عموما وقتی هر جا حرف از “ایجاد تغییر” پیش میآید، مدیریت “مقاومت در برابر تغییر” نیز موضوع مهم دیگری است که باید به آن توجه کرد. میدانیم که از بین بردن کامل مقاومت در برابر تغییر نه ممکن است و نه مطلوب؛ چرا که به انرژی و منابعی که باید برای این کار صرف شود نمیارزد. حتی اگر بشود در ظاهر مقاومت را از بین برد هم نیروهای پنهان مقاوم در برابر آن میتوانند بهمراتب قدرت بیشتری پیدا کنند. بنابراین باید مقاومت در برابر تغییر را کنترل و مدیریت کرد و نه نابود! البته همهی این مقاومتها نیز نادرست نیستند. چه بسا مقاومت یک فرد در برابر تغییر، به شناسایی جنبههای منفی پنهان ماندهی آن تغییر بیانجامد.
مسئلهی اصلی اینجاست که منشأ مقاومت در برابر تغییر هم میتواند افراد باشند و هم سازمان (و هم هر دوی آنها.) در حالی که عوامل مقاومت در برابر تغییر در سطح سازمانی بسیار شناخته شدهاند، نقش عوامل فردی عموما نادیده گرفته شده است. مسئله، تفاوت میان “من میخواهم تغییر ایجاد کنم” تا “من تغییر ایجاد کردم” است! من هم بارها خواستهام در زندگیام تغییر ایجاد کنم؛ اما نشده و نتوانستهام و دست آخر، همهی دنیا را مقصر دانستهام بهجز خودم.
بنابراین بهتر است به بررسی عوامل مقاومت در برابر تغییر در سطح فردی بپردازیم:
- عادت: خیلی از اوقات فرد ایجاد تغییر را نمیپذیرد؛ فقط به این دلیل که به روش موجود انجام کار عادت کرده است!
- احساس عدم امنیت: تغییر روشهای معمول که برای فرد شناخته شده است، در انسان ایجاد نگرانی و عدم امنیت میکند.
- عوامل اقتصادی: ممکن است افراد احساس کنند تغییر بر میزان حقوق و دستمزد آنها اثرگذار است و در نتیجه در برابر آن مقاومت کنند.
- ترس از ناشناختهها: تغییر قرار است عامل جدیدی را جایگزین عامل شناخته شدهی امروز بکند. تا وقتی که فرد این عامل جدید را نشناسد، طبیعی است که دچار نگرانی در مورد آن شود. آیا در بهکارگیری آن موفق خواهد شد؟ آیا تفاوت روش جدید با روش قبلی خیلی زیاد است و فرد باید تلاش قابل توجهی برای یادگیری آن انجام دهد؟ و سؤالات دیگری از این دست باعث میشوند تا فرد از ترس مواجهه با ناشناختهها، در برابر پذیرش آنها مقاومت کند.
- فقدان آگاهی: بعضی وقتها فرد یا نمیداند که باید از روش جدید استفاده کند و یا نمیتواند ماهیت روش جدید را بفهمد. بنابراین کار را همچنان به روش قدیمی انجام میدهد (مدیران قدیمی که هنوز ایمیل ندارند را دیدهاید؟)
- عوامل اجتماعی: ممکن است فرد از اینکه با پذیرفتن روش جدید دیگران در مورد او چه فکر میکنند بترسد و در نتیجه در برابر تغییر مقاومت کند. در جاهایی که تغییر با هنجارهای عمومی (هر چند غلط) سازمانی و اجتماعی همخوانی ندارند، این شکل مقاومت در برابر تغییر بسیار اهمیت مییابد.
چه در جایگاه مدیریت باشیم و چه در زندگی شخصیمان نیازمند تغییر باشیم، برای پذیرش تغییر نیاز داریم تا بیاموزیم و کشف کنیم چرا یک انسان در برابر تغییر مقاومت میکند. به این ترتیب میتوانیم ببینیم که چرا تغییر نمیکنیم و چرا تغییر نمیکنند. 🙂
با نظر شما کاملا موافقم. سپاس از محبت شما.
در کشور ما من به شخصه فکر میکنم که دو عامل اساسی وجود داره :
۱- عادت یا به نوعی دیگر تنبلی
۲- هوامل اقتصادی که این رو هم در ۸۰ درصد موارد به عنوان بهانه عنوان می کنند.
مرسی از مقاله خوبتون