پژواک
کسیست در سنگ
که تو را میفهمد
و با من همصدا است!
محمد علی بهمنی
پژواک
کسیست در سنگ
که تو را میفهمد
و با من همصدا است!
محمد علی بهمنی
همهی ما هر روز در زندگی و کارمان با مسائل گوناگونی مواجهیم که لازم است آنها را حل کنیم. بعضی از این مسائل، کوچک و پیشِ پا افتادهاند و برخی دیگر، چالشبرانگیز و پیچیده. در این میان نباید این را هم فراموش کنیم که بسیاری از مسائل را خودمان ناآگاهانه ـ و حتی آگاهانه ـ ایجاد میکنیم: تصمیمگیری اشتباه، اطلاعات ناقص در مورد یک موضوع، ضعف در تعاملات انسانی و بسیاری از ضعفها و اشتباهات دیگر جزو دلایل پیش آمدن مسائل برای ما در زندگی محسوب میشوند.
در مواجهه با مسائل انسانها روشهای گوناگونی را بهکار میگیرند: روشهای علمی، منطقی ـ ریاضی، شهودی ـحسی و مهمتر از همه تجربی جزو مهمترین الگوهای حل مسئله برای ما محسوب میشوند. نکتهی کلیدی آن است که این روشها همگی خود مبتنی بر تجربیات جمعی و فردی ما انسانها هستند و در نتیجه متأسفانه هیچ کلیدی برای حل تمامی مسائل دنیا وجود ندارد. با این حال از آنجایی که یاد گرفتهایم برای مسائل از روشهای مشخصی استفاده کنیم و از آنجایی که در بسیاری از موارد آن روشها پاسخگوی حل مسئله بودهاند، بنابراین پیشفرضمان این است که مسائل را همیشه میتوان با همین روشها حل کرد. و امان از زمانی که روشهای حل مسئلهای که آموختهایم و تجربه کردهایم جواب نمیدهند …
روانشناسی تصمیمگیری (همان موضوعی که میتوانید در این کتاب و این کتاب با آن آشنا شوید) بهدنبال تلنگر زدن به ما در همین زمینه است: اینکه تا چه اندازه قدرت ذهنیِ بهظاهر بیپایانِ بشر در معرض انواع خطاهای آشکار و پنهان قرار دارد. این موضوع را میتوان به حل مسئله نیز تعمیم داد: چه بسیار روشهای حل مسئله که در زندگیمان داریم از آنها استفاده میکنیم و در ماهیتِ خود دچار انواع خطاها هستند.
در چند وقت اخیر تلاش کردم کمی به روشهای حل مسئلهام نگاه تحلیلیتر داشته باشم. نتایج این تحلیل را کمی (!) مطالعه ترکیب کردم و نتیجهاش شد مجموعهای از خطاهای ذهنی ما در هنگام انتخاب روش حل مسئله و تلاش برای حل مسائل که در قالب گزارههای نامعتبر (!) زیر آنها را خلاصه کردهام:
شاید یکی از بهترین پیشنهادات برای حل مسئله را خانم ماری انگلبرایت ارائه داده باشد: “اگر چیزی را دوست نداشتید، تغییرش بدهید. اگر نتوانستید تغییرش بدهید، روش فکر کردن در مورد آن را عوض کنید.” خیلی وقتها احتمالا مشکل اصلی در راهِ حلِ مسئله، نوع نگرش ما به خود مسئله است.
“صدرنشین سری آ هستیم و در آستانهی صعود به دور حذفی لیگ قهرمانان قرار داریم. فکر نمیکنم میتوانستیم شروع بهتری متصور شویم. ما از قبل میدانستیم کارهای زیادی برای انجام دادن داریم و تنها با تلاش زیاد است که به اهدافمان خواهیم رسید. بزرگترین نقطه قوت ما در فصول اخیر، توانایی حفظ تمرکز در شرایط مختلف بوده است.” (جورجو کیلینی دربارهی وضیت تیم یوونتوس؛ اینجا)
تمرکز یکی از ستارههای درخشانی است که برای طی طریق مسیر موفقیت به آنها نیاز داریم. تمرکز به ما کمک میکند تا همان کاری را انجام دهیم که باید. انتخاب کار درست برای انجام دادن یا همان اثربخشی یکی از نتایج مهم داشتن تمرکز است. اما از آن مهمتر نکتهای دیگر نیز وجود دارد: اینکه تمرکز به ما کمک میکند تا منابع محدود در دسترسمان از جمله قدرت ذهنی، مهارتی و فیزیکیمان را تا حد امکان به مجموعه فعالیتهای لازم برای رسیدن به اهدافمان اختصاص دهیم و از هدر رفت منابع جلوگیری کنیم. در عین حال دقت و کیفیت انجام هر کاری نیز وابستگی کاملی به میزان تمرکز ما دارد.
همهی ما میدانیم که بهدست آوردن تمرکز چقدر کار سختی است! در هر زمانی دهها گزینهی جذابتر نسبت به کاری که داریم انجام میدهیم پیش روی ما است که میتوانیم با انتخاب آنها لذت بیشتری ببریم: وبگردی، تلگرامبازی، گشتوگذار در توییتر و اینستاگرام، سر زدن به مراکز خرید، تماشا کردن فیلم و سریال و بسیاری کارهای دیگری که همهی ما با آنها آشناییم، اگر چه لذت بیشتری نسبت به کار کردن به ما میرسانند؛ اما متأسفانه در اغلب موارد تأثیر خاصی روی دستیابی ما به اهدافمان ندارند! همین است که امروزه انواع و اقسام روشهای کسب تمرکز، اولویتبندی کارها، غلبه بر تنبلی و بهتعویق انداختن کارها و … در دسترس ما قرار دارند که میخواهند به ما یاد بدهند چطور بر غولِ جذابِ “بازیگوشی” غلبه کنیم! 🙂 با این حال واقعیت این است که تا خودمان نخواهیم، هیچ روشی نمیتواند به ما در بهدست آوردن تمرکز یاری برساند.
اما کیلینی ـ یکی از معدود ستارههای این روزهای فوتبال ایتالیا ـ به نکتهی جالبی در حرفهایش اشاره کرده است: اینکه کسب تمرکز بهتنهایی کافی نیست و حفظ آن در شرایط مختلف نیز مهم است! داستان اصلا پیچیده نیست. همهی ما تجربیات فراوانی داشتیم که در آنها با هزار و یک زحمت روی کارمان متمرکز شدهایم اما ناگهان با یک اتفاق ناگهانی دوباره تمرکزمان از بین رفته است! چند بار شده در حال درس خواندن یا وسط جلسه روی گوشی هوشمندتان یک نوتیفیکیشن بیاید و با این ایده که “یک دقیقه ببینم ماجرا چیه” برای مدت زیادی سرگرم بازی با گوشیتان شده باشید؟ شبیه همین ماجرا را میتوان برای تیمها و شرکتها نیز پیدا کرد. مثلا شرکتی را در نظر بگیرید که بین چندین پروژهی مهم و استراتژیک، خود را درگیر پروژهای کوچک و با ارزش افزودهی پایین میکند، فقط برای اینکه نباید سودِ ناچیز آن پروژه را از دست داد!
این دقیقا همان چیزی است که انسانها، تیمها و شرکتهای موفق را از دیگران متمایز میکند و در حقیقت یک مزیت رقابتی پنهان برای آنها است: آنها وقتی روی یک کار، ایده، محصول، پروژه و … متمرکز میشوند، اجازه نمیدهند هیچ عامل انحرافی یا موقعیت اضطراری تمرکز آنها را از کار اصلیشان به خود جلب کند. البته طبیعی است که نمیشود این تمرکز را دائما حفظ کرد؛ اما در هر حال در یک بازهی زمانی خاص باید بخش مهمی از زمان و انرژی روی انجام سختکوشانهی آن کار مورد نظر صرف شود تا بتوان از حرکت در مسیر اهداف اطمینان حاصل کرد. فراموش نکنید که رسیدن به هر هدفی نیازمند پیجویی مستمر مسیرِ رفتن تا رسیدن است و در نهایت، آنهایی به مقصد میرسند که بتوانند آهسته و پیوسته حرکت کنند. داستان مسابقهی خرگوش و لاکپشت را یادتان میآید؟
رسول گرامی اسلام (ص): هر که دوست دارد خدا هنگام سختی و مصیبت دعای وی را اجابت کند، هنگام گشایش دعا بسیار کند. (سنن ترمذی، کتاب الدعوات، ح ۳۳۰۴)
امام جعفر صادق (ع): عاقلترین مردم، خوشخلقترین آنها است. (اصول کافی، ج ۱، ص ۲۷)
میلاد مبارک پیامبر رحمت (ص) و فرزند گرامیاش امام صادق (ع) بر عاشقانشان تهنیت باد.
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
۱۱ چیزی که افراد موفق شاکرند اما افراد عادی غافلاند! (شبکه)
خلاقیت به نبوغ فردی ربطی ندارد
مدیریت کسبوکار:
تغییر فرهنگی با رفتار رهبران سازمان شروع میشود
چگونه برای کسبوکارم یک شریک B2B خوب انتخاب کنم؟ (مدیر تیوی)
همدلی شرکتی یک ترکیب متضاد نیست
چه کنید تا کارکنان به شما احترام بگذارند؟
ویژگیهای رهبران جوان و موثر در سازمانها
نوآوری، تجاریسازی و تحلیل و توسعهی کسبوکار:
سه درس مهم، برای شکست دادن اخلالگران و اخلالگرها در راهاند، به فکر برنامه جایگزین باشید
چرا نباید بیش از حد روی فواید نوآوری حساب باز کرد؟
ابتکار جالب شرکت آیکیا: تغییر نام محصولاتاش به مشکلات گوگلشده کاربران برای فروش بیشتر! – یک پزشک
آشنایی با سندروم «تکنولوژی درست، زمان غلط»
۷ بخشبندی فینتک را بشناسید: فینتک فقط برای پرداخت آنلاین نیست! (راه پرداخت)
اقتصاد، تأمین مالی و سرمایهگذاری:
چرا اقتصاددانها ثروتمند نیستند (بازده)
واکاوی نسخه ایرانی اقتصاد (ارانیکو)
فناوری، رسانههای اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:
قراردادهای هوشمند ۱۲ موارد استفاده برای کسبوکار و فراتر از آن (کوینایران)
موبایلهای هوشمند نیازی به جایگزین ندارند، مکمل میخواهند (دیجیاتو)
۱۰ فناوری نوظهور برتر سال ۲۰۱۶ از نگاه مجمع جهانی اقتصاد
۸ پیشبینی برای جهان در سال ۲۰۳۰ – فردانما
با سیستمعامل رسمی گوگل برای اینترنت اشیاء آشنا شوید Android Things (دیجیاتو)
قصههایی که در مورد خودمان برای خودمان تعریف میکنیم ما را همانی میکند که هستیم.
مگان مککافرتی
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
چگونه میتوان یک انسان بهینه بود (آکادمی تفکر)
۵ سؤال کلیدی برای پویا نگه داشتن نیروی خلاقیت (۱۰۰۱ بوم)
چه کنیم وقتی نمیتوان با مدیر جدید ارتباط خوب برقرار کرد؟
مدیریت کسبوکار:
اجزای اعتماد در سازمان (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)
یادگیریزدایی مشکل اصلی یادگیری سازمانی
هنر رهبری سازمانی: مهارتی که با تسلط بر خویشتن بهوجود میآید
نقش رهبر سازمان (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)
۸ اشتباه رایجی که از مدیران تازهکار سر میزند
نوآوری، تجاریسازی و تحلیل و توسعهی کسبوکار:
استراتژی تخصصگرایی هوشمند، کلید پیشرفت اقتصادی کسبوکارها
تولید محصول برای بازارهای بدون امکانات
بازاریاب موفق:۱۰ کار که بازاریابهای موفق هر روز انجام میدهند (بازده)
اقتصاد، تأمین مالی و سرمایهگذاری:
تصویری از جهان در سال ۲۰۳۰ (فردانما)
فناوری، رسانههای اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:
چگونه میتوان به یک مدیر دیجیتالی موفق تبدیل شد
همکاری انقلابی مایکروسافت و کوالکام: اجرای نسخه کامل ویندوز ۱۰ با پردازندههای ARM – دیجیاتو
عالی بودن نه یک مهارت بلکه یک عادت است.
رالف مارستون
اغلب مدیران تصور میکنند استراتژی جایگاهیابی یا جایگاهسازی اثربخش نیازمند سرمایهگذاریهای آنچنانی و هزینهکرد فراوان بهویژه در زمینهی تبلیغات است. اما برای اینکه ببینیم راههای دیگری هم برای تحقق این هدف وجود دارد، بیایید نگاهی به دنیای جذاب فوتبال داشته باشیم؛ جایی که شاید بیش از هر حوزهی دیگری با موضوع جایگاهیابی برندها در ذهن مشتری ـ یعنی هواداران ـ درگیر باشد. باشگاههای فوتبال در واقع با فروش برندشان به هواداران و خلق ارزش مشتری در قالب لذت و سرگرمی از یک سو و حس تعلق داشتن به یک جامعهی پرافتخار از سوی دیگر، از آنها به روش مستقیم (فروش بلیط و محصولات باشگاه، دریافت حق عضویت باشگاه و ..) یا غیرمستقیم (حق پخش تلویزیونی، مبالغ پرداختی اسپانسرها، شراکتا در کسبوکارهای دیگران و …) درآمدزایی میکنند. هر چقدر برند باشگاه بزرگتر باشد (یا بهعبارت بهتر هر چقدر تعداد مشتریان باشگاه بیشتر باشد) باشگاه گزینههای متنوعتری را برای درآمدزایی هر چه بیشتر مقابل خود میبیند. اما ساختن یک برند جذاب و پایدار در دنیایی که بزرگترین باشگاههای آن قدمتی بیش از یک قرن دارند، نیازمند داشتن استراتژی جایگاهیابی مشخصی است. این استراتژی جایگاهیابی یا باید مثل باشگاههایی مثل پاریسنژرمن و منچستر سیتی و حتی چلسی با تزریق مقادیر هنگفتی پول بهسرعت اجرا شود (که البته ریسک بالایی هم دارد و تجربه نشان داده باز هم بهراحتی امکانپذیر نیست) یا اینکه بهصورت تدریجی و گام به گام ساخته شود که شاید بهترین مثال در این زمینه تیم اتلتیکو مادرید باشد که اگر چه باشگاه پرسابقه و بزرگی در فوتبال اسپانیا و اروپا است؛ اما بعد از سالها افول با انتخاب روش دوم به جمع غولهای اروپا برگشت؛ بهطوری که در سه سال اخیر دو بار به فینال لیگ قهرمانان اروپا رسیده است.
موفقیت تیمهای مثل اتلتیکو مادرید نشان از آن دارد که برای موفقیت یک کسبوکار در جایگاهسازی نیازی به ریختوپاش و هزینههای آنچنانی نیست. این خبر بسیار خوبی برای مدیران کسبوکارهای کوچک است که بودجهی چندانی را برای تبلیغات و بازاریابی در اختیار ندارند. بهجای آن مدیران کسبوکارها میتوانند با یک فرایند ساده و کمهزینه (و البته در دنیای واقعی، دشوار) استراتژی جایگاهسازی خود را بهخوبی طراحی و اجرا کنند:
۱– فلسفهی رقابتی یا بهعبارت بهتر دیانای برند خود را تعریف کنید: در زیستشناسی دیانای طرح و نقشه و روش ساخته شدن یک سیستم زنده و پویا است: اینکه این سیستم از چه اجزایی ساخته شده است و چطور باید آن را از ابتدا ساخت و توسعه داد. در حوزهی کسبوکار، نقش فلسفهی وجودی همین است. فلسفهی وجودی پاسخ همان سؤال “دلیل و هدف زندگی کسبوکار من جیست؟” است. اینکه کسبوکار شما “آمدنش از بهر چه بود”، “از کجا آمد، کجاست و به کجا میرود” و البته اینکه “داستانش چیست؟”
معمولا فلسفهی وجودی کسبوکارها را با پاسخ به سه سؤال زیر تدوین میکنیم:
۱- چه نیازی در دنیای واقعی و در درون خودتان باعث راهاندازی این کسبوکار شد؟
۲- گروههای هدف مشتری اصلی شما چه کسانی هستند؟
۳- مزیتهای رقابتی یا همان شایستگیهای اصلی این کسبوکار کداماند؟ ما چه چیزی داریم که دیگران ندارند؟ یا به بیان دیگر: چرا مشتریان باید من را انتخاب کنند، نه رقیبم؟
پاسخ این سه سؤال ظاهرا ساده در کنار هم نشان میدهند که هویت اصلی کسبوکار شما چیست.
۲– جایگاه برند خود را تعیین کنید: فوتبال به ما نشان میدهد که سه انتخاب اصلی برای جایگاه برندها در بازار بیشتر وجود ندارد:
الف ـ رهبران بازار (سه یا چهار تیم اول در مسابقات لیگ که برای قهرمانی میجنگند)؛
ب ـ میانهی بازار (تیمهای ردههای سوم تا ششم یا هفتم که برای کسب سهمیهی رقابتهای آسیایی یا اروپایی تلاش میکنند)؛
ج ـ کف بازار (تیمهایی که برای بقا در لیگ میجنگند!)
دنیای کسبوکار هم همین است. یک کسبوکار نوپا و کوچک طبیعتا نمیتواند در مقایسه با رهبران بازار و با درک اینکه از نظر مالی و توان جذب نیروی انسانی توانمند و همینطور بودجههای تبلیغاتی حداقل در سالهای اول خلق برند خود نمیتواند جایگاه اول را بهدست بیاورد، میتواند خود را ابتدا در میانهی بازار تعریف کند تا سپس بهتدریج و هوشمندانه بهسوی جایگاه غولها حمله کند!
۳– جایگاه برند خود را تثبیت کنید و سپس به جایگاه بالاتر حمله کنید: برنده شدن و ستاره شدن، سختترین کار دنیا است. کسبوکار کوچک مورد نظر ما پس از تریعف فلسفهی وجودی و تعیین جایگاه مورد نظر خود باید پای در مسیر رقابت بگذارد و در این میان توجه داشته باشد که حفظ “برند” از توسعه دادن آن سختتر و مهمتر است. در واقع تثبیت برند در اذهان مخاطبان و مشتریان و ذینفعان است که زیربنای مناسبی را برای حرکت بهسوی توسعهی برند و جایگاههای بالاتر بهویژه رهبری بازار آماده میکند. برای این منظور برندها میتوانند با بهکارگیری دو عنصر کلیدی که هر دو در فوتبال بهخوبی نمایان هستند، برند خود را تثبیت و تقویت کنند:
ارزش ویژهی برند فراتر از ارزش ساختمان و داراییهای فیزیکی و وجوه نقد کسبوکار است: تخمین زده شده که چیزی حدود ۳۰ درصد ارزش شرکتهای فهرست فورچون ۵۰۰ در بازار سهام توسط برند آنها ایجاد شده باشد. “برند” نهفقط در فروش به مشتریان و بازار سهام که در انتخاب و ارزشگذاری شرکتها برای خرید و ادغام نیز تأثیر میگذارد. یکی از کلیدیترین جنبههای برندسازی، ایجاد یک جایگاه مناسب از کسبوکارتان در ذهن مشتری است. جایگاه مناسب خود را بسازید!
پ.ن. این مقاله پیش از این در شمارهی مرداد ۱۳۹۵ ماهنامهی تدبیر بهچاپ رسیده است.
پیش از شروع:
زندگی، سلامت و کار حرفهای:
هدفمند بودن یا جستجوگر بودن؟ (امیر مهرانی؛ مربی)
۷ نوع استرس و ۹ روش مقابله با استرس
چگونه انسانها از صد درصد توانایی مغز خود استفاده میکنند (شبکه)
۱۰ راهکار آدمهای موفق برای مدیریت زمان
مدیریت کسبوکار:
درسهایی از هربرت هاینر مدیر موفق آدیداس
۱۰ عادت رهبران کاریزماتیک و باهوش هیجانی (بازده)
رئیسان نمیتوانند کار را برای کارکنان معنادار کنند؛ آنها فقط میتوانند باعث نابودی معنی کار شوند (آکادمی تفکر)
منابع انسانی باید دست راست مدیریت اجرایی باشد
حدود اختیارات مدیرعامل شرکت سهامی خاص
نوآوری، تجاریسازی و تحلیل و توسعهی کسبوکار:
چطور همیشه خلاق باشیم؟ (امیر مهرانی؛ مربی)
چطور میتوان یک طراح کارآفرین شد؟ ۷ نکته برای طراحان صنعتی (۱۰۰۱ بوم)
فرصتی که تبدیل به تهدید شد: نوآوریهای برانداز
ارکان جهتساز استراتژیک سازمانی چیست؟
اقتصاد، تأمین مالی و سرمایهگذاری:
جهان در سال ۲۰۵۰ چه شکلی است؟ (بازده)
مقصران تنزل رتبهی کسبوکار ایران
فناوری، رسانههای اجتماعی و بازاریابی دیجیتال:
مدیریت سرمایه انسانی در عصر یادگیری ماشینی
تکنولوژی یا انسان! کدامیک؟ (ایوب اسماعیلی؛ منابع انسانی)
۵ کاری که هوش مصنوعی بهتر از ما انجام میدهد! (شبکه)
شبکههای عصبی، یادگیری ماشینی و هوش مصنوعی چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟ (دیجیاتو)