لینک‌های هفته (۴۸۰)

کم‌کم کسب‌وکارها و سازمان‌ها در حال باز شدن هستند. به‌نظر می‌رسد دیگر تا مدت زمانی به‌طول حداقل یک یا دو سال باید با «کرونا» هم‌زیستی کنیم. بنابراین خواهش برادرانه‌ی من از شما مخاطبین عزیز گزاره‌ها این است که با احتیاط از خانه خارج شوید، به مهمانی و دورهمی‌های غیرضروری نروید و دستورات بهداشتی به‌ویژه ماسک زدن و ضدعفونی کردن وسایل‌تان را کاملا جدی بگیرید!

با کمی تأخیر برویم سر قرار هفتگی‌مان. ?

پیش از شروع:

  1. می‌توانید فید وب‌سایت گزاره‌ها و هم‌چنین فید لینک‌دونی گزاره‌ها (که مطالب این پست از میان آن‌ها انتخاب می‌شوند) را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. لینک‌‌های منتخب لزوما مربوط به هفته‌ای که گذشت، نیستند. ممکن است بعضی هفته‌ها تعداد مطالب جذاب بیش‌تر از ظرفیت انتشار در پست لینک‌های هفته باشند. این لینک‌ها به‌تدریج در پست‌های بعدی منتشر می‌شوند.
  4. می‌توانید هم‌چنین نکات و اخبار جالبی که در طول هفته آن‌ها را مطالعه می‌کنم در کانال تلگرام وبلاگ گزاره‌ها دنبال کنید. ضمنا پست‌های گزاره‌ها به‌محض انتشار، در کانال وبلاگ هم منتشر می‌شوند.
  5. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب فارسی و انگلیسی مطالعه‌ شده‌ی من را در تمام روزهای هفته در صفحه‌ی پاکت من دنبال کنید!

مطالب ویژه:

هر هفته سه مطلب را به‌صورت ویژه برای مطالعه پیشنهاد می‌دهم. این مطالب شامل موضوعات متنوعی علاوه بر کسب‌وکار، مدیریت، اقتصاد، رسانه و فناوری و … هستند و ممکن است فارسی یا انگلیسی باشند:

چرا باید مدرسه‌های کسب‌و‌کار را با بولدزر خراب کرد؟ (ترجمان) (این هم دیدگاهی است که البته تا حدودی باهاش موافق هستم؛ به‌ویژه بخش آخرش!)

یک نصیحت جاودانه از پدر وارن بافت برای تصمیم‌گیری خردمندانه (شبکه)

مفهوم «درماندگی آموخته شده»، چطور می‌تواند ایستایی و ناامیدی دوره کرونا و رکود اقتصادی در ایران را توجیه کند؟ آزمایش مارتین سلیگمن (یک پزشک)

زندگی در دوران دنیاگیری (پاندمی): کرونا و دنیای اقتصاد، کسب‌وکار و فناوری:

ناخن بر دیوار سیمانی (کرونا و تأثیرش روی زندگی بشری از دیدگاه یک عصب‌شناس)

اثرات کرونا بر جهان که پس از پایان همه‌گیری نیز ادامه خواهند داشت (زومیت)

ماسک اجباری از ضربه ۵ درصدی به رشد اقتصادی جلوگیری می‌کند (آی‌بنا)

ایده‌ها و روایت‌هایی در باب زندگی، سلامت و اندیشه:

هیجانات انباشته و انفجار هیجانی (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)

۱۷ عبارتی که افراد شاد هر روز در مکالمه‌های‌شان به کار می‌برند (چطور)

اثر تماشاگر | چگونه پخش شدن مسئولیت روی رفتار ما تأثیر می‌گذارد؟ (متمم)

موفقیت آدم‌ها نتیجه‌ی خودساختگی است یا ثروت مامان و بابا؟ (ترجمان)

 حوصله‌تان سر رفته؟ ۱۲ راه‌حل پیشنهادی را بخوانید (ایرنا)

Let Yourself Be Unproductive. At Least for a Little While. (HBR)

روایت‌هایی درباره‌ی مدیریت، زندگی سازمانی و کار حرفه‌ای:

کاربرد صحیح سیستم هدف‌گذاری OKR (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)

رهبری با چشم‌انداز در دوران همه‌گیری کرونا (وبلاگ مؤسسه‌ی هم‌رو)

ورود نیروهای جدید به بازار کار در وانفسای این روزها (عزیز بنی‌هاشمی)

چرا باید تئوری‌های سازمان و مدیریت را بدانیم؟ (سید حسین جلالی)

ایجاد هیجان در آموزش‌های مدیریت (دنیای اقتصاد)

Look to Military History for Lessons in Crisis Leadership (HBR)

روایت‌ها و تحلیل‌هایی درباره‌ی استراتژی، تجاری‌سازی و تحلیل و توسعه‌ی کسب‌وکار:

اوج‌گیری آرم و AMD و خسارتی که اینتل از فناوری ۱۰ نانومتری متحمل می‌شود (زومیت) (گاهی چه زود، دیر می‌شود؛ حتی برای ره‌بر مطلق بازار!)

گزارش باکس آفیس: چرا «بتمن» مسئولِ هموار کردن مسیر هالیوود به سوی نابودی احتمالی‌اش است؟ (زوم‌جی) (یک تحلیل عالی از بیزینس مدل هالیوود!)

تاریخ اکران فیلم Mulan مجددا تاخیر خورد؛ دیزنی در انتظار تصمیم بعدی کریستوفر نولان : زومجی (این مطلب، در مورد استراتژی‌های اکران در دوران کرونا است.)

اخبار و تحلیل‌های اقتصاد، توسعه، مدیریت مالی و سرمایه‌گذاری:

چرا آمریکا نمی‌خواهد چین بر بازار رمزارزها مسلط شود؟ / قدرت از دست رفته دلار (راه پرداخت)

سرمایه‌داری به روایت پول (راه پرداخت)

ایرانی‌ها چگونه وقت می‌گذرانند؟ (خبرآنلاین)

کرونا اقتصاد ایران را چقدر کوچک‌تر می‌کند؟ (خبرآنلاین)

ضربه کرونا به اقتصاد فوتبال (بازار ورزش)

What if the dotcom boom and bust hadn’t happened?  (Economist)

روایت‌ها و تحلیل‌هایی درباره‌ی فناوری، طراحی محصول، ارتباطات و رسانه:

بلاک چین امروز مانند اینترنت دیروز؛ چگونه بلاک چین کاربردی خواهد شد؟ (ارز دیجیتال)

پیشگیری از آسیب‌دیدگی در فوتبال با هوش مصنوعی (بازار ورزش)

کمپین تحریم فیس‌بوک ۷ میلیارد دلار زیان روی دست زاکربرگ گذاشت (دیجیاتو)

آشنایی با فردی که ارز دیجیتال خودش را ساخته است و دارندگان توکن می‌توانند در تصمیمات زندگی او نقش داشته باشند! (ارز دیجیتال) (دوست زرنگ‌مون چیزی شبیه «نمایش ترومن» را خودش آگاهانه راه انداخته تا به مردم، تصمیم‌گیری‌‌های زندگی‌اش را در قالب یک توکن بفروشه!)

یک ربات بازیگر نقش اول فیلم b با بودجه ۷۰ میلیون دلاری خواهد بود (دیجیاتو)

The pandemic has accelerated the growth of e-sports  (Economist)
دوست داشتم!
۱

حرفه‌ای‌ها (۲۳): ناصر تقوایی

در این دو هفته‌ی اخیر بزرگ‌داشت خالقِ “ناخدا خورشید” استاد ناصر تقوایی برگزار شد. حرف‌های استاد در این برنامه خواندنی است:

ـ گاهی فیلم‌های خوبی می‌بینیم که از زندگی قلابی ما زندگی‌تر هستند. آن زندگی که در طول سال‌ها ساخته می‌شود، در فیلم باید در عرض دو ساعت با تمام ظرافت‌ها ساخته شود. هنگام مطالعه کتاب، فرصت دارید اگر متوجه موضوعی نشدید برگردید و دوباره آن‌را بخوانید اما در سالن سینما چنین فرصتی برای کسی وجود ندارد. پس فیلمساز هم باید آنچنان هوشمندانه کار کند که کارش نیاز به ورق زدن و برگشت به عقب نداشته باشد؛ هرچقدر هم موضوع فیلم پیچیده باشد، کارگردان باید زبان بیان آن را پیدا کند. سینما چیزی فراتر از زندگی است. زمان در سینما ارزش دیگری دارد که با ساعت معمولی سنجیده نمی‌شود. همین فشرده کردن زندگی در مدت زمان کوتاه فیلم است که کار دشواری به حساب می‌آید. این‌که چه مسائلی را نادیده بگیریم و چه چیزهایی را در فیلم به کار بگیریم.

ـ در این میان، فرم فیلم به اندازه دیالوگ‌های آن تاثیرگذار است. فرم اگرچه بی‌زبان است اما بیشتر از گفت‌وگوها شما را در جریان فیلم قرار می‌دهد. همه‌ سینما گفت‌وگو نیست و تماشاچی حرفه‌ای، از راه‌های متفاوتی موضوع فیلم را در می‌یابد. استنباط من از سینما این‌گونه است که تماشاچی نیز باید در کار ما شریک شود؛ تماشاگر باید با فیلم درگیر شود، نه اینکه از «الف تا ی» کارگردان را بپذیرد. هرگز چیزهایی را که تماشاگر می‌شناسد در فیلم کش نمی‌دهم. گاهی اوقات برای شیرفهم کردن تماشاگر موضوع را کش می‌دهید اما موجب گمراهی بیشتر آن‌ها می‌شوید. این مسائل نیاز به توقف ندارد، چرا که تماشاچی به‌سرعت آن‌ها را دریافت می‌کند.

ـ فیلم خوب بدون وجود یک ساختار خوب غیرممکن است. ساختار، نثری است که یک نویسنده برای روایت داستانش انتخاب می‌کند. برای هر داستان شیوه به‌خصوصی وجود دارد که داستان بتواند در آن نمود پیدا کند. انتخاب یک ساختار باعث می‌شود که فیلم سنگین‌تر یا قابل هضم‌تر شود. قصه‌های خوب زیادی در سینما داشته‌ایم که به‌دلیل عدم وجود ساختار مناسب برای روایت، از بین رفته‌اند. برعکس این قضیه هم وجود دارد؛ قصه‌های بسیار ساده وقتی به دست فرد کاردان سپرده شود، می‌بینید چه ویژگی‌هایی پیدا می‌کنند و چه کشفیاتی در روایت داستان پیدا می‌شود.

ـ سینما برای من حرفه‌ای برای ارتزاق نبوده؛ زمانی که تمایل داشته و در ذهنم فیلم تازه‌ای بوده، کار کرده‌ام. تازگی فیلم نه به‌عنوان اینکه برای فروش در گیشه باشد، بلکه از این منظر که توان سینما را برای روایت قصه بالا ببرد و ابعادی از زندگی را تصویر کند که در فیلم‌های قبل نبوده است. از این‌رو هیچ‌گاه خودم را به چیزی عادت نمی‌دهم.

دوست داشتم!
۲

حرفه‌ای‌ها (۲۲): اصغر فرهادی

اصغر فرهادی آن قدر شناخته شده است که لازم نباشد درباره‌ی او توضیحی بدهیم. او این هفته یک افتخار دیگر برای سینمای ایران کسب کرد و برنده‌ی نخل طلایی به‌ترین فیلم‌نامه‌ی جشنواره‌ی فیلم کن شد. حرف‌های اصغر فرهادی در کارگاه فیلم‌سازی‌ش در جشنواره‌ی جهانی فیلم فجر امسل، چند هفته از برنده شدن در کن، جذاب و تأمل‌برانگیز هستند و نشان می‌دهند که چرا موفقیت‌های فرهادی اتفاقی نیست:

ـ ساخت یک ایده بستگی به عمق آن در ذهن شما دارد. ایده‌ای را که سال‌ها در ذهن شما وجود دارد و هیچگاه فراموش نمی‌کنید، باید ساخت. من برای «درباره الی» ایده‌ای نداشتم بلکه تنها عکسی داشتم از فردی که در غروب کنار دریا ایستاده است و انگار کسی از نزدیکانش در دریا غرق شده و او منتظر است. این عکس از ۲۲ سالگی همراه من بود و در ۳۵ یا ۳۶ سالگی توانستم آن را بسازم. این عکس آن‌قدر در ذهنم ماند که فکر کردم چیزی دارد که باید آن را بسازم. بنابراین بعد از این‌که سال‌ها ایده‌ای در ذهن شما باقی ماند و فکر کردید شما را رها نمی‌کند، باید شروع کنید و ایده‌ی خود را گسترش دهید.

ـ اگر بهترین جوایز دنیا را هم به شما بدهند فیلمی را که دوست نداشتید، نسازید. ما عمر کوتاهی داریم و باید مشخص کرد که چه نوع فیلم‌سازی می‌خواهید باشید. این‌که از فیلم ساختن لذت می‌برید یا از فیلم‌ساز بودن. درصورتی‌که از فیلم‌ساز بودن لذت ببرید این اتفاق زمانی خواهد بود که فیلم روی پرده برود و جایزه بگیرید و دیگران از آن تعریف کنند.

ـ من از فیلم ساختن لذت می‌برم و سر صحنه همه کارهایی را که انجام می‌دهم، دوست دارم. این سخن به معنای خوشحال بودن نیست و اگر کسی چهره مرا سر صحنه ببیند برعکس هم فکر می‌کند. وقتی هم فیلم «جدایی نادر از سیمین» تمام شد آخرین جمله‌ای که به گروه گفتم این بود که اگر هم این فیلم همین جا متوقف شود ما به اندازه کافی لذت بردیم.

ـ ۹۵ درصد فیلم از ناخودآگاه شما ناشی می‌شود پس توصیه می‌کنم نقدهای آثارتان را نخوانید زیرا باعث می‌شوند خود را بشناسید و دیگر چیزی برای کشف در خودتان باقی نخواهد ماند تا با کمک آن آثارتان را خلق کنید.

دوست داشتم!
۳

گزاره‌ها (۱۹۸)

موفقیت همانند یک روز تولد خاص است که وقتی از راه رسید، می‌بینی همانی هستی که بودی.

آدری هپبورن

دوست داشتم!
۱

حرفه‌ای‌ها (۱۹): علی‌رضا خمسه

علی‌رضا خمسه از آن دست بازی‌گرانی است که از او خاطرات شیرینی به‌خاطر داریم. از “هشیار و بیدار” تا “پایتخت” بر ما هم همانند این کمدین مونقره‌ای این روزها هم عمری گذشته است … حرف‌های علی‌رضا خمسه در مصاحبه با روزنامه‌ی “بهار” بسیار خواندنی‌ هستند:

ـ چطور این روحیه کودکانه و شادمانی را در خودتان زنده نگه داشته‌اید؟ آیا راهکار خاصی وجود دارد؟
زنده نگه داشتن این حس نیاز به یک جهان‌بینی و نگرش دارد و آن چیزی جز امید به تغییر و اصلاح، امید به حاکمیت خیر و خیرخواهی و امید به آینده نیست. 

ـ کدام عامل باعث شد تا بتوانید دنیای کودک و نوجوانان را درک کنید؟ حرفه بازیگری‌تان به شما کمک کرد یا تحصیلات‌تان در زمینه روانشناسی؟
این مسئله به شناخت بازمی‌گردد. شما می‌توانید یک پزشک باشید، اما از جهان کودکان شناخت درستی داشته باشید و اگر یک رفتگر یا آهنگر هم باشید، همین شناخت را داشته باشید. درعین‌حال می‌توانید یک روانشناس یا بازیگر باشید، اما شناختی از دنیای کودکان نداشته باشید. از طرفی این درک از امید به آینده و سازندگی شکل می‌گیرد و کسانی که به ساختن روزهای بهتر رسیده‌اند به‌این شناخت رسیده‌اند. این شناخت یعنی درک ضرورت آینده. 

ـ چطور در اجرای نقش‌های‌تان خلاقانه و ایده‌پردازانه عمل می‌کنید و به آن‌ها بعد می‌دهید؟
ارائه ایده متناسب با هر نقش یعنی حضور شش دانگ داشتن سر کار. وقتی شما سر کار حضور تام و تمام دارید، جسم و روح و خلاقیت‌تان هم دراختیارکار قرار می‌گیرد. خیلی از همکارهای ما فقط چند دانگ از حضورشان را با خود سر کار می‌آورند. نسل جدید به‌دلیل غیبت آموزش این‌گونه عمل می‌کنند و متاسفانه انضباط در کار به نسل بعد منتقل نشده است. آن چیزی که ما قدیمی‌ترها به‌عنوان یک اصل در تئاتر آموختیم. 

ـ خود شما کدام نقش‌تان را بیشتر دوست دارید و در ذهن‌تان باقی مانده است؟
من خیلی در گذشته یا آینده سیر نمی‌کنم. من مثل بچه‌ها درحال به سر می‌برم و بر این اساس، آن کاری را که درحال‌حاضر انجام می‌دهم بیشتر دوست دارم. 

دوست داشتم!
۳

حرفه‌ای‌ها (۱۸): بهروز شعیبی

“سلمان” آژانس شیشه‌ای حالا با گذر سال‌ها امروز برای خودش یک کارگردان و بازیگر حرفه‌ای است. حرف‌های خواندنی بهروز شعیبی در مصاحبه با روزنامه‌ی اعتماد ایده‌های جذابی در زمینه‌ی کار حرفه‌ای دارد:

من خودم تلاشم این بوده است که اینها هیچ‌وقت شبیه هم نباشند اما هرکدام از این فیلم‌ها را بگویید یا کارگردانش، کارگردان خوبی است یا تهیه‌کننده‌اش، تهیه‌کننده خوبی است یا فیلمنامه خوبش است در نتیجه من بعد از این مرحله خیلی به این فکر نکردم که حالا من دارم تکرار می‌شوم یا نمی‌شوم به این فکر کردم که فرصت کار کردن با یک مجموعه خوب را از دست ندهم.

بازیگر کسی است که پشت بازی‌هایش قایم می‌شود، دیده نمی‌شود اما کارگردان نمی‌تواند خودش را پنهان کند. یعنی خودش هرکاری کند از فیلمش بیرون می‌زند. یعنی به هر حال آن تفکر اصلی که دارد، اعتقاداتی که دارد آن فکر اصلی که دارد عیان می‌شود. یک بخشی تکنیکی است و یک بخشی محتوایی، اما مرتب نقد می‌کنند که مثلا چرا این را در فیلمت قرار دادی؟ متاسفانه این مساله در ماجرای نقد ما بسیار زیاد شده است.”

واقعیتش این است هیچ‌وقت مسئله‌ی سینما برای من تفریح نبوده است. یعنی حتی به عنوان بازیگر سر یک فیلمی نرفتم که مثلا حالا از فضایش لذت ببرم و یک آرامشی داشته باشم. چون نمی‌توانم. به هر حال بازیگری کارش کمتر است به نسبت کارگردانی. در کارگردانی قبل و بعد از همه با گروه درگیر هستی و تا زمان نمایش فیلم به لحاظ ذهنی هم درگیر هستی. به‌خاطر همین بازیگری هم هیچ‌وقت تفریح برایم نشده است.”

من فکر می‌کنم مهم‌ترین مشکل ما برای حرف‌های محتوایی‌مان نشناختن ابزار است. اگر ابزارمان را با تمام ابعاد و مختصاتش بشناسیم دیگر می‌دانیم حرف‌مان را در فیلمنامه باید چگونه تغییر دهیم، با چه جنسی و با چه ریتمی اجرا شود، آن اجرا با چه بازیگرانی و در چه نوع ساختاری در چگونه سینمایی باید باشد و …”

دوست داشتم!
۲

حرفه‌ای‌ها (۱۵): هوشنگ کاوه

“هوشنگ کاوه (۱۳۰۵ بابل – ۱۳۹۲ سان فرانسیسکو) تهیه‌کننده، مدیر دوبله و مالک سینما عصر جدید در تهران، و از مردانی که در پایه‌ریزی صنعت سینمای ایران نقش مهمی داشت. هوشنگ کاوه اواخر دهه ۳۰ به‌عنوان مدیر برنامه سینما «دنیا» با هزار صندلی که از بهترین سینماهای تهران محسوب می‌شد مشغول به کار شد و در سال‌های ۱۳۴۰ – ۱۳۴۵ مدیریت گروه سینماهای «مولن روژ» را به عهده داشت.” (ویکی‌پدیا)

شماره‌ی دی ماه ۹۲ مجله‌ی فیلم به‌مناسبت درگذشت هوشنگ کاوه، مروری داشته است بر زندگی و فعالیت‌های او در عرصه‌ی سینما. در مطالعه‌ی یادداشت‌هایی که در مورد زندگی استاد نوشته شده بود، چند درس از مهارت‌های “متخصصان حرفه‌ای” را هم دیدم که با هم این‌جا مرورشان می‌کنیم:

۱- تجربه کنید تا کشف کنید! هوشنگ کاوه، در بسیاری از حوزه‌های سینما جزو اولین‌ها بود و تقریبا بسیاری از فعالیت‌های حرفه‌ای را در عمل تجربه کرد: دوبله، بازاریابی، مدیریت سینما و بسیاری حوزه‌های دیگر. 

۲- متخصص باشید! استاد کاوه سرانجام از میان تجربیات‌شان، یک حوزه را به‌عنوان تخصص‌شان انتخاب کردند. امروز هوشنگ کاوه به‌عنوان “مدیر حرفه‌ای سینماداری” شناخته شده است. بنیان‌گذاری سینما “عصر جدید” و قبل از آن، به اوج رساندن مجموعه‌ای از گروه‌های سینمایی، همه براساس تخصص ایشان در این زمینه به‌انجام رسیدند. 

۳- برندسازی شخصی کنید! در سال‌های دهه‌ی ۴۰ و ۵۰ شمسی، حتی مفهوم “برند شخصی” هم هنوز اختراع نشده‌ بود؛ اما آقای کاوه در آن زمان، تخصص‌شان را به‌عنوان برند شخصی‌شان تثبیت کرده بودند.

۴- شایستگی متمایز کسب کنید و بیافرینید! در سال‌های دور، “سینما دنیا” واقع در یکی از کوچه‌های فرعی لاله‌زار با ظرفیتی برابر ۲۲۰۰ نفر (!) یکی از سینماهای شناخته شده‌ی تهران بوده است. این سینما، همواره سالنی مملو از تماشاگر و فروشی بی‌نظیر داشته است.  نکته‌ی جالب ماجرا این‌جاست که در همان کوچه، سینمای دیگری هم وجود داشته که مشتری خاصی نداشته است و در نتیجه می‌بینیم که هوشنگ کاوه برای سینمای تحت مدیریت‌ش، مزیت رقابتی خلق کرده است.

۵- تخصص‌تان را واقعی کنید! مالک سینما دنیا، به گمان این‌که سینمای او دیگر به حدی از اعتباری رسیده که لازم نیست حقوق کلانی به کاوه پرداخت کند (و البته سینمای‌ش هم به نام کاوه شناخته شود)، کاوه را برکنار می‌کند. نتیجه؟ کاوه سینما عصر جدید را تأسیس می‌کند و موفق می‌شود؛ اما سینما دنیا در مدت کوتاهی از صحنه‌ی سینمای ایران حذف می‌شود.

یاد هوشنگ کاوه و تمام درگذشتگان سینمای دوست‌داشتنی ایران گرامی و روح‌شان غریق دریای رحمت حق باد.

پ.ن. نکته‌ی مهمی که هرگز نباید فراموش کنید: افراد موفق دنیای حرفه‌ای‌ها، “متخصص حرفه‌ای” زاده نمی‌شوند؛ بلکه با یادگیری و تلاش در عمل، ساخته می‌شوند. دوست دارید مهارت‌های متخصص حرفه‌ای را به‌دست بیاورید؟ برای شرکت در کارگاه متخصص حرفه‌ای دوره‌ی بعد ثبت‌نام کنید. 

(منبع عکس)

دوست داشتم!
۴

رؤیایی دارم …

ـ  آیا دوست داشتید فوتبالیست بودید؟

می‌تواند جزو رؤیاهای شیرین باشد؛ اما اصولا رؤیایی نیست که من را خیلی به وجد بیاورد.

(از مصاحبه با رامبد جوان؛ این‌جا)

*****

ـ “زن عوض کردن! این قراره چی رو عوض کنه؟ فکر می‌کنی چیزی رو حل می‌کنه؛ چیزی رو عوض می‌کنه؟” 

ـ مرد می‌گوید: “من نمی‌دونم.”

(داستان کولینگا؛ نیمه‌ی راه ـ مجموعه‌ داستان خوبی خدا؛ نوشته‌ی سام شپارد و ترجمه‌ی امیر مهدی حقیقت)

*****

رؤیاهای بزرگ و دوری داشته باش … (شعار کارتون بالا)

 *****

رؤیای شما چگونه است؟ آیا به این فکر کرده‌اید خیلی وقت‌ها به‌علت کوچک بودن و نزدیک بودن رؤیای‌تان اتفاقات مثبتی که دوست‌شان دارید برای‌تان نمی‌افتد؟ این، یکی از کشف‌های بزرگ زندگی من بوده که رؤیا هر چه در ظاهر نشدنی‌تر و دورتر باشد، دست‌ یافتن به آن شدنی‌تر و لذت‌بخش خواهد بود. رؤیای بزرگ مارتین لوترکینگ را در وبلاگ یک پزشک بخوانید!

خلاصه کنم: لذت بردن از تلاش برای رسیدن به یک رؤیای بزرگ، انرژی بی‌پایانی به آدم می‌دهد. امتحان‌ش کنید! 

 

دوست داشتم!
۵

حرفه‌ای‌ها (۱۳)

 

آقای جعفری ما شما را بیشتر به عنوان یک بازیگر طنز می‌شناسیم. این بار شما بازیگر نقش پدر شهرزاد در «قاعده تصادف» بودید که خصوصیات آن را به شکل باور‌پذیری ایفا کردید. شما به ریسکش فکر نکردید؟ 

ـ‌ این را باید بگویم که من در «نفوذی» هم این نقش را داشتم، اما در آن فیلم پدر ماجرا مظلوم واقع شده بود. اینجا ماجرا فرق می‌کرد و شاید دو نقش متفاوت باشد. اما به‌طور کلی نه تنها بازیگری که زندگی هم سرشار از ریسک است. بازیگری که ریسک نکند چطور می‌تواند درست حرکت کند؟ من متوجه نمی‌شوم مثلا بازیگری می‌گوید من نقش قهرمان داشته‌ام همیشه و نمی‌خواهم ضد قهرمان بازی کنم تا مبادا محبوبیتم خدشه‌دار نشود. زندگی کلا ریسک است، نباید همه چیز یکنواخت شود. این لذتی ندارد و برایت عادی می‌شود. اتفاقا فیلم‌هایی مثل «قاعده تصادف» است که باعث می‌شود تو شب‌ها بنشینی، تفکر کنی و تدبیر کنی که حالا چه کنم. من خودم به آقای بهزادی گفتم نقش را به من بده و کاری هم نداشته باش تا من درش بیاورم، خود آقای بهزادی کمی دو به شک بود، اما من چون کلا نقش‌هایی که فرد را به چالش می‌کشند را دوست دارم، ولی کمتر پیش می‌آید چون فیلم‌های خوب کمتر ساخته می‌شود. اما این اتفاق در تئاتر بیشتر می‌افتد. من دنبال این هستم که آزار ببینم و از این آزار دیدن به این معنا که ذهنم مشغول شود لذت می‌برم. 

منبع

دوست داشتم!
۱
خروج از نسخه موبایل