“من خیلی خوشحالم که جزئی از این تیم بودم. ما یک مربی سطح بالا داشتیم و بازیکنانی که فوقالعاده بودند.” (پیتر اشمایکل در مورد دوران حضورش در منچستر یونایتد؛ اینجا)
آیا اعضای گروه / سازمان شما از بودن کنار شما و همکارانشان خوشحالاند؟
“من خیلی خوشحالم که جزئی از این تیم بودم. ما یک مربی سطح بالا داشتیم و بازیکنانی که فوقالعاده بودند.” (پیتر اشمایکل در مورد دوران حضورش در منچستر یونایتد؛ اینجا)
آیا اعضای گروه / سازمان شما از بودن کنار شما و همکارانشان خوشحالاند؟
” از نظر من او بهترین مربی دنیاست. وقتی ما سه گانه را به دست آوردیم، او سالها بود که آن تیم را ساخته بود و اعتماد به نفس زیادی به تیم تزریق کرده بود. او کاری کرده بود که ما فکر کنیم بهترین تیم دنیا هستیم و می توانیم برای کسب هر جام تلاش کنیم. به همین دلیل بود که ما آنقدر خوب بودیم. هیچ تیمی نمی توانست به ما نزدیک شود. وقتی شما چنین اعتقادی داشته باشید، اتفاقات زیادی میتواند رخ دهد.” (پیتر اشمایکل در مورد سر الکس فرگوسن؛ اینجا)
مهمترین نقش رهبر تیم دقیقا همین است: ایجاد کردن این باور در آدمها که در تیمی عضویت دارند که قرار است کار بزرگی انجام بدهد و البته میتواند این کار بزرگ را انجام دهد. شاید این طوری هم بشود این حرف اشمایکل افسانهای را تفسیر کرد: تمرکز بر استفاده از خوبیها و نقاط قوت تیم خودمان برای بردن به جای تمرکز بر نقاط ضعف تیم حریف! (سبک رهبری گواردیولا در برابر سبک رهبری مورینیو)
در همین زمینه دو پست قبلا داشتهام که پیشنهاد میکنم بخوانیدشان: