«باید از زندگی تشکر کنم که هنوز اجازه نداده من در لیگ قهرمانان اروپا قهرمان شوم؛ زیرا در غیر اینصورت حتما از خودم میپرسیدم چرا هنوز هم بازی میکنم.» (جان لوییجی بوفون؛ اینجا) البته این اظهارنظر مال چند سال پیش است که استاد هنوز در یوونتوس بازی میکرد؛ اما به قول فوتبالیها چیزی از ارزشهایش […]
و اینک چهل سالگی: ای خضر پیخجسته، مدد کن به همتم …
سالی دیگر گذشت و اینبار، روز تولد با خبری رسید که شاید از بچهگی و از روزهایی که قادر به درک گذر عمر شدم، برایم وحشتانگیز مینمود: چهل سالگی از راه رسید. چهل سالگی در ذهن منِ کودک و نوجوان و حتی جوان، روزی ترسناک بود: روزی که در آن، پای در مسیر ناگزیر پایان […]
درسهایی از فوتبال برای کسبوکار (۳۰۳): سرو میماند ولی توفان به پایان میرسد …
«آرامش واژه قدرتمندی است. آن موضوع چیزی نیست که پاک شود. قهرمانی در جام جهانی رؤیایی بود که از کودکی دنبال میکردم و در آمریکا طوری تمام شد که هرگز فکرش را نمیکردم. نمیدانید چند بار برای بازی در فینال رؤیاپردازی کرده بودم که گل بزنم و با ایتالیا قهرمان شوم. به جای آن قطار […]
۹ چیزی که بهتر است همین امروز بپذیریم تغییرناپذیرند!
اینگونه بهنظر میرسد که تاریخ بشر را همواره کسانی نوشتهاند که در پی «تغییر دنیا» بودهاند: پادشاهان، سرداران جنگی، دولتمردان، مدیران و رهبران سازمانی، کارآفرینان، دانشمندان، مهندسان، فعالین اجتماعی و … بخشی از سیاههی فهرستِ آنهایی هستند که دنیا و تاریخ بشر را برای همیشه متحول کردهاند. در کنار آنها میلیونها قهرمان گمنامی هم در […]
درسهایی از فوتبال برای کسبوکار (۲۷۹): زندگی، بدون خط پایان!
“هواداران باید بهخوبی این مسئله را درک کنند که ما همیشه برای بردن و پیروز شدن به میدان نمیرویم؛ بلکه گاهی اوقات هم ممکن است بازی را واگذار کنیم. مطمئن باشید که باختن هم برای پیشرفت کردن لازم است. تا تیم شما شکست نخورد، نمیتوانید بهتر شوید. تصور من بر این بود که زودتر از […]
زندگی منهای روزمرگی (۱۶): راهی بهسوی رهایی
نویسندهها و منتقدان، وقتی شما سخن از کلاژ به میان میآورید، دچار اشکال ادبی میشوند؛ یکی از آنها به این سبک، «تصاویر شعری» و دیگری «داستانهای خیلی کوتاه» میگوید. کدامیک از این توصیفها را بیشتر میپسندید؟ برای من، کلاژ فقط روشی برای نوشتن است و نه چیز دیگری؛ من از سالها پیش شروع کردم به […]
درسهایی از فوتبال برای کسبوکار (۲۶۴): رهایی از دامِ گذشتهها …
“مردم آزاد هستند تا هر چه میخواهند بگویند؛ اما من فقط به آنچه در پیش است فکر میکنم نه چیزهایی که پشت سر گذاشتهام. بدیهی است که برای پیشرفت بهعنوان بازیکن به اینجا آمدهام و میخواهم فرصتهایی که به من داده میشود را بهدست گیرم.” (پاکو آلکاسر؛ اینجا) در بعضی از نقاط زندگی، گذشتههای انسان […]
زندگی منهای روزمرگی (۱۵)
تو هر آنچه باید باشی خواهی بود بگذار شکست، مفهوم دروغین خود را در تو پیدا کند آنجاست که روح، قلمرو ناچیز را در هم میشکند و آزاد میشود روحی که بر زمان غلبه میکند و فاتح مکانهاست روحی که بر فرصتهای زودگذر پیشی میگیرد و به زمان ستمپیشه بدرود میگوید و این خواستهی کمالطلب […]
زندگی منهای روزمرگی (۱۴)
ـ تفکر آن چیزی است که شما الان به آن میاندیشید. تفکر، عمل فکر کردن است. تفکر کهنه نداریم. ممکن است تفکر به فکرهای کهنه بیاندیشد اما کهنه نیست. شما وقتی به فکرهای کهنه تفکر میکنید، در واقع دارید آنها را نو میکنید، پس تفکر همواره نو و تازه است ولی فکر میتواند کهنه باشد. […]
زندگی منهای روزمرگی (۱۳)
ـ “همیشه میدانستم که، یک: میخواهم نویسنده شوم. و دو: اگر در انجام کاری مصر شوید، دیر یا زود به دستش خواهید آورد. این دقیقا ماهیت اصرار و پافشاری و مقدار معینی استعداد است. بدون استعداد از پس هیچ کاری برنخواهید آمد، اما بدون عزم راسخ قادر به انجام هیچ کاری نیستید. یکبار با سال […]
