گره‌های بی‌حوصله‌گی …

گفتم:«بدوم تا تو همه فاصله‌ها را»
تا زودتر از واقعه گویم گله‌ها را

چون آینه پیش تو نشستم که ببینی
در من، اثرِ سخت‌ترین زلزله‌ها را

پرنقش‌تر از فرش دل‌م بافته‌ای نیست
از بس که گره زد به گره حوصله‌ها را

ما تلخی نه گفتن‌مان را که چشیدیم
وقت است بنوشیم از این پس بله‌ها را …

محمد علی بهمنی

دوست داشتم!
۱

نویسنده: علی نعمتی شهاب

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خروج از نسخه موبایل