گزاره‌ها (۱۴۴)

از همین لحظه نقطه‌ها را به روش خودم به‌هم وصل می‌کنم.

بیل واترسون

دوست داشتم!
۲

نویسنده: علی نعمتی شهاب

ـ این‌جا دفترچه‌ی یادداشت‌ آن‌لاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشته‌ی مهندسی، پاسخ سؤال‌های بی پایان‌ش در زمینه‌ی بنیادهای زندگی را در علمی به‌نام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم می‌داند و می‌خواهد علاقه‌ی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!

3 دیدگاه برای “گزاره‌ها (۱۴۴)”

  1. 🙂
    از هر جمله‌ای می‌شود برداشت‌های متفاوتی داشت. برداشتی که شما داشتید بسیار جالب است و من به آن فکر نکرده بودم. برداشتی که من از این جمله داشتم این بود: از این به بعد خودم وضعیت زندگی‌ام را مشخص می‌کنم؛ خودم نقشه‌های زندگی‌ام را می‌کشم و چیزهایی شبیه این. کنایه از این‌که دیگر خودم برای زندگی خودم تصمیم می‌گیرم.

  2. برام عجیب بود که این مطلب کوتاه توی گزاره ها بدون نظر باقی مونده. برای من که سه سال از عمرم در این اواخر رو به وصل کردن نقطه ها به هم گذروندم 🙂 البته من برای ترسیم گراف های تحلیل شبکه روابط نقطه هایی که نماینده آدم ها و… هستند رو بهم وصل می کنم.

    ولی این جمله درگیرم کرد که یعنی چی ؟ کاش توضیح میدادید

    دو تا مورد به نظرم اومد قبل از دریافت توضیح شما، یکی اینکه از این به بعد ارتباطاتمو خودم تعیین می کنم که با کی برقرار بمونه با کی نه و…
    یکی دیگه اینکه به یاد کلمات افتادم که همه حروف اونها تشکیل شده از نقاطی که به هم وصل شدن اما به شکل های متفاوت، که از این به بعد خودم اون طور که می خوام کلمات و جملاتی متناسب میل خودم می نویسم

    شاید حال فعلی ام باعث شد این برداشت ها رو داشته باشم، نمی دونم، یا معرفت پیشین و مطالبی که این روزها بهشون فکر می کنم باعث این برداشت شده.

    روشنگری فرمایید لطفا (در صورت تمایل)

    راستی یادم رفت بگم این کامنت رو کاملا غیررسمی نوشتم و برای بیان حرف دلم نسبت به این جمله اگه دوست داشتین کلا پاکش کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خروج از نسخه موبایل