند؟ کارلوس کیروش به جادوی تمرین اشاره کرده است. اما در دنیای کسبوکار غیرفوتبالی که سازمانها ظاهرا امکان تمرین کردن ندارند، مدیر چگونه میتواند چنین رویکردی را در رهبریش پیاده کند؟ تصور من این است که برگزاری دورههای آموزشی رسمی و غیررسمی، جلسات و دورهمیهای کوتاه روزانه و هفتگی (شاید شبیه الگوی اسکرام)، دورهمیهای مجازی (در قالب گروههای ایمیلی و تلگرامی) و امثال آنها بتواند به چنین هدفی کمک کند.
شاخص اصلی در موفقیت تمامی اقدامات مدیران برای تمرینِ اجرای موفق ایدههای برآمده از فلسفهی رقابتی، همانی است که در جملهی آخر کیروش آمده است: چطور میتوانی سازمان و کار حرفهای را برای همکارانت جذاب کنی؟ پاسخ این سؤال، قفل بزرگ بسیاری از مسائل و مشکلات سازمانی را خواهد گشود.
این هفته واقعا هفتهی جذابی بود با تعداد قابل توجهی مقالهی جذاب و باکیفیت! 🙂
پیش از شروع:
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
در طول سالیانی که بهعنوان کارمند و کارشناس و مشاور مشغول بهکار هستم متوجه این شدهام که تا چه اندازه مدیران نقش خود را در عملکرد نیروی انسانی نادیده میگیرند. فرض مدیران این است که: ما زیرساختهای مورد نیاز برای عملکرد اثربخش و بهرهور نیروی انسانیمان را فراهم میآوریم و کارها را به آنها تخصیص میدهیم. دیگر نوبت آنها است!
اما در عمل، داستانهای بسیاری از دنیای واقعی حکایت از این دارند که مدیران به بهانههای مختلف یا بهدلیل اشتباه در ایدههای مدیریتیشان، همین دو نقش را هم بهخوبی ایفا نمیکنند که اثر مستقیم آن در عملکرد نیروی انسانی پدیدار میشود. سه مثال زیر تنها نمونههایی از موارد واقعی است که شخصا مشاهده و تجربه کردهام:
۱- در سازمانی کار میکردم که همواره دوبارهکاری وظایف یکی از مسائل جدی پیش روی مدیران شرکت بود. کارها اشتباه انجام میشد و همه چیز به پای اشتباه کارفرما و نرمافزارهای مورد استفاده و … گذاشته میشد. همیشه تنها مشکلی که وجود داشت، ضعف کیفی نیروی انسانی شرکت ما بود! اما مدیرعامل و مدیران ارشد شرکت معتقد بودند اشتباه کردن، ذات کار این حوزه است و فرقی میان نیروی انسانی متخصص و غیرمتخصص نیست. “متخصصها هم روزی تازهکار بودند!” مانیفست جذب نیروی انسانی شرکت بود.
۲- در سازمانی مشاوره میدادم که با مشکل فروش مواجه بود. در بررسیهایی که انجام دادم متوجه شدم مدیرعامل شرکت معتقد است که فروش، وظیفهی نیروهای شرکت است. شرکت هیچگونه نظام ارزیابی عملکردی جز ارقام فروش نداشت و حتی در صورت تحقق ارقام فروش یا بالاتر رفتن از هدفگذاریها هم هیچ پاداشی برای نیروهای شرکتاش در نظر نمیگرفت، چون از نظر آقای مدیرعامل: “خب وظیفهشان همین است، کار خاصی انجام ندادند که!” البته نرسیدن به هدفها همیشه جریمه داشت. 🙂
۳- با مدیر برنامهریزی یکی از بزرگترین شرکتهای ایرانی یک روز شنبه صبح جلسه داشتیم. آقای مدیر ناآرام و خسته و عصبی بود. از او پرسیدم چه شده؟ گفت: “مدیرعامل پنجشنبه صبح از من گزارشی فوری خواست، به کارشناسم گفتم، نتوانست کار را تمام کند، مجبور شدم خودم تا دیروقت جمعه شب شرکت بمانم تا گزارش آماده شود.” و در ادامه: “البته این گزارش جزو گزارشهای روتینی است که باید تهیه کنیم؛ اما نمیدانم چرا هر بار تأخیر داریم.” بعد از جلسه با آقای مدیر با کارشناس ایشان جلسه داشتیم. چون کار ما تمرکز روی بهبود فرایندهای سازمان بود و دنبال حلقهی مفقودهی “فرایند برنامهریزی” بودیم از او پرسیدیم که مشکل از کجاست؟ جواب داد: “آماده کردن این گزارش کاری ندارد؛ اما مدیرم اینقدر کارهای مختلف بر سر من میریزد که وقت کافی برای آماده کردنش را ندارم!”
این سه مثال تنها نمونههایی از داستانهایی هستند که هر روز در شرکتها و سازمانهای ما رخ میدهند. کاش مدیران ما درک کنند که ایفای درست نقششان تا چه اندازه روی کیفیت و کمیت عملکرد همکاران آنها و اثربخشی و بهرهوری آنها تأثیر مستقیم دارد.
اما چگونه؟ پیشنهاد میکنم با همکارانتان گفتگو کنید و از آنها بازخورد بگیرید. میتوانید از تکنیک نمودار استخوان ماهی برای تحلیلهایتان استفاده کنید. سعی کنید بفهمید کجا خوب عمل میکنید و کجا نه. بعد از آن برای یادگیری و آموزش اصول مدیریت و تقویت نقاط قوت و پوشش نقاط ضعفتان برنامهریزی و اقدام کنید. این مجموعه فعالیتها را در دورههای زمانی مشخص هر (مثلاهر سه ماه یک بار) تکرار کنید و همزمان به بررسی تغییرات ایجاد شده در عملکرد همکارانتان بپردازید تا از اثربخشی این فرایند “مدیریت بر خود” مطمئن شوید.
فراموش نکنید که در هر شرایطی عملکرد نیروی انسانی شما، همان عملکرد شما بهعنوان مدیر مجموعه است!
“درست است که در این دیدار نتواستیم به پیروزی برسیم و جام قهرمانی را بالای سر ببریم؛ اما من از عملکرد بازیکنان راضی هستم، چرا که بازی خوبی را بهنمایش گذاشتیم. من از این شکست ناراحت نیستم؛ چرا که گاهی اوقات شکست برای یک تیم لازم است. بعد از شکسن خوردن است که همه میدانند پیروز شدن تا چه اندازه لذت دارد. پیروزی آسان نیست و برای رسیدن به آن باید جنگید.” (لوئیس انریکه؛ اینجا)
جملهای که پررنگ کردهام، جملهی جذابی است: چشیدن طعم تلخ شکست، انگیزهی تلاش کردن برای تجربهی دوبارهی حس شیرین پیروزی است. 🙂
آخر هفته شدیدا درگیر تمام کردن یک پروژه بودم و تأخیر بهدلیل نیافتن فرصت کافی برای خواندن لینکهای این هفته رخ داد. از نظر زمانی این پست، پایان پنجمین سال انتشار هفتگی پست لینکهای هفته در گزارهها است! 🙂
پست درسهایی از فوتبال فردا منتشر خواهد شد.
پیش از شروع:
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
“فکر میکنم ثبات مسی بسیار مهم بود؛ زیرا همه میخواهند خودشان را با بهترینها مقایسه کنند و برای من هم بازی کردن مقابل او یک موهبت است. بهعنوان یک فرد مبارزهجو، همیشه بهدنبال پیشرفت کردن هستم و فکر میکنم این اتفاق هم برای من و هم برای فوتبال در مجموع خوب بود.” (کریس رونالدو؛ اینجا)
هفتهی قبل به نقل از کاسیاس دربارهی لزوم پذیرش رقابت صحبت کردیم؛ چون رقابت وضعیتی طبیعی است نه غیرمعمول! ایدهی کاسیاس، تمرکز روی انگیزهها و سختکوشی برای برنده شدن بود؛ اما اگر رقیبی قدرتمند داشتیم که نتوانستیم در رقابت سالم بر او غلبه کنیم چه؟ حالا حرفهای کریس رونالدو، پازل ما را تکمیل میکند: رقابت با رقیب قدرتمند و توانا واقعا باعث پیشرفت ما میشود؛ حتی اگر برندهی رقابت، رقیب ما باشد. بنابراین رقابت سالم با رقیب قدرتمند را از دست ندهید!
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.