«برای من تیم بالاتر از هر چیز است. زمانی در منچستر همزمان گیگز و رونالدو و رونی و اسکولز و… را داشتیم. رونالدو و رونی همیشه اولین افرادی بودند که سر تمرین میآمدند. چه چیزی رونالدو و رونی را ساعت ۵:۳۰ صبح از خواب بیدار میکند؟ پول؟ قطعا نه. چیزی که یک تیم را متفاوت میکند ظرفیت بازیکنان و تعهد تیم است. برای من دو ساعتی که تیم تمرین میکند مهمترین لحظات مربیگری است. آمادگی همه اعضای تیم، کلید موفقیت خواهد بود.»
«ستارهها از مربی انتظار راهنمایی دارند. اینکه محیط خوبی به وجود بیاورد. اکثر مربیان جهت مشخصی برای تیمشان ندارند. چند بازیکن را انتخاب میکنند و میگویند حالا ببینیم چه میشود. اما بازیکن رهبر میخواهد نه رئیس. وقتی در منچستر، بلان، ورون و بسیاری از ستارههای بزرگ دنیا حاضر هستند بهعنوان مربی در تمرین چه ویژگیای داری که بتواند آنها را جذب کند؟» (کارلوس کیروش در سمینار سالیانهی سرمربیان تیمهای ملی فوتبال آسیا؛ اینجا)
وقتی پپ در پایان ۴ سال پرماجرا، هیجانانگیز و پرافتخار، بارسلونا را ترک کرد، خیلیها بودند که معتقد بودند ستارههای درخشان “تیم رؤیایی” بارسا به سطحی از بلوغ و توانمتدی رسیدهاند که نیازی به مربی ندارند و “هر کسی جز پپ هم بود میتوانست همین نتایج را بگیرد!” شروع رؤیایی بارسای “تیتو ویلانووا”ی مرحوم، گویی اثباتی برای این نظر بود؛ اما … سه سال سیاه بارسا ـ و شاید نقطهی اوج آن، شکست تحقیرآمیز ۷-۰ برابر بایرن در نیمه نهایی لیگ قهرمانان ـ تا آمدن لوئیس انریکه، ثابت کرد که حتی “دریم تیم” هم نیاز به یک رهبر بزرگ دارد …
کارلوس کیروش بهگونهای همین نکته را در حرفهایش تذکر داده است. این مربی که تجربهی کار کردن در بهترین تیمهای دنیا با برترین ستارههای فوتبالی بیست سال اخیر دنیا را داشته، به سه اصل بسیار ساده اما حیاتی برای موفقیت سازمانهای ستارهمحور اشاره کرده است:
۱- ظرفیت ذهنی بالا و تعهد نیروی انسانی؛
۲- داشتن فلسفهی رقابتی و جهتدهی به تیم براساس آن توسط رهبر سازمان؛
۳- رهبری بهمعنای واقعی آن نه ریاست!
اما مربی چگونه میتواند این اصول را در تیمش عملا پیاده کند؟ کارلوس کیروش به جادوی تمرین اشاره کرده است. اما در دنیای کسبوکار غیرفوتبالی که سازمانها ظاهرا امکان تمرین کردن ندارند، مدیر چگونه میتواند چنین رویکردی را در رهبریش پیاده کند؟ تصور من این است که برگزاری دورههای آموزشی رسمی و غیررسمی، جلسات و دورهمیهای کوتاه روزانه و هفتگی (شاید شبیه الگوی اسکرام)، دورهمیهای مجازی (در قالب گروههای ایمیلی و تلگرامی) و امثال آنها بتواند به چنین هدفی کمک کند.
شاخص اصلی در موفقیت تمامی اقدامات مدیران برای تمرینِ اجرای موفق ایدههای برآمده از فلسفهی رقابتی، همانی است که در جملهی آخر کیروش آمده است: چطور میتوانی سازمان و کار حرفهای را برای همکارانت جذاب کنی؟ پاسخ این سؤال، قفل بزرگ بسیاری از مسائل و مشکلات سازمانی را خواهد گشود.
سپاس از دقت نظر شما. اصلاح شد.
« تصور من این است که برای این منظور نباید از نقش دورههای آموزشی رسمی و غیررسمی، جلسات و دورهمیهای کوتاه روزانه و هفتگی (شاید شبیه الگوی اسکرام)، دورهمیهای مجازی (در قالب گروههای ایمیلی و تلگرامی) و امثال آنها بتواند به چنین هدفی کمک کند.»
فکر میکنم نیاز به اصلاح دارد.