ادراک یک آینه است و نه خود حقیقت. و هر آنچه که من میبینم، بازتاب وضعیت ذهنی من در دنیای واقعی است.
نیستم نومید از تشریف سبز نوبهار …
بهار آمد بهار آمد سلام آورد مستان را
از آن پیغامبر خوبان پیام آورد مستان را
که جانها را بهار آورد و ما را روی یار آورد
ببین کز جمله دولتها کدام آورد مستان را …
یک سال دیگر با خوشیها و دلتنگیهایاش تمام شد و در آستانهی آمدن بهاری دیگریم. به همین مناسبت در این پست پایانی سال، قصدم تشکر از دوستان و بزرگوارانی است که گذراندن امسال بدون همراهیشان، سختتر میشد:
- تشکر ویژه دارم از تک تک اعضای خانوادهی عزیزم به خاطر مهربانیهای تمامنشدنیشان.
- تشکر میکنم از دوستان بسیار نازنینی که در این یک سال بهویژه در دورههای ناراحتیام، بودنشان در کنار من و راهنماییهایشان تسکیندهنده و امیدبخش بود؛ بهویژه دوستان بسیار عزیزم صبا حسیننیا (که لازم است اینجا اسماش را بیاورم!) و شهرام و نیمای عزیز.
- تشکر میکنم از دوستان و همکلاسیهای عزیزم که این روزها با پایان گرفتن دوران تحصیلام در دورهی MBA، دلتنگیام نشان از آن دارد که چقدر بودن در کنارشان برایام ارزشمند و شادیآفرین بوده است.
- تشکر میکنم از همهی مدیران و کارشناسان سازمانهای کارفرما و همچنین همکاران عزیز و محترمام که بدون آنها، کارهایام پیش نمیرفت!
- تشکر میکنم از دوستان گلآقایی بهویژه گلنسای عزیز. واقعا نشستن روی صندلیهای اتاقِ کارِ مرحوم گلآقا و همکاری با این مؤسسه، سورپریز اصلی امسال برای من بود!
- تشکر میکنم از دوستان عزیزی که به لطف شبکههای مجازی ـ بهویژه گودر ـ و این وبلاگ یعنی گزارهها، افتخار آشنایی با آنها را پیدا کردم و هم در شناخته شدن این وبلاگ به من کمک کردند و هم ازشان کلی مطلب جدید یاد گرفتم؛ بهویژه: احسان اردستانی، امیر مهرانی، دکتر علی رضا مجیدی، مهدی عرب عامری، احمد شریفی، نیام یراقی، آیدین کسایی، نادر خرمیراد، دوستان وبلاگ همینا و علی واحد و اساتید و بزرگترهایی مثل آقای مجید آواژ و استاد پرویز درگی (که جا دارد بابت هدیهی بسیار ارزشمندشان در این روزهای آخر سال از ایشان و همکاران محترمشان در TMBA تشکر کنم.)
- و در آخر تشکر میکنم از تک تک شما دوستان و خوانندگانی که اینجا را چه زمانی که در گزارهها وردپرس دات کام در خدمت شما بود و چه زمانی که روی گزارهها دات کام قرار گرفت، دنبال کردید، مطالباش را خواندید و بهاشتراک گذاشتید و در موردشان اظهارنظر کردید. شمایی که مرا برای نوشتن، انگیزه بخشیدید. امسال را به لطف شما با سرمایهای به نام گزارهها به پایان میبرم.
گزارهها در طول تعطیلات نوروزی فعال خواهد بود؛ هر چند که بیشتر به دغدغههای فرهنگی و ادبی و هنری من خواهد پرداخت تا مطالب مدیریتی و آیتی. با پایان تعطیلات، باز هم گزارهها به روال قبلیاش باز خواهد گشت.
سال نو و نوبهارش بر شما مبارک و خجسته باد. سبز باشید و شاد و سلامت.
لینکهای هفته (۳۰)
این هم آخرین پست لینکهای هفتهی سال ۱۳۸۹. تشکرهایام را از همه میگذارم برای پست خداحافظی سال که فردا منتشر خواهد شد! فقط یک نکته اینکه گزارهها به دلیل اینکه من طبق معمول چند سال اخیر همین جا تهران و در منزل مثلا (!) استراحت خواهم کرد، در تعطیلات عید هم فعال خواهد بود؛ هر چند کمتر! بنابراین پست لینکهای هفته در طول تعطیلات عید منتشر میشود.
پیش از شروع سه نکته:
- لینکهایی که به نظرم باید حتما و تحت هر شرایطی خوانده بشوند را با رنگ قرمز از سایر لینکها متمایز میکنم.
- برای دیدن لینکهای کلیهی قسمتهای قبل، میتوانید به اینجا مراجعه بفرمایید.
- این مجموعه پستها در حکم یک دفترچهی یادداشت مطالب مهم برای من هستند. اگر لینک اخبار را هم میگذارم، برای این است که به نظرم برخی اخبار حداقل تیترشان باید توسط کسانی که در حوزه مشاورهی مدیریت و آیتی فعال هستند، دیده شوند. بنابراین اگر تعداد لینکها زیاد هستند، اولا ببخشید و ثانیا اینکه حداقل به تیترها نگاهی بیاندازید؛ ضرر نمیکنید!
با این توضیحات لینکهای هفته را مرور میکنیم:
مدیریت:
کارهای مدیران پروژه پیش از تعطیلات عید و جلسه امتحان پربارتر از جلسات آموزش (مهدی عرب عامری)
درس گرفتن از فاجعه ژاپن؛ ما چگونه گوش به زنگ باشیم؟ (آیدین کسایی)
چطور شرکت مورد نظر ما در مناقصه انتخاب شود؟! (آقای مجید آواژ: همین هفته همین بلا در یک پروژهی چند میلیاردی سر شرکت ما اومد … :()
انسانهای موفق چگونه میاندیشند؟ و جستارهایی در رهبری (استاد پرویز درگی)
درس هایی که از رنج مردم ژاپن نمی گیریم!
فناوری اطلاعات:
این دراپباکس دوست داشتنی (امیر مهرانی)
اینترنت وای فای رایگان به یاری ژاپنیهای زلزلهزده آمد و پنج سال از آغاز توییتر گذشت – چه زمانی دوستانم توییتری شدند؟ و هزینه تمامشده آیپد ۲ برای اپل: ۳۲۰ دلار و ساخت فیلم سینمایی با استفاده از گیم (یک پزشک؛ دکتر علی رضا مجیدی)
«حق فراموششدگی»، چالشی جدید بر سر راه گوگل
وزیر ارتباطات: بیش از ۹۵ درصد میزبانی سایت های دولتی درداخل کشور است
آغاز به کار آزمایشی شبکه اجتماعی کسب و کار ایران
مروری بر اخبار سایبر:از سگ مارک زاکربرگ تا سونامی فنآوری در ژاپن
سهم گوگل در بازار جستوجوگرهای اینترنتی کاهش یافت
میزان دانلود برنامههای کاربردی موبایل در سال ۲۰۱۰ به ۸ میلیارد رسید
افزایش استفاده از خدمات موبایلی در شرکتها و سازمانها
۵۰۰ هزاردستگاه آیپد ۲ در بازار آمریکا فروخته شد (در فقط ۴ روز!!!)
۲۶ درصد کاربران به ابزارهای موبایلی خود وفادار هستند
استفاده نیمی از آمریکاییها از تلفن همراه برای آگاهی از اخبار جدید
پیشبینی فروش ۵۲ میلیون تبلت در سال ۲۰۱۱
ارسال بیش از یک میلیارد توییت در هفته
اگر شبکههای وای فای قابل رویت بودند
شایعه/Google Me طی دوماه آینده افتتاح میشود!
یوتیوب کارکنانش را ۳۰ درصد افزایش میدهد
مشکل انتخاب فونت دلخواه را فراموش کنید!
اقتصاد:
وکیل مدافعان بازار انرژی و کندلوس: موردکاوی کسب و کار به نفع فقرا و سونامی ژاپن و چالش جدید برای آینده تغییرات آب و هوا (حامد قدوسی)
بزرگترین درس زلزله ژاپن: فرهنگ ژاپنی ها و دلیل تقویت ین ژاپن بعد از زلزله (حجت قندی)
حداقل دستمزد کارگران ۳۳۰ هزار و ۳۰۰ تومان تعیین شد
رشد ۱۳۹ درصدی اجارهبهای مسکن در دورهی احمدینژاد
بودجه ۹۰ رکورددار وابستگی به نفت
جامعهشناسی، روانشناسی و کار حرفهای:
مشاهدهی آنلاین سوابق بیمهی تأمین اجتماعی
اسرار یک سخنران حرفه ایی(۱) و چگونه انتقاد کنیم؟؟؟ (احسان نصیری)
پ.ن. ۱. لطفا اگر وبلاگی، پستی یا مطلبی را من ندیده بودم یا نمیشناسم، کامنت بگذارید و معرفی بفرمایید برای یادگیری بیشتر.
پ.ن.۲. اگر دوست داشتید توئیتر گزارهها را برای دیدن ایدهها و حال و احوال روزانهی من و گودر گزارهها را برای دیدن متن کامل این مطالب و سایر مقالات و اخبار مربوط به مدیریت، مشاوره، فناوری اطلاعات و البته اقتصاد، روانشناسی و جامعهشناسی (و گاهی هم که خیلی هیجانزده میشوم، علم و طنز و چیزهای دیگر!) دنبال کنید.
بهترین پستهای سال ۱۳۸۹ گزارهها
یکی از مهمترین کارهای امسالم که به هیچ عنوان در طول سال در بدترین زمانها هم ترک نشد، نوشتن در گزارهها بود. چراغ اینجا چه زمانی که روی گزارهها وردپرس دات کام در خدمت شما بود و چه زمانی که روی گزارهها دات کام قرار گرفت، به لطف شما خوانندگان عزیز روشن بود. بد ندیدم تا تعدادی از پستهای برتر گزارهها را از دید خودم اینجا ثبت کنم. البته این پستها، تنها شامل پستهایی هستند که توسط خودم نوشته شدهاند؛ بنابراین شامل ترجمههای درج شده در این وبلاگ نیستند. این شما و این هم ۲۰ پست برتر سال ۱۳۸۹ گزارهها (رتبهبندی، ترتیب علاقهی خودم را به پستها نشان میدهد!):
- یک مشاور جوان در طول هفته چه باید بخواند!؟
- چگونه رزومه ننویسیم!؟
- توصیههایی به مدیران از زبان یک کارشناس
- کارگاههای آموزشی مشاورهی مدیریت
- معیارهای سنجش کیفیت زندگی کاری
- از شکست سیستم تا «نبوغ سیستم»!
- چگونه کار دیگران را نابود نکنیم!؟
- ارزش یک کارشناس برای سازمان
- توسعهی شخصی یا آموزش سازمانی؟
- دایره طلایی موفقیت
- رزومه نوشتن مهم است؛ به شرط شبکهسازی!
- ۴ سؤال برای سنجش عملکرد آدمها
- فرمولهای سازندهی عملکرد انسانها
- رقص فیلها ـ یک نگاه کلی
- گواهی +Project برای مدیریت پروژههای IT
- نقشهای سه گانه مشاور، کارفرما و ناظر در یک پروژهی مشاوره
- تعهد IT برای آینده: کمک به کسب و کارها برای کمک به خودشان
- ری اوزی؛ نمونهی کامل یک استراتژیست
- انگیزهی درونی بازیکنان بارسا؛ الگویی برای همهی آدمها
- مزیت رقابتی یک مشاور خوب در دنیای امروز
درسهایی از فوتبال برای کسب و کار (۱۴)
“ریکارد برای من مثل یک پدر بود. او در طول دورههای سخت، به من خیلی کمک کرد و یکی از معدود افرادی بود که به من اعتماد به نفس میداد. او همیشه از من میخواست که آرام باشم و میگفت:”آرامشات را حفظ کن. من در کنار تو هستم.” من تا آخر عمرم قدردان زحمات او هستم.” (ویکتور والدس؛ اینجا)
ترسهای زیردستانتان را بشناسید و به آنها بفهمانید که تا زمان غلبه بر آن ترسها، در کنارشان هستید؛ مخصوصا وقتی که آنها از اشتباهات خودشان میترسند!
گزارهها (۶۴)
درد، زمانی واقعی است که دیگران هم آن را باور کنند. اگر کسی دردمند بودنتان را باور ندارد، آن درد یا درد دیوانگی است یا حساسیت!
نائومی ولف
خاطرههای غیرمرتبط با چهارشنبه سوری!
امروز چهارشنبه سوری بود و من توسط امیر مهرانی عزیز و آقای آواژ به نوشتن خاطرهی فالگوشی در زمینهی چهارشنبه سوری دعوت شدم. اما خوب با توجه به اینکه خاطرهای از چهارشنبه سوری یادم نیامد، گفتم به جایاش دو تا خاطرهی بانمک فالگوشی را این آخر سالی تعریف کنم دور همی کمی شاد باشیم:
- همکاری داشتیم بسیار باکلاس و اتوکشیده. ما هم که یک مشت جوان تازه از دانشگاه بیرون آمده بودیم، طبعا همیشه به حال ایشان غبطه میخوردیم. تا اینکه یک روز همکار محترم با غرور اعلام فرمودند که من همراه همسرم در ناسا (!) استخدام شدیم و بای بای و از این حرفا. چند ماه بعد روی میز یکی از همکارانِ دیگر که با آن همکار قدیمی سابقهی دوستی داشت یک کارت ویزیت دیدم: شرکت خدمات نظافت X با مدیریت Y. این Y همان همکار قدیمی ما بود!
- برای کاری به آموزش دانشگاه رفته بودم. یکی از اساتید رشته ریاضی داشت به مسئول آموزش اعتراض میکرد که من با این آقا چه کار کنم؟ برگهی امتحان آن بنده خدا را به مسئول آموزش نشان داد. در امتحان یکی از دروس تخصصی رشتهی ریاضی به جای جواب، چند بیت شعر نوشته بود!
گزارهها (۶۳)
اگر همهی وقت خودت را صرف سعی کردن بکنی، پس کاری به جز سعی کردن انجام ندادهای. بنابراین کاری را که باید، انجام بده و خودت را خلاص کن!
چارلز بوکوفسکی
۵ شباهت مشاوران با ویروسها!
به عقیدهی اندرو هیل ستوننویس روزنامهی فاینشنال تایمز، مشاوران هیچ فرقی با ویروس ندارند! او برای اثبات نظرش ۵ شباهت میان ویروسها و مشاوران را هم پیدا کرده است:
- ویروسها نمیتوانند به تنهایی وجود داشته باشند: مشاوران هم مثل ویروسها نیازمند “میزبانی شدن” هستند! بدون وجود مشتری، یک شرکت مشاوره مجموعهای است از آدمهای باهوش که با هم بر سر اینکه استراتژی یعنی چه، دعوا میکنند!
- ویروسها میتوانند دردهای مختلفی را ایجاد کنند: هر شرکت مشاورهای برای یک مشکل مشخص در سازمان، اسم متفاوتی میگذارد: مشکل شما در استراتژی / بازاریابی / عملیات / خدمات مشتری / فناوری اطلاعات است. هیل میگوید من میتوانم حداقل ۱۵ تا درد دیگر را هم اسم ببرم!
- ویروسها تکثیر میشوند: خبر فوری: مشاوران هم مثل سایر شرکتها رشد میکنند؛ البته کاملا شبیه یک ویروس. مثلا دیلویت این اواخر تصمیم گرفت تا با استخدام چند صد مشاور جدید خود را قدرتمندتر کند.
- همهی موجودات میتوانند مستعد پذیرش ویروس باشند: شرکتهای خصوصی تنها قربانیان مشاوران نیستند. مؤسسات عمومی و خیریه و حتی بازیگران بزرگ بازارهای جدید همه از مشکلاتی که مشاوران برایشان ایجاد میکنند، رنج میبرند. این مشکل دیگر تنها گریبانگیر غرب نیست، چینیها و هندیها هم گرفتارش شدهاند!
- ویروسها صبر و تحمل بالایی دارند: مشاوران دوست دارند کارفرما تنها تا کشیدن چک دستمزدشان زنده بماند. بعدش؟ به ما چه!
این هم دیدگاهی است! البته من فکر میکنم اینها هیچ کدام منفی نیستند؛ مخصوصا آخری یعنی گرفتن پول که این روزها واقعا برای مشاوران خودش بیماری بزرگی شده است!
درسهایی از فوتبال برای کسب و کار (۱۳)
“اگر کسی را نداشته باشید که به شما انگیزه بدهد، دیگر دلیلی هم برای جنگیدن ندارید. این کاری است که مربیان باید انجام بدهند. مورینیو به اندازهای به من روحیه میداد که حاضر بودم به خاطر او بمیرم. یک مربی باید خودش را با بازیکنانی که در اختیار دارد تطبیق دهد، به ویژه وقتی ۷۰ میلیون یورو برای او خرج می کنید.” (زلاتان ایبراهیموویچ؛ اینجا)
رهبران و مدیران محترم؛ شما برای این در سازمان هستید: انگیزه دادن به زیردستانتان برای انجام کارهایی که برای رسیدن به اهداف سازمان لازم است!
اما ماجرای زلاتان و بارسا که خودش به آن اشاره کرده، یک تا درس جالب دیگر را هم به ما میآموزد: برای حل یک مشکل (اتوئو!) به سراغ یک مشکل دیگر (زلاتان) نروید! فلسفهی فوتبال بارسا بازی زمینی و تکنیکی است. یک مهاجم قد بلند و سر زن مثل زلاتان (هر چقدر هم تکنیکی باشد) در کجای این چارچوب تاکتیکی جای میگیرد؟
