از آنچه پدید نیامده مپرس، که آنچه پدید آمده برای سرگرمی تو کافی است …
حکمت ۳۶۴ ـ نهجالبلاغه
کسبوکار، مدیریت و كار حرفهای بهروایت زندگی
از آنچه پدید نیامده مپرس، که آنچه پدید آمده برای سرگرمی تو کافی است …
حکمت ۳۶۴ ـ نهجالبلاغه
از آنچه پدید نیامده مپرس، که آنچه پدید آمده برای سرگرمی تو کافی است … حکمت ۳۶۴ ـ نهجالبلاغه
اگر به آنچه میخواستی نرسیدی، از آنچه هستی نگران نباش!
حکمت ۶۹ ـ نهجالبلاغه
پ.ن. فردا شب ۱۹ ماه مبارک، شب ضربت خوردن مولا علی (ع) و اولین شب قدر است. این چند شب، سعی میکنم که هر شب یکی از حکمتهای مولا را انتخاب کنم و اینجا بنویسم. پیشاپیش التماس دعا.
اگر به آنچه میخواستی نرسیدی، از آنچه هستی نگران نباش! حکمت ۶۹ ـ نهجالبلاغه پ.ن. فردا شب ۱۹ ماه مبارک، شب ضربت خوردن مولا علی (ع) و اولین شب قدر است. این چند شب، سعی میکنم که هر شب یکی از حکمتهای مولا را انتخاب کنم و اینجا بنویسم. پیشاپیش التماس دعا.
بچه که بودم همیشه فکر میکردم مادرم یک دوربین مخفی دارد که همیشه همراه من است و همهی کارهایام را ضبط میکند تا بعدا مادر بفهمد و برای کارهای بدم دعوایام کند! یادم هست هر از چند گاهی (مخصوصا وقتی تنها بودم) یواشکی پشت سرم را نگاه میکردم تا جای آن دوربین را پیدا کنم و بلایی سرش بیاورم!
وقتی بزرگتر شدم فهمیدم که مادرم کار عجیب و غریبی نمیکرده و دقیقا از جاهایی که من به دلیل بچهگیام فکرش را نمیکردهام، کارهایام را کشف میکرده است. اما در کنار درک این موضوع، این حقیقت را هم فهمیدم که دو تا دوربین مخفی بزرگتر و واقعی در زندگی هر آدمی وجود دارند: خدا و وجدان. اما حیف و صد حیف که آن تأثیری که خیال وجود دوربین مادرم روی من داشت، در مورد این دو دوربین خیلی وقتها وجود ندارد!
بچه که بودم همیشه فکر میکردم مادرم یک دوربین مخفی دارد که همیشه همراه من است و همهی کارهایام را ضبط میکند تا بعدا مادر بفهمد و برای کارهای بدم دعوایام کند! یادم هست هر از چند گاهی (مخصوصا وقتی تنها بودم) یواشکی پشت سرم را نگاه میکردم تا جای آن دوربین را پیدا کنم و بلایی سرش بیاورم! وقتی
بعضی وقتها دیدن و خواندن حتی یک جمله کوتاه میتواند حسابی آدم را بشکند و چه زیبا است که آن عامل شکستن، آیهای از کتاب رحمت باشد …
امروز اتفاقی جایی این آیه بینظیر را دیدم؛ دعایی از زبان “اصحاب کهف” خطاب به خدای بزرگ: “ربنا آتنا من لدنک رحمه و هیئ لنا من امرنا رشدا” (پروردگارا! ما را از سوى خودت رحمتى عطا کن، و راه نجاتى براى ما فراهم ساز!)
نمیدانم چرا این آیه شریف و این دعای زیبا حسابی دلام را شکست و زیباییاش دلام را بد ربود. شاید به این دلیل که محتوای آن همان چیزهایی است که این روزها در زندگیام به شدت به آنها نیازمندم!
خدایا رحمت و راه نجاتات را از ما دریغ نفرما!
بعضی وقتها دیدن و خواندن حتی یک جمله کوتاه میتواند حسابی آدم را بشکند و چه زیبا است که آن عامل شکستن، آیهای از کتاب رحمت باشد … امروز اتفاقی جایی این آیه بینظیر را دیدم؛ دعایی از زبان “اصحاب کهف” خطاب به خدای بزرگ: “ربنا آتنا من لدنک رحمه و هیئ لنا من امرنا رشدا” (پروردگارا! ما را از