ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
خودمان را مرتب گول میزنیم
میگوییم
سرانجام همه چیز تمام خواهد شد،
چه شب باشد
چه روز،
سرانجام همه چیز تمام خواهد شد.
هی هی…
شاعرِ شبگردِ بیتکلیف،
بیهوده نگو!
خسوف
هرگز علامتِ تولدِ تاریکی نیست
تو که تا اینجا تحمل کردهای
باز هم تحمل کن!
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
چو در مقامِ پذیرش، خوش است خاموشی
به بویِ واقعه، زینهار تا که نخروشی
چه میتنی؟ که همه شرحِ ماجرا این، است دمی خروش و سپس تا همیشه خاموشی!
***
به خاک ریشه مکن، چون درخت ـ حتّی سرو ـ نسیم باش که خوش باد، خانه بر دوشی …
***
هدف چو رفتن از اینجاست، هر دو یکسانند
سفر به شیوهٔ فرهادی و سیاوشی!
***
مسافران همه از خاک، خیمه برچینند
که خوانده قافله، خیّام را به چاووشی …
زندهیاد حسین منزوی
بهاحترام امروز ـ ۱۶ اردیبهشت ـ که ۱۷مین سالگرد آسمانی شدن «حسین منزوی» است. شاعر بزرگ روزگار ما که «حنجرهی زخمی تغزل» نهفقط عنوان یکی از کتابهایش، که خلاصهی زندگیاش بود. یاد عزیزش بیش از هر زمانی گرامی و روحش در این روزها و شبهای عزیز، شاد.
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
بعضی از آدمها، متوسط، زاده میشوند. بعضی دیگر هم با تحمل مرارت بسیار، به افتخار «متوسط بودن» نائل میشوند. اما گروهی دیگر هم هستند که در تمام زندگی، بهدنبال «متوسط شدن» میدوند!
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
شما درجایى نوشتید که مردم اغلب فکر مىکنند نوشتن یک رمان با یک ایده شروع مىشود. درحالىکه نگارش یک رمان بیش از هرچیز با تمایل آغاز مىشود. آیا این روش شخصى شما براى دیدن چیزهاست؟
بله، دقیقا همینطور است. من خوانندگانى را ملاقات کردهام که به من مىگویند: من یک ایده دارم، ده صفحه نوشتم، اما دیگر نمىتوانم به نوشتن ادامه بدهم، پس آنها فاقد این اصل اساسى یعنى میل به نوشتن هستند. اگر این میل وجود داشته باشد، مىتوانیم در حرفه نویسندگى به همهچیز برسیم.
شما با رمز و راز به نوشتن یک رمان ادامه مىدهید و این بسیار جالب است؛ اشتیاق یا میل به نوشتن و سپس یک داستان شکل مىگیرد. آیا این روش شما براى نوشتن رمان است؟
اگر تمایل به نوشتن دارید، کافی است چون بقیهاش بهراحتى مىآید. وقتى شروع به نوشتن کتاب مىکنم، نیازى به دانستن داستان ندارم. درواقع، این عامل باعث پیشرفت زیادى مىشود و حتى بعضى اوقات مجبورم که از کل معابر عبور کنم تا بتوانم در زمانى که مناسب من نیست، بنویسم.
بهطورکلى، ایدهاى که فکر مىکنید براى تبدیل آن به یک رمان مناسب است، چه زمانی است؟
وقتى به آخر کتاب مىرسم! این جادوى نوشتن است، تا زمانى که راضى نباشید مىتوانید به عقب برگردید و دوباره بنویسید.این مانند یک خانه با فوندانسیون یک طبقه و غیره نیست، که باید براى ساختن از ابتدا شروع کرد، ادبیات دقیقا برعکس است و این همان چیزى است که من دوست دارم.
شرایط لازم براى اینکه شما شروع به نوشتن کنید چیست؟
بیش از همه به آرامش و تمرکز احتیاج دارم. مثلا هرگز در یک کافه نخواهم نوشت. ممکن است اتفاقى رخ دهد که وقتى در بعضى از تحولات گیر مىافتم براى الهامگرفتن به آن نگاه مىکنم، اما هرگز براى نوشتن آن اقدام نمىکنم. باید در جا و مکان خودم باشم. نمىدانم چرا ولى اینطورى است. فقط پشت میزم کار مىکنم.
(از گفتوگوی منتشر شده در روزنامهی آرمان ملی با ژوئل دیکر، نویسندهی سوئیسی؛ اینجا)
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!