درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۳۱)

” فکر نمی کنم لازم باشد با ترس و لرز مقابل بارسلونا قرار بگیریم. بارسلونا تیم بسیار خوبی است و ما مقابل تیم بسیار فوق العاده‌ای قرار خواهیم گرفت؛ اما فکر نمی‌کنم دلیلی برای ترس وجود داشته باشد. در واقع نباید بترسیم. باید راه‌حلی برای بازی مقابل آن‌ها پیدا کنیم.” (سر الکس فرگوسن؛ این‌جا درباره‌ی فینال لیگ قهرمانان مقابل بارسلونا)

یادمان باشد: ترس و اضطراب راه‌حل نیستند!

بنابراین وقتی پیرمرد فینال را به بارسا باخت و همه‌ی دنیا لرزش دست‌های‌اش را از شدت خشم دیدند، دست به کار دوباره ساختن تیم‌اش شد و چند ستاره‌ی جوان و آینده‌دار را به تیم‌اش اضافه کرد و این روزها هم که به‌دنبال به‌خدمت گرفتن وسلی اسنایدر، ستاره‌ی خط میانی باشگاه اینتر است. فرگی بزرگ در عمل هم ثابت کرد که به حرف‌اش پای‌بند است!

دوست داشتم!
۰

۱۰ ویژگی یک بازی‌گر تیمی اثربخش

به‌تازگی مدیر پروژه شده‌ام و باید در اولین گام تیم پروژه را تشکیل می‌دادم. اولین سؤال این بود: اعضای تیم را چطور باید انتخاب می‌کردم؟ آیا دانش و مهارت تخصصی‌شان کافی بود یا معیارهای دیگری هم می‌توانستند مهم باشند؟ آیا تیم‌ها فقط مجموعه‌ای از چهار نفر آدم است که کنار هم قرار می‌گیرند و هر کس هم کار خودش را می‌کند؟ (تعریف فوتبال ناب ایرانی از تیم!) یا این‌که ویژگی‌های دیگری هم مهم هستند؟

من براساس دیدگاه و تجربه‌ی نسبی که در این چند سال کسب کرده بودم، همکاران‌ام را انتخاب کردم. و خوش‌حال هم هستم که وقتی این‌جا ویژگی‌های کلیدی یک عضو تیم اثربخش را دیدم، متوجه شدم که خیلی هم از مرحله پرت نبودم!

خوب این ویژگی‌ها را با هم مرور کنیم:

۱- قابل اعتماد: یعنی کار را به‌موقع گرفتن و به‌موقع تحویل دادن با کیفیت خوب و به‌صورت نسبی ثابت.

۲- دارای روابط عمومی سازنده: با بیان روشن، صادقانه و محترمانه‌ی ایده‌ها و عقاید خود.

۳- دارای توانایی و مهارت گوش دادن فعال: با اول خوب گوش کردن و فهمیدن و بعد جواب دادن (البته جواب با ربط!)

۴- مشارکت‌کننده‌ی فعال در فعالیت‌های گروه: گوشه‌نشینی و حرف نزدن ممنوع! چه کار می‌توانید برای تیم بکنید!؟

۵- به‌اشتراک‌گذارنده‌ی بدون چشم‌داشت و با اشتیاق اطلاعات با دیگران: با قرار دادن اطلاعات، دانش و تجربیات در قالب ارتباطات رسمی و غیررسمی در اختیار دیگر اعضای تیم.

۶- هم‌کار خوب هم‌تیمی‌ها و علاقه‌مند به کمک کردن به دیگران.

۷- انعطاف‌پذیر: تغییر خود در برابر تغییر شرایط و البته پذیرفتن تنوع دیدگاه‌ها و تفکرات به‌ویژه نقد دیگران نسبت به خود.

۸- متعهد نسبت به تیم: هر روز و هر ساعت و هر دقیقه!

۹- ایفاگر نقش مسئله‌‌ـ حل‌کن (!) تیم: مواجهه با مسائل با روشی برای حل آن‌ها نه فرار از آن‌ها.

۱۰- دارای رفتار احترام‌آمیز و پشتیبان از دیگران: قرار است تیم برنده شود؛ نه من!!!

چطور عضوی برای تیم‌هایی که در آن‌ها عضویت دارید، هستید؟

دوست داشتم!
۲

من بدبخت‌ترم یا شما!؟

“از من بدبخت‌تر پیدا نمی‌شه!”

“تو چی می‌فهمی از حال من!”

“بهش حسودی می‌کنم هیچ مشکلی تو زندگی‌اش نداره … “

این روزها این‌ها ترجیع‌بندهای ثابت گفتگوهای دو نفره‌ی میان بسیاری از ماست. یک مقایسه‌ی ساده میان رنج‌ها و دردهای خودمان و دیگران و بلافاصله صادر کردن این حکم کلی که “مال من از همه‌ بیش‌تره.” خوب شاید در فضای غم‌گین این روزهای زندگی ما ایرانی‌ها، این موضوع تا حدی هم طبیعی باشد! قضیه‌ وقتی بانمک‌تر می‌شود که بخواهیم ثابت کنیم که واقعا هم رنج‌های من از همه بیش‌تر است! این البته اشکالی است که خود من هم همیشه داشته‌ام؛ اما به‌واسطه‌ی برخی اتفاقات اخیر در گودر متوجه آن شده‌ام.

تعارف نداریم. معنای واقعی این جملات این‌ها هستند:

۱- من بدبخت‌ترم؛ پس یعنی تو اصلا درد و رنجی نداری و بنابراین وظیفه‌ات این است که یا به غرغرهای تمام نشدنی من گوش بدهی یا این‌که به احترام من سکوت کنی!

۲- تو بدبخت‌تر از من نیستی؛ واقعا چرا!؟

۳- ای آدم مرفه بی‌درد که حقِ منِ پردرد را خورده‌ای!!! نخوری الهی این خوشی‌ها را!

۴- و از همه بامزه‌ترش ـ که در این ماجرای دعوای گودری من دیدم ـ این‌که تو چرا نمی‌گذاری دیگران به من بدبخت توجه و ترحم بکنند؟

خوب بیایید نگاهی بیاندازیم به این فرایند “خود ـ بدبخت‌‌پنداری.” اشکال‌اش کجاست؟ چند نکته به نظر من می‌رسد:

اول ـ احساس بدبختی: این شهود ماست که یک اتفاق را مثبت یا منفی احساس می‌کند. واقعیت، لزوما آن‌چه ما احساس می‌کنیم نیست.

دوم ـ مقایسه: در این‌جا داریم رنج‌های خودمان را با رنج‌های دیگران مقایسه می‌کنیم. ذهن مهندسی‌خوانده‌ی من به من می‌گوید که مقایسه باید مبتنی بر معیارهای مشخص یا فکت‌های روشن باشد. از آن طرف ذهن مدیریت خوانده‌ام معتقد است که احساس را نمی‌شود کمّی کرد. چطور واقعا این مقایسه را انجام می‌دهیم!؟ آیا این هم باز یک احساس است؟

سوم ـ قضاوت اخلاقی: قیاس در جای خودش یک قضاوت اخلاقی در مورد دیگران، زندگی‌شان و رفتارشان است. شهود اخلاقی ما آن‌قدر محدود است که نتواند چنین قضاوتی را انجام بدهد …

نتیجه‌ چیست؟ خوب تردیدی نیست که بعد از مدتی خودمان هم باورمان می‌شود که چقدر بدبختیم! از آن طرف ممکن است دیگران به ما ترحم یا با ما هم‌دردی نکنند و در نتیجه خشم هم به احساس ناامیدی اضافه شود. مرتبه‌ی بعدی حسادت است …

مسئله‌ی اصلی در این‌جا به نظرم ناامیدی و شرایط بد زندگی نیست. مسئله‌ی اصلی در این‌جا “از دست رفتن عزت نفس” است. بسیاری از ما آن‌‌چنان از آن‌چه هستیم بیزاریم که اتفاقات بیرونی را بهانه‌ای می‌کنیم برای فرار از خود امروزمان. به قول فروغ:

این دگر من نیستم من نیستم / حیف از عمری که با من زیستم!

به نظرم مهم‌ترین جنبه‌ی ماجرا این است: ما از خودمان راضی نیستیم؛ نه از شرایط زندگی‌مان. و حتما هم فراموش می‌کنیم که این خود ما هستیم که زندگی‌ امروزمان را ساخته‌ایم. 

این باور که شرایط زندگی‌ هستند که ما را می‌سازند و نه خود ما، باعث می‌شود که همیشه از دیگران طلب‌کارِ هم‌دردی و دل‌داری و ترحم باشیم. اصلا هم مهم نیست که این‌طور خودمان باعث تحقیر خودمان بشویم. مهم ثابت شدن این است که من چون در این ماجرا مظلوم واقع شده‌ام، دیگران باید به من احترام بگذارند.

کاش یاد بگیریم که این جناب “من” شایسته‌ی احترام دیگران برای خوبی‌های‌اش است و نه بدی‌های‌اش و نه حتا بدبیاری‌های‌اش. کاش یاد بگیریم که هیچ آدم بی‌رنج و دردی در دنیا پیدا نمی‌شود. کاش یاد بگیریم که به رنج‌ها و دردهای هم‌دیگر احترام بگذاریم. این چند روزه مدام به این آرزوها فکر می‌کنم …

دوست داشتم!
۲

لینک‌های هفته (۴۹)

پیش از شروع سه نکته:

  1. لینک‌هایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینک‌ها متمایز می‌کنم. اگر فکر می‌کنید تعداد لینک‌ها زیاد است، با مطالعه‌ی لینک‌های قرمز شده هر آن‌چه را حتما باید بخوانید، خوانده‌اید!
  2. برای دیدن لینک‌های کلیه‌ی قسمت‌های قبل، می‌توانید به این‌جا مراجعه بفرمایید.
  3. این مجموعه پست‌ها در حکم یک دفترچه‌ی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. لینک اخبار را برای این می‌گذارم که به نظرم برخی اخبار حداقل عنوان‌شان باید توسط کسانی که در حوزه مشاور‌ه‌ی مدیریت و آی‌تی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر از نظر شما تعداد لینک‌ها بسیار زیاد است، اولا ببخشید و ثانیا این‌که حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ وقت زیادی نمی‌گیرد و ضرر هم نمی‌کنید!

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

ارزیابی عملکرد شخصی (عالی!!! به‌ترین مطلب این هفته برای من!) (نادر خرمی‌راد)

تجربه‌ی همکاری با مدیر بد و گفتگو در سازمان، مهارت در گوش دادن (شهرام کریمی؛ یادداشت‌های صنایعی)

بز خودمون رو بکشیم (حکایت بانمک و نتیجه‌ی جالبی که ابراهیم شادفروغ از آن گرفته را در وبلاگ ۸۰۲۰ از دست ندید!)

 ورد، به ضم واو! (ورد یاد بگیرید؛ لطفا!) (علی واحد؛ وبلاگ رادمان)

چگونه در مصاحبه شغلی شرکت کنیم؟ (راه‌نمای عالی استاد پرویز درگی؛ حتما بخونید!)

چگونه یک مصاحبه کاری را هدایت کنیم؟ (این هم یک راه‌نمای عالی برای شمایی که می‌خواهید با داوطلبین استخدام، مصاحبه کنید)

 مدیریت کارها با Task، فیلتر و لیبل در Gmail!!مدیریت کارها با Task، فیلتر و لیبل در Gmail!!  (یک مطلب واقعا عالی! حتما بخونید.) (محمود حق‌وردی؛ حرفه روابط‌عمومی)

آیا زندگی ارزش هزینه‌ای را دارد که بابت آن می‌پردازیم ؟ (این‌که من‌ام!؟)

 من آدم تأثیرگذارى هستم و خدایا چرا من؟ (این دو تا داستان کوتاه اما بسیار تأثیرگذار را بخونید حتما …)

چگونه در مصاحبه‌ی شغلی به سؤالات مربوط به اخراج‌تان پاسخ دهید

 مغز به حداکثر هوش خود رسیده است (جالبه)

 مدیریت:

زمان‌بندی یا مدل زمان‌بندی (نادر خرمی‌راد)

تهیه‌ی برنامه‌ی پروژه یک هنر است (مهدی عرب‌عامری؛ PMPlus)

دیرکرد در پرداخت حقوق‌ها (متأسفانه وضعیت مالی شرکت‌های خصوصی این روزها افتضاح است … نوشته‌ی مجیدآواژ را بخوانید تا کم‌تر سر مدیرتان غر بزنید که حقوق من کو! باید در این شرایط سخت کنار هم باشیم.)

پادکست بازاریابی ایران (باز هم زحمات استاد درگی)

 ۴۷۷- نتیجه گرایی (نکته‌ی مورد نظر ایشون جالب و درسته؛ اما “رفتن رسیدن است” هم به جای خودش!) (خاطرات یک مدیر)

 گفت‌وگو با فیلیپ کاتلر: بازاریابی در عصر دیجیتال (“ایالات‌متحده هر روز و در همه جا، خوب یا بد، توسط مک‌دونالد، کوکاکولا و هالیوود بازاریابی می‌شود. آمریکا نام تجاری خود؛ یعنی نظام سرمایه‌داری را از طریق بازارهای آزاد، تجارت آزاد و آزادی نشریات، تبلیغ می‌کند و باعث شگفتی، حسادت و سرزنش دیگران نسبت به بسیاری از شیوه‌ها و عواقب کارهایش شده است.”)

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

مرور وبلاگ‌ها:

پنج گجتی که خیلی جلوتر از زمانه خود بودند!، با تیکسل‌ها، اشیا را از راه دور لمس کنید! و ده نکته جالب در مورد گوشی‌های موبایل (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

گوگل پلاس یک لایه‌ی اجتماعی است (جواد داره تبدیل می‌شه به نظریه‌پرداز گوگل پلاس! ;)) و آشنایی با نرم‌افزار مدیریت مراجع EndNote (جواد افتاده؛ رسانه‌ها اجتماعی)

رسانه‌های اجتماعی در سازمان (روایت رضا قربانی از سخنرانی جواد افتاده در این زمینه) (مدیر رسانه)

جایی خوب برای کتابخوان‌ها (معرفی یک وب‌سایت جالب توسط پریا فرهادی در وبلاگ همینا)

صفحات وب را خوانا بخوانید (یک افزونه‌ی خوب برای راحت‌تر خوندن مطالب طولانی اینترنتی) (زیر خط آی‌تی)

راهنمایی برای استفاده حرفه ای از سرویس گوگل پلاس و سنگین شدن کروم و روش‌های حل مشکل! (مجله‌ی اینترنتی گویا آی‌تی)

معرفی هفته: تمام فایل‌ها را در وب‌سایت خود نمایش دهید؛ سرویس embedit (وبلاگینا)

اخبار دنیای فناوری و رسانه‌های اجتماعی:

ماشین‌های جستجوی آنلاین با مغز ما چه می‌کنند؟ (آیا این لزوما بده!؟ در این متن از جهت مسائل مربوط به حریم خصوصی به این موضوع انتقاد شده. به نظر می‌رسه که اشکال اصلی در تنبل کردن مغز برای اندیشیدن و استدلال کردن و تحلیل باشه؛ نه به حافظه سپردن! جایی از متن هم به این اشاره شده؛ ولی نویسنده تأکیدش را گذاشته روی حافظه.)

بزرگ‌ترین جاسوسی سایبری جهان/”موش مرموز” ۷۰ نهاد جهانی را قربانی کرد (هان!؟)

گوگل و خرید هزار مجوز فناوری از شرکت آی‌بی‌ام (برای توسعه‌ی اندروید)

پروژه‌ی مشترک یوتیوب و گوگل‌پلاس: با دوستان‌تان به دیدن ویدئوهای پخش مستقیم بنشینید

گوگل سرویس «سرعت‌دهنده‌ی صفحه» را رونمایی کرد‌ (البته هنوز رسما در دسترس من و شما نیست)

نیمی از بازار سیستم‌عامل‌های موبایل در اختیار آندروئید گوگل

اخبار اپل:

داستان یک سیب، رازهای محبوبیت اپل (بعضیاش برای من جدید بود) (وبلاگینا)

آیفون یکه‌تاز تلفن‌های همراه هوشمند! (۴۲ درصد اندروید داران می‌خوان آی‌فون بخرند!)

اپل پردرآمدتر از دولت آمریکا

همکاری مایکروسافت و لینوکس ادامه دارد

سود ۶۰۰ میلیون دلاری ویندوز فون برای مایکروسافت

امپراتوری XP در شُرف زوال! (چی فکر می‌کنید در عصر ویندوز ۷ هنوز ایکس‌پی استفاده می‌کنید!؟) (فارنت)

۵ میلیون سهام دیگر از مایکروسافت به فروش رفت (البته در واقع بیل گیتس ۵ میلیون سهام‌اش را فروخته تا خرج فعالیت‌های خیریه‌اش بکنه)

دختر ۱۵ ساله انگلیسی قهرمان مسابقات جهانی اکسل مایکروسافت! (فارنت)

اخبار گجت‌ها و ابزارهای فناوری:

آمار و ارقام جدید؛ سلطان بازار تلفن‌های همراه هوشمند را معرفی کرد! (اندروید!)

تعداد تلفن‌های همراه تا سه سال دیگر از جمعیت کره زمین فراتر می‌رود

پوتین و بهمنی (حجت قندی؛ اقتصادانه)

مواجهه با جرم و جنایت (مجلۀ اقتصادی IRPD ONLINE JOURNAL)

چرا قیمت‌ها مهمند؟ سوسیالیسم: نا‌توانی از محاسبه اقتصادی (“نکته دیگری هم وجود دارد که باید بیان کنم. فرد مصرف‌کننده آمریکایی، هم خریدار است و هم رییس. هنگامی که از فروشگاهی در آمریکا بیرون می‌آیید، تابلویی را می‌بینید که روی آن نوشته‌اند: «از اینکه مشتری ما هستید سپاسگزاریم. لطفا باز هم به فروشگاه ما بیایید»، اما هنگامی که به فروشگاهی در یک کشور توتالیتر – روسیه امروز یا آلمان تحت حکومت هیتلر – وارد می‌شوید، فروشنده می‌گوید: «باید از فرمانروای بزرگ به خاطر اینکه این کالا را به تو داده، سپاسگزار باشی». در کشور‌های سوسیالیستی، این نه فروشنده که خریدار است که باید سپاسگزار باشد. شهروند رییس نیست. رییس، «کمیته مرکزی»، «اداره مرکزی» است. این کمیته‌ها و روسا و دیکتاتور‌های سوسیالیست، فرمانروا هستند و مردم تنها باید از آن‌ها اطاعت کنند.) (یک مقاله‌ی عالی از میزس)

تئوریسین‌های اقتصاد دستوری از شورای پول و اعتبار حذف شدند: تغییر تئوری اقتصادی دولت؟ (واقعن!؟)

سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۲ تا ۲۲ آبان امسال (مرکز آمار یهو اعلام کرده که سرشماری شده ۵ ساله و امسال انجام می‌شه!)

سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی احیا می‌‌شود؟ (باز هم واقعن!؟)

پیش‌بینی اکونومیست از افزایش ۵۵ میلیارد دلاری تولید ناخالص ایران

مخالفت اقتصاددانان با طرح بانک مرکزی برای حذف صفرهای پول ملی (رئیس بانک مرکزی ۴ نفر از اقتصاددانان مطرح را صدا کرده. رفتند با این طرح مخالفت کردند. بهمنی برگشته گفته من شما رو صدا کردم که نظر مثبت بدید نه منفی! مملکته داریم یعنی این!)

اکونومیست: بدهی‌های خارجی ایران به ۸/۱۴ میلیارد دلار می رسد

غضنفری اعلام کرد: ایران آماده مذاکره با گروه کاری WTO

مجلس ایران به چهار وزیر پیشنهادی رأی اعتماد داد

دوست داشتم!
۰

باغِ بی‌برگی …

بی‌برگ بودم
درختان از بهار باز آمدند
گفتم:
ای دل
راهی نیست
باید خویش را
بر دستان و آسمان
آویخت.
از صدای تو
از خواب برخاستم
گفتم:
چه کسی است
که آینه را به میل خویش
صیقل می‌دهد
که من صورتم را در آینه‌ی
صورت تو ببینم …

احمد رضا احمدی

دوست داشتم!
۰

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۳۰)

“من آرامش بیشتری دارم. در رئال مادرید مسئولیت‌های فراوانی به دوش من بود. الان نباید نگران هیچ چیز دیگری باشم و فقط می‌توانم بر روی تمرینات و بازی‌های تیم تمرکز کنم. زندگی من همیشه روی بازی کردن متمرکز بوده و مسائل دیگر اصلا برایم اهمیتی ندارد. زمانی که کارهای دیگری انجام نمی‌دهی، انرژی‌ات را برای آنچه می خواهی ذخیره می‌کنی که برای من بازی کردن است.” (رائول گونزالس؛ این‌جا در مورد انتقال‌اش از رئال مادرید به شالکه)

روی چیزی که باید، انرژی‌ بگذارید. انرژی‌تان را روی کاری که وظیفه‌ی شما نیست و جایی که انرژی گذاشتن شما چیزی را تغییر نمی‌دهد، هدر ندهید. بچسبید به کاری که باید!

دوست داشتم!
۰

۱۲ سؤال کلیدی در تحلیل سیستم‌ها

کار اصلی یک مشاور تحلیل سیستمی است که قرار است آن را بهبود دهد یا مشکلات‌اش را حل کند. برای این کار ابزارها و رویکردهای مختلفی عرضه شده‌اند تا به تحلیل‌گر سیستم نشان دهند که باید از کجا کارش را آغاز کند، چه اطلاعاتی را به‌عنوان ورودی تحلیل خود جمع‌آوری کند، چگونه این اطلاعات را تحلیل کند و در نهایت چگونه نتایج نهایی تحلیل خود را سامان‌دهی و ارایه کند. اما شاید بد نباشد فارغ از دیدگاه‌های مبتنی بر ابزارها و رویکردهای تحلیلی، به این هم فکر کنیم که تحلیل سیستم قرار است به چه سؤالاتی پاسخ دهد:

  1. پیش‌شرط‌های تحلیل: با چه موجودیتی مواجه هستیم؟ (سازمان، گروه، واحد سازمانی و …) چه سطوحی از این موجودیت لازم است تغییر کنند؟ (سطح استراتژیک و کلان، سطح عملیاتی یا هر دسته‌بندی دیگری.)
  2. نتایج مطلوب: نتایج مورد انتظار و مطلوب سیستم کدام‌اند؟
  3. نیاز به بازخورد: کجا می‌فهمیم که سیستم به نتایج مطلوب دست یافته است؟
  4. تأثیراتی محیطی: چه عواملی محیطی را که باید در نظر بگیریم، تغییر می‌دهند؟
  5. کشف روابط: رابطه‌ی X با Y و Z چیست؟
  6. چه چیزی و چگونه: آیا با خروجی‌ها (چه چیزی) مواجهیم یا با معانی (چگونه)؟
  7. تئوری تغییر کوه یخی: باید از چه فرایندها و ساختارهای جدیدی برای اطمینان پیدا کردن نسبت به موفقیت در ایجاد تغییر استفاده کنیم؟
  8. نفوذ و ماندگاری تغییرات: باید چه کار کنیم تا از نفوذ و ماندگاری (ثبات) تغییرات در طول زمان اطمینان حاصل کنیم و در نتیجه از مشکل بی‌نظمی در سیستم جلوگیری کنیم؟
  9. متمرکز در برابر غیرمتمرکز: چه چیز‌هایی را باید متمرکز کنیم و چه چیزهایی را غیرمتمرکز؟
  10. ریشه‌های گوناگون: چه ریشه‌های گوناگونی می‌توانند منبع ایجاد مشکل یا نگرانی در مورد سیستم باشند؟ (در واقع ریشه‌های اصلی مشکل یا نگرانی کدام‌اند؟)
  11. از پیچیدگی تا سادگی: چگونه می‌توانیم از پیچیدگی در سیستم به سمت سادگی و از راه‌حل‌های غیرسازگار به سوی راه‌حل‌های منعطف و متناسب با شرایط سیستم حرکت کنیم؟
  12. اهداف کلان: اهداف سطح بالا و کلان سیستم / تحلیل سیستم کدام‌اند؟
دوست داشتم!
۱
خروج از نسخه موبایل