“«بعد از گذشت سه چهار سال دیگر هر چه لازم بوده تجربه کردهام. از بارسلونا هم بعد از چهار سال که با موفقیتهای متعددی هم همراه بود جدا شدم. من عقیده دارم برای بهتر شدن نیاز است دشمن داشته باشی! این دشمن میتواند چالشهای جدید تو باشد. باید همواره به جدال با چالشهای تازه رفت.» او با اشاره به اینکه هر چه چالش در بایرن وجود داشته را تجربه کرده و تغییر سیستم در این تیم ـ یعنی رویکرد استفاده از سه مدافع و بردن فیلیپ لام به پست هافبک دفاعی ـ هم برایش تکراری شده است، افزود: «بهعنوان مربی باید همواره واکنشهای جدید و متفاوتی داشته باشی تا میزان هیجان را بالا نگه داری، حتی برای بازیکنان. در غیر این صورت همه چیز تکراری، یکنواخت و خستهکننده میشود.»” (پپ گواردیولا؛ اینجا)
راستش شرح خاصی بر جملات مثل همیشه درخشان پپ ندارم؛ جز اینکه برای پایدار ساختن موفقیت و غنیسازی کیفیت زندگی شغلی و شخصی حرفهای او را بهخاطر بسپارید!
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
“… این موضوعی است که من خیلی با آن درگیرم. مثلا تو میروی سرکار و در محیط کار خیلی آدم محترم و معقولی هستی بعد توی تاکسی یک اتفاقی میافتد که اصلا فراموش میکنی کی هستی. درواقع آدمها در موقعیتهایی خاص که برایشان پیش میآید جوهرهشان را نشان میدهند، چون آن موقعیت خاص و نامتعارف عادتهای تو را میشکند. تو طبق عادت آدم خوبی هستی اما به محض اینکه یک موقعیتی پیش میآید و این عادت را میشکند آنوقت معلوم میشود واقعا چهکارهای. آن عادت به نظر من رمز ماشینشدن ماست. عادت، زندگی ما را تبدیل به ماشین کرده و باعث شده قابل پیشبینی بشویم و این قابل پیشبینیبودن خیلی بد است. بدترین اتفاق هستی به نظر من همین است که عادتهای تو، تو را قابل پیشبینی کنند. این فاجعه است و تا جایی که من میبینم ما همه دچار این مسئله عادت هستیم و چقدر خوب است که یکی به هر وسیلهای که شد این عادتها را بشکند.” (از گفتگوی شرق با منیرالدین بیروتی؛ اینجا)
“در فوتبال، آینده همیشه نامشخص است و هرچه میگذرد کار سخت و سختتر میشود. ما پنجمین قهرمانیمان را در سال جاری کسب کردیم که این یکی از اهدافمان بود. حالا میخواهیم چند روزی را در کنار خانوادههایمان خوش بگذرانیم و بعد دوباره به مأموریتمان که کسب پیروزی است ادامه دهیم. هرچند بازیکنانمان میدانند که کسب جامهای قهرمانی چقدر سخت است.
انگیزهی بازیکنان ما برای کسب عناوین قهرمانی و ارائهی فوتبال زیبا زیاد است و در واقع فلسفه باشگاه بارسلونا همین است. با داشتن چنین فلسفه و چنین بازیکنانی شما همیشه میتوانید برنده باشید. همه بازیکنان ما بینظیر هستند و با اینکه مهرههای مهمی همچون پویول و ژاوی از جمع ما جدا شدهاند، تیم همچنان توانسته است به فلسفه باشگاه پایبند بماند و این یکی از امتیازات باشگاه است. دو روز پیش ما نه مسی را داشتیم و نه نیمار را، اما امروز هر دوی آنها بازی کردند.” (لوئیس انریکه؛ اینجا)
من همیشه در کلاسها و مشاورههایم با زدن مثالهای مختلف سعی میکنم تا مفاهیم مدیریتی را سادهتر کنم. گزارهها تمرینی است در همین زمینه. و هر از گاهی با خواندن یک متن غیرمدیریتی و بهخصوص فوتبالی از نزدیکی الگوهای فکری مورد نیاز برای موفقیت در حوزههای مختلف کاری و کسبوکاری شگفتزده میشوم. لوئیس انریکه شاید بهاندازهی پپ در فوتبال انقلابی نباشد؛ اما مدیر بسیار قابلی است. 🙂 تعریفی که او از فلسفهی وجودی سازمان ارائه کرده نکتهی جالبی دارد که تا امروز کمتر به آن توجه کرده بودم. ابتدا بیایید تعریف کلاسیک و آکادمیک فلسفهی وجودی را با هم بخوانیم:
“مأموریت، فلسفه وجودی و علت بقای یک سازمان و عامل مشروعیتبخش آن را بیان میکند. علاوه بر آن مأموریتها هدف، عملکرد و وظیفهی اصلی سازمان یا هر یک از بخشهای آن را مشخص میکنند (مثلا: تولید خودرو در یک شرکت خودروساز). مأموریت سازمان نشاندهنده طیف فعالیت، از نظر محصول و بازار میشود. در واقع مأموریت یعنی “ما به چه کاری مشغول هستیم؟” این مفهوم ارزشها و اولویتهای یک سازمان و در یک کلام دامنه فعالیتهای کنونی سازمان را نشان میدهد.”
اما چه چیزی در جملات لوئیس انریکه جذاب بود؟ لوئیس انریکه گفته که جدایی ژاوی و پویول و نبودن مسی و نیمار روی جهتگیری حرکتی باشگاه بارسلونا هیچ تأثیری ندارد: باشگاه بارسلونا همیشه دنبال بردن جامهای بیشتر است! این جمله یک نکتهی ظریف در دل خود دارد که مدیران سازمان ها باید به آن توجه داشته باشند: وقتی فلسفهی وجودی سازمان خود را تعریف کردید، بدون توجه به تغییرات درونی و محیطی همواره باید سازمان شما متعهد به اجرای فلسفهی وجودی خود در عمل باشد. بهعبارت دیگر هر کاری که سازمان بدون توجه به شرایط حاکم بر کسبوکار و منابع در دسترس خود همیشه آن را انجام میدهد، همان فلسفهی وجودی سازمان است!
این همان دیانای سازمان است که متأسفانه در اغلب موارد با آن چیزی که مدیران سازمان فکر میکنند، فاصلهی زیادی دارد. کیفیت و کمیت تحقق فلسفهی وجودی ـ همان اثربخشی و کارایی سازمان ـ بحث دیگری است؛ اما نکتهی بالا آزمونی برای تحلیل شکاف میان تئوریِ تفکرِ استراتژیکِ مدیران سازمان و آن چیزی است که در عمل اجرا میشود و اتفاق میافتد.
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
ما در تمامی لحظات زندگیمان آگاهانه یا ناآگاهانه با تصمیمگیری مواجهیم. هر جایی که انتخابی هست، تصمیمی نیز باید گرفته شود؛ حتی اگر این انتخاب بهسادگی انتخاب چگونگی گذران اوقات فراغت باشد! البته طبیعتا اهمیت تصمیمات مختلف با یکدیگر برابر نیستند. بهعنوان مثال اهمیت تصمیمی مثل “امروز ناهار چه غذایی بخورم” با تصمیمِ “چه شغلی را انتخاب کنم” بههیچ عنوان قابل مقایسه نیستند. همینجا است که یک نکتهی مهم رخ مینماید که هیچوقت نباید فراموش شود: کلیدیترین عامل در تعیین موفقیت یا شکست ما در زندگی، شغل و کسبوکارمان کیفیت تصمیمگیری ما است. مثلا: مدیر پروژه شاتل چلنجر دیگر در ناسا کار نمیکند؛ اما طراح مدل پرفروش موستانگ رئیس شرکت فورد شد. بنابراین یک تصمیم میتواند تفاوتی از موفقیت کامل تا شکستِ جبرانناپذیر را ایجاد کند.
اما تفاوت تصمیمهای خوب و بد در چیست؟ یک تصمیم خوب تصمیمی است که بر مبنای منطق و با در نظر گرفتن تمام دادههای در دسترس و همه گزینههای موجود و با استفاده از رویکرد تصمیمگیری کمی گرفته میشود. یک تصمیم خوب میتواند بعضی وقتها نتایج غیرقابل انتظار یا نامطلوب به دنبال داشته باشد؛ با این حال اگر به شکل مناسبی گرفته شده باشد همچنان یک تصمیم خوب خواهد بود. یک تصمیم بد تصمیمی است که بر مبنای منطق و با استفاده از تمام دادههای در دسترس، در نظر گرفته تمام گزینههای موجود و براساس رویکرد کمی نباشد. یک تصمیم بد حتی اگر اینقدر خوششانس باشید که نتایج مطلوب را به دنبال داشته باشد، همچنان یک تصمیم بد است. اگر چه تصمیمگیری درست بعضی وقتها به نتیجه مورد نیاز منجر نمیشود، اما در بلند مدت استفاده از نظریه تصمیم به نتایج موفق خواهد انجامید.
اما چگونه میتوان تصمیمِ درستی گرفت؟ این سؤال سالها است که پیشِ روی بشر قرار دارد. انواع روشهای علمی و شهودی از سوی دانشمندان رشتههای مختلف علوم انسانی (و البته علوم مهندسی و پزشکی) در طول قرنهای گذشته ابداع شده و در اختیار ما قرار گرفتهاند. این روشهای تصمیمگیری تلاش کردهاند به سؤالاتی مثل اینها پاسخ گویند:
چرا و چگونه انسانها تصمیمگیری میکنند؟
بهصورت عمومی چه عواملی بر اخذ تصمیمات درست تأثیرگذار هستند؟
چگونه عملا تصمیم درستی بگیریم؟
با این حال هنوز هیچ روش تصمیمگیری که در تمامی موقعیتهای زندگی قابلیت اطمینان آن بهصورت کامل اثبات شده باشد، کشف یا ابداع نشده است. در بسیاری از موارد، تصمیمگیری مبتنی بر دادههای صحیح و دقیق باید مبنای کار قرار بگیرد و در موارد بسیار دیگری نیز تصمیمگیری شهودی تنها راهِ چارهی پیش روی ما است. با این حال پیشنهاد میکنم در زمان تصمیمگیریهای بزرگ شخصی، شغلی و کسبوکاری کمی به پنج گزارهی کوتاه زیر که براساس تجربه به آنها رسیدهام فکر کنید:
همیشه برای تصمیمی که میگیرید دلیلی داشته باشید؛ حتی اگر این دلیل بهاندازهی یک حس درونی غیرقابل توضیح برای دیگران باشد!
همیشه تصمیماتتان را براساس یک مبنای منطقی خاص خودتان بگیرید؛ حتی اگر این منطق، برآمده از نگاهِ خاصِ خودِ شما به دنیا و زندگی باشد!
وقتی تصمیمی را گرفتید، روی پیش رفتن در راستای آن تمرکز کنید و بهراحتی از آن برنگردید؛ حتی اگر تمامِ دنیا با شما مخالف باشند!
هیچ وقت نباید فراموش کنید که ما تصمیم میگیریم تا به نتیجهی مشخصی برسیم. بنابراین هر جایی که متوجه شدید تصمیمتان بیش از نتیجهبخش بودن، هزینهزا است، شجاعتِ دست کشیدن از آن را داشته باشید؛ حتی اگر این کار به قیمتِ از بین رفتن یک رؤیای بزرگ تمام شود!
البته منظور از نتیجهبخش بودن تصمیم، رضایت درونی خودِ خود شما است؛ حتی اگر از نظر دیگران یک بازندهی مطلق باشید!
پذیرش مسئولیتِ تصمیمی که گرفتهاید چیزی است که هیچوقت نباید از آن فرار کنید. همهی ما همیشه در تلاشیم تا براساس اطلاعات و تجربیاتمان بهترین تصمیمِ ممکن را بگیریم و اگر این تصمیم، اشتباه از آب درآمد؛ آنوقت نیازی به سرزنش خودتان یا دیگران نیست. همیشه میتوان دوباره شروع کرد؛ البته بهشرط اینکه به این گزاره باور داشته باشیم که زمانی اروینگ برلین ـ آهنگساز شهیر آمریکایی ـ گفت: “زندگی دو بخش دارد: ۱۰ درصد آن به ساختن زندگی میگذرد و ۹۰ درصد دیگر آن شامل چگونگیِ پذیرشِ زندگی است.“
“زیدان مثل دیگر ستارهها انسان مرموزی است. به نظر من او یک اسطوره است که میتواند احساسات مردم را برانگیزد. با این حال، هیچ ستارهای بدون مشکل نیست. گاهی او انسان خوبی نیست و این طبیعت انسان است. به نظر من در سال ۲۰۱۶، هر مربی برای موفقیت به دو چیز نیاز دارد: وجههی مناسب و تأثیرگزاری در برخورد با ستارهها.” (ریموند دومنک؛ مربی تیم ملی فرانسه در جام جهانی ۲۰۰۶؛ اینجا)
شاید نکتهی طعنهآمیز داستان این باشد که دومنک در جام جهانی ۲۰۱۰ بهدلیل نداشتن همین دو عامل موفقیت که خودش اشاره کرده، تیم ملی فرانسه را با خود به قهقرا کشاند! اما از این حاشیه که بگذریم، اصل داستانِ مدیریت در دنیای امروز همینی است که دومنک در مورد آن سخن گفته است. دومنک میگوید که مدیران برای موفقیت بیش از هر چیزی باید روی “مدیریت سرمایهی انسانی” سازمان خود متمرکز باشند. این حرف کاملا درست است؛ چرا که امروزه مزیت رقابتی اصلی بسیاری از بزرگترین شرکتهای دنیا ـ همانند بسیاری از باشگاههای بزرگ فوتبال ـ مدیران و مهندسان و کارشناسان برتر آنها است. چرا؟ مسئله این است که مزیتهای رقابتی دنیای کسبوکار سنتیِ دیروز تقریبا در دنیای امروز معنا ندارد؛ چرا که در مورد انواع مزیتهای رقابتی (مبتنی بر رویکرد مدیریت استراتژیک منبعمحور) با مسائل زیر مواجهیم:
۱- مزیت رقابتی مبتنی بر قدرت مالی: اگر شما محصول / خدمت / مدل کسبوکاری جذابی داشته باشید؛ در دسترسی به سرمایهگذار و گزینههای تأمین مالی متنوع مشکل چندانی نخواهید داشت! (جالب است که شرکتی بهعظمت اپل با آن حجم عظیم پول نقدی که در اختیار دارد، خیلی از استراتژیهای مالی در رقابت استفاده نمیکند!)
۲- مزیت رقابتی مبتنی بر ویژگیهای محصول / خدمت / مدل کسبوکار: اما حتی خود آن چیزی که سرمایهگذاران ـ و طبیعتا مشتریان ـ را بهسوی شما جلب میکند هم جز در بازهی زمانی کوتاهمدت چندان قابل اعتماد نیست. چرا؟ چون هر ویژگی برتری را میتوان در دنیای امروز کپی کرد و برای فرار از قوانین حقوق مالکیت هم هزاران راهکار وجود دارد.
۳- مزیت رقابتی مبتنی بر برند: شاید فاجعهای که فولکسواگن در بحران چند ماه اخیر خود با آن مواجه شد نشانگر آن بود که حتی یک برند قدیمی و برجسته هم نمیتواند تکیهگاهی آنچنانی برای یک شرکت در دنیای امروز باشد!
جای مزیتهای رقابتی سنتی را در دنیای امروز “تجربهی مشتری مطلوب” گرفته است. هر روشی که بتوانید با کمک آن این تجربهی مشتری را برای مشتریان خود خلق و تقویت کنید، یک استراتژی بهحساب میآید! و برای خلق این استراتژی بیش از هر چیزی به نوآوری و حس خوب نیروی انسانیتان نیاز دارید؛ همانهایی که در خط مقدم ارتباط با مشتری شما قرار دارند و همانهایی که محصول / خدمت / کسبوکار شما را بهتر میکنند و توسعه میدهند. نیروی انسانی تنها منبعی است که تمام و کمال در اختیار سازمان شما است و رقبای شما نمیتوانند از آن تقلید کنند!
اما امروز مدیران بیش از هر زمان دیگری در تعامل با نیروی انسانی و رهبری آنها با چالش مواجهاند. جلب رضایت نیروی انسانی شاید جدیترین چالش پیش روی مدیران باشد؛ اما فراتر از آن بهنظر میرسد آنچه دومنک اشاره کرده ـ یعنی وجههی مناسب و قدرت اثرگذاری ـ که میتوان آن را هممعنای “قدرت بالا در رهبری سازمانی” دانست، در دنیای امروز برای مدیران تبدیل به یک ضرورتِ طبیعی (!) برای موفقیت سازمان شده است. خبر خوب این است که این مهارت بیش از هر زمان دیگری قابل یادگیری و آموزش است؛ البته به این شرط که اجرای آموختهها در عمل از یاد مدیران نرود!
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.