ستاره را گفتم: کجاست مقصد این کهکشان سرگشته؟ کجاست خانهی این ناخدای سرگردان؟ کجا به آب رسد تشنه، با فریب سراب؟ ستاره گفت که: خاموش! لحظه را دریاب! زندهیاد فریدون مشیری
برچسب: فريدون مشيري
در حسرت و آرزو …
در شهر زشت ما، اینجا که فکر کوته و دیواره ی بلند، افکنده سایه بر سر و بر سرنوشت ما، من سالهای سال، در حسرت شنیدن یک نغمهی نشاط، در آرزوی دیدن یک شاخسار سبز، یک چشمه، یک درخت، یک باغ پرشکوفه، یک آسمان صاف، در دود و خاک و آجر و آهن دویدهام … فریدون مشیری
از مشیری (۲)
امشب داشتم شعر «حافظ» فریدون مشیری عزیز را در وصف آن بزرگمرد راه عشق میخواندم. خواندن این بخش از شعر این استاد فقید که در آن در هر بیت مصرعی را از حافظ تضمین کرده است آن قدر لذتبخش بود که گفتم اینجا هم بنویسماش (بخشهای داخل پرانتز از حافظ است): ای خوشا دولت پایندهی این بندهی عشق، که همه …
از مشیری (۱)
زندگی ذره ذره میکاهد / خشک و پژمرده میکند چون برگ مرگ ناگاه میبرد چون باد / زندگی کرده دشمنی یا مرگ!؟ فریدون مشیری از آن شاعرانی است که خواندن شعرهایاش همیشه مرا از لذتی سرشار، سرمست میکند. چه بسیار وقتهای دلتنگی که با خواندن قطعه شعری از او امید به دلم برگشته و چه بسیار لحظاتی که خواندن عاشقانههایاش …
