درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۸۸)

انتقادها تنها به این بستگی دارد که چه اندازه به آن‌ها توجه کنید. من به انتقادها توجهی ندارم و تنها کار خودم را انجام می‌دهم. این مسائل روی من تأثیری ندارد. من تنها زندگی‌ام را می‌کنم و سعی می‌کنم به سختی کار کنم.” (ونسان کمپانی؛ کاپیتان بلژیکی من‌سیتی؛ این‌جا)

بدون شرح. 🙂

دوست داشتم!
۱

کارگاه‌های آموزشی نادر خرمی‌ راد

همیشه از دیدن آدم‌های متخصص لذت می‌برم؛ چه برسد به این‌که افتخار دوستی با آن‌ها را داشته باشم. دوست خوب من نادر خرمی‌ راد یکی از این آدم‌های متخصص است که واقعا وقتی اسم‌ش را می‌شنوم هیچ چیزی دیگری جز “مدیریت پروژه” یادم نمی‌افتد!

به‌عنوان کسی که تازه در یکی دو سال اخیر با مدیر پروژه شدن اهمیت حوزه “مدیریت پروژه” را درک کرده، همیشه از خواندن نوشته‌های نادر چیزهای بسیار و البته مهمی یاد گرفته‌ام. نادر ساده و پاکیزه می‌نویسد و همین نوشته‌های‌ش را جذاب می‌کند. غیر از این یک غبطه‌ی  اساسی هم به نادر داشته و دارم: حجم بالای کارهای مفیدش و کتاب‌ها و مقالات بسیاری که نوشته و دارد می‌نویسد و البته دیگر کارهای‌ش. کاش نادر در مورد اصول مدیریت زمان و مدیریت وظایف‌ش هم برای‌مان بنویسد. 😉

نادر اخیرا آموزش‌های‌ش را از فضای آن‌لاین وارد فضای آف‌لاین هم کرده و به‌زودی دوره آموزشی استاندارد PRINCE2 و کارگاه آموزشی تدوین ساختار شکست کار را برگزار خواهد کرد. چه مدیر پروژه‌های بزرگ و کوچک هستید و چه یک کارآفرین و فریلنسر جوان، شرکت در این دوره‌ها ـ به‌ویژه دومی ـ را به همه‌ی شما توصیه می‌کنم. من دومی را خودم قصد داشتم شرکت کنم که احتمالا با یکی از کلاس‌های خودم هم‌زمان است و نمی‌شود. به‌جای‌ش اولی را شرکت می‌کنیم. 🙂

برای نادر عزیز آرزوی موفقیت روزافزون را دارم. 

 
دوست داشتم!
۷

چرا درآمد زنان هنوز از مردان کم‌تر است؟

از سال‌ها قبل موضوع تبعیض نسبت به زنان در محیط کار ـ به‌ویژه در زمینه‌ی حقوق و دست‌مزد ـ برای من بسیار مهم بوده است. اولین باری که با این موضوع مواجه شدم، زمانی بود که خواهران عزیزم تازه شاغل شده‌ بودند و من ـ که هنوز دانش‌جوی کارشناسی بودم ـ می‌دیدم با وجود دانش و تخصص بالا و تلاش زیادی که می‌کنند، چقدر حقوق پایینی در قیاس با هم‌تایان مردشان دریافت می‌کنند و این تازه جداست از مشکلات دیگری که برای زنان در تمامی دنیا وجود دارد. وقتی خودم شاغل شدم هم که با وضوح با این ماجرا مواجه شدم و می‌دیدم چقدر راحت توانایی‌ها و تجربیات یک هم‌کار خانم من نسبت به همکار مردِ ضعیف‌ترش نادیده گرفته می‌شود.

در همین راستا بود که چند وقت پیش مقاله‌ای را با عنوان جنسیت نباید مهم باشد ولی هنوز هست در این زمینه ترجمه کردم. در آن مقاله شواهدی در مورد شکاف قابل ملاحظه‌ی جنصیتی میان مردان و زنان در محیط‌های کاری ارائه شده بود. اخیرا این مقاله‌ی سایت مدرسه‌ی مدیریت وارتون دانشگاه پنسیلوانیا را دیدم که با رویکرد جالبی علت وجود این تبعیض را در حوزه‌ی درآمد بررسی کرده بود. بنابراین در این پست خلاصه‌ای از مقاله‌ی ماتیو بدیول و رکسانا باربالسکو را برای‌تان می‌نویسم:

۱- فرض اصلی نویسندگان این بوده که علت اصلی عدم حضور زنان در شغل‌های پردرآمد در قیاس با زنان این است که زنان برای این شغل‌ها درخواست کار ارائه نمی‌دهند. آن‌ها این فرضیه را در عمل به این شکل می‌آزمایند: از تعدادی زن و مرد که قرار بود وارد یک دوره‌ی یک ساله‌ی MBA شوند، پرسیدند قصد دارند بعد از فارغ‌التحصیلی در چه شغلی مشغول به‌کار شوند؟ این سؤال در سه مرحله‌ی دیگر هم از افراد پرسیده می‌شود: بلافاصله بعد از فارغ‌التحصیلی، بعد از ارسال درخواست کار برای کارفرماها و در نهایت پس از پذیرفته شدن و شروع به‌کار در یک شغل مشخص. اگر چه در ابتدای شروع به تحصیل در دوره‌ی MBA میزان اطمینان زنان و مردان نسبت به موفقیت در گرفتن شغل دل‌خواه‌شان مساوی بود (به‌استثنای فعالیت در زمینه‌ی بانکداری سرمایه‌ای)، در نهایت فرضیه‌ی تحقیق تأیید می‌شود.

۲- نویسندگان برای تببین علل وقوع چنین وضعیتی مدلی طراحی می‌کنند که شامل سه عامل تأثیرگذار بر تصمیم متقاضیان برای ارائه‌ی درخواست کار مربوط به یک حوزه‌ی کاری است. این سه عامل عبارتند از:

الف ـ ترجیحات متقاضی در زمینه‌ی آن‌چه از شغل‌ش می‌خواهد (مثلا حقوق مکفی، انعطاف‌پذیری و …)؛

ب ـ تعریف و دیدگاه سنتی جامعه در مورد ویژگی‌های فرد شاغل یک شغل مشخص؛

ج ـ میزان اطمینان فرد نسبت به موفقیت در آن شغل.

طبق تحلیل آن‌ها سه عامل مذکور به‌ شکل زیر روی تصمیم زنان برای عدم ارسال درخواست کار مربوط به مشاغل پردرآمد تأثیرگذار است:

الف ـ ترجیحات: زنان اغلب مشاغلی را ترجیح می‌دهند که در آن‌ها توازن میان زندگی شغلی و شخصی وجود داشته باشد. بنابراین آن‌ها برای فعالیت در وال‌استریت و شرکت‌های مشاوره (که با استرس و حجم بالای کار و حتی سفرهای طولانی‌مدت همراه هستند) تمایلی نشان نمی‌دهند.

ب ـ تعریف از شاغل: به‌صورت سنتی بسیاری از صنایع، مردانه محسوب می‌شوند و در نتیجه زنان برای کار در آن‌‌ها درخواست کار نمی‌دهند و به‌سراغ صنایعی می‌روند که از گذشته زنان، بیش‌تر در آن صنایع مشغول به‌کار بوده‌اند.

ج ـ احتمال موفقیت: زنان فکر می‌کنند در گرفتن شغل در مشاغلی مانند بانکداری سرمایه‌ای موفق نخواهند شد. بنابراین اصلا برای این مشاغل اقدام نمی‌کنند (این در حالی است که پروفسور بیدول می‌گوید زنانی که اقدام می‌کنند به‌اندازه‌ی مردان موفق‌اند!)

۳- نکته‌ی جالب این‌جاست که اگر چه قوانینی وجود دارند که شرکت‌های فعال در صنایع پردآمد را به استخدام زنان ملزم می‌کنند، اما این قوانین شرکت‌ها را به گماشتن زنان در مشاغل پردآمد یا ارتقای زنان به پست‌های رده‌ی بالای سازمانی مجبور نمی‌کنند!

۴- نکته‌ی جالب دیگر این است که سازمان‌های فعال در صنایعی که زنان در آن‌ها کم‌تر به‌کار مشغول‌اند، به‌دلیل کم بودن حضور زنان در سازمان خود، تمایلی به تغییر دادن خود به‌شکلی که با اولویت‌های شغلی زنان سازگار شوند، ندارند.

۵- نویسندگان تأکید دارند که نتایج تحقیق آن‌ها بر گروهی محدود از افراد بامهارت و دانش‌آموخته‌ی MBA تأکید دارد و برای تأیید کامل نظریه‌ی آن‌ها لازم است تحقیقات بیش‌تری صورت پذیرد.

۶- نکته‌ی آخر هم این‌که مردان معمولا هیچ گزینه‌ای جز داشتن بالاترین درآمد ممکن را ندارند. اما برای زنان لزوما این‌طور نیست.

پ.ن. این مطلب قبلا در “سایت زنان و قوانین در جوامع مسلمان” این‌جا منتشر شده است.

دوست داشتم!
۲

آیا کار بر زندگی شما مسلط شده است؟

نویسنده: جیل کورکیندل / مترجم: علی نعمتی شهاب

وقتی چند سال پیش یک شرکت بزرگ را برای راه‌اندازی کسب و کار خودم ترک کردم، تصور یک زندگی ساده و مؤثر را داشتم که در آن پروژه‌های جدید و اقدامات تغییر زمان کم‌تری را از من خواهند گرفت. من می‌توانستم تصمیم بگیرم دوست دارم چقدر کار کنم و ضرورتا همین طور در مورد این‌که چه کارهایی را دوست ندارم انجام دهم. برای اولین بار در زندگی‌ام من می‌توانستم از تصمیم‌گیری در مورد این‌که چه کاری را چه موقعی انجام دهم، لذت ببرم.

مدتی بعد با واقعیت روبرو شدم. وقتی شما یک کسب و کار کوچک را شروع می‌کنید، مجبورید ساعت‌هایی زیادی را برای راه‌اندازی آن کار کنید. بازاریابی، اداره‌ و توسعه‌ی کسب و کار همگی به اندازه‌ی خود انجام کار زمان می‌برند و شما هر کاری را که پیشنهاد شود را قبول می‌کنید. من بدترین رئیس خودم شده بودم که اهداف غیرواقعی تعیین می‌کردم، مدام پروژه‌های جدید شروع می‌کردم و فهرست‌های طولانی کارهای در دست اقدام (To-Do List) می‌نوشتم. سپس به خودم دستور می‌دادم که: “کار را انجام بده!”؛ چیزی که باید اغلب در نقاط دورافتاده‌ی دور دنیا انجام می‌شد، پروژه‌های بلند مدت را توسعه می‌داد و به‌عنوان یک کسب و کار موفق در خانه ادامه می‌یافت.

من متوجه شدم که دارم ساعت‌های زیادی کار می‌کنم، بسیار به نقاط دور سفر می‌کنم و در آخر هفته‌ها هم کار می‌کنم؛ بدون این‌که حتی بتوانم به فعالیت‌های روزانه‌ام برسم. پروژه‌های بلند که دیگر به کنار! زمان من ناپدید می‌شد، زندگی شخصی من در درجه‌ی دوم اهمیت قرار گرفته بود و من گاهی اوقات از شدت استرس و فشار کاری ناخوش می‌شدم. مشخص بود یک جای کار اشکال دارد.

یکی از جنبه‌های مورد علاقه‌ی مربی‌گری برای من حجم زیاد مطالبی است که می‌توانید در کار کردن با دیگران در مورد خودتان یاد بگیرید. بسیاری از مدیران ارشدی که من مربی‌شان بوده‌ام با مشکلاتی همانند من روبرو بودند؛ البته در سطحی بسیار وسیع‌تر: آن‌ها زیر فشار دائمی اضافه‌کاری و استرس ناشی از فناوری جدید، جهانی‌سازی، تقاضا برای نوآوری و کاهش نیروی انسانی بودند. فراتر از این‌ مشکلات، بسیاری از آن‌ها مجبور بودند در یک سازمان دارای ساختار ماتریسی کار کنند؛ چیزی که به این معنا بود که آن‌ها باید در برابر بیش از یک رئیس پاسخ‌گو می‌بودند. به‌علاوه از آن‌ها خواسته می‌شد نتایج بیش‌تری را به صورت کاراتر، سریع‌تر و با نیروی انسانی کم‌تر به دست آورند.

در بسیاری از نقش‌های شرکتی، این هدف با دادن کارهای بیش‌تر به افراد با قابلیت بالا به دست می‌آید؛ کاری که به استرس و خستگی و دل‌زدگی و اخراج مدیران دارای کارایی کم‌تر منجر می‌شود. اغلب مدیران ارشدی که من مربی‌گری‌شان را کرده‌ام به اندازه‌ی دو مدیر ارشد تمام وقت کار می‌کنند. اندرو را در نظر بگیرید: مدیر ارشد مالی (CFO) یک خرده‌فروشی بریتانیایی که اخیرا به پست مدیر ارشد عملیاتی (COO) ارتقا یافته است. از او خواسته شده هم‌زمان هر دو شغل را تا زمانی در سال آینده که یک جانشین برای پست مدیر ارشد مالی تعیین شود، داشته باشد. او معاونی دارد که فردی بسیار بی‌تجربه در نقش مدیر ارشد مالی است؛ چیزی که به معنای زمان‌های اضافه کاری بسیار طولانی برای اندرو و داشتن تشویش دایمی در مورد این‌که هیچ یک از دو کار درست انجام نشوند، است. اندرو می‌گوید کیفیت کار او به دلیل گسترده بودن توجه او به جنبه‌های گوناگون مسائل شرکت، تحت تأثیر منفی قرار گرفته است. و زمانی که او خسته می‌شود؛ گه‌گاه با ترسی فلج‌کننده روبرو می‌شود که نکند کاری به‌شکل وحشت‌ناکی اشتباه پیش برود!

البته چنین موقعیتی در بلند مدت ناپایدار است. اگر اندرو به تلاش برای انجام هر دو نقش ادامه دهد؛ خستگی او افزایش خواهد یافت و او در خطر ترک شغل‌اش و از آن بدتر از دست رفتن سلامتی‌اش قرار خواهد گرفت (حتی اگر این خطر در حد خستگی و دل‌زدگی باشد.) برای شرکت او این ریسک وجود دارد ‌که اندرو احساس کند این فشار کاری ارزش‌اش را ندارد و در نتیجه تصمیم بگیرد آن‌جا را ترک کند و کاری پیدا کند که شرایط بهتری داشته باشد،.

خوب اگر در شرایطی مثل اندرو قرار داشتید و اگر در سازمانی کار می‌کنید که کار زیاد در آن تبدیل به نرم و ارزش شده است، چه باید بکنید؟ یا احتمالا اگر مثل من کارآفرینی هستید که بدترین رئیس خود شده‌اید و خود را به تاراج زندگی‌تان تهدید می‌کنید، باید چه کنید؟

من سه گام فوری را به شما پیشنهاد می‌کنم؛ گام‌هایی که باید به شکلی انجام شوند تا زندگی کاری شما به سامان درآید:

۱٫ زمان‌‌تان را بی‌رحمانه مدیریت کنید و اولویت‌های روشنی مشخص کنید: این اغلب برای مدیران ارشد یک الهام است که تحلیل کنند زمان‌شان در طول هفته دقیقا در کجا صرف می‌شود؛ در جلسات بی‌نتیجه، با اعضای متقاضی تیم، دنبال کردن رئیس یا خیره شدن به فهرستِ در حال رشدی از فعالیت‌ها. بنابراین مشخص کنید چقدر زمان برای کارتان لازم دارید (من پیشنهاد می‌کنم یک سقف بین ۵۰ تا ۵۵ ساعت را تعیین کنید) و سپس این زمان‌ها را همان‌طور که پول‌تان را مدیریت می‌کنید مدیریت کنید: آن‌ها را هدر ندهید!

کارهای واقعا ضروری که باید انجام شوند و چیزهای مهم برای خودتان در بلند مدت را در نظر بگیرید. استراتژی‌تان را با دقت بررسی کنید و اهمیت استراتژیک اهداف، فعالیت‌ها و پروژه‌ها را مشخص کنید و ضروری‌ترین موارد را تعیین کنید. انرژی خود را بر این موارد متمرکز کنید و مطمئن شوید که به صورت منظم زمان کافی را برای تفکر دقیق در مورد استراتژی‌ و کارهایی که انجام می‌دهید، کنار گذاشته‌اید. زمانی را هم برای تجدید انرژی در نظر بگیرید.

۲٫ وقتی اولویت‌های‌تان را مشخص کردید و تصمیم گرفتید کجا زمان‌تان را صرف کنید، فهرستی از کارهایی که می‌توانید حذف کنید، تهیه کنید. مدیران ارشد در درست کردن فهرست کارهای لازم‌الاجرا و طراحی پروژه‌هایی جدید و تعیین ابتکارات لازم عالی هستند؛ اما از این پس کارهایی که نباید انجام دهید را فهرست کنید. اقدامات اغلب در مسائل و فرایندها گیر می‌کنند یا مدیران ارشد نمی‌توانند اجازه بدهند به دلیل سرمایه‌بری بالای آن‌ها ادامه یابند. بنابراین باز هم بی‌رحم باشید: برای خودتان روشن کنید که متوقف کردن پروژه‌ها به معنای شکست شخصی نیست؛ این کار تنها کنار گذاشتن پروژه‌های هدردهنده‌ی انرژی است: یعنی کنار گذاشتن پروژه‌ها و ابتکارات قدیمی که به هیچ جایی ختم نمی‌شوند و تلاش برای تمرکز بر پروژه‌هایی که نتیجه‌بخش هستند.

اگر نمی‌توانید تصمیم بگیرید، از همکاران‌تان بپرسید ادامه‌ی چه پروژه یا ابتکار و اقدامی هدردهنده‌ی زمان است و آن‌ها بدون تردید فهرستی را جلوی شما خواهند گذاشت. اگر تردید دارید خودتان را مجبور کنید تا حداقل یک پروژه را در زمانی که تصمیم گرفتید پروژه‌ی جدیدی شروع کنید، کنار بگذارید. حواس‌تان به خطر کار زیاده از حد باشد: انرژی یک منبع محدود است و شما باید از آن‌ به ‌درستی بهره بگیرید.

۳٫ همواره دو اصل بالا را به رئیس‌تان ـ یا خودتان ـ یادآوری کنید تا مطمئن شوید انجام اقدامات و ابتکارات بی‌پایان را در سر نمی‌پروراند و انرژی‌تان را بر پروژه‌های کلیدی متمرکز کرده‌ است. اگر رئیس شما در تعیین اولویت‌ها ضعف دارد، پیش از آغاز صرف زمان روی یک پروژه‌ی جدید مطمئن شوید او واقعا به آن متعهد است. یکی از مشتریان من روش مؤثری برای مدیریت رئیسی که به صورت دایمی ایده‌های جدید و ابتکارات او را رد می‌کرد داشت: او تنها به درخواست‌های رئیس‌اش وقتی پاسخ می‌داد که آن‌ها را سه بار تکرار می‌کرد؛ چرا که می‌دانست تنها درخواست‌های مهم به بار سوم می‌رسند.

منبع

دوست داشتم!
۶

لینک‌های هفته (۱۱۱)

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

در خیانت نرخ ساعتی (محمد حسین واقف؛ شاهد قدسی) (نقد دوست خوبم بر این پست گزاره‌ها)

۲۰ اصول قیمت‌گذاری پروژه برای فری‌لنسرها (فرزاد محسن‌وند؛ وب‌‌هاب) (این یکی هم مطلبی دیگر مربوط به همون مطلب من)

برنامه ۵ ساله کاری (شهرام کریمی؛ یادداشت‌های صنایعی) 

چه زمانی برای هنرمند شدن مناسب است؟ (رضا بهرامی‌نژاد)

مدیریت، کارآفرینی و تحلیل کسب و کار:

آجر به آجر (رضا بهرامی‌نژاد) (عااااالی! به‌ترین مطلب هفته)

آیپالس ۱۹: گپی با اسد صفری موسس اسکرام ایران (آی‌کلاب) (به‌به!) 

درخت مسئله: آزمون فرضیه به شیوه مکنزی (ابراهیم حیدری)

تفاوت و رابطه تجربه کاربری و کاربردپذیری (اسما کروبی؛ آی‌کلاب)

ICB چیه؟ (نادر خرمی‌راد) 

۳ دلیل ابتدایی شکست پروژه (مهدی عامری؛ PMPlus) 

بازاریابی به اندازه (مجید آواژ؛ روزنوشت‌های بهساد) 

محافظت از دارایی‌های سازمانی با کمی دقّت و کمی تکنیک (محسن احمدی، گاه‌نوشته‌ها) 

بازسازی روحیۀ کارکنان (محمد سالاری) 

Evernote به کارکنانش بابت تمیز و مرتب شدن خانه‌هایشان، پول می‌پردازد! (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

زمانی برای طراحی ریسپانسیو (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک) 

مشکلی وجود دارد: کمتر کسی می‌داند که ویندوز آر تی دقیقاً چیست (نارنجی) 

ماریسا مه‌یر اولین خرید خود در یاهو را انجام داد (وبلاگینا) 

در کنفرانس امشب اپل چه گذشت؟ (آی‌کلاب)

سامسونگ خبر قطع همکاری با شرکت اپل را تکذیب کرد (فارنت) 

گوشی‌ها چگونه هوشمند شدند؟ (زومیت) 

نسخه نهایی وب اپس آفیس، حالا روی اسکای درایو مایکروسافت (وبلاگینا)

نوار کاست، آینده ذخیره‌سازی اطلاعات حجیم (نارنجی)

کسپرسکی سیستم‌عامل اختصاصی خود را می‌سازد 

اینترنت ما را کند ذهن می‌کند (با تشکر)

شبکه‌های اجتماعی:

بهترین اپلیکشن‌های رسانه‌های اجتماعی (آمنه رضا؛ رسانه‌های اجتماعی) 

مغز عصر سنگی در جهان مدرن رسانه‌های اجتماعی » رسانه‌های امروز (مهران نصر؛ رسانه‌های امروز) 

صنعت فاوا در ایران:

بخش خصوصی زمینه را برای ارائه سرویس‌ها و خدمات محتوا محور فراهم کند (درباره‌ی توسعه‌ی خدمات ارزش افزوده‌ی موبایل در ایران)

آن سوی ویروس شعله 

ظرفیت اینترنت کشور افزایش یافت

اپراتور اول و دوم فعلا نمی‌توانند خدمات ۳G بدهند (اپراتور اول و دوم نسل سوم نمی‌خوان ارائه بدند که!) 

برترین شهروند دنیای دیجیتال انتخاب می‌شود

اقتصاد:

از پیش‌بینی‌های کینز: هفته‌ای فقط ۱۵ ساعت کار (نیام یراقی؛ یادداشت‌های مدیریت ریسک)

اقتصاد؛ علم سرمایه‌داری (کافه اقتصاد)

یادداشت درباره نوبل اقتصاد ۲۰۱۲؛ تئوری بازی‌ها، برای بازی نیست! (پویا جبل‌عاملی) 

اقتصاد آنلاین – متوسط درآمد ایرانیان اعلام شد 

اقتصاد آنلاین – پیش‌بینی روند نرخ بیکاری ایران 

وضعیت اقتصادی آمریکا در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری

توافق نهایی رهبران اروپایی برای تشکیل اتحادیه بانکی مشترک + فیلم

قیمت جهانی نفت بار دیگر کاهش یافت

دوست داشتم!
۲

چگونه دست‌مزدمان را به‌عنوان یک فریلنسر محاسبه کنیم؟

یکی از مشکلات اساسی ما ـ به‌ویژه وقتی برای خودمان کار می‌کنیم؛ اعم از مشاور، توسعه‌دهنده، طراح، گرافیست و … ـ محاسبه‌ی حقوق و دست‌مزدی است که برای کار کردن باید از سازمان‌های طرف حساب‌مان دریافت کنیم. بارها و بارها دیده‌ام که چه از طرف فردی که با یک سازمان کار می‌کند و چه از طرف خود کارفرما، اشتباهات وحشتناکی در این زمینه صورت گرفته و به‌  دل‌خوری طرفین منجر شده است. بنابراین شاید یک سؤال خوب این باشد که اصلا چطور باید دست‌مزدمان را به‌عنوان فریلنسر محاسبه کنیم!؟ در این پست قصد دارم به این سؤال پاسخ بدهم. در این زمینه اصولا چند روش وجود دارد:

۱- ببینید حقوق ماهانه‌‌ی شما با توجه به سوابق‌تان باید چقدر باشد (مثلا فرض کنیم یک میلیون تومان.) بعد ببینید چند روز با سازمان کارفرما کار دارید. فرض کنیم مجموعا هر ماه حدود ۱۰ روز در سازمان حضور دارید. حالا اگر فرض کنیم در ماه حدود بیست روز کاری داشته باشیم، شما نصف این میزان کار می‌کنید. بنابراین می‌شود گفت که شما می‌توانید عددی نصف کل دریافتی‌تان را به‌عنوان حقوق پایه به سازمان پیشنهاد کنید. به این عدد چیزی بین ۲۰ تا ۴۰ درصد به‌عنوان سربار بابت حق بیمه و مالیات و رفت و آمد و … افزوده می‌شود. 

۲- یک عدد مشخص را به‌عنوان دستمزد روزانه‌تان مشخص کنید (مثلا همان یک میلیون تومان تقسیم بر بیست روز کاری ماه که می‌شود روزی تقریبا ۵۰ هزار تومان) و به سازمان بگویید براساس تعداد روزهایی که در سازمان حضور دارید به شما پرداخت داشته باشند. البته در این حالت چون مبلغ حقوق ثابت نیست، باز باید یک ضریب سربار همانند حالت یک در نظر گرفته شود.

۳- مثل راه شماره‌ی دو؛ فقط محاسبات براساس تعداد ساعات کاری‌تان در طول ماه. در این حالت ابتدا باید دستمزد ساعتی‌تان را حساب کنید. برای این منظور به‌ترین کار این است که حقوق ماهانه‌تان را بر عدد ۱۸۰ (با فرض بیست روز کاری در ماه ضرب‌در ۹ ساعت کار روزانه براساس قانون کار) تقسیم کنید تا دست‌مزد ماهانه‌تان پیدا شود (که با فرض یک میلیون تومان حقوق ماهانه تقریبا می‌شود ساعتی شش هزار تومان.) فقط قبل از اعلام این عدد به کارفرما حواس‌تان باشد که در این حالت آن ضریب سربار (۲۰ تا ۴۰ درصدی) را باید به عدد ساعتی‌تان اضافه کنید. بنابراین عددی که به کارفرما اعلام می‌کنید عددی بین حدود ۷ تا ۹ هزار تومان خواهد بود.

۴- یک راه خیلی خیلی ساده‌تر هم وجود دارد: به این فکر کنید چه مبلغی شما را از کار کردن برای سازمان راضی می‌کند. به‌صورت شهودی یک مبلغ را مشخص کنید و بعد سعی کنید از راه‌های سه گانه بالا برای‌ش توجیه پیدا کنید. فکر می‌کنم این راه مؤثرترین راه هم باشد و رضایت بیش‌تری هم در نهایت از نتیجه‌اش خواهید داشت.

برای محاسبه‌ی رقم انجام یک پروژه هم می‌توانید از همین روش‌ها استفاده کنید و فقط درصد معقولی سود (بین ۵ تا ۲۰ درصد بسته به شرایط) را هم به ضریب سربارتان اضافه کنید.

اما یک سؤال مهم‌تر این است که حقوق یک ماهه‌مان را از کجا پیدا کنیم!؟ قطعا نمی‌شود دقیق کار کرد, اما چند راه برای این کار وجود دارد:

۱٫ اگر در حوزه‌ی آی‌تی کار می‌کنید به‌ترین و معتبرترین مرجع قابل استناد، استاندارد سازمان نظام صنفی رایانه‌ای کشور است.

۲٫ در هر حوزه‌ای که کار کنید احتمالا دوستانی دارید که در حال کار کردن به‌صورت تمام‌وقت باشند. می‌توانید از دوستان‌تان بپرسید که حدود حقوق و دست‌مزدشان چقدر است (و حواس‌تان باشد که از آن‌ها بخواهید به شما یک دامنه یا Range بدهند. حقوق طرف را مستقیم نپرسید.)

۳٫ اگر آدم باتجربه‌ای در حوزه‌ی کاری خودتان می‌شناسید (مخصوصا اگر طرف مدیر پروژه یا صاحب شرکت باشد) از او بخواهید در مورد حقوق ماهانه‌ی شما قضاوت کند.

۴٫ اگر می‌توانید مدیر منابع انسانی یک شرکت فعال در حوزه‌ی کاری خودتان را گیر بیاورید و از او کمک بخواهید.

۵٫ اگر راه‌های بالا جواب نداد سعی کنید در چند مصاحبه‌ی استخدامی شرکت کنید و تا مرحله‌ی محاسبه‌ی حقوق و دست‌مزد پیش بروید! 😉

راه دیگری می‌شناسید بنویسید تا من هم یاد بگیرم. 🙂

پیشنهاد می‌کنم در راستای این مطلب حتما نوشته‌ی فرزاد (این‌جا) و محمد (این‌جا) را هم بخوانید.

پ.ن. متأسفانه در ایران به‌شدت هر دو طرف کارکنان و کارفرمایان از نبودن سایتی مانند Payscale دارند متضرر می‌شوند. البته در ایران بعید می‌دانم بخش خصوصی بتواند چنین سایتی را راه بیاندازد. این کار قطعا یکی از وظایف وزارت محترم کار، تعاون و رفاه اجتماعی است. کاش کسی پیش‌قدم شود و این کار بسیار ضروری را شروع کند.

دوست داشتم!
۵

استدلال‌های منطقی ایرانی (۸): پیچیده‌ام پس عمیق!

زمانی هم‌کاری داشتم که فردی کاملا ساکت و درون‌گرا بود. سن و سال‌ش از من و سایر بچه‌ها کمی بیش‌تر بود و برخلاف ما درگیر زندگی و همسر و بچه‌های‌ش. از سوی دیگر به‌دلایلی مشکلات فراوانی ـ از جمله مشکل مالی شدیدی ـ در زندگی داشت که باعث می‌شد ما همیشه دل‌مان به حال او بسوزد. اما با گذشت مدتی از دوره‌ی هم‌کاری ما چیز عجیبی در مورد این آدم دست‌گیر من و هم‌کاران‌م شد: این‌که او عمدا سعی می‌کرد تا اطلاعات چندانی در مورد خودش در اختیار دیگران قرار ندهد. طبیعتا براساس اصول حفظ حریم شخصی این حق مسلم او بود؛ اما مشکل جایی بروز می‌کرد که او حتی در مسائل کاری هم سعی می‌کرد اطلاعاتی در اختیار دیگران قرار ندهد. مثلا فرض کنید جایی کار من و او با هم تلاقی داشت و او باید اطلاعاتی را در اختیار من می‌گذاشت؛ اما این کار را نمی‌کرد. بارها و بارها تلاش کردیم تا این روی‌کرد کاری ایشان را تغییر بدهیم؛ اما نشد.

از یک جایی به‌بعد بالاخره معلوم شد که ماجرا چیست: این هم‌کار محترم از نظر سطح دانش و توان تجزیه و تحلیل در سطح کاملا پایینی قرار داشت؛ اما غرور (و احتمالا توهم‌ش) به او اجازه‌ی اقرار به این ضعف را نمی‌داد. بنابراین او استراتژی دیگری را برای بالا کشیدن خودش در شرکتی که تقریبا تمام نیروی کارشناسی‌اش بچه‌های بیست و چند ساله‌ی تازه فارغ‌التحصیل از دانشگاه بودند انتخاب کرد: استراتژی ابهام! او تلاش کرد تا با ندادن اطلاعات در مورد خودش، توان تخصصی‌اش، تجارب قبلی‌اش و البته روش کارش مدیران و هم‌کاران را در مورد ماهیت واقعی خودش فریب دهد. یادم می‌آید که همه‌ی ما فکر می‌کردیم این آدم با سکوت‌ و مرموز بودن‌اش چقدر آدم متخصصی است که سرش به کار خودش است و همیشه هم در حال نوشتن و فکر کردن و تحلیل است!

این استراتژی البته تا مدت زمانی کار کرد و موفق بود. با توجه به این‌که سن‌ او از ما خیلی بیش‌تر بود، مدام تلاش می‌کردیم تا به این آدم نزدیک شویم و از دانش و تجربه‌اش (!) استفاده کنیم. اما اتفاقات عجیب و تلخی که بعد از آن رخ داد، خیلی چیزها را در مورد این هم‌کار فاش کرد و کار به‌جایی رسید که سرانجام از شرکت به‌شکل بدی اخراج شد.

من مدت‌ها به این فکر می‌کردم که او چه تحلیلی داشت که به این استراتژی توسعه‌ی شغلی منجر شد. به نتیجه‌ی خاصی هم نرسیده بودم تا این‌که با کسی دوست شدم که بسیار پیچیده به‌نظر می‌رسید. هر چه جلوتر می‌رفتم ابهام‌م در مورد راستی و درستی حرف‌های او در مورد خودش و زندگی‌اش و کارش بیش‌تر می‌شد. بعدها از منابع دیگر اطلاعاتی به‌دست من رسید که بسیاری از آن ابهامات را از بین برد. و همین‌جا بود که بالاخره فهمیدم که آن هم‌کار محترم چه تحلیلی داشت و چرا از استراتژی ابهام در روابط انسانی استفاده کرد.

یکی از مباحث اصلی در تحلیل سیستم‌ها مبحث پیچیدگی است. من خیلی قصد ندارم وارد جزئیات‌ش شوم؛ فقط اشاره می‌کنم که ابهام و نداشتن اطلاعات یکی از اصلی‌ترین عوامل پدیدآورنده‌ی پیچیدگی است. از آن طرف بشر در همیشه‌ی تاریخ‌ش (حتی در دنیای علم‌گرای امروز) برای چیزهای پیچیده و پرراز و رمز ـ به‌ویژه انسان‌هایی که اطلاعاتی در موردشان وجود ندارد ـ احترام بسیاری قائل است و همین، یکی از دلایل معروف شدن بسیاری از سلبریتی‌ها در دنیای امروز است! 

اما مشکل از جایی بروز می‌کند که ما به‌صورت ناخودآگاه، نبود اطلاعات در مورد فرد را به عمیق بودن او متصل می‌کنیم. یعنی فکر می‌کنیم چون این آدم انسان بسیار عمیقی است؛ ما نتوانسته‌ایم تمام ابعاد وجودی‌اش را درک کنیم و همین اطلاعات محدود در اختیار ما قرار گرفته است! البته این اشتباه ناخودآگاه توسط آدم‌هایی که هوش سوء استفاده از آن را برای پوشش نقاط ضعف‌شان داشته باشد، با محدود کردن هر چه بیش‌تر اطلاعات تقویت می‌شود و نتیجه‌اش می‌شود همین که آن هم‌کار محترم و این دوست عزیز من و خیلی افراد دیگر، از نظر من به انسان‌هایی عجیب و عمیق تبدیل می‌شوند. و خودتان می‌دانید که وقتی فردی را عمیق می‌دانیم، چقدر نوع نگاه و رفتارمان با آن فرد متفاوت می‌شود. چقدر به او اعتماد می‌کنیم و چقدر دوست داریم با او باشیم. اما وقتی پرده کنار می‌رود و ماهیت واقعی آن آدم بروز می‌کند، کاملا ویران می‌شویم …

به‌همین دلیل به‌نظرم لازم است در قضاوت در مورد آدم‌هایی که هر چه تلاش می‌کنیم اطلاعاتی از خودشان به ما نمی‌دهند، احتیاط بیش‌تری بکنیم. آدمی که اطلاعاتی در موردش وجود ندارد، لزوما آدم پیچیده و عمیقی نیست. کاش این نکته را در شناساندن خودمان به دیگران هم رعایت کنیم!

دوست داشتم!
۱۳

دعوت به همکاری در یک گروه طراح وب سرویس

این آگهی هم مربوط به یکی از دوستان خوب من است:

یک گروه طراح وب‌سرویس نیازمند نیروی فروش و اجرایی در حوزه‌ی وب است. افراد متقاضی باید در حوزه‌های زیر دارای مهارت باشند:

  • تسلط کامل بر اینترنت و وب ؛
  •  تسلط کامل بر کاربری کامپیوتر؛
  •  تسلط بر نرم‌افزارهای گرافیکی (شامل: فتوشاپ، CorelDraw و پاورپوینت)؛
  • آشنایی با مباحث فروش و مذاکره و تجارت الکترونیک

داشتن هریک از موارد زیر امتیاز محسوب می‌شود:

  • فعالیت در وب؛ شامل: داشتن اکانت فعال در شبکه‌های مجازی، وبلاگ شخصی یا نویسندگی در وب؛
  • آشنایی با کاربری CMSها (مانند وردپرس یا جوملا)؛
  • سابقه کار در زمینه‌ی فروش یا موارد اجرایی در کسب و کارهای مرتبط با وب؛
  • آشنایی با زبان برنامه نویسی PHP و بانک اطلاعاتی SQL.

 از داوطلبین انتظار می‌رود دارای مهارت کار تیمی، علاقه‌مند به خلاقیت و نوآوری در زمینه‌ی وب،‌ سخت‌کوش و دوست‌دار پیشرفت شغلی و حرفه‌ای باشند.

لطفا در صورت تمایل رزومه‌تان را تا دو هفته بعد از تاریخ انتشار این آگهی (یعنی حداکثر تا پایان روز شنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۱) به آدرس ای‌میل خانم مهندس کروبی به‌نشانی زیر ارسال فرمایید:

asma.karoobi@outlook.com

دوست داشتم!
۰

لینک‌های هفته (۱۱۰)

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

اخلاقیات بیچاره رو انگول نکنیم دوستان (جادی؛ کی‌بورد آزاد) (عاااااااااالی!)

شما نمره A خواهید گرفت! (منصور شیرزاد؛ گزیده سازمانی) (خیلی عاااالی!)

۱۲ دروغی که دیگر به خود نگویید! (دگرش) (عاللللللللللی!)

نیاز به آموزش و پرورش (مجید آواژ؛ روزنوشت‌های بهساد) 

دیدار آشنا (محسن صحراگرد؛ تجربه) 

خودخواهی احساس شادی ایجاد می‌کند 

بی‌خوابی در شب به حافظه آسیب می‌رساند 

افسردگی؛ شایع‌ترین اختلال روانی

زمان‌های مفید برای خوردن و خوابیدن/ صبح بهترین زمان برای کارهای فکری

مدیریت، کارآفرینی و تحلیل کسب و کار:

اشتباهات ما در دو سال گذشته … (به‌مناسبت دو سالگی همینا) (وبلاگ همینا)

برای افزایش فروش؛ مغز خزنده‌ی مشتریان را بیدار کنید (استاد پرویز درگی) 

چندی از آموزه‌های یک برگ درخت برای رهبران (استاد پرویز درگی) 

اخلاق حرفه‌ای در مدیریت پروژه (محسن احمدی؛ گاه‌نوشته‌ها) 

ارزیابی شاخصه های رفتاری (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت)

یک پرده از نمایش اسکرام (اسد صفری؛ دنیای چابک) 

چرا نوکیا میـگو را رها و ویندوز فون را بغل کرد؟ (نارنجی) 

در آغوش گرفتن تغییرات با XP – بخش اول (سوماموس) 

فاز چهارم راه‌اندازی کسب و کار اینترنتی ـ قسمت اول (تامین منابع و تجهیزات) (سید رضا علوی؛ فارسی‌بیز) 

چشم‌انداز بلندمدت گوگل: تصاحب تمام نمایشگرها (نارنجی)

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

یوتیوب به تلویزیون حمله می‌کند 

مردی که با جعل عکس نکسوس ایکس سونی، خیلی‌ها را سر کار گذاشت! (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

گوگل در صدر لیست بهترین شرکت‌ها برای مهندسین نرم‌افزار (زومیت) 

آیا آمازون می‌خواهد “نوشتن” را هم مانند “خواندن” تغییر دهد؟ (مهران نصر؛ رسانه‌های امروز) 

پنج امکانی که گوشی‌های پانزده سال پیش نداشتند (سعید امیرلو؛ وب‌بلاگ فارسی)

۸ تفاوت ویندوز ۸ نسبت به ویندوزهای قبلی (احسان طریقت؛ iClub) و قیمت و بسته بندی Windows 8 مشخص شد

چگونه اطلاعات یک هارد دیسک خراب را بازیابی کنیم؟ (احسان طریقت؛ iClub)

همیشه نوآوری‌ها در آی‌فون نیست!  (وب‌شهر) 

یک سوم جهان به اینترنت دسترسی دارند 

نقش خدمات ارزش افزوده در بازار ۳۱ میلیارد دلاری M2M 

شبکه‌های اجتماعی:

۱۰ واقعیت شگفت‌انگیز درباره فعالیت رسانه‌های اجتماعی در سال ۲۰۱۲ (جواد افتاده؛ رسانه‌های اجتماعی) 

امنیت کاربران بزرگ‌ترین شبکه اجتماعی جهان افزایش می‌بابد 

صنعت فاوا در ایران:

گفت‌و‌گو با مدیرعامل سازمان IT شهرداری تهران: هزار نقطه تهران زیر چتر WiFi شهرداری 

IPTV اولویت جدید شورای عالی فضای مجازی و امضای قرارداد ارائه خدمات تلویزیون تعاملی 

کاهش ۸۰ درصدی واردات لپ‌تاپ 

پروژه مطالعاتی ارائه نسل چهارم موبایل در کشور کلید خورد 

۳ هزار کارگاه اینترنتی در کشور فعالند

اقتصاد:

برنده نوبل اقتصاد ۲۰۱۲ کیست؟ 

سیاست کنترل جمعیت کماکان قابل دفاع است (علی سرزعیم؛ دوست‌دار سقراط) 

دولت باهوش، بانک مرکزی باهوش‌تر (حجت قندی؛ اقتصادانه)

آمارهای اقتصادی پشت دیوار بلند بانک مرکزی 

درآمد ۲۰ هزار میلیارد تومانی دولت از محل فروش ارز به نرخ آزاد

تأثیر ICT بر رشد اقتصادی کشورها

دوست داشتم!
۱

لینک‌های هفته (۱۰۹)

یک هفته‌ی فرا پربار و بسیار ارزش‌مند. ممنون از همه‌ی دوستان که حسابی هیجان‌زده‌ام کردند. 🙂 و ببخشید بابت تأخیر زیاد …

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

تصویر دیروز،‌ واقعیت امروز (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت) (عاااالللی!)

فریم‌ورک تعاملات – قسمت اول (بهروز بختیاری؛ مهندسی نرم‌افزار) (معرف مختصر و مفید مدل DISC. عالی!)

مسئله خودت را بهینه کن! (ابراهیم حیدری) (نکته‌ی بسیار مهمی نوشته ابراهیم. اولین اصل حل مسئله همینه!)

نه فیتته، نه بردار!! (منصور شیرزاد؛ سراپاگوش) (خاطره‌ای از دکتر خلیلی استاد بسیار عزیز استراتژی‌مون!!!)

۱۰ چیزی که شما باید در زندگی‌تان تجربه کنید! (مهدی عبدی؛ هدهدان) 

ده راهکار برای آنکه باهوش‌تر باشیم و باهوش به نظر برسیم! (زومیت) 

چگونه جلوی چک کردن دائمی پست الکترونیک خود را بگیریم؟

ارتباط جایزه نوبل و خوردن شکلات/ تأثیر شکلات در افزایش قدرت مغز 🙂 

ایسنا – مغز، افراد مورد تنفر را چگونه می‌بیند؟ 

کشف راز طول عمر/ پیر شدن چگونه اتفاق می‌افتد 

مدیریت، کارآفرینی و تحلیل کسب و کار:

سه آزمون برای اندازه‌گیری تحقق اهداف (محمد سالاری) (به‌ترین و عالی‌ترین مطلب این هفته! استثنایی!)

فروش به ناخودآگاه (استاد پرویز درگی) (عاااااااااااالی!)

سؤال رؤیایی مصاحبه‌های استخدامی (افشین دبیری؛ مدیریت منابع انسانی) 

اجایل فقط اسکرام نیست (اسد صفری؛ دنیای چابک)

چگونه مشتری را بشناسید و او را به دام اندازید؟ (مهدی عبدی؛ هدهدان)

 یادداشتی از دانیال سعد: نکات مثبت استارت‌آپ‌ویکند تهران چه بود؟ (iClub) (دانیال سعد مدیر گروه کلاسور؛ برگزیده‌ی سوم اولین استارت‌آپ‌ویکند تهران)

چو نیک بنگری … (مجید آواژ؛ روزنوشت‌های بهساد)

توسعه نرم افزار چابک: کسب و کار نوآوری – بخش سوم و آخر (سماموس) 

نبرد استراتژی‌ها و نگرش‌ها در بازار تلفن هوشمند و تبلت: قسمت دوم، چرا آیفون یا آیپد ثمره نگرش و استراتژی اپل هستند (زومیت)

پول تنها عامل ایجاد انگیزه برای ستاره‌های تیم نیست (محمد سالاری)

نگاه متفاوت آمازون به سوددهی و کسب درآمد (نارنجی) (جف بزوس رسما استراتژی اصلی آمازون را اعلام کرد!)

کمپین ۱.۵ میلیارد دلاری مایکروسافت برای تبلیغات ویندوز ۸ (وبلاگینا) (گران‌ترین کمپین تبلیغاتی تاریخ!)

ایسنا – چرا گاهی از کارمندان خوب رفتاری نادرست سر می‌زند؟ 

دنیای نوین کسب و کار – خطرات پیش روی مدیران کسب‌وکارهای فردا

ایسنا – استاندارد در ایران ۵۲ ساله شد 

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

نه! کامپیوترهای دسکتاپ هرگز نمی‌میرند! (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

نوکیا یا اندروید؛ کدام‌یک بیشتر به دیگری نیاز دارد؟ (علی ارغوان؛ یک پزشک) 

چگونه اطلاعات مربوط به خودتان را از نتایج جستجوی گوگل حذف کنید؟ (شاهوار)

آیا نوکیا می‌تواند برنده جنگ جهانی سرویس نقشه‌ها باشد!؟ (فارنت)

آیا می‌دانید چه کسی «دکمه ESC» را ابداع کرد؟ (فارنت)

ThinkPad بیست ساله شد: چطور جعبه سیاه IBM، صنعت لپ‌تاپ را تعریف کرد (زومیت) 

رشد ۲۲ درصدی سرمایه‌گذاری روی مراکز داده در سال ۲۰۱۲

دوربین‌ موبایل محبوب‌تر از دوربین عکاسی 

همکاری شرکت‌های بزرگ در راه‌اندازی یک سایت برای استانداردهای وب 

آفیس ۲۰۱۳ تا نوامبر در دسترس حرفه‌ای‌ها و مایکروسافت در سال آینده، آفیس ۲۰۱۳ را برای اندروید و iOS ارائه می‌کند (زومیت)

روان‌شناسی اشتراک‌گذاری‌های آن‌لاین (مهران نصر؛ رسانه‌های امروز) (عاااااااااااااالی!)

انواع رسانه‌های اجتماعی (اینفوگرافی) (جواد افتاده؛ رسانه‌های اجتماعی) 

تحلیل شبکه‌های اجتماعی. بخش سوم: تویئتر، BigBird و میت رامنی و تحلیل شبکه‌های اجتماعی. بخش چهارم: مناظره معاون اول رئیس جمهور (نیام یراقی؛ یادداشت‌های مدیریت ریسک)

صنعت فاوا در ایران:

خبرگزاری کتاب ایران (IBNA) – نشر دیجیتال بسترهای مطالعه مفید و هدفمند را فراهم می‌کند (گزارش میزگردی در مورد چالش‌های نشر دیجیتال در ایران با حضور من و دوستان‌م در نمایشگاه رسانه‌های دیجیتال)

استفاده از VPN رتبه سایت‌های ایرانی را کاهش داد 

سخنان وزیر ارتباطات در نماز جمعه تهران و وزیر ارتباطات: اینترنت ملی ربطی به فیلترینگ ندارد

اقتصاد:

۵ میلیارد دلارتقلبی در بازار ایران (یک گزارش بسیار مهم. حتما بخوانید.) 

تصمیمات احمقانه ارزی-۱ و تصمیمات احمقانه ارزی-۲ و تصمیمات احمقانه ارزی-۳ (حجت قندی؛ اقتصادانه)

چه کنیم با بازار ارز؟ (مجله‌ی اقتصادی IRPD ONLINE JOURNAL)   

«بیماری» خانه‌های خالی (مجله‌ی اقتصادی IRPD ONLINE JOURNAL)   

گزارشی از یک مقاله، نوشته‌ی ابهیجیت بنرجی (کافه اقتصاد) (مقاله‌ای درباره‌ی معضلات تأمین مالی در اقتصادهای در حال توسعه)

سیاست‌های ناسازگار …! (تحلیل اقتصادی)

گزارش صندوق بین المللی پول: رشد اقتصادی ایران منفی ۹ دهم درصد/ سال بعد به بالای صفر می رسد 

اقتصاد آنلاین – اولویت‌بندی‌ ۱۰ گانه ارزی تغییر کرد 

اقتصاد آنلاین – رضایت ۶۳ درصد ایرانیان از زندگی 🙂 (البته با مرور این خبرها می‌فهمید چرا: تولید خودرو ۶۶ درصد کاهش یافت / افزایش ۵۰ درصدی بلیت هواپیما تا دو هفته آینده / نرخ ارز و نفت در بودجه۹۲ هنوز مشخص نیست)

اقتصاد آنلاین – آگهی استخدام رئیس کل بانک مرکزی بریتانیا در اکونومیست 

دنیای نوین کسب و کار – گوگل بانک می‌زند

دوست داشتم!
۱
خروج از نسخه موبایل