“یکی از مهمترین جنبههای زندگی هر کسی این است که شانس نقش بسیار مهمی در تعیین مسیر او دارد. برای من شگفتآور است که شانس چه نقش بزرگی میتواند در زندگی آدمها داشته باشد … من آدم بااستعدادی هستم؛ اما خوششانسیام را نادیده نمیگیرم. فکر میکنم دلیلی دارد که شانس به خیلیها رو نمیکند؛ آنها زمینه […]
حرفهایها (۱)
“اگر به ادامهی هر حرفهای بهاندازهی یک عمر کاری فکر کنید و برایتان مهم باشد که تا جایی که توان دارید، باید در آن زمینه موفق باشید، مجبورید در خود آمادگی ایجاد کنید. مثل ورزشکاری که عمر قهرمانیاش محدود است و در آن مدت باید تمرینهایی را انجام بدهد تا زودتر از موعد کنار گذاشته […]
گزارهها (۶۱)
دنیا آنقدر وسیع است که برای همهی مخلوقات جایی هست. پس به جای اینکه جای کسی را بگیرید، تلاش کنید جای واقعی خودتان را بیابید … چارلی چاپلین
راجر ایبرت: تصویر یک زندگی
میدانم که [مرگ] دارد سر میرسد و ترسی هم از آن ندارم. چون معتقدم در آن سوی مرگ، چیزی که بخواهیم از آن بترسیم وجود ندارد. فقط امیدوارم در مسیر سر رسیدناش، تا حد امکان از درد و رنج بیشتر معاف شوم. پیش از آنکه زاده شوم کاملا راضی بودم، و مرگ را هم حالتی […]
از شکست سیستم تا «نبوغ سیستم»!
این ترم آخری در دانشگاه درس مدیریت ریسک داشتیم. یکی از مباحث درس، تئوریهای ریسک بود که در این بخش ۱۲ تئوری مطرح شده در این زمینه (که اغلبشان هم صبغهی فلسفی داشتند) بررسی شدند. یکی از این تئوریها اما برای من بهعنوان یک تحلیلگر سیستم جذاب بود: تئوری شکست سیستمی. طبق این تئوری، هیچ […]
وودی آلن در برابر زندگی
وودی آلن بزرگتر و شناخته شدهتر از آن است که بخواهم در موردش چیزی بگویم. فقط چند سطری از گفتگوی عالی که از استاد در مجلهی فیلم شهریور ماه منتشر شده: ـ من فرصتهای طلایی داشتم که به هدر دادم و هیچ کس هم غیر از خودم، مقصر نیست. آدم وقتی به سن خاصی میرسد، تازه […]
از میان گفتگوهای نافهی شمارهی یک (۳) (عباس کیارستمی)
این هم بخشهایی از گفتگوی امید روحانی با عباس کیارستمی دربارهی رونوشت برابر اصل: ـ تراژدی سرنوشت بشر است … این تراژدی بشری است که آدمها همدیگر را نمیفهمند و وقتی از دست میدهند باز معنایاش این نیست که فهمیدهاند بلکه میکوشند از دست دادهها را دوباره به دست بیاورند. مثل قماربازی که در یک […]
مری و مکس: افسانهی شیرین دوستی
امروز قطع بودن اینترنت یک توفیق اجباری بود برای دیدن انیمیشن استثنایی مری و مکس. بعد از مدتها بیحوصلگی نشستم و این کار استثنایی آدام الیوت را که در ستایشاش بسیار خوانده بودم را دیدم. مری و مکس از آن داستانهایی دارد که آدم نمیتواند موقع تماشایاش جلوی ریختن اشکهایاش را بگیرد. از آن داستانهایی […]
نشانهها
این فیلم کوتاه ۱۲ دقیقهای با نام نشانهها (Signs)، با وجود کوتاه بودناش یکی از بهترین فیلمهایی است که به عمرم دیدهام. عاشقانهی عجیب دو جوان در میان سرگیجههای دایمی یک شهر شلوغ، که چگونه از راه دور و از طریق چند نشانهی ساده همدیگر را مییابند و به لطف امید و ایمان به همدیگر، […]
نگاهی به “هیچ”
امروز بالاخره بعد از چند هفته که به دلایلی نمیشد، فیلم “هیچ” را به تماشا نشستم. من کار قبلی عبدالرضا کاهانی ـ یعنی بیست ـ را ندیدهام بنابراین نمیتوانم “هیچ” را با آن مقایسه کنم. فعلا هم خیلی حوصله نقد نوشتن ندارم؛ پس براساس نگاه خود کاهانی، در اینجا “نگاه”هایی دارم به این فیلم: ۱- راستاش […]
