“گواردیولا خیلی جاهطلب است. با توجه به سن و سال کمش و با وجود موفقیتهای بزرگی که بهدست آورده، جالب است که او هر روز با انگیزههای فراوانی بر سر کار میآید و اصلا از میزان انگیزههایاش کاسته نشده است. کار کردن با او خیلی خیلی لذتبخش است. گواردیولا انسان خوشرویی است و همیشه قلبش کف دستش است و صادقانه کار میکند. من واقعا احساس خوشبختی میکنم که او را اینجا میبینیم. در جریان جلساتی که با گواردیولا داریم همیشه حس میکنیم که در حال رشد و پیشرفت در زندگیمان هستیم.” (اولی هوینس؛ رئیس سابق بایرن مونیخ؛ اینجا)
پیش از این زمانی که پپ در بارسا بود دربارهی تعریف دقیق او از رهبری سازمانی نوشته بودم (اینجا را ببینید.) حالا پپ جایی کیلومترها دورتر از خانهاش در محیطی کاملا متفاوت در حال فعالیت است و باز هم دربارهی رهبری او میشنویم!
راستش خواستم توضیحی بر این نقل قول در توصیف پپ بنویسم؛ اما دیدم توضیحی لازم نیست. بهتر است مدیران و رهبران سازمانها ـ و البته همهی ما ـ این حرفهای اولی هوینس را روی یک کارت کوچک چاپ کنند و هر روز صبح نگاهی به آن بیاندازند. آیا دیگران از کار کردن با شما حس خوب و لذت پیشرفت را بهدست میآورند؟ مرز باریک موفقیت یک رهبر الهامبخش در همینجا نهفته است.
“مربیان در حال حاضر به ۱۱ نفری میاندیشند که در تیم برترند، اما هیچگاه نتوانستهاند از تمامی ۲۵ بازیکن به نحو احسن و بهموقع بازی بگیرند. اما فرگی این چنین نمیاندیشد، او ۱۱ بازیکن را در زمین قرار میدهد؛ اما از سایرین غافل نمیشود و به نوعی با آنها رفتار میکند که آنها در خدمت تیم میمانند و تمام تلاش خود را بهکار می گیرند تا در صورت لزوم برای تیم مؤثر واقع شوند و این خود یکی از نکته هایی است که از ایجاد تنش و حاشیه در اردوی تیم به شدت کم میکند.” (پارک جی سونگ در ستایش سر الکس فرگوسن؛ اینجا)
عموما مدیران ـ مخصوصا وقتی حیطهی نظارتشان (Span of Control) از عدد طلایی ۹ نفر بیشتر میشود، دیگر نه وقتی برای رهبری و هدایت و مربیگری همهی نفرات دارند و نه اصلا حال و حوصلهی این کار را. پارک به نکتهی شگفتانگیزی در مورد پیرمرد تمامنشدنی و دوستداشتنی فوتبال جزیره اشاره میکند. سر الکس هیچ وقت تمرکزش را به بازیکنان اصلی محدود نمیکند. او همیشه برای تکتک اعضای تیماش ـ چه ستاره باشند و چه جوان جویایی نامی مثل تام کلورلی کشف جدید این فصلش ـ وقت میگذارد، آموزششان میدهد، هدایتشان میکند و بهوقتاش از آنها استفاده میکند. به همین دلیل است که من در تمامی سالهایی که فوتبال را از نزدیک دنبال میکنم به یاد ندارم که هیچ بازیکن نیمکتنشینی در منچستر یونایتد لب بهاعتراض باز کرده باشد!
روش فرگوسن بهعنوان یک رهبر، الهامبخش است: تکتک اعضای تیم میدانند که برای رهبر تیم دارای اهمیت هستند. این همان جادوی مربیگری فرگی است.
امشب یک مرد بزرگ باز هم با شایستگی هر چه تمامتر جایزهی بهترین مربی سال دنیا را جلوتر از بزرگمرد دیگری به نام سر الکس فرگوسن دریافت کرد. + مرد بزرگ قصهی ما سال ۲۰۰۸ که مربی بارسا شد، همه هر هفته منتظر اخراج شدن او بودند. بازی هفتهی اول را هم که در نیوکمپ به یک رقیب تازهوارد و ضعیف باخت، دیگر بهانهها جور شده بود. اما هفتهها گذشت و اخراج که نشد هیچ، کاری انجام داد که هیچ تیمی نتوانسته بود تا قبل از او آن را انجام بدهد: فتح سه گانهی لالیگا، جام حذفی اسپانیا و مهمتر از همه لیگ قهرمانان اروپا. داریم از پپ گوآردیولا صحبت میکنیم: بهترین مربی جهان!
در این سه سال خیلیها موفقیتهای او را با بارسا به حساب نسل جادویی بازیکنان بارسا گذاشتهاند؛ اما اگر به فهرست بازیکنان تیمهایی مثل رئال و بایرن و میلان و اینتر نگاه کنید، میبینید که خیلی هم حق با این گروه نیست. هیچ کس نمیتواند نقش پپ را در پدید آمدن سبک بازی منحصر بهفرد بارسا انکار کند. اما عوامل موفقیت پپ چه بوده است؟ امشب زمان خوبی است تا بهمناسبت این موفقیت پپ، نگاهی بیاندازیم به اصولی که پپ عزیز را موفق کرده است:
وقتی هیچ کس جدیتان نمیگیرد، خودتان خودتان را جدی بگیرید!اگر پپ میخواست به حرف منتقدان گوش کند، همان روزهای اول حضورش در بارسا باید این تیم را ترک میکرد.
و من این همه نیستم! هیچ وقت بیخودی مغرور نباشید. از خوبیهای و تواناییهایتان لذت ببرید؛ اما لازم هم نیست بهترین بودنتان را به زبان بیاورید. خودتان بدانید کافی است!
من میتوانم تأثیر بگذارم، پس هستم! گواردیولا همیشه با تأثیری که بر سبک بازی بارسا گذاشته شناخته میشود. فوتبال تکضرب و حفظ توپ بینظیر بارسای او حسرت تمام مربیان دنیا است.
همیشه هم هدفهای کوتاهمدت داشته باشید و هم هدفهای بلند مدت. پپ همیشه پیروزی در هر بازی را هدف اصلی خود قرار میدهد؛ اما هرگز از هدف اصلی و نهاییاش ـ قهرمانی ـ هم غافل نمیشود.
برای موفقیت لازم نیست از روشهای غیراخلاقی استفاده کنید! پپ همیشه و تحت هر شرایطی به مربی و بازیکنان حریف و داوران احترام میگذارد.
برای کارهایتان ایده داشته باشید. حداقل خودتان بدانید که قرار است در چه کاری موفق شوید و چطور میخواهید موفق شوید.
حواستان به ریسکهای احتمالی باشد و برایشان برنامه داشته باشید. گواردیولا حتی وقتی تیماش در بازی رفت مرحلهی حذفی مسابقات تیم حریف را با نتیجهای عجیب در هم میکوبد، باز هم برای بازی برگشت نگران پیروزی حریف است. بنابراین هیچ وقت حتی نامحتملترین خطرات ممکن برای مسیرتان به سوی تحقق اهدافتان را هم نادیده نگیرید.
و در نهایت اینکه انجام درست کارهای بزرگ، استثنایی است نه شکست خوردن! همیشه ساختن و خوب بودن و خوب ماندن، از تخریب و شکست خوردن، سختتر است! بنابراین وقتی کاری را خوب انجام میدهید، از اینکه موفق شدهاید لذت ببرید. وقتی هم شکست خوردید، بدانید که طبیعت زندگی بیشتر بودن شکستها نسبت به موفقیتهاست.
این بند آخر را در جملات پپ در هنگام دریافت جایزهاش میتوان بهخوبی دید: او جایزهاش را متعلق به تمام کسانی دانسته است که در طول بیش از صد سال حیات باشگاه بارسلونا برای تبدیل شدن این باشگاه به یکی از بهترین باشگاههای جهان تلاش کردهاند. “برای من مایهی مباهات و افتخار است که عضوی از این باشگاه بینظیر و جذاب بودهام.”+
پ.ن. این مطلب چند هفته قبل در صفحات سبک زندگی شمارهی ۳۴۰ هفتهنامهی همشهری جوان چاپ شده است.
“من خیلی خوشحالم که جزئی از این تیم بودم. ما یک مربی سطح بالا داشتیم و بازیکنانی که فوقالعاده بودند.” (پیتر اشمایکل در مورد دوران حضورش در منچستر یونایتد؛ اینجا)
آیا اعضای گروه / سازمان شما از بودن کنار شما و همکارانشان خوشحالاند؟
” از نظر من او بهترین مربی دنیاست. وقتی ما سه گانه را به دست آوردیم، او سالها بود که آن تیم را ساخته بود و اعتماد به نفس زیادی به تیم تزریق کرده بود. او کاری کرده بود که ما فکر کنیم بهترین تیم دنیا هستیم و می توانیم برای کسب هر جام تلاش کنیم. به همین دلیل بود که ما آنقدر خوب بودیم. هیچ تیمی نمی توانست به ما نزدیک شود. وقتی شما چنین اعتقادی داشته باشید، اتفاقات زیادی میتواند رخ دهد.” (پیتر اشمایکل در مورد سر الکس فرگوسن؛ اینجا)
مهمترین نقش رهبر تیم دقیقا همین است: ایجاد کردن این باور در آدمها که در تیمی عضویت دارند که قرار است کار بزرگی انجام بدهد و البته میتواند این کار بزرگ را انجام دهد. شاید این طوری هم بشود این حرف اشمایکل افسانهای را تفسیر کرد: تمرکز بر استفاده از خوبیها و نقاط قوت تیم خودمان برای بردن به جای تمرکز بر نقاط ضعف تیم حریف! (سبک رهبری گواردیولا در برابر سبک رهبری مورینیو)
در همین زمینه دو پست قبلا داشتهام که پیشنهاد میکنم بخوانیدشان:
“کاری که همیشه میخواستهام انجام دهم بازی برای یونایتد است و خوشاقبال بودهام که این کار را ۲۰ سال است انجام میدهم. عالی است که بدانم هنوز به موفقیت تیم کمک میکنم و حس میکنم داخل و خارج از میدان کارهای زیادی میتوانم انجام دهم.” (رایان گیگز؛ اینجا)
رایان گیگز اسطورهی زندهی (!) باشگاه منچستر یونایتد، غیر از حضور خودش در سطح اول فوتبال دنیا در سن ۳۷ سالگی که نشاندهندهی اهمیت ثبات داشتن در زندگی شغلی است، درس دیگری را هم به مدیران و رهبران سازمانها میدهد: مهم است که فرد بداند در موفقیت سازمان یا تیمی که عضو آن است تأثیرگذار است و هنوز کارهای زیادی باقی مانده که باید انجامشان بدهد! این برعهدهی شماست که این احساس را در فرد ایجاد کنید.