لینک‌های هفته (۷۰)

باز هم تأخیر که حتمن علت‌ش را می‌دانید: لطف حضرات در قطع کردن دسترسی به تمامی سرویس‌های اینترنتی از جمله همین گودر بی‌خاصیتی که تنها کاری که می‌شود با آن کرد، مرور همین فیدهای لینک‌های هفته است!

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

مدیریت انرژی کاری (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربرد آن در مدیریت)

نکته‌ای در مورد ۳۶۰ درجه (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربرد آن در مدیریت)

آخرش همه‌مون معمولی می‌شیم (توصیه می‌کنم بخوانید و سکوت …)

سلامتی شما به خوش‌بینی‌تان بستگی دارد

مدیریت و کارآفرینی:

خلاقیت با طعم سالسا (عاااالی! به‌ترین مطلب هفته برای من!) (زینب جم؛ وبلاگ همینا)

آروزهای بزرگ (این هم یک مطلب عاالی از امیر مهرانی؛ The Coach)

بی‌خیال شرکت زدن بشوید (نقدی دقیق بر مهم‌ترین علت کارآفرینی در ایران!) (یادداشت‌های یک مدیر که چند هفته‌ای نبودند و خوش‌حال‌م دوباره نوشتن را از سر گرفتند.)

سه گروه از کارکنان که بدون درنگ اخراج‌شان کنید  (یادداشت‌های یک مدیر) (عاااالی!)

یکپارچگی رویکرد و عمل در منابع انسانی (شهرام کریمی؛ یادداشت‌های صنایعی)

تغییر در بازار عرضه نیروی انسانی (تحلیل جالب شهرام کریمی در مورد آینده‌ی بازار کار در ایران در یادداشت‌های صنایعی)

پرسیدن در مصاحبه های استخدامی (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربرد آن در مدیریت)

در ادامه‌ی پرونده‌ی ویژه‌ی هفته‌ی قبلقیمت‌گذاری نرم‌افزار- جمع بندی (علی واحد؛ وبلاگ رادمان) و استراتژی‌های قیمت‌گذاری نرم‌افزار  (مجید آواژ؛ روزنوشت‌های بهساد)

تیم کوک کیست؟ (مقاله‌ی جالبی از مجله‌ی شبکه در مورد تیم کوک؛ جانشین استیو جابز افسانه‌ای در اپل)

 فروشگاه‌های الکترونیکی موظف به اخذ نماد الکترونیکی هستند (در راستای تسهیل فضای کسب و کار باید مجوز کسب از نیروی انتظامی بگیرند!)

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

آینده اینترنت بدون وب (محسن عظیمی؛ نویسنده‌ی مهمان یک پزشک)

ویندوز: فاجعه یا شاهکار؟ (وب‌شهر)

ده دلیل برای برتری کروم بر فایرفاکس (وب‌شهر)

میانگین حجم صفحات وب ۱ مگابایت است (وبلاگینا)

برترین‌های دنیای دیجیتال در سال ۲۰۱۱ (مجله‌ی اینترنتی گویا آی‌تی) (البته برترین سایت‌های اینترنتی عنوان به‌تری است!)

گوگل ۳٫۷ میلیون ابزار اندرویدی در کریسمس فعال کرد، اما هنوز اپل جلوتر است (زومیت)

سامسونگ هنوز در بازار تلفن حکمرانی می کند ولی رشد اپل بیشتر است (زومیت)

محبوب‌ترین برند اینترنتی به نام گوگل رقم خورد (شاخص ارزیابی، میزان بازدید از وب‌سایت!)

اوراکل پیشتاز بازار ۱۸٫۲ میلیارد دلاری نرم افزارهای مدیریت ارتباط با مشتری

کاربران اینترنت ۳۵ میلیارد دلار صرف خریدهای کریسمس کردند

رشد ۲٫۳ درصدی شبکه جهانی اینترنت در سه ماهه سوم سال ۲۰۱۱ (شاخص ارزیابی، تعداد دامنه‌های ثبت شده است.)

 مایکروسافت در حال کار بر روی شبکه اجتماعی مخصوص دانش‌آموزان است (زومیت) (البته در متن خبر نوشته شده دانش‌جویان!)

اقتصاد:

استونی چگونه معجزه اقتصادی خلق کرد (به‌ترین مطلب اقتصادی هفته برای من. واقعن معجزه کردند …)

 شفافیت در ایران و در جوامع توسعه یافته (حرف خیلی حساب حجت قندی در اقتصادانه)

بهره دستوری بانکی و نرخ ارز و طلا (معمولا یکی از دم‌دستی‌ترین راه‌کارهای پیشنهادی برای کاهش نقدینگی و تورم در ایران، افزایش نرخ سود بانکی دانسته می‌شود. حامد قدوسی در یک لیوان چای داغ‌ش نقد جالب و جانانه‌ای دارد به این تحلیل‌ها.)

یک سالگی طرح هدف‌مندی یارانه‌ها (مجلۀ اقتصادی IRPD ONLINE JOURNAL)

ما ایرانی‌ها همه اکونومیست کامل هستیم! (کافه اقتصاد)

ترکیه و تله درآمد متوسط (صادق الحسینی در کاتالاکسی نکته‌ی جالب و عجیبی در مورد اقتصاد ترکیه نوشته.)

نابرابری در آمریکا: نظم‌های آماری (این هم خیلی جالبه!) (کافه اقتصاد)

دوست داشتم!
۲

حرفه‌ای‌ها (۲)

“یکی از مهم‌ترین جنبه‌های زندگی هر کسی این است که شانس نقش بسیار مهمی در تعیین مسیر او دارد. برای من شگفت‌آور است که شانس چه نقش بزرگی می‌تواند در زندگی آدم‌ها داشته باشد … من آدم بااستعدادی هستم؛ اما خوش‌شانسی‌ام را نادیده نمی‌گیرم. فکر می‌کنم دلیلی دارد که شانس به خیلی‌ها رو نمی‌کند؛ آن‌ها زمینه را برای شانس آوردن فراهم نمی‌کنند!

“آدم چه می‌تواند بخواهد بیش‌تر از خود کار، که فوق‌العاده است، که درآمد خوبی دارد و لذت‌بخش است و بیمه‌ی پزشکی درجه‌ یکی هم از اتحادیه می‌گیرد. یعنی خدای من آدم دیگر چی می‌خواهد؟”

(سیدنی لومت فقید و بزرگ به‌ نقل از یادنامه‌اش در مجله‌ی فیلم؛ شماره‌ی ۴۲۹؛ مرداد ۱۳۹۰)

عکس از این‌جا

دوست داشتم!
۰

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۵۰)

“برای موفقیت‌های ناپولی حد و مرزی وجود ندارد. ما تمام تلاش‌مان را در سری آ، لیگ قهرمانان اروپا و کوپا ایتالیا انجام خواهیم داد.” (ادینسون کاوانی؛ این‌جا)

وقتی راهِ رفتن مشخص است؛ موفقیت یعنی هر چقدر بیش‌تر جلو رفتن در مسیرِ پیش رو!

دوست داشتم!
۲

گزاره‌ها (۱۱۴)

روزتان را با دانه‌هایی که کاشته‌اید بسنجید؛ نه خرمنی که درو کرده‌اید.

رابرت لوئیس استیون‌سون

دوست داشتم!
۴

برگزاری کارگاه‌های آموزشی

کسانی که من را از نظر کاری از نزدیک می‌شناسند، می‌دانند که چقدر در برابر کلاس‌های آموزشی ضمن خدمت (;)) آلرژی دارم! همیشه این برای‌‌م مهم بوده که در این کلاس‌ها قرار است دقیقن شرکت‌کننده‌ها چه چیز را یاد بگیرند؟ نوع نگاه؟ فلسفه‌ی وجودی؟ روش انجام کارها؟ مهارت؟ یا چیزهای دیگر؟ آیا واقعن شرکت‌کننده در این کلاس‌ها، چیز جدید و متفاوتی یاد می‌گیرد یا یک مشت بدیهیات و مبانی و اصولی را که در هر کتابی می‌شود یافت؟ (حالا گذشتم از جفنگیاتی که در خیلی از این مثلا کلاس‌ها و کارگاه‌های آموزشی به خورد ملت از همه جا بی‌خبر داده می‌شود و خیلی‌های‌شان از نظر علمی هم کاملا غلط هستند!) نکته‌ی بعدی تجربه‌ای است که از شرکت در کلاس آموزشی به‌دست می‌آید. آشنایی شرکت‌کننده‌ها با موضوع، تجربیات آن‌ها و البته مدل فکر کردن‌شان همه و همه در کیفیت دوره‌ی آموزشی تأثیرگذارند.

امسال تجربه‌ی شرکت در سه کارگاه آموزشی بسیار مفید را داشتم: کارگاه کشف توانایی‌های امیر مهرانی، کارگاه آموزشی مهارت‌های مشاوره‌ی مدیریت و کارگاه تحلیل کسب و کار با رویکرد فناوری اطلاعات. شرکت در این کلاس‌ها به من کمک کرد تا بتوانم کمی فرضیات‌م را در مورد دست‌آوردهای کلاس‌های آموزشی به آزمون بگذارم که در مورد هر کدام هم تجربیات‌م را نوشتم. شرکت در این کلاس‌ها به من نشان داد یک کلاسِ درست طراحی شده که در آن استاد هم دانش و مهارت و علاقه‌ی کافی را داشته باشد، چقدر می‌تواند مفید باشد.

 مدتی است دغدغه‌ی این را دارم که خودم هم وارد وادی برگزاری کلاس‌های آموزشی شوم و چیزهایی که را که یاد گرفته‌ام و از آن مهم‌تر، کشف کرده‌ام را به دیگران یاد بدهم. البته احتمالا وجود گزاره‌ها و نوشته‌های‌م در این‌جا هم در این زمینه اثرگذار بوده است. ضمن این‌که دوست عزیزی امکانات آموزشی لازم را هم در این زمینه فراهم آورده‌اند. خودم یک فهرست از موضوعات احتمالی این کلاس‌ها را نوشته‌ام. اما بد ندیدم که قبل از این‌که آن فهرست را به نظرسنجی بگذارم، اول از شما خوانندگان محترم و همراه گزاره‌ها بخواهم که در این زمینه نظرتان را برای‌ام بنویسید. سؤال‌ من این است: با توجه به موضوعات اصلی و تم‌ نوشته‌های گزاره‌ها و البته با توجه به نیازها و علایق‌تان، به‌ نظرتان چه موضوعاتی از میان نوشته‌های این‌جا می‌توانند به یک دوره یا کارگاه آموزشی گسترش پیدا کنند؟

منتظر نظرات شما هستم. 🙂

دوست داشتم!
۶

کدام اقیانوس کم‌عمق؟

نام شرکتی را در یک نشریه‌ی تخصصی مدیریت می‌بینم که مدعی داشتن سابقه و تخصص در یکی از حوزه‌های اصلی فعالیت شرکت ماست. به‌عنوان یک رقیب بالقوه به سایت‌ش سر می‌زنم تا ببینم اوضاع از چه قرار است. اما هر چه می‌گردم در سایت جز آگهی‌های متعدد برگزاری کلاس‌ها و کارگاه‌های آموزشی جناب آقای مدیرعامل شرکت چیزی پیدا نمی‌کنم. آقای مدیرعامل تقریبا حوزه‌ای نیست که در آن توان تدریس نداشته باشد؛ از استراتژی گرفته تا فرایند و از بازاریابی گرفته تا مدیریت منابع انسانی و رفتار سازمانی! نگاهی به رزومه‌ی او می‌اندازم؛ دو سه سالی از من بزرگ‌تر است و دانش‌جوی دکترای گرایشی ناشناخته از مدیریت در یک دانشگاه ناشناخته‌تر است! در عجب‌م که واقعا سطح توان آدمی تا به کجاست؟

******

همه‌ی ما آدم‌هایی شبیه این آقای مدیرعامل را زیاد دیده‌ایم. آدم‌هایی که در بسیاری حوزه‌ها متخصص‌اند و در هر زمینه‌ای صاحب‌نظر و دارای حق اظهارفضل. خب شاید هم حق دارند. در زیر این آسمان آن‌قدر موضوع جذاب وجود دارد که آدم می‌تواند به همه‌شان هم علاقه داشته باشد و اگر کمی توانایی‌های غیرمعمول هم داشته باشد (مثلا بهره‌ی هوشی بالا یا حافظه‌ی بسیار خوب)، آن‌وقت حتما توان و صلاحیت ورود به همه‌ی حوزه‌ها را هم دارد! به این ترتیب مثلا من هر روز در حوزه‌ی خاصی کارشناس و متخصص می‌شوم؛ یک روز کارشناس فرایندهای کسب و کار هستم و فردا متخصص منابع انسانی. امروز مهندس ناظر فونداسیون پروژه‌ی ساختمانی هستم و فردا مهندس طراح سازه‌ی فلان پالایشگاه. امروز کارشناس ابزار دقیق هستم و فردا مهندس نصب دکل‌های مخابراتی. و یا حتا امروز مدیر مالی و اداری هستم و فردا استاد حقوق فلان دانشگاه! 😉

شرایط نامتعادل بازار کار و امنیت شغلی پایین هم البته عوامل تأثیرگذاری هستند. در هر حال من باید کار کنم و درآمد کسب کنم؛ هر جایی که بشود و با انجام هر کاری که می‌توانم. کیفیت انجام کار هم البته مهم است؛ اما من که دارم تلاش خودم را می‌کنم. ما مکلف به وظیفه‌ایم نه به نتیجه!

******

امروز علوم مختلف بشری تا آن‌جا گسترده و پیچیده شده‌اند که حتا آشنایی مختصر با همه‌ی آن‌ها هم ممکن نیست. اگر در قدیم عنوان “حکیم” شایسته‌ی بزرگانی مثل ابن‌سینا بود که در تمامی علوم دوران خودشان، متخصص بودند؛ پیدا کردن “حکیم” جزو محالات روزگار ماست.

تقسیم علوم و تخصصی شدن کارها تا جایی پیش رفته که به اعتقاد برخی، جهان در حال بازگشت به عصر پیش از آدام اسمیت است؛ عصری که در آن هر کس تنها می‌تواند در یک حوزه‌ی بسیار محدود متخصص باشد. این ایده را توماس مالون و هم‌کاران‌ش در تحقیقی مطرح کرده‌اند که نتایج آن در مقاله‌ای با عنوان “فراتخصص‌گرایی” در شماره‌ی ۱۲۳ ماه‌نامه‌ی گزیده‌ی مدیریت (آبان ۱۳۹۰) به چاپ رسیده است.+ به‌ عقیده‌ی آن‌ها، این یک تغییر پارادایم در شیوه‌ی کار کردن بشر است؛ یک موج عظیم که همه را با خود می‌برد. آن‌ها می‌گویند که ابتدا کارفرمایان با درک مزایای ناشی از این تغییر پارادایم، به آن تن خواهند داد و بعد از آن‌ها کارکنان هم به‌اجبار با آن همراه خواهند شد.

******

امیر مهرانی عزیز این‌جا از مزایای متخصص نبودن گفته است. من کاملا با نکاتی که امیر نوشته موافق‌م. اما می‌خواهم روی یک نکته‌ی نوشته‌ی امیر دست بگذارم؛ جایی که درباره‌ی نوآوری و استخراج الگو با دید بین‌رشته‌ای نوشته است. در واقع می‌توان این‌طور به ماجرا نگاه کرد که وقتی یک اقیانوس وسیع اما کم‌عمق باشی، به‌صورت بالقوه یک متخصص حل مسئله‌ی بی‌نظیر هم هستی؛ چرا که در مواجهه با هر مسئله، می‌توانی تعداد زیادی ایده‌های متفاوت و متنوع حل مسئله داشته باشی. اصلا پایه‌ی تکنیک حل مسئله‌ی TRIZ همین است: این‌که ممکن است جواب یک مسئله در فضای حل مسئله‌ای نباشد که یک متخصص دنبال آن می‌گردد. یک مثال کلاسیک‌ش این است که مهندسان طراح خودرو برای کاهش زمان عمل ترمزها تمام راه‌حل‌های مکانیکی را امتحان کردند؛ ولی بعدها فهمیدند که در واقع راه‌حل این مسئله، استفاده از مدارهای الکترونیکی است!

اما اگر کمی دقت کنید همین هم خودش نوعی تخصص است: تخصص تحلیل سیستم و حل مسئله. در واقع داشتن نگاه فراتخصصی و استخراج راه‌حل و الگو از حوزه‌های مختلف هم خودش نیازمند نوعی تخصص است. بنابراین اگر متخصص یک حوزه‌ی مشخص نیستید و اگر دوست ندارید خودتان را به یک حوزه‌ی کاری یا علمی محدود کنید، روی کسب دانش و مهارت تحلیل سیستم و حل مسئله تمرکز کنید. در واقع بسیاری از افراد موفق که در حوزه‌های مختلف کاری و علمی به چهره‌های برجسته تبدیل شدند، این موفقیت‌ها را به‌واسطه‌ی دانش و توان حل مسئله‌شان کسب کردند. فرایند و ابزارهای تحلیل و حل مسئله شاید در نگاه اول، ساده باشند و در تمام حوزه‌ها قابل کاربرد؛ اما به‌کارگیری به‌موقع و در جای درست‌شان خودش یک تخصص است. اما همین تخصص حل مسئله هم یک پیش‌نیاز دارد!

مدتی قبل حامد قدوسی هم در یک لیوان چای داغ‌ش در همین مورد نوشته بود +. حامد هم در مورد دانش‌مندانی نوشته بود که در شاخه‌های مختلف یک علم منشأ تأثیر شده‌اند. حامد نوشته بود که عامل موفقیت این دانش‌مندان فهم عمیق مبانی رشته‌ی علمی خودشان بوده است. 

******

از کنار هم گذاشتن پاراگراف‌های پراکنده‌ی بالا و با ترکیب نتایج تحقیق پروفسور مالون و نوشته‌های امیر و حامد می‌خواهم به این نتیجه برسم: انتخاب با شماست که یک برکه‌ی عمیق باشید یا یک اقیانوس کم‌عمق. اما اگر انتخاب‌تان دومی است، فراموش نکنید که هر اقیانوس نامی دارد! بنابراین اگر قرار است یک اقیانوس یک سانتی‌متری باشید، نام آن را پیدا کنید: قرار است در کدام رشته‌ی علمی یا کدام شاخه‌ی کاری اقیانوس کم عمق باشید؟

در دنیای پیچیده‌ی امروز، متأسفانه هیچ گریزی از متخصص بودن نیست: حتا اگر نخواستید دریاچه‌ی کم‌عمقی در یک رشته یا حوزه‌ی خاص باشید، آخرین راهِ پیشِ روی شما تبدیل شدن به یک متخصص حل مسئله است!

دوست داشتم!
۷

شش چراغ قرمز در مسیر خلاقیت

نویسنده: بکی مک‌کری؛ ترجمه‌ی: علی نعمتی شهاب

چند روز پیش مارتی کولمنِ خلاق ـ معروف به پدر دستمال کاغذی‌ها ـ پیشنهادهای خود را در زمینه‌ی خلاقیت در اکسپوی بلاگ ورلد ارائه داد. با توجه به این‌که خلاقیت برای نوآوری و کارآفرینی کلیدی است؛ می‌خواهم حرف‌های مارتی را ثبت کنم.

چرا او را پدر دستمال کاغذی‌ها می‌نامیم؟ او وقتی برای دخترهای‌ دبیرستانی‌اش ناهار درست می‌کرد، برای آن‌ها روی دستمال کاغذی‌ طرح‌‌هایی می‌کشید که با جملات برگزیده و الهام‌بخش و پرنشاطی همراه بودند. او هنوز هم به کشیدن طرح‌های‌اش روی دستمال کاغذی‌ها ادامه می‌دهد؛ البته با این تفاوت که امروز به همه‌ی ما الهام می‌بخشد.

این هم یادداشت‌های من از سخنرانی آن روز او:

هر کدام از ما مسیر خلاقیت خاص خودمان را داریم. و همه‌ی ما هم چراغ قرمزهایی داریم. مهم نیست آن‌ها از کجا سر راه پدیدار می‌شوند. شما باید با آن‌ها روبرو شوید و از آن‌ها بگذرید:

چراغ قرمز شماره‌ی یک: پول. پول شما را خلاق‌تر نمی‌کند و تضمینی هم برای موفقیت به شما نمی‌دهد. پول معمولا در نتیجه‌ی خلاقیت، جذب می‌شود. برای این‌که جذاب‌تر باشید چه می‌کنید؟ همه چیز به زیبایی درونی‌ باز نمی‌گردد. دلیل‌اش این است که ما یک جنبه‌ی بیرونی هم داریم. پول ارزشمند است؛ اما زمان هم به همان اندازه مهم است.

وقتی کاملا توجه کنید متوجه می‌شوید که منظورم عشق به کارتان است. بنابراین:

چراغ سبز شماره‌ی یک: عشق را در مرکز دایره‌ی توجه‌تان نگاه دارید.

چراغ قرمز شماره‌ی دو: وقت نداشتن. همه‌ی ما به‌اندازه‌ی یکسانی وقت داریم. وقتی می‌گویید وقت ندارید، منظورتان این است که برای این کار وقت ندارید. همه‌ی کارها برابر نیستند، همان‌طور که همه‌ی لحظات شبیه هم نیستند. در زمان تلف شده، خوشی به‌دست نمی‌آید.

اخطار: در مسیر نادرست با سرعت پیش نروید!

چراغ سبز شماره‌ی دو: پافشاری کنید. در رویارویی صخره و موج، موج برنده می‌شود؛ نه برای قدرت‌اش بلکه به‌دلیل پافشاری‌اش. قطعه به قطعه. گام به گام. گام‌های کودکانه.

چراغ قرمز شماره‌ی سه: آموزش ندیدن. آموزش دیدن شما را خلاق‌ یا موفق نمی‌کند. هیچ کسی عقل کل نیست.

اخطار: تکبر در مورد چیزهایی که می‌دانید می‌تواند باعث شود چیز بیش‌تری یاد نگیرید. شما باید با ذهن باز از قضاوت‌های گذشته‌تان بگذرید.

چراغ سبز شماره‌ی سه: هر جا و هر گونه که می‌توانید آموزش ببینید.

چراغ قرمز شماره‌ی چهار: باید در حد کمال باشد. با کمال‌گرا بودن به کمال نمی‌رسید. فرایند خلاق شدن، نیازمند آشفتگی و کامل نبودن است. بهترین کاری که می‌توانید را انجام ندهید. هر کاری را که می‌توانید بکنید. همیشه نمی‌توانید کیفیت ۱۰۰ درصد داشته باشید. بدون از دست دادن شور و اشتیاق‌تان از شکستی به شکست دیگر بروید. چیزهایی که بین شکست‌ها اتفاق می‌افتند مهم‌اند.

چراغ سبز شماره‌ی سه: خودتان باشید. همه‌ی دیگران، رفته‌اند.

چراغ قرمز شماره‌ی پنج: اتفاقی بدی برای من افتاده. مشکلات شما واقعی‌اند. مشکلات اساسی، ارزش‌شان را بازتاب می‌دهند. مشکلات‌‌تان را با دیگران مقایسه نکنید. عادت‌های بد شما ممکن است برای تطبیق پیدا کردن با وضعیت‌های بد به شما کمک کنند. اما این، دلیلِ چسبیدن به آن‌ها نیست. تا وقتی جهت حرکت‌تان (عادت‌‌های‌تان) را تغییر ندهید، به‌جایی می‌رسید که دارید می‌روید.

چراغ سبز شماره‌ی پنج: با مشکلات‌تان رشد کنید. آبراهام لینکلن می‌گوید موقعیت به‌سختی به‌دست می‌آید؛ بنابراین ما باید با این موقعیت‌‌ها رشد کنیم.

چراغ قرمز شماره‌ی شش: من یک جوجه‌ام! واقعیت این است که شما شکست خواهید خورد. بله؛ کسی بهتر از شما هم پیدا می‌شود. اما اجازه ندهید دانستن این موضوع بر شما غلبه کند. چه کسی بهتر از شما باشد و چه نه؛ او در مورد شما فکر نخواهد کرد.

چراغ سبز شماره‌ی شش: زندگی بیش از آن‌چه انتظار داشتم غیرقابل انتظار بود!

منبع

دوست داشتم!
۱

لینک‌های هفته (۶۹)

یک هفته‌ی بی‌نهایت پرلینک! :دی واقعا برای انتخاب لینک‌های منتخب هفته به مشکل برخوردم. ممنون از همه. 🙂

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. از این هفته برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

موضوع ویژه ـ قیمت‌گذاری نرم‌افزار:

چندی پیش آقای واحد در وبلاگ رادمان بحثی را درباره‌ی یک موضوع مهم در کسب و کار نرم‌افزار یعنی قیمت‌گذاری آغاز کردند که توسط خود ایشان و سایر دوستان عزیز بسط و گسترش یافت و به نوشته‌های بسیار خواندنی ختم شد. بنابراین موضوع ویژه‌ی این هفته (در این‌جا موضوع قرمز است!) و نوشته‌های‌ش را از دست ندهید! (به‌تر است به همین ترتیبی که من گذاشتم بخوانیدشان.)

تلاشی برای قیمت‌گذاری محصول نرم‌افزاری(۱) و تلاشی برای قیمت‌گذاری محصول نرم‌افزاری (۲): نقش پارامترهای تعداد و زمان در قیمت گذاری محصول (امیر نام‌آور؛ وبلاگ ایده)

قیمت‌گذاری نرم‌افزار- تعیین قیمت پایه فروش با نیم نگاهی به سود و قیمت‌گذاری نرم‌افزار- به‌دست آوردن قیمت تمام شده و قیمت ‌ذاری نرم‌افزار- درآمد و هزینه (علی واحد؛ وبلاگ رادمان)

آن‌سوی برآورد قیمت نرم‌افزار (مجید آواژ؛ روزنوشت‌های بهساد)

جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

به صورت آنلاین به کارهای‌تان سامان بدهید (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

افسانه‌ی دریاچه کم عمق (امیر مهرانی؛ The Coach) (دو نکته در مورد این نوشته‌ی خوب امیر دارم که امروز یا فردا می‌نویسم.)

مدیریت و کارآفرینی:

مصاحبه مطبوعاتی با استاد پرویز درگی درباره گوگل با مجله خلاقیت (استاد پرویز درگی)

برنامه برای باقی‌مانده‌ی کارها (نادر خرمی‌راد)

اسمارتیزهای قهوه‌ای در کسب و کار شما چیست؟‎ (حکایت مدیریتی استثنایی!)

محصول یک پسر شانزده ساله: اپلیکیشن هوشمندی که مطالب اینترنت را برای‌تان خلاصه می‌کند (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک) (می‌گم چرا کارآفرین نشدم؛ علت‌ش این بوده که در زمان ۱۶ سالگی‌م آی‌فون اختراع نشده بوده!)

مدیر میکروسکپی (محمود شعبان‌زاده؛ بیس‌لاین)

جرم های تروریستی و پاسخ های متنفرانه (نوید غفارزادگان؛ یادداشت‌های نوید)

عنوان سومین مدیرعامل بد جهان به استیو بالمر رسید (به‌سلامتی!)

بهترین شرکت‌های تکنولوژی برای کار (در کل شرکت‌ها Bain اول شده و مک‌کنزی دوم! بریم؟)

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

پنج شگفتی‌ دنیای فناوری و اینترنت در سال ۲۰۱۱ (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

ترجمه کتاب اصول برنامه‌نویسی (با تشکر از زحمات آقای افشار محبی عزیز و همکاران)

راهنمای مطلق اسکرام (راهنمای اسکرام به فارسی. با تشکر از دوستانی که زحمت ترجمه‌اش را کشیده‌اند.) (دنیای چابک)

محصولاتی که استیو جابز نتوانست تکمیل کند (وب‌شهر)

گوگل گزارش بیش‌ترین عبارات جستجو شده در سال ۲۰۱۱ را منتشر کرد (زومیت)

IBM پنج سال آینده را پیش بینی می‌کند

بیش از ۷۰۰ هزار دستگاه اندرویدی در هر روز جان می‌گیرند

نوکیا، آمازون و مایکروسافت در حال چانه‌زنی برای خرید شرکت RIM سازنده‌ی بلک بری (فارنت)

افزایش نفوذ اینترنت در زندگی روزمره و تمایل کاربران به استفاده از اینترنت پرسرعت (گزارشی در مورد روند تغییر کاربران اینترنت پرسرعت در جهان) (دنیای فناوری اطلاعات)

بالاترین سرعت دانلود به لیتوانی رسید

فناوری‌های همراه پلی به سوی توسعه ابزار هوشمندی تجاری

بی‌توجهی ۷۰ درصد کارمندان به امنیت اطلاعات در سازمان‌ها

سهم ۴۴ درصدی تلفن‌های هوشمند از بازار آمریکا

بازار ضدویروس به حدود ۳۰ میلیارد دلار می‌رسد

شرکت فناورى اطلاعات ایران به سازمان ارتقا مى‌یابد

رسانه‌های اجتماعی:

دومین نشست پژوهشگران رسانه‌های اجتماعی برگزار شد (جواد افتاده؛ رسانه‌های اجتماعی)

با پیام های متنی بیشتر دروغ می‌گوییم (نارنجی)

چرا Add Friend ، چرا UnFriend؟ (یک اینفوگرافیک عالی تحلیلی در مورد علل رفتار کاربران فیس‌بوک) (عصر ارتباط)

اقتصاد:

چند نکته درباره بازار ارز (حامد قدوسی؛ یک لیوان چای داغ)

گپ‌ و چای: مصاحبه با جواد صالحی اصفهانی، بخش چهارم (حامد قدوسی؛ یک لیوان چای داغ)

یک سالگی حذف یارانه‌ها و فاجعه‌ای که با دروغ پنهان نمی‌شود (آرمان امیری؛ مجمع دیوانگان)

اعداد و ارقام اقتصاد ایران (۶): نرخ بیکاری (مجلۀ اقتصادی IRPD ONLINE JOURNAL)

مشکلات لجستیکی تهیه دلار در ایران؟ (حجت قندی؛ اقتصادانه)

منتفی بودن بررسی بودجه در سال ۹۰ / مجلس از نیمه دوم بهمن جلسه ندارد

تعداد بیمه‌شدگان با آمار اشتغال‌زایی دولت در تضاد است

نقدینگی از مرز ۳۳۱ هزار میلیارد تومان گذشت

دوست داشتم!
۰

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۴۹)

“از کاری که در حال حاضر انجام می‌دهم لذت می‌برم و به کسی که قرار است پس از کاپلو هدایت تیم ملی انگستان را بر عهده بگیرد، کمک خواهم کرد. می‌توانم به وی کمک کنم تا بهترین توان خود را برای موفقیت به کار گیرد. من احساسات بعضی‌ها را درک می‌کنم که بر این باورند باید جایگزین کاپلو شوم؛ اما فکر می‌کنم الان زمان مناسبی برای انجام این کار نیست. اغلب خیلی از مردم را می‌بینم که یک دفعه بالا می‌روند و یک دفعه هم به‌زیر کشیده می‌شوند. من قصد کسب تجربه دارم و برای سال‌های آینده نامزد بهتری خواهم بود.” (استوآرت پیرس؛ کمک‌مربی تیم ملی انگلیس در مورد آینده‌ی خودش؛ این‌جا)

خیلی وقت‌ها به ما پیشنهادهای شغلی می‌شود که خودمان می‌دانیم هنوز برای پذیرش آن‌ها آمادگی نداریم؛ اما جاه‌طلبی، ریسک‌ کردن، نیاز به درآمد بیش‌تر، پرستیژ و کلاس بالای شغلی (!) و بهانه‌ها و تفسیرهایی مثل این‌ها باعث می‌شوند تا این پیشنهادها را بپذیریم. زمانی با مدیری کار می‌کردم که بدون داشتن تجربه‌ی کارشناسی، از روز اول کاری‌اش مدیر شده بود! این آقای مدیر به‌همین دلیل از ماهیت و الزامات کار کارشناسی سر در نمی‌آورد. نمی‌دانست که فلان کار خاص چقدر طول می‌کشد. درک نمی‌کرد که کارشناس علامه‌ی دهر نیست و باید یک جاهایی راه‌نمایی شود. متوجه این نکته نبود که باید خودش اول انتظارات‌اش را از کارشناس‌اش بداند و بعد این را به کارشناس منتقل کند؛ نه این‌که بعد از دو ماه همکاری به کارشناس بگوید که تو انتظارات من را برآورده نکردی!

در مورد ایشان و خیلی دیگر از مدیران، مشکل این‌جاست که زودتر از آن زمانی که باید به سطح بالاتر می‌رسند. در واقع بدون دست‌یافتن به بلوغ کاری در سطح پایین‌تر، به ناگاه خود را در سطح بالاتری می‌یابند که مستلزم نظارت بر افراد سطح پایین‌تر است. اما چون از ماهیت کار آن‌ها سررشته‌ای ندارند؛ عملا در مدیریت آن‌ها به‌مشکل برمی‌خورند.

چند سال پیش که خیلی هم سابقه‌ی کار زیادی نداشتم، مدتی به‌صورت هم‌زمان در دو جای مختلف کار می‌کردم. سرانجام به‌ نقطه‌ای رسیدم که باید یکی از آن‌ها را انتخاب می‌کردم: یکی کار کارشناسی سخت و پرحجم و تمام‌نشدنی در یک شرکت مشاوره و دیگری کار به‌عنوان کارشناس استراتژی در یک مؤسسه‌ی حقوقی تازه تأسیس که شاید نهایت کارم ماهی یک بار تهیه‌ی یک گزارش بود. ضمن این‌که این دومی حقوق‌اش تقریبا دو برابر حقوق من در کار شرکت مشاوره بود. من آن زمان کار در شرکت مشاوره را به‌رقم سختی بیش‌تر و درآمد کم‌تر انتخاب کردم. و خوب نتیجه‌‌اش هم تجربیات بسیار خوب و مفیدی بود که در آن شرکت داشتم.  در این چند سال درآمدم متناسب با افزایش تجربه و دانش و بلوغ کاری‌ام افزایش پیدا کرد (و به‌صورت ناگهانی بالا نرفت.) بعد از چند سال کار در سطح کارشناسی در این شرکت مشاوره به سطح مدیریت هم رسیدم؛ چیزی که در آن مؤسسه‌ی حقوقی ممکن نبود. در این چند سال حتا در بدترین شرایط کاری هم از انتخاب‌ام پشیمان نشدم. چون مطمئن بودم که انتخاب‌ام براساس سطح تجربه و بلوغ‌ام و هم‌چنین نوع تجربیاتی که باید برای بالا رفتن از نردبان شغلی‌ام به آن‌ها نیاز داشتم، درست‌ترین انتخاب ممکن بوده است. ضمن این‌که بعدا متوجه شدم که اگر آن پیشنهاد را می‌پذیرفتم، خودم را با یک درآمد غیرواقعی می‌سنجیدم و در نتیجه همیشه انتظار حقوق و دستمزدی بیش‌‌تر از سطح رشد علمی و کاری‌ام را داشتم. چیزی که یکی از بزرگ‌ترین موانع رشد حرفه‌ای آدم است.

بنابراین همیشه بدانید سطح بلوغ‌ خودتان و توانایی‌های‌تان دقیقا کجاست. پیشنهاداتی را که می‌دانید از مرز خودِ امروزتان بالاترند، نپذیرید. مطمئن باشید در آینده زمانی که به‌ بلوغ لازم برسید، فرصت‌های بسیار به‌تری را به‌دست خواهید آورد.

دوست داشتم!
۰
خروج از نسخه موبایل