شکایت و گلهای نیست
قرار من با تو
برای نوبت بعد
ولی روایتِ دیدارِ بعدی من و تو
از آن حکایتها است!
سهیل محمودی
شکایت و گلهای نیست
قرار من با تو
برای نوبت بعد
ولی روایتِ دیدارِ بعدی من و تو
از آن حکایتها است!
سهیل محمودی
زندگی ذره ذره میکاهد / خشک و پژمرده میکند چون برگ مرگ ناگاه میبرد چون باد / زندگی کرده دشمنی یا مرگ!؟ […]
به گرد چشمهی آب حیات خضری نیست که حیرت است در این ره دلیل بیخبری اگر چه نالهی شب چاه عشقبازان است […]
کسی به آلاچیقم آمد گفت چه داری که چنین آرامی و آسوده؟ گفتم: نداشتن! هیوا مسیح دوست داشتم!۰
ای روزهای خوب که در راهید! ای جادههای گمشده در مه! ای روزهای سختِ ادامه! از پشت لحظهها به درآیید! ای روز […]