زمانی همکاری داشتیم که همیشه در حین صحبت کردن از واژههای عجیب و غریب انگلیسی استفاده میکرد. یادم هست افراطکاریهای این دوست گرامی چه ماجراهای بانمکی را در شرکت پیش آورد و چقدر ما از دست او و حرفهایاش میخندیدیم (و البته این خندیدن، مصداق همان مثل معروف “کارم از گریه گذشته است …” بود!) […]
۶ اصل مذاکرهی موفق
مذاکره جزوی غیر قابل اجتناب از زندگی شغلی و روزمره است. ما در هر سطحی که مشغول به کار باشیم، هر روز با مذاکره مواجهیم: از همکاران گرفته تا مشتری. در زندگی شخصیمان همینطور. از صبح که بیدار میشویم و به پدر و مادر یا همسر و فرزندانمان سلام و صبح بخیر میگوییم تا بعدش […]
لطفا همان سؤالی که از شما پرسیده شده را جواب بدهید!
جری وایزمن اینجا به نکتهی جالبی اشاره کرده: ریک پری در مبارزات انتخاباتی جمهوریخواهان برای انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۲ ایالات متحده در ۵ ایالت اول برنده شد؛ اما بهناگاه آفتاب اقبالش غروب کرد! وایزمن معتقد است که این سقوط از گفتگوی ریک پری با اندرسون کوپر از شبکهی خبری سیانان آغاز شد: کوپر از پری […]
درسهایی از فوتبال برای کسب و کار (۴۵)
“مذاکرات نقل و انتقال مانند قمار است. در حالت ایدهآل، هیچ چیز نباید به رسانهها درز پیدا کند؛ اما بهنظر میرسد این مسئله غیرممکن است زیرا چند طرف در این مسئله دخیلاند. این حقیقت که ما در ابتدای تابستان اعلام کردیم تنها ۴۵ میلیون یورو هزینه خواهیم کرد، به نفع ما تمام شد. باشگاهها میدانستند که […]
چگونه با یک آدم ناشناس سر صحبت را باز کنیم
دانشجوی ترم اول هستید و چهرههای جدید همکلاسیهایتان را میبینید و در این فکرید چطور دوست پیدا کنید؟ محل کارتان را عوض کردهاید و حالا زیرچشمی به همکاران جدیدتان نگاه میکنید و در این فکرید که با تنهاییتان چه کنید؟ یا شاید در یک مهمانی که پر از آدمهای غریبه است هستید و میخواهید با […]
۴ قانون برای مذاکره اثربخش
نوشتهی: آنتونی تیجان ـ ترجمهی: علی نعمتی شهاب من در طول دوران کاری حرفهایام، درگیر مذاکرات مختلفی شدهام. همه آنها از جنبههایی متفاوت و از جنبههایی مشابه بودهاند. اما من متوجه شدهام در تمام آنها چهار “قانون طلایی” برای دستیابی به نتایج مناسب از مذاکرات انجام شده یاریدهنده بودهاند. این قوانین مراحل مختلف مذاکره را […]
یک قانون سه بخشی برای رویارویی با دیگران
“آیا من باید به خودم دردسر صحبت کردن با او را بدهم؟” مایک که یک مدیر بازاریابی است، با من دربارهی یکی از زیردستاناش به نام آن صحبت میکرد؛ کسی که با کارهای خود او را حسابی عصبانی کرده بود. او به جلسهای با یک مشتری دیر رسیده بود. البته آن خیلی هم دیر نرسیده […]
