تازه از ناهار برگشته بودم که ایمیل احسان را دیدم با موضوع: دکتر وفا غفاریان. قبل از اینکه بازش کنم هر فکری را میکردم جز این خبر بسیار بد؛ هر چند مدتها بود که آقای غفاریان دچار بیماری سختی شده بودند.
احتمالا کمتر کسی از علاقهمندان مباحث مدیریت استراتژیک در ایران هست که نام دو کتاب معروف ایشان “استراتژی اثربخش” و “معانی نوظهور در مفهوم استراتژی” را نشنیده باشد. با بودن مدیرانی مثل آقای غفاریان در میان مدیران دولتی ایران، کمی میشد به آینده امیدوار بود. به قول شهرام، آقای غفاریان یکی از الگوهای مدیریتی برای جوانان نسل ما و نسلهای قبلی ما بودند. کسانی که به دانش تئوریک بسنده نکردند و وارد عرصهی عمل شدند و از آن طرف هم نیفتادند؛ یعنی به کار اجرایی بدون دانش تئوریک نپرداختند. آقای غفاریان از معدود مدیران رده بالای دولتی در این چند سال اخیر بودند که در هر دو عرصهی علم و عمل، واقعا حرفی برای گفتن داشتند. کسانی که در بدترین حالت، مقابل بسیاری از خرابیهای ناشی از اهمال و نادانی ایستادند. هنوز کارهای بسیار دیگری مانده بود که ایشان میتوانستند انجام بدهند و رفتنشان با این سن کم، واقعا تأسفبار است.
بسیار متأسفم و درگذشت ایشان را به جامعهی مدیریت ایران تسلیت میگویم. روحش شاد.
لری پیج:گوگل باید مانند یک خانواده باشد (آیکلاب) (ویژگیهای یک محیط کاری ایدهآل از زبان پیج. مدیرای ایرانی، واقعا همهشون هم راهکارهای فوقالعاده و غیرقابل دسترسی نیستند!)
“من هرگز نگران داشتن یک تیم کوچک (از نظر تعداد بازیکن) نیستم. در واقع این میتواند برای ما بهتر باشد. من به بازیکنانم اطمینان کامل دارم و فلسفهی من این است که برای هر مشکلی یک راه حل وجود دارد.” (پپ گوآردیولا؛ اینجا)
با تبریک تولدش و با آرزوی یک برد استثنایی دیگر در الکلاسیکوی امشب. 🙂
حل مسئله همیشه از راههای شناخته شده و معمولی قابل انجام نیست. خیلی وقتها مشاوران ناگزیر از استفاده از روشهای جدید و غیرسنتی برای حل مسائل سازمانی هستند. استفاده از روشهای جدید میتواند دو وجه داشته باشد: یادگیری روشهای جدیدی که دیگران ابداع کردهاند و ابداع روشهای جدید توسط خود فرد یا تیم. دومی نیازمند خلاق بودن است. خلاقیت اگر چه میتواند یک ویژگی ذاتی آدمها باشد (بعضی آدم ها همیشه خلاقاند)؛ اما اینطور هم نیست که خلاقیت صرفا ذاتی باشد. بههمین دلیل روشهای زیادی برای خلاقتر شدن ارایه شده است. در عین حال تمریناتی هم برای افزایش توان خلاقیت ذهن وجود دارند که در این پست ۱۲ تمرین ساده در این زمینه را مرور میکنیم:
روزی یک ساعت را بدون سخن گفتن در میان جمع ـ بهاستثنای پاسخ دادن به پرسشهای مستقیم ـ بگذرانید. این کار را البته باید طوری انجام دهید که دیگران نگران قهر کردن یا مریض شدن شما نشوند. هر چقدر که میتوانید معمولی باشید. اما داوطلب صحبت کردن یا اطلاعرسانی نشوید!
روزی ۳۰ دقیقه در مورد یک موضوع خاص فکر کنید. با ۵ دقیقه در روز شروع کنید.
یک نامه بنویسید که در آن عبارات من و مال من و عبارتهای مشابه وجود نداشته باشند.
۱۵ دقیقه در روز صحبت کنید بدون اینکه عبارات من و مال من و عبارتهای مشابه در سخنانتان وجود داشته باشند.
یک نامه با لحن موفقیتآمیز یا آرام در مورد خودتان بنویسید. از عبارتهای نادقیق استفاده نکنید و دروغ هم نگویید. بهدنبال جنبهها یا کارهایی از خود بگردید که میتوانند با صداقت، راه طی شده توسط شما را بازتاب بدهند.
پیش از ورود به یک اتاق شلوغ اوضاع را بسنجید!
با یک آدم جدید دوست شوید و بدون اینکه متوجه شود او را وادار کنید تا در مورد خودش برای شما صحبت کند. سؤالاتتان را طوری مطرح کنید که فرد احساس آزردگی نکند.
برای همان آدم جدید بهصورت اختصاصی در مورد خودتان و علایقتان صحبت کنید؛ بدون اینکه شکایت یا اغراق کنید یا مخاطبتان را خسته کنید.
“منظورم این است که” یا “در واقع” و هر تکهکلام دیگری را از حرف زدنتان حذف کنید.
برای دو ساعت از روزتان برنامهریزی کنید و این برنامه را اجرا کنید.
برای خودتان ۱۲ وظیفهی تصادفی تعیین کنید. مثلا: با اتوبوس تا یک شهر نزدیک بروید و برگردید، ۱۲ ساعت غذا نخورید، در بدترین محل ممکن غذا بخورید، تا صبح بیدار بمانید و کار کنید و …
هر از چند گاهی یک روز کامل به همهی خواستههای منطقی دیگران پاسخ مثبت بدهید.
در دنیای امروز اولین و مهمترین وظیفهی هر مدیر تصمیمگیری است. مدیر مجبور است هر روز از میان گزینههای بسیاری که با آنها روبرو است و با در نظر گرفتن محدودیتهای پیش روی خود، تصمیم بهینه را بگیرد. تصمیمگیری یک انتخاب است و این انتخاب معمولا باید در زمان کوتاهی انجام شود. بنابراین تصمیمگیری همیشه در معرض خطا قرار دارد. آشنایی با اشتباهات احتمالی که میتواند در مسیر تصمیمگیری رخ بدهند؛ میتوانند به مدیران در تصمیمگیری بهتر یاری برساند. تحقیقات تعدادی خطای عمومی یا نقاط قابل توجه در فرایند تصمیمگیری را روشن کردهاند؛ از جمله موارد زیر:
عجله کردن: با سرعت در تصمیمگیری خود را گیج نکنید. تصمیمی که پیش از دسترسی به حقایق یا در نظر گرفتن آنها اتخاذ شود.
دیدگاه تنگنظرانه: اغلب به توجه به بررسی یک مسئله اشتباهی منجر میشود؛ زیرا مسئله اصلی مورد پیشقضاوت قرار گرفته یا توسط یک چارچوب تحلیلی نامرتبط بررسی و توسط آن محدود شده است.
اطمینان بیش از حد: به خود تصمیم و یا عمومیتر از آن در فهم به دست آمده مسئله و حقایق.
قانون سرانگشتی: تکیه کردن بر چارچوبها یا میانبرهای نامناسب برای گرفتن تصمیمات مهم به جای انجام تحلیلهای کافی در مورد موضوع مورد نظر.
فیلتر کردن: نادیده گرفتن یافتههای ناخوشایند و یا یافتههایی که نظریههای پذیرفته شده یا تصمیمات گرفته شده توسط شما را پشتیبانی نمیکنند.
کلک زدن: کمبود چارچوبهای تحلیلی و در نتیجه تلاش برای مدیریت تعداد زیادی متغیر یا اطلاعات در مغز خودتان!