ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
“من اینجا نیستم که جای فنپرسی را بگیرم یا کاری کنم که هواداران او را فراموش کنند. من اینجا هستم تا کار متفاوتی انجام دهم. نمیخواهم ادعا کنم که قصد دارم جای خالی او را پر کنم؛ زیرا من احترام زیادی برای او قائل هستم. او فصل بسیار خوبی را در آرسنال سپری کرد. من برای او آرزوی موفقیت میکنم. میخواهم هر کار از دستم برمیآید برای آرسنال انجام دهم؛ اما نمیخواهم پرمدعا باشم و بگویم آمدهام که جای خالی او را پر کنم. این خیلی بد است. من کاملا آماده هستم. آمادهام تا مسئولیتی رادر تیم به عهده بگیرم و کاری کنم که مردم بگویند “بله ما الیویه را داریم”. اگر این طور فکر نمیکردم، هرگز به این باشگاه نمیآمدم.” (اولیویه ژیرو؛ مهاجم تازهوارد این فصل آرسنال؛ اینجا)
وقتی که پا به سازمان جدیدی گذاشتید یا هر زمانی که قصد داشتید کار جدیدی را شروع کنید، انگیزههای اولیویه ژیرو یادتان باشد!
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
توضیح ـ این مقاله بهعنوان پست مهمان توسط مسئولین سایت پونیشا ـ سامانه برونسپاری آنلاین ـ در اختیار گزارهها قرار گرفته است که از لطف این دوستان سپاسگزارم. این هم متن مقاله:
آیا برای کسب و کار مستقل خود نام هنرمندانه میخواهید؟ یا نامی میخواهید که تأثیرگذار باشد؟
نامگذاری کسب و کار مستقل، کاری هیجانانگیز، پر از وعدهها و موقعیتهاست. اما قبل از اینکه نام فانتزی برای کسب و کار مستقل خود انتخاب کنید به راهنماییهای زیر توجه کنید:
نام کسب و کار مستقل شما ممکن است مهمترین ابزار بازاریابی شما باشد. مطمئنا اولین نقطه ارتباط با مشتری است. این کاملا بسته به شماست که نامی انتخاب کنید که موقعیت بوجود آورد یا موقعیتها را از بین ببرد.
چرا انتخاب نام اینقدر مهم است؟ برای اینکه برای شما این شانس را فراهم میکند که در بازار هدف خود توسط نام بهراحتی نفوذ کنید. برای مثال اگر من بخواهم به دانشجویان چیزی بفروشم کلمه “مؤسسه” را در نام کسب و کار مستقل خود بهکار خواهم برد.
یک نام مناسب مشتریان احتمالی را به شما وصل میکند. یک نویسنده نباید خود را “سوزی فوقالعاده” بنامد؛ چون مبهم است. یک نام ابزار مهمی در بازاریابی است و میتواند سلاح مخفیانه شما باشد.
اول اهداف بازاریابی خود را مشخص کنید
تلاشهای بازاریابی شما چه اهدافی را دنبال میکند؟
متمایز کردن شما از رقبا.
ایجاد موقعیت مثبت برای معرفی دهان به دهان.
شناخته شدن به عنوان برترین در زمینه فعالیت خود.
ایجاد تصویر ذهنی مناسب در بازار هدف با ارتباط آن به خدمات یا سرویسهای خود.
تعجب خواهید کرد وقتی یاد بگیرید این کارها را یک نام تجاری مناسب انجام خواهد داد! داشتن استراتژی مناسب یک بخش حیاتی از دستیابی به این اهداف است.
سئوالات مهم برای انتخاب نام تجاری
این سئوالات را درباره نام، پرسنال برندینگ و بازار، بهعلاوه سئوالات دیگری که در مورد کسب و کار خاص شماست از خود بپرسید:
به چه هدفی می خواهید دست یابید؟ برای مثال می خواهید در یک منطقه کوچک یا یک منطقه بزرگ جغرافیایی شناخته شوید؟
برای ارزیابی، چه معیارهای را باید درنظر بگیرید؟
بازار هدف من دقیقا چه کسانی هستند؟ مشکلات آنها چیست و راهحل من برای حل آن مشکلات چیست؟
چه منافعی را به بازار خواهم آورد؟
چه چیزی من را از رقبا متمایز میکند؟
۱۵ الی ۲۰ نام را که در جواب سؤالات بالا مناسب هستند، انتخاب کنید. این کار را در رایانه انجام دهید؛ چون باید موجود بودن دامنه را نیز بررسی کنیم.
انتخابهای خود را محدود کنید
حالا که یک لیست ۲۰ تایی درست کردید؛ این سئوالات را درباره هر نام از خود بپرسید:
راحت بیان یا نوشتن میشود؟
راحت فهمیده میشود، مخصوصا پشت تلفن؟ برای امتحان از موبایل استفاده کنید.
جذاب است و راحت بخاطر سپرده میشود؟
آیا آن چیزهایی را که درباره شرکت خود میخواهید بگویید، پوشش میدهد؟
انتخاب نهایی برند
حالا زمان آن رسیده که نامهای مورد نظر خود را با افراد خانواده، دوستان یا حتی برخی ازمشتریان قابل اطمینان درمیان بگذارید و نظر آنها را بپرسید. از آنها بپرسید که آیا آن را کاملا متوجه شدهاند؟ نسبت به کدام نام احساس بهتری داشتهاند و کدام را مرتبطتر با کار شما میدانند.
نام تجاری شما چیست؟ چطور شد که این نام را انتخاب کردید؟ یا چه نامی را مد نظر دارید؟ نظرات و پیشنهاداتتان را پای این مطلب بنویسید تا به فریلنسرهایی که مشکل انتخاب نام دارند، کمک کرده باشید.
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
در پست چهارشنبه شب درسهایی از فوتبال برای کسب و کار (اینجا) در مورد تأثیرات تجربیات ما از زندگی سازمانی و شغلیمان بر رضایت و پیشرفت شغلی و اهمیت آن برای انتخاب شغل و سازمان مطلوب نوشته بودم. آنجا وعده دادم که در یک پست مستقل در مورد تجربههای زیبا و دوستداشتنی و مهم زندگی شغلیام از کار کردن در چند سازمان مختلف بنویسم. با چند ساعت (!) تأخیر، این پست را برایتان مینویسم:
۱- سازمان محل کارم به من فرصت انجام / مشارکت در انجام کارهای بزرگ و تأثیرگذار ـ از جمله حل مسائل بزرگ برای سازمانهای بزرگ و تأثیرگذار کشور ـ را داده است.
۲- سازمان محل کارم به من فرصت انجام کارهایی را داده است که دوست داشتهام و بعد از انجام آنها باکیفیت مطلوب، به کارم افتخار کردهام. از جمله مثلا اطرافیان من دیدهاند که وقتی در مورد یک پروژهی خاص حرف میزنم، چشمانم چه برقی میزند و در همان حال، درونم هم سرشار است از لذت و شادی ناشی از انجام یک کار بسیار بسیار بزرگ …
۳- سازمان محل کارم به من فرصت رشد کردن را داده است؛ چه رشد عمودی و در سلسلهمراتب ساختاری باشد و چه از آن مهمتر، رشد دانش و تجربه و مهارت. من توانستهام در طی سالهای کارم با مسائل مختلفی مواجه شوم و حتی بهدنبال راهحلهای جدیدی برای مسائل قدیمیتر باشم.
۴- سازمان محل کارم به من فرصت رؤیا دیدن و جاهطلبی (از نوع مثبتش!) را داده است: من در سازمانی کار میکنم که ارتفاع سقفش فراتر از بزرگترین رؤیاهای من است. من اینجا میتوانم بهدنبال ایدههای شخصی خودم باشم و حتی ایدههای کسب و کاری خودم را با حوزههای کاری شرکت پیوند بزنم و با این همافزایی، منفعتی بزرگتر را برای هر دو طرف بهوجود بیاورم.
۵- سازمان محل کارم با اعتماد به من، به من اجازهی اشتباهات بزرگ و از آن مهمتر، جبران اشتباهاتم را داده است. سازمان، به ارزش افزودهی من و ارزش کلی خروجیهای من برای سازمان در کنار هم نگاه کرده است و نه یک خروجی خاص و مقطعی. این یکی از همهی تجربههای سازمانی من، برای من مهمتر بوده است.
۶- سازمان محل کارم به من فرصت شبکهسازی حرفهای و آشنا شدن و دوستی و همکاری با آدمهای متخصص و حرفهای در حوزههای مختلف را داده است که از آنها بسیار آموختهام و تجربیات خوبی را هم در کنار آنها کسب کردهام. همین آدمها هم در جای خودش، فرصتهای بسیار دیگری را برای من ساختهاند.
۷- سازمان محل کار من، از نظر نظام ارزشی با ارزشهای من سازگاری بسیاری داشته است. از جمله مهمترینِ آنها هم، تن ندادن به فساد مالی ـ که متأسفانه این روزها دامان اقتصاد کشور را گرفته ـ حتی بهقیمت از دست دادن پروژههای بسیار بزرگ و سودآور بوده است.
نوشتن تجربیات دلپذیر بالا به این معنا نیست که سازمانهای محل کار من، کاملا ایدهآل بوده و هستند و هیچ مشکلی وجود ندارد. مشکلات و فشارهای شغلی همیشه و همهجا همراه ما هستند؛ اما بهنظرم در زندگی شغلی، دیدن تصویر بزرگتر در همکاری با یک سازمان و بسنده نکردن به دیدن تصاویر مقطعی ـ مثل حقوق و دستمزد در یک بازهی زمانی خاص ـ برای لذت بردن از زندگی شغلی و پیشرفت بسیار ضروری است.
شما هم اگر دوست داشتید، از تجربیات زیبای زندگی شغلیتان برایم بنویسید.
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
«هنوز میگویم انگلیس قویترین است. در انگلیس اگر بازیکنی را بخواهید او را راحت میخرید و او مشتاق به حضور در لیگ برتر است. تا زمانی که این اتفاق میافتد انگلیس قویترین لیگ اروپا است. انگلیس بهترین است چون این جا چیزهای بیشتری نسبت به بقیه لیگها داریم. اینجا بحث نحوهی تجربه کردن فوتبال هم مطرح میشود. عمیقا بر این باور هستم و بازیکنان هم همین را میگویند.» (آرسن ونگر؛ اینجا)
قبلا اینجا در مورد “مدل کیفیت زندگی کاری” برایتان نوشتهام. مدلی که در آن پست تشریح کردم، مدل مؤسسهی والت برای رتبهبندی “بهترین شرکتهای مشاوره برای کار کردن” بود. هر ساله مؤسسات متعددی به انتشار چنین رتبهبندیهایی میپردازند و شرکتهای بزرگ و سرشناس هم هر کاری میکنند تا در این رتبهبندی جایگاه بالاتری کسب کنند تا بتوانند استعدادهای بهتر و بیشتری را در مقایسه با رقبا جذب کنند. اگر کمی دقت کنید، شاخصهای چنین مدلهایی در تلاشاند تا میزان “احساس خوب” یا “کیفیت تجربیات کارکنان” را در محیط کاریشان تبدیل به معیاری قابل اندازهگیری و قابل مقایسه با دیگر شرکتها تبدیل کنند. این ماجرا یک درس بسیار بزرگ را به مدیران سازمانها یادآوری میکند که که استاد ونگر هم دقیقن به آن اشاره کرده است: “احساس تجربیات خوب کارکنان در سازمان در دنیای شدیدا رقابتی امروز برای جذب نیروی انسانی باکیفیت، تبدیل به یک مزیت رقابتی برای سازمانها شده است.”
حالا بیایید از زاویهی دید فردی به ماجرا نگاه کنیم. بهنظرم اینطوری ماجرا جالبتر هم میشود. “تجربیات خوب سازمانی!” این دقیقن یکی از کلیدیتری معیارهای انتخاب سازمان محل کار و شغل است؛ چیزی که ما آن را معمولا جزو آخرین معیارهای ما برای انتخاب است. معمولا معیارهایی مثل حقوق بیشتر، مثل پست و جایگاهمان در سازمان و چیزهایی از این قبیل اولویت دارند. اگر چه این معیارها هم بسیار مهماند؛ اما آن چیزی که در پایان برایمان میماند، “تجربه”های خوب و بد و زیبا و نازیبای ما از سازمان است. ارمغان ما از زندگی در سازمانها همین تجربههاست … هر جایی که هستید کمی به تجربههای سازمانیتان فکر کنید: اگر شاغل هستید به این فکر کنید که در سازمان محل کار کنونیتان ـ و احتمالا محل کارهای قبلیتان ـ چه چیزهایی را تجربه کردهاید و این تجربیات آیا همانی بودهاند که برای احساس لذت و شادی و البته پیشرفت و رشد حرفهایتان به آنها نیاز داشتهاید؟ و چه شاغل هستید و چه نه، به این فکر کنید که دوست دارید در زندگی شغلیتان چه چیزهایی را تجربه کنید. با دیگران در این مورد حرف بزنید و بخوانید و ببینید و یاد بگیرید. بعدها در زمان تغییر شغل یا سازمانتان به این ایدههای “تجربیات مطلوب” خیلی نیاز خواهید داشت.
من تعدادی از تجربیات و ایدهآلهای تجربیام از کار کردن در سازمانها را یادداشت کردهام که برای طولانی نشدن این پست، نوشتن آنها را به روز شنبهی آینده و پستی که در قالب مجموعه پستهای کار حرفهای گزارهها منتشر خواهد شد، موکول میکنم. منتظر باشید. 🙂
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
خوب مدتهاست مقالهی هفته نداشتهایم و دربارهی استراتژی هم ننوشتهام. دلیل از این موجهتر برای نوشتن چند سطری دربارهی استراتژی؟ اخیرا دو مقالهی عالی در مورد استراتژی خواندم که در این پست به آنها میپردازم:
۱- این مقاله آمارهای جالبی در مورد استراتژی ارائه کرده است:
۹۰ درصد شرکتها در اجرا کردن برنامههای استراتژیک خود شکست خوردهاند.
۹۵ درصد از کارکنان استراتژی سازمان را درک نمیکنند!
تنها ۲۷ درصد از کارکنان عادی سازمانها به برنامهی استراتژیک سازمان دسترسی دارند.
۶۰ درصد از سازمانها استراتژیشان را با بودجه متصل نمیکنند.
۸۵ درصد از تیمهای مدیریتی سازمانها زمانی کمتر از یک ساعت در ماه را به مسائل استراتژیک اختصاص میدهند.
از میان استراتژیهایی که اجرا میشوند، دو سوم از آنها در چارچوب زمان، بودجه یا دامنهی تعیین شده بهاتمام نمیرسند.
۲- این مقاله هم به نکتهی بسیار بسیار جالبی در مورد استراتژی اشاره میکند: اینکه استراتژی عبارت است از مجموعهای از تصمیمات / انتخابهای استراتژیک: “اگر استراتژی شما شامل یک انتخاب نیست، استراتژی هم نیست!” مثلا جملهی معروف والدیر ویرا در بین دو نیمهی بازی معروف ایران ـ استرالیا در سال ۹۷ و مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۸ ـ که همین هفته سالگردش است ـ یعنی: “بروید هر جور دوست دارید بازی کنی؛ فقط آبروریزی نکنید!” استراتژی نیست. اما کاری که پپ گواردیولا در الکلاسیکوی رفت پارسال لیگ اسپانیا انجام داد و اینجا نوشتم، استراتژی است. او برای بازیکنها مشخص کرد که هدف تیم بازی هجومی است و برای رسیدن به این هدف چارچوب نظم تاکتیکی تیم این است: کار گروهی همراه با حفظ توپ بالا و حملات برقآسا. او میتوانست رویکردهای دیگری را هم امتحان کند؛ مثلا: حفظ توپ بالا و حملات مداوم هم گزینهی دیگری بود؛ اما مشکلش این بود که بهدلیل پرس بسیار شدید رئال مادرید باعث افت شدید فیزیکی بازیکنان بارسا میشد. طبعا گزینههای دیگری هم وجود داشت؛ اما پپ طبق معمول بهترین رویکرد را برگزید و برنده شد. 🙂 در همان پستی که در مورد الکلاسیکو نوشته بودم به استراتژی رئال و مورینیو هم اشاره کردم: نظم کامل و آهنین چارچوب تاکتیکی تیم با مشخص شدن نقش دقیق هر بازیکن.
در متن مقاله برای این دو استراتژی نامگذاری جالبی صورت گرفته: استراتژی پپ را که در آن یک حرکت دارای یک هدف کلان اما گنگ مورد نظر است و روش تحقق آن کاملا روشن نیست را “شاتگان” نامیده که کنایه از خودکار بودن شاتگان و به این معنا است که گلوله راه هدف را خودش مییابد. اما در استراتژی مورینیو که استراتژی تفنگ غیرخودکار (Rifle) نامیده شده نیازمند دقت بسیار در هدفگیری هستیم با به نتیجه برسیم. در این حالت باید مدیر یا مربی خودش تیر را به هدف برساند!
این مقالهی دوم مثالهای بسیار جالبی دارد که اگر وقت کردید توصیه میکنم بخوانیدشان.
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
همانطور که قبلا نوشته بودم، عصر دیروز چهارشنبه اول آذر، سمینار آشنایی با دورهی متخصص حرفهای در مؤسسهی علمی ـ کاربردی رهشهر با همکاری دورهها برگزار شد. در این سمینار در مورد چهار مبحث زیر صحبت کردم:
تخصص یعنی چه؟
محتوا رزومه و اصول کلی رزومهنویسی چیست؟
تفکر سیستمی یعنی چه و اصول تفکر سیستمی کداماند؟
حرفهایها چه کسانی هستند و چطور مثل آنها حرفهای باشیم؟
از همهی دوستانی که آمدند بابت زحمتی که با وجود وضعیت بد آب و هوایی و ترافیک وحشتناک این روزها کشیدند، صمیمانه سپاسگزاری میکنم و امیدوارم نکاتی که گفتم، برایشان مفید بوده باشد.
برای استفادهی دوستان حاضر در جلسه و دیگر دوستان، فایل پرزنتی که در این جلسه ارائه شد را میتوانید از اینجا با حجم حدود ۳ مگابایت با لینک مستقیم دانلود کنید.
لازم میدانم توضیحی که در پایان جلسه ارائه دادم را اینجا هم بنویسم. من در سمینار دیروز دربارهی مفاهیم صحبت کردم و نه روشها. بنابراین اگر دوست دارید با مفاهیم مربوط به مهارتهای شغلی آشنا شوید، مطالعهی این پرزنتیشن حتما برای شما مفید بود. اگر دوست داشتید یک قدم جلوتر بروید با روشهای کسب این مهارتها و کاربرد آنها در عمل آشنا شوید، میتوانید در دورهی آموزشی “متخصص حرفهای” که در نیمهی دوم آذر ماه برگزار میشود، شرکت کنید.