برای پاسخ به این سؤال باید به یک نکتهی کلیدی توجه کرد: یکی از مهمترین نقشهای رهبران و مدیران در سازمان ـ و احتمالا یکی از مهمترین عوامل تمایز آنها از زیردستان ـ توان تصمیمگیری است. “چون نیک بنگریم” تقریبا تمامی رهبران بزرگ تاریخ کسبوکار (و حتی سیاست، فرهنگ و هنر) با تصمیمات دشوار و بزرگی که گرفتهاند در حافظهی تاریخ ماندگار شدهاند. اگر به زندگی کارآفرینان بزرگی چون: بیل گیتس، استیو جابز و ایلان ماسک و مدیران بزرگی همانند: لویی گشنر و جک ولش و پیشگامان عصر نوین صنعتی همانند: هنری فورد و آلفرد اسلوآن دقت کنیم، همگی آنها در طول دوران کاریشان با چالشهای بزرگی مواجه شدهاند و آنچه باعث موفقیت آنها و شرکتشان شده، تصمیمات درستی بوده است که گرفتهاند.
این رهبران بزرگ چطور توانستهاند تصمیمات درستی بگیرند؟ شاید بهترین پاسخی که بشود به این سؤال داد این است: “پرسیدن سؤالهای درست!” چالشهای پیش روی کسبوکار همواره بهسوی آینده جهتگیری دارند و پاسخگویی به آنها، روش حرکت بهسوی آینده را مشخص میکنند. یوستین گرودر نویسندهی معروف نروژی میگوید: “پاسخ فقط بخشی از راه است که پشت سر گذاشته شده، این سؤال است که همیشه به پیش رو اشاره دارد.” برای مواجهه با آینده در امروز، چارهای جز پرسیدن سؤال نداریم. اما چگونه میتوانیم سؤالات درستی بپرسیم؟
علم مدیریت مدرن در طول دو قرن اخیر بهدنبال ارائهی روشی اثربخش برای پرسیدن سؤالات درست بوده است. اگر از زاویهی دید فلسفهی علم هم نگاه کنیم، ماهیت پژوهشمحور و تجربی علم جدید نیز یافتن سؤالات درست و ساختن تئوریهایی برای پاسخ آنها و سپس تلاش برای ابطال آنها است! بنابراین رهبران و مدیران، برای یافتن سؤالات درستی که باید در مورد کسبوکارشان به آنها پاسخ بدهند، باید به ادبیات گستردهی علم مدیریت رجوع کنند.
یکی از اصول مقدماتی علم مدیریت کسبوکار، اصل سلسلهمراتب است که در آن سازمان به سطوح مختلفی تقسیم میشود. اگر چه در دنیای امروز که با افزایش شایستگیهای نیروی انسانی، پیشرفت فرهنگ سازمانی و بهرهگیری از ابزارهای مدیریتی مبتنی بر فناوری اطلاعات، سازمانها بهسوی مسطح شدن پیش میروند، بسیاری مدعی مرگ اصل سلسلهمراتب مدیریتی هستند؛ اما این اصل همچنان زنده هست و خواهد بود. چرا؟ چون این اصل فقط به مدیریت منابع انسانی اشاره ندارد؛ بلکه مهمتر از آن به تفاوت مسائلی که تمرکز مدیر را میطلبند، در سطوح مختلف اشاره دارد. سؤالات و مسائل پیش روی مدیرعامل حتما با یک مدیر میانی متفاوتاند. بنابراین در هر یک از سطوح سازمانی، شناسایی و طرح سؤالات درست متناسب با آن سطح سازمان اهمیت مییابد.
در سطح مدیریت ارشد، رهبران سازمانی همواره با بنیادیترین سؤالات مطرح در مورد کسبوکار و مسیر حرکت آن در اقیانوس پرتلاطم محیط پیرامونی دست و پنجه نرم میکنند. مجلهی مشهور “استراتژی+بیزینس” بهمناسبت بیست سالگیاش از تعدادی از پژوهشگران، رهبران و نویسندگان همکارش خواسته است تا فهرستی از مهمترین سؤالات پیش روی رهبران ارشد سازمانها را ارائه دهند. این فهرست در نهایت با جمعبندی سؤالات مطرح شده در قالب بیست سؤال کلیدی زیر خلاصه شده است:
۱- چگونه برنده خواهیم شد؟
۲- چگونه برای مواجهه با عدم قطعیت آماده خواهیم شد؟
۳- چه چیزی برای تصمیمگیری هوشمندانهتر به ما کمک میکند؟
۴- در مورد تغییر چه میدانیم؟
۵- بهترین راه انجام کارها چیست؟
۶- چگونه احتمالا همهی کارها را به نتیجه برسانم؟
۷- باید از چه سیستمهایی برای پایش اینکه چه میکنیم، بهره بگیریم؟
۸- طرح ایدهآل سازمانی ما چه خواهد بود؟
۹- چگونه رشد خواهیم کرد؟
۱۰- در مورد جهانی شدن چه انجام خواهیم داد؟
۱۱- چگونه مشتریان را جذب خودمان میکنیم؟
۱۲- بهترین راه نوآوری چیست؟
۱۳- چه کاری از دست ما برای بهترین کارکنانمان برمیآید؟
۱۴- به چه چیزی میتوانیم افتخار کنیم؟
۱۵- چگونه میتوانیم توان بالقوهی خودمان را شکوفا سازیم؟
۱۶- چگونه میتوانم در عین عضوی از این سازمان بودن، خودم باشم؟
۱۷- چرا کسبوکارهای سازمانی وجود دارند؟
۱۸- اصلا رهبری یعنی چه؟
۱۹- بهترین مدیرعامل کیست؟
۲۰- دنیا واقعا چگونه کار میکند؟
این سؤالات را بدون ترتیب بخوانید و در موردشان فکر کنید. اینها همگی سؤالاتی هستند که هر رهبر بزرگ دنیای کسبوکار باید برای آنها پاسخی داشته باشد. پاسخ به این سؤالات در واقع شکلدهندهی فلسفهی مدیریتی شما در جایگاه رهبر سازمانی است که در آن کار میکنید؛ حتی اگر الان در جایگاه رهبری قرار ندارید. فکر میکنم تمرین تحلیلی خوبی برای همهی ما باشد!
میتوانید توضیحات بیشتری در مورد هر سؤال و پاسخ نویسندگان استراتژی+بیزینس به سؤالات مطرح شده را در سایت خود مجله با کلیک روی هر سؤال بخوانید.