“اصلا ساده نیست که با تیمی مثل ویارئال در این تورنمنت شرکت کرده و به مرحلهی نیمهنهایی برسی یا با این تیم تا مرحله یک چهارم نهایی پیش بروی. این اتفاقی است که با مالاگا هم رخ داد و ما با هم تا مرحله یک چهارم پایانی رسیدیم. فکر میکنم که مهمترین نکته این است که بازیکنان را به این درک برسانیم که قابلیت و تواناییاش را دارند و این اعتماد بهنفس را در خودشان حس کنند که میتوانند مقابل تیمهایی در حد و اندازههای خودشان رقابت کنند و تمام مسائل تاکتیکی را در نظر داشته باشند.” (مانوئل پلگرینی؛ اینجا)
استاد پلگریتی به نکتهی جالبی اشاره کرده است. معمولا تمامی توجه و سرمایهگذاری استراتژیستها، رهبران سازمانی و مدیران روی طراحی روش رقابت، تأمین منابع مورد نیاز برای رقابت کردن و در نهایت وارد گودِ میدان رقابت شدن است. اما واقعیت این است که تا زمانی که تکتک اعضای سازمان به این باور نرسند که میتوانند با رقبا وارد رقابت شوند، پیروزی آنچنان هم که فکر میکنیم وابسته به اقدامات صحیح مدیریتی نیست. 🙂 بنابراین در زمان طراحی استراتژی حتما لازم است مدیران ظرفیت و توانمندی ذهنی نیروهای سازمان را برای رقابت با رقبا بسنجند و در زمان اجرای استراتژی نیز در کنار پرداختن به سایر اقدامات استراتژیک، به تقویت این باور ذهنی توجه کافی داشته باشند. شاید لازم باشد پیش از هر چیز مدیران سازمان باور کنند که توان رقابتپذیری ذهنی سازمان، یک عامل تأثیرگذار جدی روی مزیت رقابتی است.