معمولا وقتی سخن از “شبکه” پیش میآید بهیاد شبکههای اجتماعی میافتیم. فیسبوک، توییتر، گوگل پلاس و دیگر شبکههای اجتماعی امروزه به محلی برای ارتباطات گستردهی انسانی تبدیل شدهاند. ما در شبکههای اجتماعی با دوستان مان ارتباط برقرار میکنیم و از رویدادهای زندگی و افکار و دیدگاههایشان باخبر میشویم. اما تا به حال فکر کردهاید که در دنیای واقعی هم شبکههای اجتماعی معنادارند و بهویژه در دنیای حرفهایها از اهمیت بسیاری برخوردارند؟ حرفهایها بهکمک شبکهی افراد حرفهای اطرافشان به گسترش کسب و کارشان، برندسازی شخصی برای معرفی هر چه بیشتر خود و تخصصشان و البته بهدست آوردن فرصتهای جدید کاری و اطلاعات مورد نیاز میپردازند.
اما چطور شبکهی حرفهای بسازیم؟ در اینجا به چند راهکار در این زمینه میپردازیم:
۱- همدل و مشتاق باشید و انرژی درونیتان را به دیگران منتقل کنید!
۲- قابل اعتماد باشید!
۳- مهارت خوب شنیدن را یاد بگیرید!
۴- همیشه در حال شبکهسازی باشید. با هر کسی آشنا شدید ببینید با او چه همکاری یا دوستی میتوانید داشته باشید!
۵- همیشه سپاسگزار مردم باشید!
۶- از کمک کردن به دیگران لذت ببرید!
۷- همیشه صادق باشید!
پ.ن. فراموش نکنید که این هفت اصل در شبکههای اجتماعی مجازی هم برای موفقیت شما در جذب مخاطبان هر چه بیشتر کاربرد دارند. این را کاملا تجربی میگویم!
منظور از بازاریابی مبتنی بر رسانههای اجتماعی، فرایند جلب توجه جامعه به یک فرد، موضوع یا برند خاص با استفاده از سایتهای رسانههای اجتماعی است. برنامههای بازاریابی مبتنی بر رسانههای اجتماعی معمولا بر ایجاد محتوایی که بتواند ضمن جلب توجه کاربران سایتهای اجتماعی، آنها را به اشتراکگذاری محتوای مورد نظر در رسانههای اجتماعی ترغیب کند، متمرکزند. بدین ترتیب پیام شرکت / سازمان / فرد مورد نظر، در قالب یک زنجیره از کاربری به کاربر دیگر منتقل میشود. ویژگی اصلی این زنجیرهی انتقال پیام، “اعتمادی” است که افراد قرار گرفته در آن نسبت به هم دارند و در نتیجه، تأثیرگذاری پیام مورد نظر بر جامعهی هدف بهشکل قابل توجهی افزایش مییابد. این شیوهی پیامرسانی و تبلیغاتی غیرمستقیم در برابر تبلیغات سنتی قرار دارد که در آن سازمانها و افراد سعی میکنند تا پیام خود را بهصورت مستقیم به افراد جامعهی هدف بقبولانند. بنابراین میتوان گفت این شیوهی بازاریابی بر تبلیغات دهان به دهان و ویروسی مبتنی است.
رسانههای اجتماعی امروزه تبدیل به پلتفرمهایی شدهاند که بهسادگی در دسترس افراد دارای دسترسی به اینترنت قرار دارند. رشد شگفتانگیز ظرفیتهای اطلاعرسانی اینترنت، باعث شده تا آگاهی افراد نسبت به سازمانها / برندها / افراد مشهور نسبت به دهههای گذشته بهشکل قابل توجهی افزایش یابد و در این میان، برنده کسی است که بتواند از ابزارهای دنیای مجازی ـکه غالبا نیازمند هزینههای هنگفت رسانههای سنتی مانند تلویزیون و مطبوعات هم نیستند ـ برای بهبود تصویر و شناختهتر ساختن خود و برنامهها و اهدافاش در میان مخاطبان بالقوه و بالفعل مورد نظر خود بهرهبرداری کند.
بنابر گزارشی که اخیرا توسط مؤسسهی افکارسنجی نیسلن منتشر شده، امروزه بیش از ۷۰ درصد از شرکتهای بزرگ دنیا از رسانههای اجتماعی برای تأثیرگذاری بر جامعهی مخاطب خود استفاده میکنند. این شرکتها با روشهای خلاقانه به دامن زدن به شایعات، ایجاد روابط با جامعهی مخاطبین، پرورش و بهبود روابط، بهبود محصولات و خدمات و ترویج آگاهی نسبت به برند خود در میان مردم در بازهی زمانی بلندمدت استفاده میکنند.
در سالهای اخیر ضریب نفوذ رسانههای اجتماعی در ایران نیز افزایش قابل توجهی یافته است. جدا از رسانههای اجتماعی خارجی، سایتها و شبکههای اجتماعی داخلی مختلف نیز مورد اقبال کاربران ایرانی قرار گرفتهاند و این فرصتی بسیار بزرگ برای بازاریابان است. بازاریابان میتوانند با حضور در این فضا و تعامل با مشتریان بالقوهی خود، هم به انجام تحقیقات بازار و کسب اطلاعات مورد نیاز از سلایق و نیازهای مشتریان بپردازند و هم به اهداف تبلیغی و ترویجی خود دست پیدا کنند.
کاربرد رسانههای اجتماعی در ایران حتی تا آنجا گسترده شده که برخی هنرمندان هنرهای دستی از طریق این رسانهها ـ بهویژه اینستاگرام ـ به معرفی و فروش محصولات هنری خود میپردازند. هر چند آمار دقیقی در این زمینه وجود ندارد؛ اما با توجه به میزان طرفداران صفحات این هنرمندان میتوان حداقل این نتیجه را گرفت که حضور در رسانههای اجتماعی حداقل از نظر برندسازی برای این هنرمندان مفید بوده است.
چندین کمپین تبلیغاتی موفق نیز در این شبکههای اجتماعی صورت پذیرفته است. شاید کمپین حمایت یک شرکت محصولات غذایی از یک مؤسسهی خیریهی مشهور را دیده باشید و چه بسا خودتان هم در آن مشارکت داشتهاید. قدرت نفوذ رسانههای اجتماعی اینجا نمود مییابد! جدا از مباحثی که در مورد اخلاقی بودن یا نبودن این کمپین مطرح شد، این کمپین نمونهی موفقی از کاربرد رسانههای اجتماعی برای اهداف بازاریابی است. بهصورت کلی باید توجه کنید که راهکارهای مرتبط با حوزهی ترفیع (Promotion) از مدل کلاسیک ۴P بازاریابی و همینطور ابزارها و روشهای قابل استفاده در قالب دو بخش کانالهای دسترسی / ارتباط با مشتری در بوم مدل کسب و کار، توسط رسانههای اجتماعی بهخوبی تقویت شده و توسعه یافتهاند. شما در اینجا علاوه بر اینکه مثل روشهای سنتی خودتان را جلوی دید مشتریان بالقوه قرار میدهید، با او ارتباطی دو طرفه دارید و از آن مهمتر دربارهی او و علاقههایاش و البته رفتارهایاش در حالت طبیعی و متن زندگی روزمرهاش دادههای بسیاری دارید (تحقیقات بازار از این واقعیتر سراغ دارید؟)
اغلب وقتی از بازاریابی رسانههای اجتماعی بحث بهمیان میآید تنها رسانههای اجتماعی خارجی به ذهن افراد میرسد؛ اما رسانههای اجتماعی داخلی هم از نظر تعداد کاربر در جایگاه نسبتا مناسبی قرار گرفتهاند (آمار بازدید روزانهی این وبسایتها / رتبهبندی الکسای آنها را بررسی کنید!) هر چند تعداد کاربران حرفهای بهنسبت شبکههای خارجی در این شبکهها کمتر است. اما نکتهی اصلی در نوع نگاه کسب و کارها به این رسانهها بوده است که اولا چندان جدی گرفته نشدهاند (چند برند مشهور ایرانی در رسانههای اجتماعی خارجی حضور دارند و در ایرانیها خیر!) و ثانیا نگاه به کاربردهای این شبکهها صرفا از نوع تبلیغات بوده است. این در حالی است که استراتژیهای بازاریابی در رسانههای اجتماعی از جنسی دیگرند (که در مطالب آینده به آنها خواهم پرداخت.)
اما برای حضور در رسانههای اجتماعی و بهرهگیری از پتانسیلهای بالقوهی آنها باید پیش از هر چیزی “استراتژی رسانههای اجتماعی” سازمان را تدوین کرد. اینکه ماهیت این استراتژی چیست و چگونه باید آن را تدوین کرد، موضوع نوشتههای بعدی گزارهها در این زمینه است که بهتدریج منتظر انتشار آنها باشید! تا آن زمان، شاید بد نباشد کمی به نوع نگاهتان به رسانههای اجتماعی و علت نیاز کسب و کارتان به حضور در آنها فکر کنید.
این روزها در عصری زندگی میکنیم که “کار دانشی” یا “کار مبتنی بر اطلاعات” دارد به شکل غالب کار برای آدمها تبدیل میشود. کار بسیاری از ما بدون دسترسی به اطلاعات لازم یا گردش اطلاعات درون سازمان عملا اثربخشی و حتی بهرهوری لازم را نخواهد داشت. از آن طرف یک اشکال عمده هم در این عصر حجم عظیم اطلاعاتی است که باید توسط هر یک از ما مدیریت شوند و مدیریت آنها چندان آسان نیست. در هر حال وجود ابزارهای مبتنی بر فناوری اطلاعات هم خبر خوشی است تا بتوانیم هم به “مزیت اطلاعات” دست یابیم و هم مشکل “بمباران اطلاعاتی” را حل کنیم! چگونه؟ این، یکی از پاسخها به این سؤال است:
سه پژوهشگر مدرسهی مدیریت اسلوان دانشگاه MIT، که چند سالی است در زمینهی راههای افزایش بهرهوری با کمک IT کار میکنند، براساس تحقیقاتشان ۴ راه برای افزایش کارهای مبتنی بر اطلاعات ارایه کردهاند:
در شبکهی کاری خود یک “مرکز جمعآوری و انتشار اطلاعات” باشید و فهرست ارتباطی خود را متنوع سازید: زیاد ایمیل زدن به دوستان و همکاران و دریافت ایمیل از آنها یکی از نشانههای بهرهوری بالاست. اما در اینجا ارتباط با دیگران و داد و ستد اطلاعات با آنها است که بهرهوری را بالا میبرد؛ نه ارتباط داشتن صرف!
ایمیلهایتان را مختصر و مفید بنویسید: ایمیلهای ساده و کوتاه و متمرکز بر موضوع اصلی جوابهای سریعتری نسبت به ایمیلهای طولانی و پرحاشیه دریافت میکنند و این سرعت بالاتر در دریافت جواب، رمزی دیگر برای افزایش بهرهوری است. (قبلتر هم نوشته بودم: رزومه نوشتن مهم است؛ به شرط شبکهسازی!)
از فناوری برای انجام چند کار به صورت همزمان (Multitasking) استفاده کنید: البته باید حواستان باشد که چند کاره بودن حتی با کمک فناوری هم یک سطح بهینه دارد که از آن بالاتر، بهرهوری پایین میآید.
کارهای سادهی اطلاعاتی را به زیردستان واگذار کنید و از سیستمهای پشتیبان تصمیم استفاده کنید: بگذارید کارهایی که وقت ارزشمند شما را تلف میکنند زیردستانتان یا ابزارهای IT انجام دهند. به جای این کارها دنبال منابع جدید اطلاعات تخصصی بگردید؛ چیزی که مزیت رقابتی اصلی یک دانشکار (Knowledge Worker) است.
پ.ن. ناگفته پیداست که یک تا سه در زندگی شخصیمان هم کاربرد دارند.
چندی پیش مطلبی داشتم در مورد اهمیت شبکهسازی شغلی. آنجا نوشته بودم که امروز شبکهسازی در دنیای مجازی و اینترنت کمتر از شبکهسازی در دنیای واقعی اهمیت ندارد. اما خوب این سؤال هم مطرح است که چطور این کار را انجام دهیم؟ لاری بوهل در اینجا راهنمایی برای این کار در سرویس لینکداین نوشته که بد نیست سرفصلهایاش را با هم مرور کنیم:
پروفایلتان را تا حد امکان کامل کنید.
پروفایلتان را یکتا کنید ـ چیزی خاصِ خودِ خودتان ـ تا از آن برای پرسنال برندینگ بهره بگیرید.
عنوان شغلی یا تخصصتان را بنویسید (مثلا پروفایل گوگل من را اینجا ببینید. تخصص من تحلیلگری سیستم و کسب و کار است.) در این زمینه قبلا پستی نوشتهام که پیشنهاد میکنم بخوانیدش.
از دیگران توصیهنامه بخواهید. لینکداین و سرویس فارسی معادل آن u24 هر دو این امکان را برای شما فراهم میآورند.
در گروههای موجود در شبکهی اجتماعی عضو شوید و از آن برای شناختن و شناخته شدن و پرسنال برندینگ استفاده کنید.
بخشنده باشید: در دنیای مجازی به دیگران کمک کنید، مشاوره بدهید و به سؤالاتشان براساس تخصصتان پاسخ دهید. با این کار به وقتاش دیگران هم خوشحال خواهند شد به شما کمک کنند (مثل همین وبلاگ نوشتن بنده!)
خودتان را یک کارجو (کسی که دنبال کار میگردد) معرفی نکنید. پرسنال برندینگ یعنی اینکه شما خودتان، تخصصتان و ارزشهایتان را معرفی کنید تا بقیه به سراغتان بیایند؛ نه اینکه همان اول صفحهی پروفایلتان بنویسید: “علی نعمتی شهاب هستم، به دنبال یه کارِ توپِ آسونِ پر پول میگردم!”
اسپم نباشید! (توضیح لازم داره؟)
هیچ وقت به کسی که نمیشناسید درخواست دوستی ندهید (قابل توجه فیسبوک بازها!)
با بهروزرسانیهای زیاد، دوستانتان را اذیت نکنید! (رونوشت به خودم در گودر!)
بدیهی است که این خطوط راهنما را میتوان در سایر شبکههای اجتماعی (از جمله: گودر، فیسبوک، توئیتر و …) نیز به کار برد.