نسل امروز نسلی است که برخلاف نسلهای پیشین، بیشتر براساس رؤیاهایاش زندگی میکند تا حافظهاش (یعنی برای آینده زندگی میکند نه در فکر دیروز.)
(نقل به مضمون از مقدمهی خانم دکتر فریبا لطیفی بر کتاب آیندهی مدیریت ـ نوشتهی گری همل)
نسل امروز نسلی است که برخلاف نسلهای پیشین، بیشتر براساس رؤیاهایاش زندگی میکند تا حافظهاش (یعنی برای آینده زندگی میکند نه در فکر دیروز.)
(نقل به مضمون از مقدمهی خانم دکتر فریبا لطیفی بر کتاب آیندهی مدیریت ـ نوشتهی گری همل)
امشب داشتم برای کاری فهرست مقالههای چند مجلهی مدیریت ایرانی را میدیدم. نکتهی جالبی به چشمم خورد که من را یاد بحثی که از مدتها پیش در ذهنام بود انداخت: تفاوت میان مطالعات موردی (Case Studyها) در ایران و دنیای توسعه یافته.
تا جایی که من خبر دارم هدف از مطالعات موردی در علم مدیریت دو چیز است: ۱- نشان دادن روش حل مسئله؛ ۲- نشان دادن راهکارها و ابزارهای قابل استفاده. بنابراین میتوان گفت که مطالعات موردی به نوعی، شکلی از استقرا هستند: ما تلاش میکنیم از مطالعات موردی به نوعی اصول و قواعد و ابزارهای حل مسائل مشابه را استخراج کنیم. دقت کنید که در اینجا هدف الگوبرداری است نه نسخهپیچی.
اما در ایران رویکرد دیگری رایج است که هر چند غلط نیست ولی خوب خیلی هم درست و جالب به نظر نمیرسد: مطالعات موردی برای تأیید نتایج مدلها یا فرضیات پژوهشگران استفاده میشود! بهعبارت بهتر من یک مدل، روش، متدولوژی یا چیزی شبیه آن ابداع میکنم که باید تأیید شود. خوب چه راهی بهتر از اینکه سازمانی را انتخاب کنم و کار خودم را آنجا آزمایش کنم!؟ بدیهی است که راهحل پیشنهادی من هم قطعا درست و مطابق با نیازها و مقتضیات سازمان است و میتوانم نتیجه بگیرم که کار من درست بوده، همه باید ازآن استفاده کنند و از من هم به خاطر این خدمت به بشریت تشکر کنند!
و این است که پژوهشها و تحقیقات ما حسابی کاربردی از آب در میآیند و کاملا به درد سازمانهای ایرانی میخورند؛ تا جایی که من حتی یکی از این کیسها را هم نتوانستهام در کار مشاوره به کار بگیرم. در مقابل، فقط کافی است یک بار مثلا یکی از کیسهای هاروارد را ببینید تا بفهمید کیس یعنی چه!
هر کسی حتی اگر مدیریت هم نخوانده باشد حتما اصطلاح «مشتری ـ مداری» به گوشش خورده است. در دنیای رقابتی امروز، تولید در هر بازاری بدون توجه به خواستهها و نیازهای مشتری محکوم به شکست است؛ البته طبعا نه در ایرانی که به دلیل انحصار در بسیاری از بازارها، اصلا مشتری اهمیتی ندارد! اما حداقل در دنیای مجازی که تا حدودی بازار رقابت برای دیده شدن و خوانده شدن داغ است، میشود به این موضوع توجه کرد. بسیاری از ما هر روز چیزهایی مینویسیم و میخوانیم و از طریق وبلاگ نوشتن و «همخوان کردن» در گودر آنها را انتشار میدهیم. اما یک سؤال اساسی این است که خوب دلیل این همه نوشتن و گودربازی چیست؟ چند پاسخ برای این سؤال به ذهنم میرسد:
۱٫ دوست داریم اثری از خودمان به جا بگذاریم! (جاودانگی کوندرا را بخوانید حتما!)
۲٫ دوست داریم دیگران را در لذت خواندهها و شنیدهها و دیدهها و اندیشههایمان شریک کنیم.
۳٫ دوست داریم که با نوشتن در حوزهی تخصصیمان، دانستههایمان را به دیگران یاد بدهیم.
۴٫ اصلا فقط دوست داریم خودمان را در دنیای بی در و پیکر آنلاین خالی کنیم و لاغیر و اصل هم مهم نیست که محتوای تولید شده توسط ما برای سایرین هم مفید یا لذتبخش است یا خیر (خوب گاهی آدم واقعا دلش میخواهد یک چیزی بنویسد و خودش را خالی کند.)
۵٫ ترکیبی از موارد فوق.
برای خودم گزینهی ۵ پاسخ درست است؛ هر چند روی ۲ و ۳ خیلی تأکید دارم. این دو گزینه کاملا بر لزوم مشتری داشتن محتوای تولید شده توسط من وبلاگنویس و آن دیگری گودرنویس (!) و هر کس دیگری که مینویسد و در فضای آنلاین و آفلاین منتشر میکند (از جمله: روزنامهنگاران محترم) تأکید دارند. اما دریغ که بسیاری از ما اصلا به این موضوع توجه نمیکنیم و به این فکر میکنیم که اینکه من از چیزی لذت میبرم یعنی لزوما بقیه هم باید از آن لذت ببرند (رونوشت به خودم در مورد گودر!) و از آن بدتر اینکه بقیه بیخود میکنند خوششان نیاید و اصلا برای من مهم نیست و اینجور استدلالهای مزخرف.
و همین میشود که مخاطب بسیاری از وبلاگها و نوتهای گودر و از آن بدتر نشریات دنیای واقعی خود من نویسندهاش هستم و حداکثر چند تا از دوستانم که شاید آنها هم فقط به خاطر رویدربایستی میخوانند!
شاید کمی بد نباشد به این فکر کنیم که هدف از تولید محتوای ما چیست!؟
مدتها بود که داشتم دنبال سندی، مدلی یا هر چیزی شبیه این که تقسیمبندی مناسبی از خدمات قابل ارایه در صنعت آیتی را ارایه کند میگشتم و تقریبا از پیدا کردناش هم ناامید شده بودم. تا اینکه موقع مطالعهی کتاب رقص فیلها (که قبلا چند پستی براساساش نوشتم و بعد از خواندن کامل این کتاب حتما در یک پست مستقل راجع به نکات بسیار جالب آن بحث خواهم کرد) پاسخ سؤالام را یافتم. پاسخ سؤال من در سبد محصولات (پورتفولیوی) صنعت IT براساس نظر آقای لوئیس گشنر مدیرعامل سابق IBM به خوبی بیان شده بود (توجه کنید که این نوع تقسیمبندی کاملا ساختاری چند طبقهای از بالا به پایین دارد):
طبقهی چهارم ـ سطح فروش خدمات که شامل حوزههای کسب و کار زیر است:
طبقهی سوم ـ سطح فروش نرمافزارهای کاربردی که شامل حوزههای کسب و کار زیر است:
طبقهی دوم ـ سطح فروش میانافزارها که شامل حوزههای کسب و کار زیر است:
طبقهی اول ـ سطح فروش سیستمها که شامل حوزههای کسب و کار زیر است:
این سبد محصولات را از دو زاویهی دید میتوان بررسی کرد:
مؤسسهی گارتنر برجستهترین مؤسسهی تحقیقاتی بینالمللی در حوزهی مدیریت فناوری اطلاعات در سازمانها است. این مؤسسه مرجع بسیاری از استانداردها در حوزهی IT است و چارچوبها، متدولوژیها و ابزارهای مختلف و بسیار جالبی را در این حوزه ارایه میدهد (هر چند ما به دلیل تحریم و همچنین قیمت بالای محصولات این مؤسسه از آنها محروم هستیم!) چند روز قبل به صورت اتفاقی به ویدئویی در سایت این مؤسسه برخورد کردم که نتایج پیمایش انجام شده توسط آن در مورد جهتگیریهای صنعت IT در سال ۲۰۱۰ از دیدگاه مدیران ارشد اطلاعاتی سازمانها (CIO) را بیان میکرد. این هم خلاصهای از این مطالب بیان شده در این ویدئو:
۱٫ نقش CIOها رهبری سازمان در برون آمدن از رکود با کمک IT است؛ چرا که شیوهی عملکرد آنها بر عملکرد و ارزش بازار شرکت تأثیرگذار است. CIOها برای این منظور بر روی بهرهوری، همکاری (Collaboration) و نوآوری متمرکز شدهاند.
۲٫ سال ۲۰۰۹ سال جالبی بود: در عین اینکه بودجههای IT و سرعت خرج کردن پول برای IT کاهش یافت، تقاضا برای سرویسهای IT افزایش یافت و در مقابل، منابع عرضهی این سرویسها هم محدود بود.
۳٫ ۲۰۱۰ سالی است که باید در آن به صورت اقتصادی از رکود خارج شد، به جای توجه صرف به اثربخشی روی بهرهوری (اثربخشی+کارایی) تمرکز نمود و از فناوریهای سنگین به سوی فناوریهای سبک (راهکارهای IT که سریع و کمهزینه در سازمان پیادهسازی میشوند) حرکت کرد.
۴٫ در ۱۶۰۰ سازمان شرکتکننده در این تحقیق، بودجهی IT به صورت متوسط ۸ درصد کاهش یافته است؛ به شکلی که بودجهی در دسترس در سال ۲۰۱۰ برابر بودجهی سال ۲۰۰۵ است!
۵٫ ۲۶ درصد CIOها معتقدند که نقش IT در سالهای پیش رو از یک واحد خدماترسان به کسب و کار اصلی سازمان به یک مزیت رقابتی برای سازمان تغییر خواهد کرد.
۶٫ به نظر CIOها برای بیرون آمدن مدیریت IT سازمان از رکود باید سه کار را انجام داد: تمرکز IT بر روی وظایف و فعالیتهای مهم، ایجاد دوباره ی ارتباط میان IT با عملکرد (و در واقع بهرهوری) کسب و کار سازمان و بهرهگیری از فناوریهای جدید (مثل وب ۲٫۰ و محاسبات ابری) برای ایجاد راهحلهای نوآورانه به جای تمرکز بر روی سیستمهای هستهای (Core Systems.)
۷٫ سه فناوری مهم در سال ۲۰۱۰ به ترتیب عبارتند از: مجازیسازی، محاسبات ابری و ابزارهای اجتماعی مانند وب ۲٫۰. سرعت سرمایهگذاری در مجازیسازی به حدی است که گارتنر پیشبینی میکند در سال ۲۰۱۰ از هر ۵ سرویس سازمانی، یک سرویس مجازی شود.
۸٫ و دو توصیهی گارتنر به CIOها: اول: به جای تمرکز بر کاهش هزینهها در سازمان به کمک IT بر افزایش بهرهوری با استفاده از IT تمرکز کنید. تمرکز بر بهرهوری باعث افزایش فرصت ایجاد ارزش برای شما میشود، در حالی که در کاهش هزینهها رشدی ایجاد نمیکند. دوم: در توجه به فناوریهای سبک بر روی حل مسائل عملیاتی سازمان تمرکز کنید.
هر چند تقریبا همهی مطالب بیان شده در این ویدئو را نوشتم، اما اگر خواستید آن را با حجم ۲۰ مگابایت از اینجا دانلود کنید.
بهینهکاوی (Benchmarking) از آن مفاهیمی است که در سالهای اخیر در ایران و پروژههای مشاوره مدیریت و آیتی بسیار مد شده است. بهینهکاوی عموما برای این انجام میشود که ببینم کسانی که کسب و کاری مثل ما دارند و چه کارهایی را به چه شکل و با چه ابزارهایی (بهویژه ابزارهای فناوری اطلاعات) انجام میدهند. وقتی کار به صورت مقایسهی چند سازمان مشابه انجام شود، میتوانیم از اعتبار “بهینه بودن” راهکارهای شناسایی شده اطمینان بیشتری حاصل کنیم. الگوبرداری میتواند ما را مطمئن کند که داریم درست عمل میکنیم یا اگر نه، به کجا باید “چنین شتابان” برسیم!
راهنماهای بسیاری برای انجام پروژههای بهینهکاوی هم تدوین شده است که شاید بعدا بعضیهایاش را اینجا گذاشتم. عجالتا این پست در مورد ویدئوی ضبط شدهی وبیناری (نوعی ویدئو کنفرانس تحت وب) است که رویکرد بنیاد کیفیت و بهرهوری آمریکا (APQC) را به پروژههای بهینهکاوی نشان میدهد.
یکی از حوزههای تحقیقاتی اصلی این بنیاد، بهبود رویکردها، روشها و ابزارهای انجام بهینهکاوی است که البته به ماهیت وجودی آن بر میگردد: فلسفهی اصلی رویکردهای مختلف کیفیت، بهبود مستمر در حوزههای مختلف کاری سازمان است. APQC بهعنوان مرکز کیفیت و بهرهوری آمریکا به دنبال جمعآوری و مستندسازی و اشاعهی همهی آن چیزی است که در شرکتهای برتر دنیا برای بهبود مستمر انجام میشود؛ و خوب این چیزی نیست جز استفاده از بهینهکاوی! به همین دلیل است که این بنیاد بخشی از فعالیتهایاش را به پژوهش در زمینهی بهبود خود بهینهکاوی اختصاص داده است.
در روزهای آخر سال ۲۰۰۹ میلادی، APQC نتایج تحقیقات خود را در این زمینه در قالب وبیناری ارایه کرد؛ وبیناری که به نوعی بهینهکاوی پروژههای بهینهکاوی است! این وبینار را از اینجا دانلود کنید.
در کامنتهای پستی که چند وقت پیش به صورت مهمان از من در وبلاگ دوست خوبم امیر مهرانی منتشر شد، گفتگوهای بسیار جالبی در مورد وضعیت صنعت آیتی در ایران در گرفت. من آنجا به چند نکته در مورد صنعت نرمافزار ایران اشاره کردم که بعد از دیدن این خبر عجیب به نظرم رسید شاید بد نباشد در قالب یک پست مستقل درباره آنها بنویسم. خبر کوتاه و جالب است: قرار است استفاده از نرمافزارهای تولید خارج در دستگاههای دولتی ممنوع شود!
شاید بدیهیترین و خندهدارترین اشکال این تصمیم طبق معمول “کارشناسی!” این باشد که در صورت اجرای آن، احتمالا از این به بعد باید استفاده از هر گونه نرمافزار تولید بلاد کفر از ویندوز و آفیس مایکروسافت گرفته تا نرمافزارهای تخصصی مثل اتوکد ممنوع شود! (خوب یک دفعه قانون کپیرایت را هم قبول کنید دیگه! شما که نمیخواهید از نرمافزارهای “آنها” استفاده کنید!)
اما بیایید فرض را بر این بگذاریم که منظور استاد، نرمافزارهای سازمانی و شرکتی بوده است. خوب بازار نرمافزار ما در این حوزه چگونه است و چه ظرفیتها و توانمندیهایی داریم؟ ابتدا به چند نمونه زیر توجه کنید:
الف ـ ۴-۵ سالی است که طرحهای جامع فناوری اطلاعات و معماری سازمانی در ایران مد شده. اما بهعنوان کسی که ۴ سال است دارم در این حوزه فعالیت میکنم به جرأت میگویم هیچ وقت خروجیهای این پروژهها به درد کارفرما نخورده است! چرا؟ به دو دلیل: ۱- مشاورین ما از وضعیت واقعی و توان موجود در بازار فناوری اطلاعات خبر نداشتهاند و راهحلهایشان فاصله زیاد با تکنولوژی موجود در دسترس داشته است.۲- فعالان بخش نرمافزار ایران به تولید نرمافزار براساس نیازهای مشتری اهمیتی نمیدهند!
ب ـ ۴ سال است که قرار است نرمافزار جامع سازمان مالیاتی از شرکت بول فرانسه خریداری شود. اتحادیه تولیدکنندگان نرمافزار با دستور مستقیم رئیسجمهور جلوی این کار را گرفتند. اما اگر از شرایط عجیب و غریب مناقصهای که توسط سازمان مالیاتی برگزار شد بگذریم، حقیقتا اگر این حضرات میتوانستند این کار را انجام دهند، تا الان ازشان خبری میشد. لازم نبود که نرمافزاری در حد بول تولید کنند؛ اگر میتوانستند لااقل باید یک پروتوتایپ از نرمافزار جامع مالیاتی کشور درست میکردند! (فکر میکنم هفته پیش بود که خبر نهایی شدن قرارداد سازمان مالیاتی با شرکت بول منتشر شد.)
ج ـ همین اواخر شرکت ما در طرح پیادهسازی سیستمهای BPMS در سازمانی ناظر بود. پیمانکار محترم که یک شرکت معروف نرمافزاری است بدون شناخت از فرایندهای موجود سازمان، میخواست سیستماش را بدون هیچ تغییری در سازمان پیاده کند و انتظار هم داشتند سازمان قبول کند که کارشان درست است! حالا اینکه BPMS اصلا ابزاری است که به جای سیستمهای غیرمنعطفی مثل ERP آمده و قرار است سازمان با استفاده از آن بتواند هر فرایند دانش ـ محور را به صورت الکترونیکی مدلسازی و اجرا کند هم لابد مهم نیست!
د ـ شرکتی را دیدم که مدعی ارایه سیستم مدیریت دانش به سازمان بود؛ اما اصلا نمیدانست که سیستمهای نرمافزاری مدیریت دانش هدفشان و کاربردشان چیست و سیستم مدیریت دانششان هر چیزی بود الا مدیریت دانش! (در واقع یک سیستم ساده گردش مستندات را داشتند به کارفرماهای بدبختشان قالب میکردند!)
از این مثالها تا بخواهید در بازار نرمافزار ایران پیدا می شود. در عمل ما دهها شرکت نرمافزاری داریم که تمام تمرکزشان بر تولید نرمافزارهای اداری، دفتری و حسابداری است. دهها شرکت دیگر داریم که دارند مثلا پورتال و نرمافزارهای سازمانی تولید میکنند و میفروشند. اما از همین بین هم اگر بررسی دقیقی کنید، میبینید چیزی بین ۶۰ تا ۷۰ درصدشان نرمافزارهای اوپن سورسی هستند که صرفا فارسیسازی شدهاند (و متأسفانه اغلبشان هم اینقدر صداقت ندارند که به این موضوع اعتراف کنند و مدعی تولید یک نرمافزار از ابتدا هستند.)
فاجعه اینجا است که شرکتهای ایرانی تمرکزشان را بر روی تولید پکیجهای نرمافزاری گذاشتهاند و میخواهند هر قفلی را با یک کلید ـ نرمافزارشان ـ باز کنند. سفارشیسازی با متناسب با نیازهای سازمان و اینها را باور نکنید! تا جایی که من دیدهام بسیاری از این شرکتها علیرغم داشتن عناوین پرطمطراق تحلیلگر سیستم و … از تهیه یک مستند ساده براساس اصول مهندسی نرمافزار عاجزند (کافی است به سازمانهای متعددی دولتی و حتی غیردولتی که با هزینههای کلان، نرمافزاری را به صورت سفارشی یا پکیج خریداری کردهاند مراجعه کنید تا این موضوع را در عمل مشاهده کنید. در بسیاری از موارد شرکت فروشنده که ممکن است شرکتی معروف یا ناشناخته باشد حتی یک راهنمای کاربری ساده هم برای سیستماش در اختیار کارفرمای بنده خدا نگذاشته است؛ چه برسد به مستندات تحلیل و طراحی سیستم که بهویژه در مورد نرمافزارهای سفارشی باید حتما به کارفرما تحویل داده شوند.) اینجا هم درست همان آفت تضمین کیفیت و ایزو خودنمایی میکند: وجود تحلیلگر و استفاده از متدولوژیها برای این است که اگر کسی مدعی شد، یک کتابچه قطور مستندات تحلیل و طراحی را به او نشان بدهیم! یعنی صرف وجود مستندات کفایت میکند و کاربرد عملی آنها مهم نیست!
حالا بگذریم از اینکه هیچ شرکتی در ایران به تولید نرمافزاری غیر از نرمافزارهای حسابداری و دفتری و انواع و اقسام پکیجهای به درد نخور اصلا فکر نمیکند!
برگردیم به سراغ خبر. متن خبر به شکلی است که به نظر میرسد ممنوعیت شامل هر گونه نرمافزاری که کدنویسیاش در خارج از کشور انجام شده میشود. بنابراین نرمافزارهای اوپنسورس فارسی شده هم از این به بعد ممنوع هستند! اگر از اینکه من نمیدانم MIS تولید شده در خارج از کشور یعنی چه و اینکه اساسا وزارت صنایع و معادن چرا در حوزه نرمافزار دخالت میکند هم بگذریم؛ چند نکته به نظر من باید در این ماجرا مورد توجه قرار گیرد:
۱٫ بدنه کارشناسی صنعت نرمافزار آدمهای ضعیفی نیستند و ما کدنویسهای بسیار خوبی داریم. اما اشکال کار در این است که اولا: فرایند مهندسی نرمافزار در کشور ما خیلی جدی گرفته نمیشود و ثانیا: همه فعالان این صنعت، در حال کپی پیست کردن ایدههای نخنما و تکراری دیگران هستند (آخر ما چند نرمافزار حسابداری و اتوماسیون میخواهیم؟ چرا کسی روی نوشتن یک واژهپرداز فارسی خوب مثل زرنگار سرمایهگذاری نمیکند؟)
۲٫ اصولا ارتباط خوبی میان مشاوران مدیریت آیتی و شرکتهای کدنویس ما وجود ندارد. در واقع اینجا باز میخواهم بر نکتهای که در مورد کیس اینفوسیس برای من جالب بود تأکید کنم: اینفوسیس نیاز کارفرما را از شناخت و تحلیل مسئله تا ارایه Solution نرمافزاری پوشش میدهد. ما چنین شرکتی در ایران نداریم. این مشکل را در مثال طرحهای جامع فناوری اطلاعات که بالا زدم میبینیم: RFPهای ما مشاوران آیتی، برای یک شرکت کدنویس اجرایی نیست و از سوی دیگر، خود شرکتهای کدنویس هم تمایلی به نوشتن نرمافزار براساس سفارش مشتری ندارند. حالا ممکن است گفته شود که شرکتهای بزرگ غربی ـ مثل SAP و اوراکل ـ هم همینجوری هستند؛ اما انصافا آیا راهحلهای ارایه شده توسط شرکتهای نرمافزاری ایرانی بلوغ محصولات این شرکتهای معظم را دارند؟ فرق است بین راهحلی که در هزاران شرکت سراسر دنیا طراحی و آزمایش شده و بهبود یافته و برای دهها شکل مختلف کسب و کار، فرایندها و گردش اطلاعاتی استاندارد را شناسایی و در راه حل خود منظور کرده است با راهحلهایی که اغلب براساس مطالعه چند کتاب مثلا حسابداری یا منابع انسانی یا حداکثر مطالعه چند شرکت محدود یا بهرهگیری از نظرات چند مشاور تهیه شدهاند. اصلا حتی اگر انعطافپذیری اولی را هم در نظر نگیریم، شرکتهای داخلی اصرار دارند که راهحلهای خود را به زور به خورد کارفرمای بدبخت بدهند و انتظار دارند کارفرما خودش را با محصول آنها وفق بدهد و نه برعکس! (این مشکل سر دراز دارد: چند وقت پیش اعلام شد که قرار است برای BPMS توسط دولت! استاندارد تهیه شود. حالا براساس کدام تجربه و دانش میخواهند این کار را انجام بدهند، خودشان میدانند!)
۳٫ و چند علامت سؤال بزرگ در این زمینه: چرا تفکر “اختراع دوباره چرخ” اینقدر در ذهن مسئولین دولتی ما وجود دارد؟ چرا باید بودجه و زمان محدودمان را صرف ساختن دوباره نرمافزارهایی کنیم که بقیه ساختهاند؟ (راستی سیستم عامل ملی به کجا رسید؟) بحث مزیت نسبی کشور چطور؟ ما در تولید چه نرمافزارهایی توانمند هستیم و سراغ کدام حوزهها نباید برویم؟ آیا کسانی که این تصمیم را گرفتهاند، قابلیت پنهان و عجیب و غریبی در صنعت نرمافزار ایران کشف کردهاند که ما خبر نداریم؟ و چندین سؤال بیجواب دیگر!
از آنجایی که زور ما به دولت نمیرسد و بنده هم اساس کدنویس نیستم، فکر میکنم فعلا بهتر است به همان ایده اینفوسیس بچسبم و برای کاهش شکاف بین کار مشاوران آیتی و مهندسان آیتی تلاش کنم. اگر توهم نزده باشم، این یکی از دستم بر میآید!
فکر میکنید ۵ سال آینده، وضع واحد IT در سازمانها چگونه خواهد بود؟ در این پست براساس گزارش شرکت CEB، پیشبینی تغییرات وضعیت فناوری اطلاعات در سازمانها را در سالهای آتی را با هم مرور میکنیم:
۱- تمرکز بر اطلاعات به جای فرایندهای کسب و کار: شعار همیشگی IT، “اول کسب و کار” بوده است؛ اما به نظر میرسد در ۵ سال آینده تمرکز واحد IT بیشتر بر بهبود تجربه مشتری از کار با سازمان، تحلیل اطلاعات و ساده سازی شیوه کاری کارکنان با دسترسی بهتر به دانشهای مورد نیاز متمرکز خواهد بود.
۲- ادغام IT در عملیات سازمان به جای نقش سرویسدهنده آن: در آینده IT دیگر در سازمان نقش یک سرویسدهنده را بازی نمیکند و به تأمین پلتفرمها، سیستمها و کاربردهایی میپردازد که با عملیات سازمان یکپارچه شدهاند (و در واقع جزیی از آن هستند.) واحد IT بهعنوان یک سرویسدهنده مرکزی دیگر وجود خارجی نخواهد داشت و هر واحد سازمانی مسئول IT خود را خواهد داشت.
۳- برونسپاری حداکثر خدمات IT به جای برونسپاری کارهایی که واحد IT قادر به انجام آنها نیست: ترسناک ولی متأسفانه واقعیت دارد!
۴- IT در نقش شریک کسب و کار به جای فشار درون سازمانی متمرکز در بهکارگیری IT: همه ارزش IT را می فهمند و در نتیجه، هر بخشی از سازمان مدیریت IT خود را بهعهده خواهد داشت!
۵- واحدهای IT توزیع شده در سازمان به جای یک واحد IT همه کاره: وظایف واحد قدرتمند IT سازمان میان واحدهای کوچکی که درون واحدهای اصلی سازمانی هستند، تقسیم خواهد شد.
البته بنا بر پیشبینی CEB، احتمالا یک واحد IT برای تأمین سرویسهای مشترک (مثل نقش واحد منابع انسانی در سازمان) همچنان وجود خواهد داشت.
خوب پس نقش مدیر اجرایی فناوری در سازمان چه خواهد شد؟ براساس این گزارش یا وظایف او برای تأمین سرویسهای مشترک IT گسترش خواهد یافت و یا به تأمین و تدارکات نیازمندیهای IT و یکپارچهسازی کاربردهای IT در سازمان محدود خواهد شد.
من شک دارم مورد یک به این شدت در عمل رخ بدهد، یعنی تمرکز از فرایندها به اطلاعات معطوف شود (چون قبلا یک بار این اتفاق افتاده و همه مشکلات ناشی از آن را میدانند.) اما در مورد سایر پیشبینیها تردیدی ندارم که به واقعیت خواهند پیوست. مخصوصا شماره ۳ که فرصتی استراتژیک برای فعالان بخش IT فراهم خواهد کرد. بعدا در این مورد بیشتر صحبت خواهیم کرد.
پینوشت: این پست ترجمه آزادی است از این مطلب (البته طبعا جز پاراگراف آخر!)
یک سال پیش رابطه گوگل و اپل بسیار گل و بلبل بود: اریک اشمیت مدیرعامل گوگل عضو هیأت مدیره اپل بود، هر کدام داشتند در حوزه تخصصی خودشان کار میکردند و در کنار هم علیه دشمن مشترکشان ـ مایکروسافت ـ میجنگیدند. اما این خوشی دیری نپایید: وقتی استیو جابز ورود نرمافزار جستجوی صوتی گوگل را به فروشگاه اپل رد کرد، دعوا شروع شد! دو شرکت شروع به رقابت در بسیاری از حوزهها با یکدیگر کردند. نتیجه این رقابت این شد که اشمیت دیگر عضو هیأت مدیره اپل نیست و جابز هم گفته شعار تبلیغاتی گوگل “چون شیطان نباش” بیمعنا است. هر چند این اواخر جابز و اشمیت با هم قهوهای صرف کردند تا در مورد موضوعات محل اختلاف صحبت کنند، اما اینکه آیا این مذاکره به حل این اختلافات کمکی کرد یا خیر معلوم نیست. چیزی که میدانیم این است که جنگ گوگل و اپل تازه آغاز شده است. این مقاله نگاهی دارد به حوزههایی که گوگل و اپل در آنها با هم خواهند جنگید:
۱٫ اندرویید در برابر آیفون: هر چند آیفون در دنیای گوشیهای هوشمند رتبه اول را دارد، اندرویید گوگل فشارهایی را بر اپل وارد کرده است. این سیستمعامل خوب طراحی شده و شامل ویژگیهایی چون کنترلهای لمسی است و بر روی گوشیهای فروخته شده توسط شرکتهای سازنده مختلفی در دسترس است. سهم بازاراندرویید به شدت در حال رشد است. با نگاهی به آینده میتوان گفت آتش نبرد میان آیفون و اندرویید ممکن است شدت یابد. بسته به کیفیت آینده گوشیهای مبتنی بر اندرویید و آیفون، کاربران ممکن است در هنگام خرید در انتخاب بین این دو سیستم عامل دچار مشکل شوند.
۲٫ سیستم عامل کروم در برابر سیستم عامل مک X: گوگل آماده عرضه سیستم عامل کروم برای رقابت با ویندوز ومک X میشود. در واقع گوگل در نظر دارد سیستم عامل خود را برای نتبوکها (Netbook) پیشنهاد دهد. این طرح ممکن است علیه مایکروسافت به نظر برسد، اما این واقعیت را هم در نظر داشته باشید که اپل در کنار فروش مک X هماکنون آیپد را هم عرضه میکند (و هدفاش ارتقای آیپد بهعنوان یک جایگزین برای دستگاههای فوقالعاده راحت برای حمل و نقل مثل نتبوکها است.) فعلا اپل گفته است که نگران سیستم عامل کروم نیست و ادعا کرده است که کروم آنقدر که بعضیها میگویند خطر بزرگی نیست! اما این دیدگاه ممکن است دست کم گرفتن کروم باشد. اگر کروم موفق شود، اپل باید مواظب خودش باشد!
۳٫ تبلت گوگل در برابر آیپد: شایعات در مورد اینکه گوگل در نظر دارد تبلت خود را برای رقابت با آیپد اپل به بازار عرضه کند در حال اوج گرفتن هستند. هر چند تاکنون گوگل کار کردن روی چنین دستگاهی را تأیید نکرده است؛ اما با این حال وجود چنین پروژهای در گوگل تقریبا قطعی است. گوگل متوجه شده که بازار تبلتها چقدر ارزشمند است : چه از نظر چشمانداز فروش و چه از نظر چشمانداز تبلیغات. همچنین گوگل میداند که نرمافزار لازم را برای تبلت دارد (چه اندرویید باشد و چه سیستم عامل کروم) و در نتیجه میتواند جای آیپد را در بازار پر کند. اگر تبلت گوگل عرضه شود تماشای نبرد میان آن و آیپد بسیار لذتبخش خواهد بود. آیا تبلت گوگل چشمها را خیره خواهد کرد؟ یا غلبه بر آیپد هدفی دور از دسترس گوگل است؟ باید منتظر بمانیم.
۴٫ تبلیغات گوگل در برابر iAds اپل: گوگل هر کاری را بلد نباشد، کسب درآمد بسیار از تبلیغات را خوب بلد است! روشن است که اپل هم این را میداند. با این حال اخیرا اپل اعلام کرد پلتفرم iAds را بهعنوان یک پلتفرم جدید تبلیغات روی آیفون عرضه خواهد کرد. طبق گفته جابز این پلتفرم به تبلیغاتدهندگان فرصت استفاده بیشتر از تبلیغات روی گوشیهای تلفن همراه و در نتیجه افزایش درآمد احتمالی ناشی از آن را میدهد. iAds شلیک مستقیم اپل به سینه گوگل است! اگر اپل با iAds موفق شود، بخش عمدهای از سهم بازار گوگل را به دست خواهد آورد و در نتیجه جنگ بسیار جذابی شروع خواهد شد.
۵٫ اریک اشمیت در برابر استیو جابز: یکی از بهترین افسانههای امروزی صنعت آیتی در مورد روابط جابز و اشمیت است. وقتی اشمیت عضو هیأت مدیره اپل بود، دومدیرعامل بسیار با هم صمیمی بودند. با آغاز تقابل منافع گوگل و اپل با هم، آن رابطه صمیمی به سرعت به سردی گرایید. اخیرا دو مدیرعامل با هم قهوهای را صرف کردند تا در مورد اختلافات با یکدیگر مذاکره کنند، اما به نظر میرسد این گفتگو به نتیجه خاصی نیانجامیده است. با افزایش حوزههای رقابت میان دو شرکت، جابز احتمالا اشمیت را بیشتر بهعنوان دشمن میبیند تا یک دوست!
۶- نکسوس وان در برابر آیفون: اگر یک دستگاه در بازار وجود داشته باشد که بتواند اپل را بترساند، قطعا گوشی نکسوس وان گوگل است. ممکن است گوشی هوشمند غول جستجو به اندازه آیفون فروش نداشته باشد، اما ویژگیهایی دارد که میتواند آن را به گزینه ایدهآلی در برابر آیفون تبدیل کند. بهعلاوه این گوشی میتواند در شبکه شرکت تی موبایل استفاده شود، عرضه آن در شبکه اسپرینت برنامهریزی شده و برخلاف آیفون قفل نرمافزاری ندارد؛ ویژگیهایی که باعث میشوند این گوشی یک انتخاب مناسبتر برای کسانی باشد که نمیخواهند از شبکه AT&T استفاده کنند. اپل خودش هم خبر دارد که بهترین گزینه فعلی را در مورد یک دستگاه لمسی موجود در بازار در دست دارد. اما در صورتی اپل اشتباه کند یا گوگل نسخه بهروز شدهای از نکسوس وان را عرضه کند که استانداردهای بازار را جابهجا کند، این وضعیت میتواند به سرعت تغییر کند. در آینده نزدیک منتظر بالا گرفتن جنگ میان نکسوس وان و آیفون باشید!
۷٫ متن باز در برابر متن بسته: گوگل آینده خود را با نرمافزارهای متن باز گره زده است. در طرف مقابل، اپل اصلا قبول ندارد که نرمافزارهای متن باز ارزش بیشتری را تولید میکنند. جابز ترجیح میدهد که همه جنبههای نرمافزار خود را در کنترل خود داشته باشد تا مطمئن شود آن نرمافزار در سطح کیفی مورد علاقه او عمل میکند. این تفاوت بزرگ فلسفی میان گوگل و اپل میتواند ماهیت این دو شرکت را نشان دهد. و تصمیمگیری در مورد اینکه آیا تعهد جنبش متن باز ـ به دلیل بهکارگیری خرد جمعی ـ بهتر است یا سیستم عامل متن بسته اپل ـ چون اپل میداند که چه میکند ـ، برعهده مشتریان فردی و سازمانی است. این هم نبرد جذاب دیگری است که باید شاهدش باشیم.
۸٫ HTCدر برابر اپل: شاید تعجب کنید که چرا HTC در جنگ میان گوگل و اپل در نظر گرفته شده است! پاسخ ساده است: اپل هماکنون در یک جنگ حقوقی بزرگ با HTC است که اگر در آن موفق شود، میتواند به این شرکت در تغییر قابل توجه روش عملکرد اندرویید گوگل کمک کند. اگر چه اپل HTC را براساس روش کار گوشیهای مبتنی بر اندرویید و گوشیهای مبتنی بر ویندوز موبایل مورد تعقیب قانونی قرار داده است، تمرکز این دعوای حقوقی بر دستگاههای مبتنی بر اندرویید است. این دعوی شامل شیوه حرکت در یک صفحه وب در مرورگر اندرویید، روشی که کاربران میتوانند براساس آن به منوی اصلی دسترسی پیدا کنند و موارد دیگری از این دست میشود. اگر اپل بتواند این اقامه دعوا را از HTC ببرد، میتواند به سراغ سایر فروشندگان اندرویید برود. و بدین وسیله ممکن است بتواند نوک پیکان حمله خود را متوجه گوگل کند.
۹- Google Voice در برابر اپل: یکی از مهمترین دلایل اختلاف کنونی گوگل و اپل، سرویس صدای گوگل است. نرمافزار غول جستجو جایگزین مناسبی برای آیفون به نظر میرسد. کاربران میتوانند تماسهای صوتی را به جای گوشیهای آیفون بر مبنای سکوی (پلتفرم) گوگل برقرار یا دریافت کنند. اما پس از مدتی انتظار برای دریافت نظر اپل در مورد این نرمافزار، سرانجام به گوگل گفته شد که این نرمافزار توسط اپل رد شده است. گوگل و AT&T برای تلافی کردن کار اپل با شلوغ کردن صحنه نمایش، دخالت کمیته ارتباطات فدرال را خواستار شدند. وضعیت فعلی به شیوهای است که حل آن حالا حالاها طول خواهد کشید.
۱۰- گوگل آینده در برابر اپل آینده: هماکنون گوگل و اپل در بالاترین سطح رقابت خود قرار دارند. هر دو شرکت از درآمد بسیار زیادی بهرهمند هستند. محصولات آنها توسط میلیونها نفر در سراسر جهان مورد استفاده قرار میگیرد. و آینده هر دو، بسیار روشن به نظر میرسد. اما نقشه هر دو شرکت برای آینده مشخص نیست. گوگل ممکن است بخواهد وارد کسب و کار سختافزار شود و در برابر آن، اپل ممکن است شانساش را در بازار آنلاین امتحان کند. هر اتفاقی بیفتد یک چیز قطعی است: اپل و گوگل تقریبا در همه بازارهایی که هستند، با هم رقابت میکنند. و در گذر زمان، انتظار کشیدن برای دیدن پیروزی یکی از این دو شرکت بسیار جذاب است!
پینوشت ـ این مطلب شاید پاسخی باشد به این پست جناب دکتر مزیدی که در آن اپل را برنده قطعی نبرد میان این دو شرکت اعلام فرمودند! ضمنا قبلا هم در این مورد در این پست با عنوان (گوگل در برابر اپل) نوشتهام.
شرکت حاسب سیستم به زودی اولین دوره آموزشی جامع راهبری و مدیریت فاوا را مبتنی بر استانداردهای COBIT ، ITIL و ISO 20000 برگزار می نماید. جزییات دوره اینجا.