سفری به درون داستان ایده تا کسب‌وکار (۱): آن‌چه نادیدنی است آن بینی!

«کارآفرینی» یکی از واژه‌‌های بسیار پرکاربرد رسانه‌های کشور در چند سال اخیر است. این روزها در ایران بیش از هر زمان دیگری از اهمیت کارآفرینی و نقش حیاتی آن در توسعه‌ی اقتصادی و کاهش بیکاری در جامعه سخن گفته می‌شود. کارآفرینی واژه‌ی مورد علاقه‌ی این روزهای بسیاری از جوانان ما نیز هست. جوانانی که بسیار بیش‌تر از پدران و مادران خود به‌دنبال داشتن کسب‌وکار شخصی و کسب ثروت از طریق ارزش‌آفرینی و مهم‌تر از آن، به‌دنبال کار کردن برای خود ـ و نه دیگران ـ هستند. جوانانی پرانرژی با ایده‌های جذاب و نوآورانه که به مدد دسترسی به ابزارهای مدرن کسب‌وکار ـ به‌ویژه اینترنت ـ قدم در مسیر پرخطر کارآفرینی می‌نهند.

اما در رساندن یک ایده تا کسب‌وکاری سالم، سودآور و پایدار، راهی طولانی پیش روی ماست. راهی که در نگاه اول خیلی از جزئیات آن توجهی نمی‌شود. جزئیاتی که به چشم نمی‌آیند و می‌توانند شکست یک ایده‌ی عالی و کم‌نظیر یا پیروزی یک ایده‌ی ساده و تکراری را رقم بزنند. فراموش کردن و ندیدن همین دست‌اندازهای مسیر، کارآفرین جوان داستان ما را هر روز از رسیدن به هدفش ناامیدتر می‌کند. و همین می‌شود که یک کارآفرین جوان باانگیزه‌ی فراوان کارش را شروع می‌کند و با سرخوردگی و ناراحتی ناشی از شکست کارش را به‌پایان می‌رساند.

چیزی حدود یک سال است که در مسیر راه‌اندازی کسب‌وکار خود در حال تلاش هستم. البته سابقه‌ی این تلاش به قبل‌تر از این یک سال باز می‌گردد؛ اما فکر کردن و فعالیت روی این موضوع به‌صورت متمرکز مربوط به یک سال اخیر است. در این مسیر با چندین شکست بزرگ و کوچک مواجه شدم که بعدها در مورد آن بیش‌تر خواهم نوشت؛ اما در این تلاش هم به‌عنوان یک فرد دارای تحصیلات آکادمیک در حوزه‌ی مدیریت و هم به‌عنوان یک مشاور کسب‌وکار با نکته‌ی حیرت‌انگیزی مواجه شدم: این‌که دنیای تئوری و ایده‌پردازی تا چه اندازه با دنیای واقعی متفاوت است. من با وجود دانش تئوریک و تجربیاتی که از همکاری با شرکت‌های مختلف به‌دست آورده بودم در مسیر “ایده تا کسب‌وکار” با “نادیدنی‌ها”یی مواجه شدم که در هیچ کتاب و مقاله‌ای به آن‌ها برنخورده بودم. البته در حالت کلی در مورد بسیاری از این مسائل می‌توان در کتب و مقالات مربوط به کارآفرینی سرنخ‌هایی را یافت؛ اما آن‌چه در دنیای واقعی با‌ آن مواجه می‌شویم، شاید جز در مقام لفظ، مشابهتی با ایده‌ها و راه‌حل‌های ارائه شده در کتاب‌ها و مقالات نداشته باشد.

بنابراین پیش از حرکت در مسیر کارآفرینی و تلاش برای راه‌اندازی کسب‌وکار آن‌چه لازم است بیش از هر چیز به آن توجه شود، دوری کردن از اشتباهات و دام‌هایی است که به‌علت نداشتن دانش و تجربه در مورد دنیای واقعی در آن‌ها گرفتار شویم. این اشتباهات و دام‌ها در همه‌ی اجزای محیطی که کارآفرین در آن در حال فعالیت است می‌توانند وجود داشته باشند: تیم شرکا و همکاران، منابع مورد نیاز، زیرساخت‌های حقوقی و قانونی و بسیاری موارد دیگر.

بنابراین آن‌چه که در مسیر کارآفرینی مهم است توجه هم‌زمان به اصول کلاسیک کسب‌وکار و مدیریت و مشکلاتی است که در دنیای واقعی با آن‌ها مواجه خواهیم شد. مشکلاتی که راه‌کار آن‌ها را نیز جز در دست‌به‌کار شدن و فعالیت در دنیای کسب‌وکار نخواهیم یافت.

اما یک موضوع دیگر را نیز نباید از قلم انداخت. قبل از شروع به حرکت در مسیر کارآفرینی، باید تکلیف‌مان را با خودمان مشخص کنیم. مسیر راه‌اندازی کسب‌وکار آن‌قدر سخت است و فشارهای محیط بیرونی آن‌قدر زیادند که برای دوام آوردن و به‌سرانجام رساندن کار، بیش از هر چیزی نیازمند آرامش درونی هستیم. بدون آرامش درونی رسیدن به ساحل آرامش دریای پرتلاطم کسب‌وکار چیزی جز خوش‌شانسی نخواهد بود و می‌دانیم شانس چیزی است که به هر کسی رو نمی‌کند. فردی که خود را نمی‌شناسد، از توانمندی‌ها و نقاط ضعف‌اش باخبر نیست و نمی‌داند که چرا و چگونه می‌خواهد در مسیر کارآفرینی گام بردارد، در مواجهه با اولین مانع مسیر از ادامه‌ی حرکت باز خواهد ماند. اما کسی که با خودشناسی و تکیه بر گوهر وجودی و شور درونی خود، به‌دنبال تبدیل اندیشه و ایده‌های نوآورانه‌ی خود به کسب‌وکاری موفق در دنیای واقعی است، از مواجه شدن با کوهی از مشکلات نیز ترسی به دل راه نخواهد داد. نگاه او به هدفی متعالی است که برای تحقق آن می‌کوشد و این بیت حضرت حافظ را به‌تمامی باور دارد که: “در ره منزل لیلی که خطرهاست بخ جان / شرط اول قدم آن است که مجنون باشی!”

در این مجموعه یادداشت ـ که البته هنوز در مورد تعداد و موضوعات مطرح شده در آن تصمیمی نگرفته‌ام ـ از ترس‌ها، موانع و چالش‌هایی خواهم گفت که در این یک سال با آن‌ها دست و پنجه نرم کرده‌ام و البته، از شیرینی‌ها، جذابیت‌ها و لذت‌هایی خواهم گفت که در این مسیر تجربه‌شان کرده‌ام. این یادداشت‌ها درباره‌ی “تلاش برای رفتن تا رسیدن” است هر چند که ممکن است دست آخر نتیجه این باشد که “مقصد، خود راه” است.

از شما دعوت می‌کنم از این هفته با داستان تجربه‌ی تلاش من برای راه‌اندازی کسب‌وکار شخصی همراه باشید. این داستان تازه آغاز شده است.

دوست داشتم!
۲۶

نویسنده: علی نعمتی شهاب

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!

4 دیدگاه برای “سفری به درون داستان ایده تا کسب‌وکار (۱): آن‌چه نادیدنی است آن بینی!”

  1. ممنون از لطف شما. تمام تلاشم را می‌کنم تا بتوانم تجربه‌ی این یک سال را به‌شکلی کاربردی برای استفاده ی دوستان عزیز بنویسم. 🙂

  2. واو !

    باورنکردنی برای من ! داشتم فکر میکردم اگر به همون دقت و ضرافتی که تمام مطالب سایت نوشته میشه، از تجربیات شما در راه اندازی یک استارت آپ نوشته بشه، نتیجه چه خواهد بود ؟

    بی نظری . . . واقعا بهترین خبر این هفته این پست بود .

    ممنونم و منتظریم

  3. موضوع بسیار جذاب و پر کاربردی است.
    با توجه به سابقه‌ای که در نوشته‌های قبلی بلاگ شما سراغ دارم، بی‌صبرانه منتظر مطالعه یادداشت‌های شما هستم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خروج از نسخه موبایل