ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
“ـ شما برای بازیکنانتان بیشتر شبیه پدر هستید یا مربی؟
ـ من کاملا یک آدم عادی هستم. گاهی اوقات دوست آنها، گاهی معلم آنها. من کاری که باید انجام بشود را میگویم. پیدا کردن لحظهای که باید دوست آنها باشی یا معلمشان، کار سختی نیست. بزرگترین مهارت من، پیدا کردن حس همراهی است.من زندگی را درک میکنم. فوتبال بخشی از زندگی است و من به آنها میگویم که چطور اتفاقات را درک کنند. آنها جوان هستند و مانند سوپراستارها رفتار نمیکنند. آنها نیاز به کمک دارند تا راه درست را پیدا کنند.” (از مصاحبه با یورگن کلوپ؛ مربی جوان و نابغهی بروسیا دورتموند؛ اینجا)
راستش از نظر من، گویاتر و زیباتر و خلاصهتر و بهتر (و همینجور صفات تفصیلی بیشتر!) از این نمیشود کل مباحث رهبری در مدیریت را بیان کرد! چه مدیر باشید و چه مثل من، مشاور، همین چند جملهی کوتاه را جایی جلوی چشمتان بچسبانید تا یادتان باشد که برای چه دارید کار میکنید و لازم است چه کار کنید. 🙂
نمیتوانم از این تکجملهی درخشان و بسیار بسیار انگیزشبخش استاد در همین مصاحبه هم بگذرم: “اگر میخواهید نتیجهی ویژهای بگیرید، باید احساس ویژهای داشته باشید!” بهقول خودم: عاااااااااااااااالی!
برای تیم بسیار دوستداشتنی دورتموند و یورگن کلوپ عزیز در فینال شنبه شب ـ یعنی فینال بزرگترین بازی سال: فینال لیگ قهرمانان اروپا ـ آروزی موفقیت دارم. 🙂
احتمالا دیدهاید که وقتی قرار است یک فروشگاه جدید در جایی افتتاح شود یا مغازهای تغییر کاربری بدهد، مدتی شیشههای آن با روزنامه و کاغذ و … گرفته میشود تا آن داخل، اتفاقاتی بیافتد. خیلی وقتها این تغییرات صرفا شامل کمی رنگآمیزی و تعمیرات داخلی است؛ اما در مورد بعضی از کسب و کارها دامنهی تغییرات بسیار گستردهتر است و ممکن است چند ماهی طول بکشد. مثلا ممکن است یک تغییر دکوراسیون اساسی در داخل مغازه انجام شود یا ویترینهای جدیدی بسته به نوع فروشگاه در آنجا نصب شوند. خیلی وقتها ممکن است حتی در یک فروشگاه با کاربری ثابت هم بهدلایل مختلف ـ مثلا زیباتر شدن مغازه برای جذب مشتریان بیشتر ـ هم تغییراتی اتفاق بیافتد. هر کدام از این حالتها که باشد، برای ایجاد این تغییرات هم به فکر نیاز داریم و هم به تجهیزات و ابزار.
کسب و کار کوچک ما لزوما که فروشگاه فیزیکی ندارد؛ اما هر کسب و کاری که داشته باشیم، لازم است گروهی از ابزارها و تجهیزات را برای کارمان تهیه کنیم و سپس آنها را جوری در کنار هم قرار دهیم که به بهترین شکل ممکن از آنها استفاده شود. توجه کنید که در اینجا منظورم از ابزارها و تجهیزات لزوما سختافزاری نیست: در بعضی از کسب و کارها نرمافزارهای مورد استفاده اهمیتشان بسیار بیشتر از سختافزارها است.
بگذارید از یک زاویهی دید دیگر هم به ماجرا نگاه کنیم تا ملموستر شود: منظورم از ابزارها تجهیزات، هر چیزی است که برایاش پول میدهیم تا از آن در کسب و کارمان استفاده کنیم و ماندگار هم هست. یعنی مثل مواد اولیه نیستند که با مصرف کردنشان در همان زمان از بین بروند و میشود روی استفاده از آنها برای مدتها (و شاید سالها) حساب کرد. به بیان بهتر، ابزارها و تجهیزات همان “دارایی”های ما هستند که با “سرمایهگذاری” آنها را تهیه میکنیم.
خوب از کجا بفهمیم که به چه چیزهایی نیاز داریم؟ این سؤال یک جواب میانبر دارد و یک جواب روشمند. اینجا هر دو را مرور میکنیم:
الف ـ پاسخ میانبر: از یک نگاه کلنگر، ابزارها و تجهیزات مورد نیاز ما به سه دسته تقسیم میشوند:
تجهیزات و ابزارهایی که مستقیما در فرایند تولید محصول یا ارائهی خدمت ما استفاده میشوند: مثلا در یک کافیشاپ، دستگاه قهوهساز جزو این دسته است. در یک دفتر خدمات اینترنتی، رایانهها و تجهیزات شبکه از این نوع هستند. در یک آموزشگاه آشپزی، اجاق گاز و فر و لوازم آشپزی از این نوع هستند. در یک کسب و کار اینترنتی، وبسایت (بله! وبسایت!) شما اینگونه است.
تجهیزات و ابزارهایی که در فرایند تولید محصول یا ارائهی خدمت کاربرد غیرمستقیم دارند: مثلا در همان کافیشاپ، میز و صندلی و لیوان و بشقاب و قاشق و چنگال از این دستهاند. در دفتر خدمات اینترنتی، هم بههمین شکل میز و صندلی جزو واجبات ارائهی خدمت هستند. در آموزشگاه آشپزی هم احتمالا میز چنین کارکردی دارد. البته فراموش نکنید که پیشخوان و دخل هم از این نوع هستند!
تجهیزات و ابزارهایی که در خود فرایند فرایند تولید محصول یا ارائهی خدمت استفاده نمیشوند؛ اما لازماند: این یکی شاید خیلی ملموس نباشد؛ اما لازم است به آنها هم فکر کنیم. برای کسب و کارهای رسمیتر و اداریتر معمولا مبلمان اداری، لوازم پذیرایی و … از این نوعاند. اما مثالهای دیگری هم هست: مثلا اگر کسب و کار ما شرکتی است که در آن جلسات مختلفی برگزار میشود؛ احتمالا میز کنفرانس و ویدئو پروژکتور یا یک تلویزیون برای نمایش اسلایدها از این نوعاند. یا در یک کسب و کار هنری از نوع سینمایی و تبلیغاتی، آرشیو کتاب و مجله و فیلم از این نوعاند تا بشود هر از گاهی با مرور آنها الهامات جدیدی گرفت. و همینطور مثالهایی دیگر.
ب ـ پاسخ روشمند: در هر حال برای اینکه کشف کنید به چه چیزهایی نیاز داریم، لازم است کارهای زیر را انجام دهیم: روشهای انجام کارها را در کسب و کارتان بررسی کنید. ببینید بهازای هر فعالیت به چه ابزارها و تجهیزاتی نیاز هست. همان سه نوع تجهیزاتی که در بالا گفتیم میتواند در این تحلیل به شما کمک کند. حتما بعضی از ابزارها و تجهیزات در فعالیتهای مختلفی کاربرد دارند و برخی دیگر خاص یک فعالیت هستند. برای کشف این ابزارها و تجهیزات هم لازم نیست خودتان خیلی فکر کنید: خیلی وقتها کافی است به کسب و کار مشابه یا رقیبتان سری بزنید!
پایان درس چهاردهم. در درس بعدی در ادامهی این پست، در مورد روش تهیهی ابزارها و تجهیزات مورد نیاز صحبت خواهیم کرد.
۱- یک سایت تازهتأسیس خبری ـ تحلیلی فعال در حوزههای کسب و کار و ICT، برای تأمین محتوای مورد نیاز خود نیاز به همکاری نویسندگان و مترجمان این حوزه دارد. ترجیح این است که افراد متقاضی داشتن توانایی تولید یا ترجمهی حداقل یک مطلب در روز داشته باشند و توانایی نسبتا خوبی در زمینهی نگارش داشته باشند. در مقطع فعلی امکان پرداخت هزینهی همکاری وجود ندارد؛ اما با توجه به بیزینس پلنی که برای سایت طراحی شده، در آیندهی نزدیک و پس از درآمدزایی سایت، حقالزحمهی دوستان همکار مطابق مدلی که به توافق طرفین خواهد رسید، پرداخت خواهد شد. لطفا درخواست و در صورت وجود، نمونهی کارهایتان را برایمان بفرستید.
۲- همانطور که قبلا نوشته بودم، چند ماهی است بهعضویت شورای سردبیری ماهنامهی تدبیر سازمان مدیریت صنعتی درآمدهام و مشخصا مسئولیت دو بخش “کسب و کارهای کوچک” و “مشاورهی مدیریت” با من است. اگر علاقهمند هستید مطالبتان در این دو حوزه در معتبرترین و قدیمیترین نشریهی مدیریتی ایران بهنام خودتان چاپ شود، لطفا مقالههایتان را برای من بفرستید. فضایی که برای هر یک از این دو بخش در اختیار داریم، حداکثر چهار صفحهی نرمافزار ورد با فونت ۱۴ (حدودا میشود ۱۵۰۰ کلمه) است. فقط توجه کنید که اگر مطلبتان ترجمه است، حتما نام نویسنده و مرجع دقیق مقالهی اصلی (مثلا آدرس سایتی که مقاله را از آن گرفتهاید)، فراموش نشود. اگر هم مطلب تألیفی است؛ اما منابعی را استفاده کردهاید، لطفا منابعتان را ذکر کنید.
در صورت تمایل به همکاری، لطفا با من از طریق آدرس ایمیل gozareha@gmail.com تماس بگیرید. پیشاپیش سپاسگزارم. 🙂
افسانهای وجود دارد مبنی بر اینکه موفقیت کارآفرینانه تماما مربوط است به تفکر نوآورانه و ایدههای بکر و پیشرو. در این مقاله میبینید که موفقیت واقعی چیست.
من اغلب دورهی زندگیام بهعنوان یک بزرگسال را کارآفرین بودهام. این اواخر در یک پرواز تجاری طولانی، در مورد اینکه چه چیزی باعث شد من یک کارآفرین موفق بشوم و چگونه میتوانم معنای موفقیت را تعریف کنم، اندیشیدم. هر دو ایده در ذهن در هم پیچیده شدند. موفقیت بهعنوان یک کارآفرین، موفقیت کارآفرینانه. من هر ساله در مورد موضوع کارآفرینی حرفهای زیادی میزنم. آن شب اولین چیزی که متوجه شدم باید انجام بدهم، رد این افسانهی ماندگار است که موفقیت کارآفرینانه تماما مربوط است به تفکر نوآورانه و ایدههای بکر و پیشرو. من متوجه شدهام که موفقیت کارآفرینانه معمولا ریشه در اجرای عالی دارد که تنها با کشیدن درست نخ چرخ و محور قرقره تحقق مییابد.
اما چه چیزهای دیگری باعث موفقیت یک کارآفرین میشوند و چگونه باید کارآفرین موفقیت را برای خود تعریف کند؟
فهرست ده تایی من شامل اینهاست:
۱۰- شما باید به چیزی که تلاش میکنید به آن دست بیابید، مشتاق باشید.
این بدان معناست که شما بخش عمدهای از ساعات بیداریتان را به ایدهای که روی آن کار میکنید، تخصیص خواهید داد. اشتیاق، نیرویی مشابهی را در درون کسان دیگری که برای تشکیل یک تیم جهت تحقق این رؤیا به شما میپیوندند، ایجاد میکند. و با این شور و اشتیاق، احتمال بیشتری میرود که تیم شما و مشتریانتان واقعا به آنچه تلاش میکنید انجام دهید، ایمان بیاورند.
۹- کارآفرینان بزرگ تمرکز شدیدی روی موقعیتی که دیگران نمیبینند، دارند.
این تمرکز و شدت به از میان برداشتن تلاشهای غیرمفید و انحرافات کمک میکند. اغلب شرکتها از سوء هاضمه میمیرند، نه گرسنگی. این شرکتها از انجام همزمان تعداد زیادی کار ـ بهجای انجام عالی و باکیفیت تعداد اندکی کار ـ رنج میبرند. بنابراین روی مأموریت و فلسفهی وجودیتان متمرکز بمانید.
۸- موفقیت فقط و فقط نتیجهی سختکوشی است.
همه ما میدانیم که هیچ موفقیت یک شبهای وجود ندارد. پشت هر موفقیت یک شبه، سالها کار سخت و ریزش عرق جبین نهفته است. افراد خوششانس به شما میگویند که راه آسانی برای موفقیت وجود ندارد؛ و آن شانس هم نصیب کسانی میشود که بهسختی تلاش میکنند. اگر میدانید که دارید بهترین کاری را که میتوانید انجام میدهید، نباید دلیلی برای افسوس خوردن داشته باشید. روی چیزهایی که میتوانید کنترل کنید و روی تلاشهای خودتان تمرکز کنید و اجازه بدهید نتایج هر آن چیزی که قرار است بشوند، بشوند.
۷- راه موفقیت طولانی خواهد بود؛ بنابراین یادتان باشد که از سفر لذت ببرید.
همه به شما میآموزند که باید روی اهدافتان تمرکز کنید؛ اما افراد موفق روی مسیر سفر متمرکزند و از رسیدن به منزلگاههای طول مسیر لذت میبرند. اگر از مسیر لذت نبرید، آیا صرف بخش عمدهای از عمرتان برای رسیدن به مقصد، ارزشی خواهد داشت؟ آیا تیمی که برای تحقق مأموریتتان به شما ملحق میشوند هم از سفر لذت نخواهند برد؟ آیا برای همه شما بهتر نیست که زمانی از عمرتان را که در مسیر هستید در دستان خود داشته باشید؛ حتی اگر هیچگاه به مقصد نرسید؟
۶- به غریزه شهودی خود بیش از هر برنامه صفحه گستردهای اعتماد داشته باشید.
در جهان واقعی متغیرهای زیادی وجود دارند که شما بهسادگی نمیتوانید آنها را در یک برنامه صفحه گسترده (مثل اکسل) وارد کنید. صفحه گستردهها نتایج خود را از فرضیات نادقیق شما بهدست میآورند و در نتیجه به شما احساس امنیت اشتباهی میبخشند. در اغلب موارد، قلب شما و شهودتان همچنان بهترین راهنماهای شما هستند. مغز انسان شبیه یک رایانهی دو دویی عمل میکند و تنها میتواند اطلاعات دقیق صفر و یکی (یا سیاه و سفید) را پردازش و تحلیل کند. همهی ما تجربیاتی در کسب و کارمان داشتهایم که در آنها قلبمان به ما میگوید در اشتباهیم؛ در حالی که مغزمان همچنان در تلاش برای استفاده از منطق جهت کشف چیزها است. بعضی وقتها لازم است طنین قدرتمند یک صدای درونی مبتنی بر غرایز، بر منطق برتری یابد.
۵- انعطافپذیر اما ثابتقدم باشید. هر کارآفرین باید در اقدامات خود چابک باشد.
شما باید با بهدست آمدن اطلاعات جدید، بهصورت مداوم یاد بگیرید و خودتان را سازگار سازید. در عین حال شما باید بر علت وجودی و مأموریت سازمانتان نیز پافشاری کنید. این جایی است که صدای درونیتان بسیار مهم میشود؛ بهویژه زمانی که به شما سیگنالهای هشدار قوی میدهد که چیزها در حال منحرف شدن از مسیر صحیح خود هستند. کارآفرینان موفق میان گوش دادن به صدای درونی و ثابتقدم بودن برای رسیدن به موفقیت توازن ایجاد میکنند؛ چرا که برخی اوقات موفقیت دقیقا از جایی بیرون میزند که بهصورت سنتی بهعنوان شکست در نظر گرفته میشود.
۴- به تیمتان تکیه کنید. این یک حقیقت ساده است: هیچ فردی در همه چیز بهترین نیست.
هر کسی به دیگران نیاز دارد؛ کسانی که مهارتهای مکمل او را دارند. کارآفرینان، جماعت خوشبینی هستند و برای آن ها بسیار سخت است که بپذیرند در چیزی خوب نیستند. عرقریزی روحی بسیار زیادی لازم است تا مهارتهای اصلی و نقاط قوتتان را کشف کنید. پس از این کشف و شهود درونی، افراد هوشمندی را بیابید که میتوانند نقاط قوت شما را تکمیل کنند. مجذوب شدن به افرادی که شبیهتان هستند، کار سادهای است. مهم این است که افرادی را بیابید که شبیه شما نیستند؛ اما در کاری که انجام میدهند ـ و در کارهایی که شما نمیتوانید انجام دهید ـ خوباند.
۳- اجرا، اجرا، اجرا
از آنجایی که هوشمندترین فرد روی زمین نیستید (و اصلا آیا چنین کسی وجود دارد؟)، این احتمال وجود دارد که بسیاری از افراد دیگر هم همان کاری را بکنند که شما تلاش میکنید انجام دهید. موفقیت لزوما از یک نوآوری پیشرو بهدست نمیآید؛ بلکه از اجرای بیعیب و نقص نشأت میگیرد. یک استراتژی عالی بهتنهایی موجب برنده شدن در یک بازی یا نبرد نمیشود: پیروزی با یک چرخ و قرقرهی ساده هم بهدست میآید. همه ما کارآفرینانی را دیدهایم که زمان بسیاری را روی نوشتن طرح کسب و کارشان و آماده کردن اسلایدهای پاورپوینت تلف کردهاند. من باور دارم که یک طرح کسب و کار بیش از یک صفحهای، بسیار طولانی است. بهعلاوه در عمل کارها دقیقا بههمان شکلی که شما تصور میکنید، پیش نمیروند. اهمیتی ندارد چقدر زمان روی تکمیل کردن طرح کسب و کار صرف میکنید. شما مجبورید که آن را براساس واقعیتهای دنیای واقعی اصلاح کنید. شما از دست بهکار شدن و اقدامات عملی چیزهای بیشتری یاد میگیرید تا تئوریپردازی. بنابراین بهیاد داشته باشید: انعطافپذیر بمانید و با بهدست آوردن اطلاعات جدید، اقدامات خود را اصلاح کنید.
۲- نمیتوانم فردی را تصور کنم که بدون داشتن صداقت و درستی به موفقیت درازمدت دست یابد.
این دو ویژگی باید در هستهی مرکزی وجود هر کسی باشند. هر کسی وجدان دارد؛ اما بسیاری از افراد گوش دادن به آن را متوقف کردهاند. همواره ندای درونی وجود دارد که زمانی که کاملا باصداقت نیستید یا حتی اندکی از مسیر درستی منحرف شدهاید، به شما هشدار میدهد. مطمئن باشید که دارید به او گوش میسپارید.
۱- موفقیت یک سفر طولانی است که اگر بخشنده باشید، پاداش زیادی بههمراه دارد.
افراد زیادی به شما در طی این مسیر کمک میکنند تا به موفقیت دست یابید. شما همانند من خواهید آموخت که بهندرت شانسی برای کمک به افرادی که شما را یاری دادهاند، خواهید داشت. در بسیاری موارد حتی نمیدانید آنها کجا هستند. تنها راهی که میتوانیم بدهیهایمان را پرداخت کنیم، کمک به دیگر افرادی است که میتوانیم آنها را یاری دهیم ـ و باید این امید را داشته باشیم که آنها نیز به افراد بسیاری کمک کنند. زمانی که موفق هستیم، موقعیتهای زیادی را در جامعه و شبکهی اجتماعیمان تشخیص میدهیم که میتوانیم به دیگران کمک کنیم. بعضی وقتها این موضوع بهسادگیِ “مهربان بودن با انسانها” است. در زمانهای دیگر گوش دادن مشفقانه یا گفتن یک جمله مهربانانه تمام چیزی است که مورد نیاز است. “خوب رفتار کردن” با منابع در دسترسمان، مسئولیت ما محسوب میشود.
سنجش موفقیت
امید دارم که رازهای تبدیل شدن به یک کارآفرین موفق را به گوش جان شنیده باشید. سؤال بعدی که احتمالا از خود خواهید پرسید این است که: چگونه موفقیت را اندازه بگیریم؟ از آنجایی موفقیت امری بسیار شخصی است؛ هیچ روش جهانشمولی برای سنجیدن آن وجود ندارد. افراد موفقی مانند بیل گیتس و مادر ترزا چه کار مشابهی انجام میدهند؟ بهظاهر یافتن اشتراکی میان این دو بسیار مشکل است؛ هر چند هر دو بسیار موفقاند. من شخصا باور دارم که معیار اصلی موفقیت، مبلغ موجود در حساب بانکی شما نیست. معیار سنجش موفقیت، تعداد زندگیهایی است که میتوانید در آنها یک تفاوت معنادار مثبت ایجاد کنید. این همان معیار موفقیتی است که باید در زمان طی مسیرمان بهسوی موفقیت، خود را با آن بسنجیم.
چه یک فارغالتحصیل جوان دانشگاه باشید و چه سالها تجربهی کاری داشته باشید، احتمالا همیشه یک سؤال اساسی در ذهنتان چرخ میخورد: “در زندگیام باید چه کنم؟”
مؤسس لینکدین، رید هافمن میگوید که پرسیدن این جمله درست نیست. بهجای آن، حرفهایها باید از خودشان بپرسند: “من چطور میتوانم کمک کنم؟” و همزمان برای درک نیازهای دیگران تلاش کنند.
آقای هافمن میگوید: “این پرسش نگاهتان را بر خودتان متمرکز میکند؛ در حالی که مهمترین عامل “آن افراد دیگر” است. هافمن همین اواخر پاورپوینتی برای فارغالتحصیلان جوان تهیه کرده است: “بهترین مسیر شغلی که ارزش دنبال کردن دارد، استفاده از داشتههایتان همزمان با کشف واقعیتهای بازار است.”
برای این منظور، هافمن، افراد را تشویق میکند تا مزیت رقابتی خودشان را بیابند؛ چیزی که میان کارهایی که در آن عالیاند و بازاری که برای آن مهارتها حاضر به پرداخت پول است، ارتباط منطقی ایجاد میکند: “به نیازها پاسخ دهید. مسائل را حل کنید. و بدین ترتیب خواهید توانست دنیا را تغییر دهید.”
خوب بهدلیل اهمیت بسیار حیاتی آمار و اطلاعات در حوزههای مختلف، از این هفته بخش جدیدی با عنوان آمار و اطلاعات به بخشهای پست لینکهای هفته افزوده میشود و کلیهی اخبار مربوط به آمار و اطلاعات در این بخش بهصورت متمرکز ارائه میشوند. لطفا این بخش را جدی بگیرید!
پیش از شروع:
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند.
برای مرور سریعتر مطالب، لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
گروه نرمافزاری پیوست یکی از شرکتهای معتبر و بزرگ نرمافزاری ایران است. این آگهی را جدی بگیرید!
شرایط عمومی:
۱- قبولی در آزمون شفاهی و کتبی اولیه.
۲- حداقل سن ۱۸ و حداکثر ۳۵ سال.
۳- داشتن سلامت و توانایی انجام کار.
۴- دارا بودن شرایط لازم برای احراز شغل مورد نظر طبق مفاد دستورالعملهای شرکت.
۵- نداشتن سابقه محکومیت جزایی مؤثر، عدم شهرت به فساد و اعتیاد به مواد دخانی و مخدر.
۶- دارا بودن کارت پایان خدمت وظیفه یا معافیت قانونی در صورت مشمول بودن.
فهرست فرصتهای شغلی:
۱- کارشناس پشتیبانی (حوزه اتوماسیون اداری) با مشخصات زیر:
مسلط به مفاهیم شبکه
مسلط به مدیریت بانکهای اطلاعاتی Microsoft SQL Server 2005/2008
مسلط به مفاهیم، مدیریت و تنظیمات Microsoft IIS 6.0/7.0/7.5 در سیستم عاملهای Microsoft Windows Server 2003 و Microsoft Windows Server 2008 و Microsoft Windows Server 2008 R2
مسلط به Network Infrastructure Services مانند DHCP, DNS, Active Directory
آشنا با مفاهیم Microsoft .NET
آشنا با مفاهیم Network Security
۲- کارشناس پشتیبانی (حوزه حسابداری) با مشخصات زیر:
مسلط به مفاهیم شبکه
مسلط به مدیریت بانکهای اطلاعاتی Microsoft SQL Server 2005/2008
آشنایی به مفاهیم حوزه مالی
آشنایی با حداقل یکی از نرم افزارهای کاربردی حسابداری
۳- کارشناس پشتیبانی (حوزه منابع انسانی) با مشخصات زیر:
مسلط به مفاهیم شبکه
مسلط به مدیریت بانکهای اطلاعاتیMicrosoft SQL Server 2005/2008
مسلط به مفاهیم حوزه منابع انسانی (قوانین استخدامی و محاسبات حقوق)
آشنایی با حداقل یکی از نرمافزارهای کاربردی حوزه منابع انسانی
۴- مدیر پروژه (راهاندازی نرمافزار) با مشخصات زیر:
مسلط به مفاهیم پایه سیستمهای کاربردی اداری، مالی
تجربه استقرار سیستمهای کاربردی اداری مالی در سازمانهای بزرگ
توانایی آنالیز فرایندهای کسب و کار و پیشنهاد راهکار مناسب جهت استقرار سیستمها
دارای توانمندی مستندسازی مرتبط با فرآیندهای مهندسی نرمافزار
روابط عمومی مناسب و قدرت پیگیری و رهگیری فروش
آشنا با مفاهیم و اطلاعات حوزه سیستمهای مالی و اداری
۸- کارشناس ارشد فروش با مشخصات زیر:
حداقل سه سال سابقه کار حرفهای در فروش سیستمهای نرمافزاری
آشنا با مفاهیم تحقیقات بازار و مطالعات بازاریابی
ظاهر و برخورد مناسب و حرفهای
دارای توانمندی تحقیق و مستندسازی فعالیتهای مرتبط با فرآیندهای مهندسی نرمافزار
تجربه و توانایی برگزاری جلسات دمو سیستم های نرمافزاری
آشنا با مفاهیم و اطلاعات حوزه سیستمهای مالی و اداری
آشنا با مفاهیم و اطلاعات حوزه شبکه و ارتباطات بین سیستمها و سرورها
از واجدین شرایط دعوت میگردد تا پس از مطالعه کامل زمینهی کاری گروه نرم افزاری پیوست در آدرس www.payvast.com رزومه و مشخصات کامل خود را به آدرس jobs@payvast.com ارسال نمایند.
پ.ن. گزارهها از انتشار آگهیهای استخدامی تخصصی استقبال میکند. در صورت علاقه میتوانید به آدرس Gozareha@gmail.com آگهی خود را ارسال کنید.
ـ “زن عوض کردن! این قراره چی رو عوض کنه؟ فکر میکنی چیزی رو حل میکنه؛ چیزی رو عوض میکنه؟”
ـ مرد میگوید: “من نمیدونم.”
(داستان کولینگا؛ نیمهی راه ـ مجموعه داستان خوبی خدا؛ نوشتهی سام شپارد و ترجمهی امیر مهدی حقیقت)
*****
رؤیاهای بزرگ و دوری داشته باش … (شعار کارتون بالا)
*****
رؤیای شما چگونه است؟ آیا به این فکر کردهاید خیلی وقتها بهعلت کوچک بودن و نزدیک بودن رؤیایتان اتفاقات مثبتی که دوستشان دارید برایتان نمیافتد؟ این، یکی از کشفهای بزرگ زندگی من بوده که رؤیا هر چه در ظاهر نشدنیتر و دورتر باشد، دست یافتن به آن شدنیتر و لذتبخش خواهد بود. رؤیای بزرگ مارتین لوترکینگ را در وبلاگ یک پزشک بخوانید!
خلاصه کنم: لذت بردن از تلاش برای رسیدن به یک رؤیای بزرگ، انرژی بیپایانی به آدم میدهد. امتحانش کنید!