گر همچو من افتادهی این دام شوی
ای بس که خراب باده و جام شوی
ما عاشق و رند و مست و عالمسوزیم
با ما منشین اگر نه بدنام شوی …
حافظ
گر همچو من افتادهی این دام شوی
ای بس که خراب باده و جام شوی
ما عاشق و رند و مست و عالمسوزیم
با ما منشین اگر نه بدنام شوی …
حافظ
بر عبث خاطر میازار. باش در راه، چنین خاطر نگهدار. نیست کاری کاو اثر بر جای نگذارد. گر چه دشمن صد در […]
اینجا، ولی هنوز از انبوهِ وهمِ خویش چشم مرا به حیرت میکاوی و در کویرِ دورِ نگاهم طرحی بهجز گریز نمییابی … […]
“من نمرهی هشت از ۱۰ میدهم . فصل بسیار، بسیار خوبی بود. اگر پیش از شروع فصل به من میگفتند که قرار […]
خیلی وقتها ما چیزی را میخواهیم، چون نداریماش؛ نه اینکه واقعا دوستاش داریم! به قول خانم پروفسور عظما خان: «احساس “خواستن” و “دوست […]