بهتازگی مدیر پروژه شدهام و باید در اولین گام تیم پروژه را تشکیل میدادم. اولین سؤال این بود: اعضای تیم را چطور باید انتخاب میکردم؟ آیا دانش و مهارت تخصصیشان کافی بود یا معیارهای دیگری هم میتوانستند مهم باشند؟ آیا تیمها فقط مجموعهای از چهار نفر آدم است که کنار هم قرار میگیرند و هر کس هم کار خودش را میکند؟ (تعریف فوتبال ناب ایرانی از تیم!) یا اینکه ویژگیهای دیگری هم مهم هستند؟
من براساس دیدگاه و تجربهی نسبی که در این چند سال کسب کرده بودم، همکارانام را انتخاب کردم. و خوشحال هم هستم که وقتی اینجا ویژگیهای کلیدی یک عضو تیم اثربخش را دیدم، متوجه شدم که خیلی هم از مرحله پرت نبودم!
خوب این ویژگیها را با هم مرور کنیم:
۱- قابل اعتماد: یعنی کار را بهموقع گرفتن و بهموقع تحویل دادن با کیفیت خوب و بهصورت نسبی ثابت.
۲- دارای روابط عمومی سازنده: با بیان روشن، صادقانه و محترمانهی ایدهها و عقاید خود.
۳- دارای توانایی و مهارت گوش دادن فعال: با اول خوب گوش کردن و فهمیدن و بعد جواب دادن (البته جواب با ربط!)
۴- مشارکتکنندهی فعال در فعالیتهای گروه: گوشهنشینی و حرف نزدن ممنوع! چه کار میتوانید برای تیم بکنید!؟
۵- بهاشتراکگذارندهی بدون چشمداشت و با اشتیاق اطلاعات با دیگران: با قرار دادن اطلاعات، دانش و تجربیات در قالب ارتباطات رسمی و غیررسمی در اختیار دیگر اعضای تیم.
۶- همکار خوب همتیمیها و علاقهمند به کمک کردن به دیگران.
۷- انعطافپذیر: تغییر خود در برابر تغییر شرایط و البته پذیرفتن تنوع دیدگاهها و تفکرات بهویژه نقد دیگران نسبت به خود.
۸- متعهد نسبت به تیم: هر روز و هر ساعت و هر دقیقه!
۹- ایفاگر نقش مسئلهـ حلکن (!) تیم: مواجهه با مسائل با روشی برای حل آنها نه فرار از آنها.
۱۰- دارای رفتار احترامآمیز و پشتیبان از دیگران: قرار است تیم برنده شود؛ نه من!!!
چطور عضوی برای تیمهایی که در آنها عضویت دارید، هستید؟
به بهاره : دوست من بالطبع اگر با افرادی با ویژگی های گفته شده سر کار داشته باشیم که همه چیز خوب و عالیست و مشکل انچنان قابل تاملی باقی نمی ماند. اما همانطور که جناب نعمتی در توضیحاتشون به من عرض کردند این ها ایده آل های مهارت های اعضا تیم هست که مطمئن باشید نمی توانید در دنیای واقعی – حالا اگر دقیقا دست روی همین گوشه ای از دنیا که خودمان زندگی می کنیم بگذاریم که قطعا نمی توانید – همه این ویژگی ها را در تیم خودتان داشته باشید. در دنیای واقعی بعضی وقت ها تیم باید کارایی را فدای اثر بخشی کند ( نه حالا تمام و کمال که پروژه سود اور نباشد) به این صورت که تخصص انجام برخی کارها را ما فقط در افراد محدودی می توانیم پیدا کنیم و خیلی وقت ها این افراد کاملا متخصص افراد به لحاظ اخلاقی نا سازگاری با بقیه تیم هستند ولی مصحلت حکم می کند که مدیر پروژه تنش های پیش امده را تحمل کند.. این یک مثال کوچک بود.. در دنیای واقعی خیلی وقت ها مجبورید – و تاکید می کنم که مجبورید – با افرادی کار کنید واقعا سازگاری و تعامل خوبی در یک تیم ندارند. ضمن اینکه مد نظر داشته باشید که انتخاب اعضای تیم کار واقعا پیچیده ایست که خیلی منطبق بر سیستم های گزینش معمول سازمانی نیست … ولی خوب بعله به قول شما و جناب نعمتی روی کاغذ ما باید سراغ کسانی برویم که هرچه بیشتر دارای صفات فوق الذکر باشند.
من از نظر میلاد (” از آن بیشتر هنر مدیر پروژه می تواند استفاده از افرادی باشد که نقیض این صفات را دارند”) تعجب می کنم.
با این نظر اساس استخدام و گزینش نیرو را زیر سوال بردید. به کار گیری افراد مشکل دار در تیم باعث می شود انرژی شما به جای اینکه صرف خود پروژه شود بیش از حد درگیر مسایل منابع انسانی شوید در حالی که منابع انسانی یکی از ۹ موضوع اصلی در مدیریت پروژه است.
جمله تان ظاهرا قشنگ ولی باور کردن آن خیلی خطرناک است.
حرفات درسته میلاد؛ اما به نظرم اون پاراگراف اول حواس شما را از نکتهی اصلی پرت کرده. انتظار نمیره که همه کامل باشند. هر کس نقاط قوت و ضعفی داره. اما کار تیمی نیازمند یه سری مهارته که آموختنیه. این متن به دنبال اینه که حالا ایدهآل مهارتهای کار تیمی را بیان کنه. حالا ممکنه که بعضیهاش را داشته باشیم و بعضیها را نه. ممکنه تو بعضیهاشون قوی باشیم و تو بعضیها ضعیف. دانستن این ویژگیها باعث میشه که بتونیم برای رسیدن به حالت ایدهآل روی خودمون سرمایهگذاری بکنیم.
خب اینها جمیع فضائل فردی یک هم تیمی است. از آنجا که بدون در نظر گرفتن استثناها قطعا فردی که بتواند ردی از همه ی این ویژگی ها در او یافت پیدا نمی شود احتمالا هنر مدیر پروژه می تواند پیدا کردن افرادی باشد که بیشترین این صفات را دارند به طوری که جمیع صفات در تیم مکمل هم باشند. از آن بیشتر هنر مدیر پروژه می تواند استفاده از افرادی باشد که نقیض این صفات را دارند وگرنه کار کردن با افراد کامل که گل و بلبل است و تنشی ندارد.