“ویسنته دلبوسکه سرمربی اسپانیا به یواخیم لوو توصیه کرد مغرور نشود. او به خبرنگاران گفت: همانطور که لوو از لحاظ روحی انسان قوی است و شکستها را فراموش میکند، باید بتواند پیروزیها را نیز فراموش بکند. او نباید فکر کند که تیمش به قهرمانی در جام جهانی رسیده است و مغرور شود. شک داشتن همیشه چیز مثبتی است و باعث میشود تیمتان یک گام رو به جلو بردارد.” (اینجا)
حرف دلبوسکه جدید نیست؛ ولی شیوهی بیانش جذاب و تأثیرگذار. 🙂 فراموشی پیروزی بهاندازهی فراموشی شکستها در زندگی ما مهم است. وقتی به موفقیتی رسیدیم، وقت ریسدن به قلههای بلند بعدی است. حداقل میتوان همان قلههای مرتفع قبلی را دوباره فتح کرد!
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
«کارآفرینی» یکی از واژههای بسیار پرکاربرد رسانههای کشور در چند سال اخیر است. این روزها در ایران بیش از هر زمان دیگری از اهمیت کارآفرینی و نقش حیاتی آن در توسعهی اقتصادی و کاهش بیکاری در جامعه سخن گفته میشود. کارآفرینی واژهی مورد علاقهی این روزهای بسیاری از جوانان ما نیز هست. جوانانی که بسیار بیشتر از پدران و مادران خود بهدنبال داشتن کسبوکار شخصی و کسب ثروت از طریق ارزشآفرینی و مهمتر از آن، بهدنبال کار کردن برای خود ـ و نه دیگران ـ هستند. جوانانی پرانرژی با ایدههای جذاب و نوآورانه که به مدد دسترسی به ابزارهای مدرن کسبوکار ـ بهویژه اینترنت ـ قدم در مسیر پرخطر کارآفرینی مینهند.
اما در رساندن یک ایده تا کسبوکاری سالم، سودآور و پایدار، راهی طولانی پیش روی ماست. راهی که در نگاه اول خیلی از جزئیات آن توجهی نمیشود. جزئیاتی که به چشم نمیآیند و میتوانند شکست یک ایدهی عالی و کمنظیر یا پیروزی یک ایدهی ساده و تکراری را رقم بزنند. فراموش کردن و ندیدن همین دستاندازهای مسیر، کارآفرین جوان داستان ما را هر روز از رسیدن به هدفش ناامیدتر میکند. و همین میشود که یک کارآفرین جوان باانگیزهی فراوان کارش را شروع میکند و با سرخوردگی و ناراحتی ناشی از شکست کارش را بهپایان میرساند.
چیزی حدود یک سال است که در مسیر راهاندازی کسبوکار خود در حال تلاش هستم. البته سابقهی این تلاش به قبلتر از این یک سال باز میگردد؛ اما فکر کردن و فعالیت روی این موضوع بهصورت متمرکز مربوط به یک سال اخیر است. در این مسیر با چندین شکست بزرگ و کوچک مواجه شدم که بعدها در مورد آن بیشتر خواهم نوشت؛ اما در این تلاش هم بهعنوان یک فرد دارای تحصیلات آکادمیک در حوزهی مدیریت و هم بهعنوان یک مشاور کسبوکار با نکتهی حیرتانگیزی مواجه شدم: اینکه دنیای تئوری و ایدهپردازی تا چه اندازه با دنیای واقعی متفاوت است. من با وجود دانش تئوریک و تجربیاتی که از همکاری با شرکتهای مختلف بهدست آورده بودم در مسیر “ایده تا کسبوکار” با “نادیدنیها”یی مواجه شدم که در هیچ کتاب و مقالهای به آنها برنخورده بودم. البته در حالت کلی در مورد بسیاری از این مسائل میتوان در کتب و مقالات مربوط به کارآفرینی سرنخهایی را یافت؛ اما آنچه در دنیای واقعی با آن مواجه میشویم، شاید جز در مقام لفظ، مشابهتی با ایدهها و راهحلهای ارائه شده در کتابها و مقالات نداشته باشد.
بنابراین پیش از حرکت در مسیر کارآفرینی و تلاش برای راهاندازی کسبوکار آنچه لازم است بیش از هر چیز به آن توجه شود، دوری کردن از اشتباهات و دامهایی است که بهعلت نداشتن دانش و تجربه در مورد دنیای واقعی در آنها گرفتار شویم. این اشتباهات و دامها در همهی اجزای محیطی که کارآفرین در آن در حال فعالیت است میتوانند وجود داشته باشند: تیم شرکا و همکاران، منابع مورد نیاز، زیرساختهای حقوقی و قانونی و بسیاری موارد دیگر.
بنابراین آنچه که در مسیر کارآفرینی مهم است توجه همزمان به اصول کلاسیک کسبوکار و مدیریت و مشکلاتی است که در دنیای واقعی با آنها مواجه خواهیم شد. مشکلاتی که راهکار آنها را نیز جز در دستبهکار شدن و فعالیت در دنیای کسبوکار نخواهیم یافت.
اما یک موضوع دیگر را نیز نباید از قلم انداخت. قبل از شروع به حرکت در مسیر کارآفرینی، باید تکلیفمان را با خودمان مشخص کنیم. مسیر راهاندازی کسبوکار آنقدر سخت است و فشارهای محیط بیرونی آنقدر زیادند که برای دوام آوردن و بهسرانجام رساندن کار، بیش از هر چیزی نیازمند آرامش درونی هستیم. بدون آرامش درونی رسیدن به ساحل آرامش دریای پرتلاطم کسبوکار چیزی جز خوششانسی نخواهد بود و میدانیم شانس چیزی است که به هر کسی رو نمیکند. فردی که خود را نمیشناسد، از توانمندیها و نقاط ضعفاش باخبر نیست و نمیداند که چرا و چگونه میخواهد در مسیر کارآفرینی گام بردارد، در مواجهه با اولین مانع مسیر از ادامهی حرکت باز خواهد ماند. اما کسی که با خودشناسی و تکیه بر گوهر وجودی و شور درونی خود، بهدنبال تبدیل اندیشه و ایدههای نوآورانهی خود به کسبوکاری موفق در دنیای واقعی است، از مواجه شدن با کوهی از مشکلات نیز ترسی به دل راه نخواهد داد. نگاه او به هدفی متعالی است که برای تحقق آن میکوشد و این بیت حضرت حافظ را بهتمامی باور دارد که: “در ره منزل لیلی که خطرهاست بخ جان / شرط اول قدم آن است که مجنون باشی!”
در این مجموعه یادداشت ـ که البته هنوز در مورد تعداد و موضوعات مطرح شده در آن تصمیمی نگرفتهام ـ از ترسها، موانع و چالشهایی خواهم گفت که در این یک سال با آنها دست و پنجه نرم کردهام و البته، از شیرینیها، جذابیتها و لذتهایی خواهم گفت که در این مسیر تجربهشان کردهام. این یادداشتها دربارهی “تلاش برای رفتن تا رسیدن” است هر چند که ممکن است دست آخر نتیجه این باشد که “مقصد، خود راه” است.
از شما دعوت میکنم از این هفته با داستان تجربهی تلاش من برای راهاندازی کسبوکار شخصی همراه باشید. این داستان تازه آغاز شده است.
“ژاوی گفت: سران باشگاه پیراهنی که در هفتصدمین بازیام بر تن داشتم را در موزهی بارسا خواهند گذاشت. با وجود تمام اخبار منتشره، هدفم این است که در بارسلونا بمانم. ژاوی در مورد عملکرد تیمش در این بازی گفت: ما دراین بازی لذت زیادی بردیم.فوتبال خوبی ارائه کردیم و به من خوش گذشت. یک سال دیگر از حضور در بارسا لذت میبرم. حس میکنم که بازیکن مهمی هستم. بیشتر از این دیگر چه میخواهم؟” (اینجا)
کیفیت زندگی کاری در سالهای اخیر به یکی از مهمترین موضوعات مورد توجه سازمانها در سراسر جهان تبدیل شده است. ایدهی داستان خیلی ساده است: آدمها بخش عمدهای از زندگیشان را در سازمان محل کارشان میگذرانند. از این رهگذر آنها نباید از حضور در سازمان احساس بدی داشته باشند. پایینترین سطح آن، رضایت مادی و معنوی نیروی انسانی از شغل و محل کارشان است. در بالاترین سطح، به رضایت از زندگی و تحلیل تجربیات زندگی میرسیم: من زمان و عمری را پای این سازمان و شغل صرف کردهام. در گذر از این زمان ـ که دیگر به عمر من باز نمیگردد ـ چه بهدست آوردهام؟
ژاوی ـ اسطورهی کهنهکار بارسا ـ در روزهای پایانی یک مسیر طولانی، سخت و جذاب به این سؤال پاسخی در خور تأمل داده است. ژاوی میگوید ۴ عنصر اصلی یک زندگی کاری باکیفیت عبارتند از:
۱- لذت بردن از کاری که انجام میدهی؛
۲- اثربخشی در انجام کار و بهدست آوردن دستاوردهای درخشانی از آن؛
۳- دلپذیر بودن زمان حضور در سازمان؛
۴- حس اهمیت داشتن برای سازمان و شغل و مسئولیت.
پیش از این هم نوشتهام که کیفیت زندگی کاری موضوعی است که برای هر دو طرف سازمان و مدیران / کارمندان آن اهمیت دارد. البته میدانم که احتمالا پاسخ بسیاری از ما وقتی چنین چیزهایی را میشنوم چیزهایی شبیه اینها است: “این حرفها مال سازمانهای کشورهای پیشرفته است، دخلی به ما ندارد!” یا “ما در کار روزمرهمان ماندهایم؛ این حرفها مال الان نیست!” یا “حقوق ما را سر وقت بدهند، کیفیت زندگی کاری پیشکش!” اینها و دهها تحلیل و بهانهی دیگر، همگی میتوانند درست باشند و نباشند.
چون بحثم بیشتر معطوف به سازمانها است، برای بررسی اهمیت کیفیت زندگی کاری برای افراد شاغل در سازمانها شما را به این یادداشت قبلی گزارهها ارجاع میدهم. اما در مورد سازمانها:
این روزها یکی از کلیدیترین گلوگاههای سازمانهای کشور، جذب نیروی انسانی باکیفیت، نوآور و خلاق است. “جنگ جذب استعدادها” موضوعی است که شاید در نرخ بیکاری بالای امروز ایران عجیب باشد؛ اما کاملا واقعی است. تقریبا تمامی سازمانهایی که با آنها ارتباط و همکاری دارم در چالش یافتن و جذب و نگهداشت نیروی انسانی بااستعداد خود دچار مشکل هستند. برای حل این مشکل، سازمانها معمولا از استراتژی پیشنهاد “حقوق بالاتر” به استعدادهای محدود دسترس (که اغلب در شرکتهای رقیبشان هم کار میکنند) استفاده کنند. اما آیا تمام جذابیت یک سازمان برای یک فرد بااستعداد، پول است؟
چالش مهم دیگر سازمانها حفظ نیروهای بااستعداد خود است. شاخص ریزش نیروی انسانی از قدیم یکی از شاخصهای کلیدی مدیریت منابع انسانی شرکتها محسوب میشده؛ اما معمولا خیلی به آن توجه نمیشود یا اگر هم بشود، راهکاری برای آن وجود ندارد.
حالا به این فکر کنید که شرکتهای بزرگ دنیا مثل گوگل و فیسبوک و … چطور با نمایش محیطهای کاری جذابشان استعدادها را به خود جلب میکنند و چطور با خلق یک تجربهی زندگی کاری متفاوت، آنها را حفظ مینمایند.
یک لحظه صبر کنید. خلق یک تجربهی کاری متفاوت برای کارکنانتان اصلا نیازمند هزینههای بالا و کارهای عجیب نیست. اشکال داستان همینجاست. مدیران ما تصور میکنند که تنها حق کارکنان حقوق و دستمزدشان است و بالاتر از آن، تنها افزایش بیرویهی هزینهها (آن هم در یک اقتصاد در حال رکود.) اما راههای فروان بدون هزینهای هم برای بالا بردن کیفیت زندگی کاری سازمانتان وجود دارند. آیا به آنها فکر کردهاید؟ اینجا را ببینید.
“مدیریت کیفیت زندگی کاری” یکی از مهمترین استراتژیهای سازمانها در دنیای رقابتی امروز است؛ چرا که “استعدادهای کمیاب” مهمترین دارایی و شایستگی سازمانهای برتر امروزی را میسازند.
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
“تکرار عملکرد من و تیم در سال گذشته آسان نیست؛ اما اگر مثل پارسال باشیم نشان میدهد که خوب کار کردهایم. هدفم کسب جوایز تیمی و فردی است. سخت تلاش میکنم تا این جوایز را بهدست بیاورم. بههمین خاطر این که سال بعد دوباره برای کسب جوایز این جا باشم نشانهی خوبی است. وی هر کسی سبک فکر و کار خاص خود را دارد. فوتبال بازی کردن را دوست دارم و سعی میکنم بهترین عملکردم را داشته باشم. از موفقیت و پیروزی خسته نمیشوم. خوب است که در بهترین روزهایم هستم و سعی میکنم که بهتر از سال قبل باشم. امیدوارم بهترین سطحم را داشته باشم.” (کریس رونالدو؛ اینجا)
حرفهای کریس رونالدو جالب هستند: تکرار عملکرد مطلوب و دستیابی دوباره به موفقیت، نشان آن است که برنامهریزی، فرایندهای اجرایی و شایستگیهای فردی و سازمانی درستی انتخاب و اجرا شدهاند.
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
“کروس مثل یک پروفسور است. او دانشگاه ژابی آلونسو را بهسرعت تمام کرده است. هیچ وقت او را نگران حس نکردهام و این مسئله مرا شگفتزده میکند. چه تحت فشار باشد چه نباشد، او وظیفهاش را بهدرستی انجام میدهد. نمیدانم چقدر پیشرفت خواهد کرد. او خیلی سریع تصمیم میگیرد و هنوز جا برای بهتر شدن دارد. معمولا توپی از دست نمیدهد و در عوض بهخوبی توپ گیری میکند.” (کارلو آنچلوتی در مورد تونی کروس؛ اینجا)
حرفهای کارلتو دربارهی تونی کروس برای من از این جهت جذاب بود که سه کلیدواژهی جادویی موفقیت را در رفتار تونی کروس برجسته کرده است:
۱- آرامش: استرس یکی از بدترین همراهان همیشگی ما در زندگی امروزمان است. عوامل محیطی، ویژگیهای فردی و البته اتفاقات زندگی روزمرهی ما در سطح استرسمان بسیار تأثیرگذار هستند. استرس جدا از تأثیرات بسیار بدی که روی سلامتی و تندرستی ما دارد، باعث فلج شدن ما در کار کردن میشود. کارلتو میگوید که تونی کروس آرامش دارد و این مسئله را اولین (و احتمالا مهمترین!) ویژگی تونی کروس میداند. خبر خوب این است که ما هم میتوانیم استرس را کنترل کنیم و خبر بهتر این است که استرس حتا میتواند مفید باشد. این سخنرانی تد را ببینید!
۲- ثبات: شخصا اولین و مهمترین دلیل شکستهایم ـ بهویژه از دست دادن فرصتهای طلایی زندگی ـ را در نداشتن ثبات، جستجو میکنم. بارها و بارها کارهای از نظر خودم نوآورانه و جذاب را کلید زدهام که به سرانجامی نرسیدهاند. با تیمی همراه شدهام که قصد یک کار بزرگ را داشتهاند؛ اما به نتیجهای نرسیدهام. داستان “رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود” را کنار “رفتن، رسیدن است” بگذارید، مفهوم ثبات مشخص میشود. باید با مدیریت سطح استرس، رها کردن خود از دام کاهش سطح شور درونی و دستاندازهای روحی و تعهد به داشتن عملکردی باثبات بهسمت رسیدن به اهداف بزرگ حرکت کرد. کارلتو میگوید یکی از ویژگیهای کلیدی کروس “ثبات عملکرد در دوران فشار” است. این گوهری است که با تمرین به همهی ما میدهندش و مهمترین کلید موفقیت است.
۳- تصمیمگیری: ما در تمامی لحظات زندگیمان در حال تصمیمگیری هستیم؛ چه آگاهانه باشد و چه نه. در نگاهی جامعنگر به دوران زندگیمان میتوانیم نقش تصمیمات درست را در موفقیتها و شکستهایمان تشخیص دهیم. تصمیمگیری شامل مجموعه مهارتهایی اکتسابی است و شامل دو نوع مهارت “چگونه تصمیم بگیریم” و “چگونه تصمیم نگیریم” میشود. کارلتو هم بهدرستی اشاره کرده است که کروس بهعنوان یک بازیساز با تصمیمات درستش شناخته میشود!
حفظ آرامش، ثبات عملکرد و تصمیمگیری درست. این سه کلید را برای موفقیت در کسبوکار و مسیر زندگی شغلیتان فراموش نکنید!