نویسنده: تسون یان هسیه / مترجم: علی نعمتی شهاب

اوایل دوره‌ی کاری‌ام به‌عنوان مشاور، ماروین باوئر معروف ـ یکی از پیش‌گامان و مردان افسانه‌ای مشاوره‌ی مدیریت ـ داستانی را برای من بیان کرد که به من الهام بخشید. او به من گفت که تصمیم گرفته تا نامه‌‌ای را برای مدیرعاملی بنویسد که از او خواسته بود تا به عمق مشکلات عملکردی طولانی مدت شرکت او حمله ببرد. صراحت ماروین باعث شد او در شجاعت بخشیدن به آن مدیرعامل برای اجرای تغییرات مورد نظرش، موفق شود. از آن روز، من معمولا رک‌گویی ماروین را به یاد خودم می‌اندازم. طبیعت انسانی، اغلب ما را به اجتناب از تعارضات وامی‌دارد؛ اما ماروین به من شجاعت بی‌پرده سخن گفتن از مشکلات را هدیه داد؛ حتی اگر این کار باعث ایجاد ریسک در روابط من با مشتریان و همکاران‌ام شود.

البته هر کسی هم که درباره‌ی کارهای ماروین بداند، احساس شجاعت نمی‌کند. برخی رفتار او را بی‌پروا، آشفته‌کننده و غیرمؤدبانه می‌دانند. برای کسانی از ما که از ارزش‌های او الهام می‌گیریم، پرسش اساسی این است: “با این الهام چه باید بکنم!؟”

الهام گرفتن تنها زمانی مفید است که از روح و روان ما به افکار و اعمال ما تسری یابد. هستی ما حاصل پیوند ضعیفی است میان منابع الهام ما و آن افکار و اعمالی که از آن الهامات نشأت گرفته‌اند. ما وقتی از محیط پیرامون‌مان الهام نمی‌گیریم، نباید دیگران را سرزنش کنیم که برای ما الهام بخش نیستند. و خود ما هم اگر نتوانیم به خودمان الهام ببخشیم، نمی‌توانیم برای دیگران هم الهام‌بخش باشیم.

برای خود ـ الهام‌بخشی، من سه فرایند تقویت‌کننده را در درون خودم مفید یافته‌‌ام: خودِ رشد‌دهنده، خودِ وفق‌دهنده و خودِ شجاعت‌بخش.

خودِ رشد‌دهنده ـ اصطلاحی که توسط رابرت کگان یکی از بزرگان آموزش بزرگ‌سالان به‌کار می‌‌رود ـ اولین گام در فرایند الهام بخشیدن به خود است. خودِ رشد‌دهنده وقتی به‌وجود می‌آید که فرد انتظار دارد با کنار گذاشتن عناصرِ خودِ قبلی و قرار دادن عناصر جدید (و بهتر) در هسته‌ی درونی خود به سوی تمام ظرفیت‌های بالقوه‌ی خود حرکت کند. از آدم‌های ۵۰ سال به بالا بپرسید که چگونه برخی عناصر وجودی‌شان مهم‌شان را در سی سال گذشته تغییر داده‌اند و در برخی ویژگی‌های دیگر تغییری نکرده‌اند. تغییر برخی افراد نتیجه‌ی واکنش آن‌ها به رخ‌دادهای زندگی است و برخی دیگر برای رشد خود به جایگاه یک انسان یا ره‌بر به‌تر به سختی کار می‌کنند. با این حال بسیاری نیز به جایگاهی پایین‌تر از تمام ظرفیت وجودی خود می‌چسبند؛ چرا که تنش‌های ناشی از تحمل درد شکافتن پوسته‌ی که در درون آن رشد کرده و با آن انس گرفته‌ایم برای حرکت از وضعیت آشنا و آسوده‌ی کنونی به وضعیت جدید اغلب غیرقابل تحمل است. خودِ رشددهنده به‌معنای شناخت، آرزو و حرکت مداوم در راستای یادگیری بیش‌تر در مورد خودتان است.

خودِ وفق‌دهنده با تلاش بی‌امان برای خودمان بودن آغاز می‌شود. این فرایند به خودآگاهی عمیق و حرکت پیوسته از بودن و اندیشیدن، به سوی احساس کردن و بیان کردن منجر می‌شود. به بیان دیگر: من می‌گویم که به چه می‌اندیشم، فکر می‌کنم چگونه‌ احساس می‌کنم و احساس می‌کنم چه کسی هستم. وفق ندادن خود، واکنش احساسی کامل به یک الهام را در نطفه خفه می‌کند و انگیزه‌ی انسان را برای اجرا کردن آن از بین می‌برد. قدرت درونی و تلاش بسیاری لازم است تا بتوانیم تنش‌های بین آرزوهای متعارض را حل کنیم و به اعتماد به خودمان دست یابیم.

خودِ شجاعت‌بخش راه‌حل ایجاد سازگاری میان اعمال ما و خودِ وفق‌دهنده‌مان است؛ حتی در موقعیت‌هایی که منجر به ریسک‌های قابل توجهی می‌شوند. افرادی را که نسبت به اشتباهات عملکردی سازمان هشدار می‌دهند را در نظر بگیرید. آن‌ها می‌دانند که با این‌گونه سخن گفتن، در ریسک بی‌اعتبار شدن، تحت فشار قرار گرفتن و حتی بی‌کار شدن قرار می‌گیرند. اما اشتیاق آن‌ها برای پی‌روی از ارزش‌های شخصی‌شان در برابر نادرستی به آن‌ها شجاعت پایداری برای تحقق آن امر خوبِ برتر را می‌بخشد.

الهام بخشیدن به خود، جزیی است از سفر بی‌پایان ما انسان‌ها برای تبدیل شدن به انسانی به‌تر. بدون آن، الهاماتی که از دیگران دریافت می‌کنیم هیچ اثری نخواهند داشت.

منبع

دوست داشتم!
۴

Tags:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *