سلام. سال نو مبارک! در این اولین پست سال جدید، خیلی بحث جدی و طولانی نمیخواهم بکنم. یک هفتهای در این فکر بودم که برای شروع دوباره در سال ۱۳۹۲ چه چیزی بنویسم بهتر است. بهنظرم رسید احتمالا بهترین شروع، نگاهی دوباره به موفقیت و شکست از زاویهی دید جدیدی است: حرفهایها! شاید همین روزها که داریم به اهداف و برنامههای امسالمان فکر میکنیم، زمانی مناسب است برای بازاندیشی: شاید با دیدن چند تعریف دیگر در مورد موفقیت و شکست، بتوانیم سال موفقتری را برای خودمان رقم بزنیم!
پرزنتیشن “موفقیت و شکست از زاویهی دید حرفهایها” را از اینجا با حجم حدود یک مگابایت دانلود کنید. 🙂
پ.ن. اولین پست لینکهای هفته در سال جدید جمعهی آینده منتشر میشود. امیدوارم امسال بتوانم با گزارههایی نو و فعالتر از قبل در خدمتتان باشم.
آخرین پست لینکهای هفته در سال ۱۳۹۱ … این پست با تأخیری خودخواسته تقدیم دوستان میشود؛ چرا که بهنظرم رسید بهتر است مطالب برتر سال ۹۱، در همین سال انتخاب و ارائه شوند تا بتوان در پایان تعطیلات نوروزی (که امسال متأسفانه یک هفته هم طولانیتر است!) انتخاب لینکهای سال جدید را شروع کرد. لازم میدانم همینجا از زحمات همهی عزیزانی که با تولید محتوا در حوزههای مدیریت و آیتی، باعث شدند مطالب بسیار زیادی را فرا بگیرم، صمیمانه تشکر میکنم.
یک اشاره: امسال مجموعا ۵۱ پست لینکهای هفته را منتشر کردم. برای نوشتن هر پست بهصورت متوسط، بیش از ۲۰۰۰ مطلب بهصورت فهرستوار مرور و چیزی حدود ۱۰۰۰ مطلب بهصورت اجمالی یا کامل مطالعه میشوند.
با این توضیحات برویم سراغ مطالب برتر ده روز اخیر!
پیش از شروع:
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند.
برای مرور سریعتر مطالب، لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
موضوع ویژه: خداحافظ گودر!؟
خوب گوگل در ادامهی شاهکارهایاش در زمان مدیرعاملی لری پیج این هفته اعلام کرد که گودر را ـ که قبلا قابلیتهای اجتماعیاش را کشته بود ـ کلا خاموش میکند!
شمارهی ششم ماهنامه مدیریتی گزارهها با تأخیر زیاد بالاخره آماده شد! فاصلهی این شماره با شمارهی قبل بسیار زیاد شد که دلیل آن را در مقدمهی این شماره مطالعه خواهید کرد. تهیهی مطالب این شماره عجالتا با خودم بوده است تا این ماهنامه زنده شود. برای سال آینده بهامید خدا تلاش خواهم کرد از همکاری دوستان دیگری هم بهره ببرم. امیدوارم لذت ببرید و مطالب جمعآوری شده برایتان مفید باشند.
با این توضیحات میتوانید شمارهی ششم را از اینجا با لینک مستقیم دانلود کنید. همچنین پنج شمارهی اول را در قالب یک فایل ZIP حدودا دو مگابایتی از اینجا بگیرید.
اگر از مطالب این ماهنامه خوشتان آمد و برایتان کاربردی بود، سپاسگزار خواهم شد که آن را برای دوستانتان نیز بفرستید. برای دریافت شمارههای بعدی این ماهنامه، میتوانید ایمیلتان را اینجا ثبت کنید.
ضمنا در صورت علاقه میتوانید با خرید ماهنامه شمارهی شش گزارهها از سایت رابین (فروشگاه عرضهی محصولات دیجیتال) از این حرکت فرهنگی از طریق دونیشن حمایت کنید.
از توجه و همراهی شما دوستان عزیز صمیمانه سپاسگزارم. سال نو پیشاپیش مبارک و بهترین باد!
پ.ن. پست لینکهای هفته استثنائا برای بهپایان رساندن پوشش به تمامی مطالب امسال سهشنبه شب منتشر خواهد شد. فردا هم منتظر عیدی گزارهها باشید!
آخرین باری که چهرهی در هم ژاوی را دیدیم، کِی بود؟ چهرهای که در عکس بالا خیلی شبیه چهرههای بازیکنان رئال بعد از الکلاسیکوهای فراوان سالهای اخیر است. این نگاه ناامیدانه اما در سه هفتهی اخیر و بعد از سه باخت بد بارسا در الکلاسیکوی جام حذفی و لالیگا و همینطور بازی رفت با میلان تکرار شد … چه بر سر بارسا آمده؟ آیا تیکیتاکا آنگونه که بسیاری گفتند به پایان رسیده؟ تحلیلهای بسیاری در این زمینه در سه هفتهی اخیر ارائه شده است. اما این تحلیلها به نظرم اگر چه نکات مهمی را موشکافی کردند؛ اما به چند نکتهی بسیار کلیدی هم توجه نداشتند. اشکالات نگرانکنندهای که نباید در سایهی پیروزی بزرگ دیشب برابر میلان فراموش شوند.
*******
سال ۲۰۰۸ که مربی جوانی به نام پپ گواردیولا در بارسا سر کار آمد، هیچ امیدی به آیندهی بارسا وجود نداشت. بارسای رؤیایی فرانک رایکارد بهمعنای واقعی کلمه نابود شده بود: تحقیر برابر رئال با چهار گل و از دست دادن قهرمانی در لالیگا با رفتنِ نمادِ بیمانند باشگاه ـ رونالدینیو ـ کاملا تکمیل شد. اما پپ همان تیم را با همان بازیکنان به تیمی جادویی تبدیل کرد. چگونه؟ این راز موفقیتهای فراوان پپ در سالهای اخیر بوده است.
بارها و بارها به این فکر کرده بودم که چه چیزی بارسای پپ را از تمامی تیمهای دنیا متمایز کرده است. در طول این سالها جنبههای مختلفی از یک تصویر شکسته از فلسفهی مربیگری پپ را یافته بودم و قبلا در گزارهها بارها به آنها اشاره کردم و خلاصهشان را میتوانید از اینجا ببینید. اما در این دو ماه اخیر که معلوم شده پپ فصل آینده در بایرن خواهد بود و بهویژه در دو هفتهی اخیر به اینکه تفاوت بارسای پپ با بارسای تیتو در چیست، چرا پپ از بارسا رفت و چرا پپ به بایرن رفت، فکر کردهام. حالا بهگمانم جادوی واقعی “توتال فوتبال” پپ را فهمیدهام: تغییر انقلابی با سرعتی بیشتر از دیگران! یعنی چی؟
۱٫ نوآوری انقلابی: تاکتیک پپ در بارسا، شکل جدیدی از توتال فوتبال بود که در خود بارسا هم سابقه نداشت. او روح توتال فوتبال را که مبتنی بر زیبایی فوتبال و بازی تهاجمی و مبتنی بر مالکیت توپ بود را گرفت و با اضافه کردن ایدههای خودش تیمی ساخت که در آن نبوغ، در چارچوب تاکتیک محبوس نبود! بارسا ناگهان اوج گرفت؛ چون تیمهای حریف با تیمی مواجه شدند که راه مقابله با آن را نمیشناختند! انقلاب تاکتیکی پپ آنقدر ناگهانی و گسترده بود که تا آخرین روز حضورش در بارسا هم تیمهای دیگر جز بهصورت مقطعی و موردی نتوانستند با بارسای او همآوردی کنند. این یعنی نوآوری در استراتژیها، روشها و رویکردها.
۲٫ هر روز بهتر از دیروزِ خودمان: بارسای پپ هر سال یک پدیده داشت: سال اول مسی و پیکه، سال دوم پدرو، سال سوم تیاگو و بوسکتس و سال چهارم تیو و کوئنکا. اما ماجرا فقط همین نبود: هر سال بازیکنانی که به کار تیم نمیآمدند هم از تیم حذف میشدند. رونالدینیو و دکو در سال اول و زلاتان در سال دوم، بهترین نمونهها هستند. بنابراین تیم، اگر چه به چند ستاره تکیه داشت؛ اما همیشه در حال نوسازی بود.
۳٫ تغییر مدلهای ذهنی: پپ تفکر بازیکنان و حتی مدیران و هواداران بارسا را تغییر داد و به جادویی تکرار نشدنی رسید: مثلث طلایی لذت، سادگی و عادت! ـ که فلسفهی مربیگری پپ هم در همین سه واژه خلاصه میشود ـ هدف فوتبال، نتیجهگیری نیست. هدف فوتبال، لذت بردن از توانمند بودن خودمان در کنار هم است! تا عمر دارم لحظهی بالا بردن جام فینال ومبلی توسط اریک آبیدال را فراموش نمیکنم. جوهرهی شعار جاودان “فراتر از یک باشگاه” یعنی همین …
جالب است که استراتژیهای اصلی اپل استیو جابز هم همین سه مورد بود!
*******
اما چرا پپ از بارسا رفت؟ بهنظرم به این دلایل:
۱٫ ذهنیت بازیکنان باشگاه دیگر با پپ همخوانی نداشت. پپ با بازیکنانی اشباع شده مواجه بود که مهارتهای سطح بالا در آنها شکلی ماشینی پیدا کرده بود. آنها اگر چه هنوز از تیمهای معمولی و حتی بزرگ با فاصلهای زیاد پیش بودند، اما دیگر خبری از جادوی خلاقیت در انجام کارهای تکراری نبود! همین بود که بارسا در مردابهایی مثل چلسی فصل قبل غرق شد …
۲٫ مدیران باشگاه ـ و در رأس آنها راسل رئیس باشگاه ـ با ایدههای فوتبالی پپ همخوانی نداشتند. راسل در فکر ساختن امپراطوری اقتصادی کهکشانی شبیه رئال بود و هست. برای او ـ برخلاف خوان لاپورتا ـ سودآوری و نتیجهگیری است که اهمیت دارد و نه لذت بردن از فوتبال. راسل کوچکترین درکی از فلسفهی عمیق و تاریخی و نمادین بارسا ـ بهعنوان نماد مقاوما مردمی در برابر دیکتاتوری فرانکو ـ ندارد. و همین شد که پیراهن مقدس کاتالونیا ـ که همیشه افتخار میکردیم مزین به نام یونیسف است ـ را به پولهای امیر قطر فروخت!
۳٫ اما فاجعهی اصلی وقتی رخ داد که پپ در بارسا تنها شد. بزرگترین اشتباه راسل اما بهنظرم این بود که او نهتنها میخواست تیمی کهکشانی در زمین داشته باشد، که میخواست بیرون زمین هم پرستارهتر از رقیب مادریدیاش باشد. همین بود که نزدیکترین دوست پپ یعنی تکسیتی بگریستان از بارسا رفت تا آندونی زوبیزارتا به تیم بیایید. اما ماجرا فقط همین نبود: راسل از محبوبیت شدید پپ رنج میبرد و با این کار قصد داشت این محبوبیت را بشکند!
پپ همسو نبودن این تغییرات اجباری را با فلسفهی مربیگریاش با تمام وجود تجربه کرد و تصمیم به رفتن گرفت.
*******
بارسای این فصل اگر چه با رکوردشکنیهای پیاپی شروعی بینظیر را تجربه کرد؛ اما از همان اول فصل مشخص بود که این بارسا، “آنی” را کم دارد که ما را عاشق بارسای پپ کرده بود. بارسای تیتو مثل تانکی سنگین هر آنچه زیر پایاش بود را له میکرد و پیش میرفت؛ اما حواساش به مینهای وسط راه نبود! این بارسا ربات بود. ماشین بود. روح انسانی نداشت! و همین بود که وقتی به تیمهایی رسید که ربات بودن را بهتر از خودش بلد بودند (و در رأس آنها رئال مادرید مورینیو)، سقوط کرد!
*******
شاید عجیب باشد؛ اما همیشه وقتی در برابر “سبکی تحملناپذیر هستی” کم میآورم، کافی است تا این ویدئوی ۵ دقیقهای “گراسیس پپ” را ببینم تا انرژی و شور و اشتیاقام کاملا به وجودم برگردد. شور درونی پپ را در ثانیه ثانیهی این ویدئو ببینید …
*******
این روزها معتقدم تفاوت بارسای این فصل بارسای پپ در این جمله خلاصه میشود: ذهنهای زمستانی که شور و اشتیاق به فلسفهی فوتبال بهمثابه زندگی را فراموش کردهاند. باخت به میلان، تلنگری بود برای بیدار شدن ذهنهای بازیکنان، مربیان و هواداران. بارسای دیشب، مدل کوچکی بود از بارسای پپ با همان شور و اشتیاق مثالزدنی!
اما … متأسفانه شک ندارم که این بیداری کاملا مقطعی است. دوباره از فردا چیزی که مهم میشود اخبار گلزنیها و رکوردزنیهای لئو مسی است و نارضایتیهای الکسیس و ویا از نیمکتنشینی. افتخار بارسا ایجاد فاصلهی بینظیر با رئال در لالیگا است و نه بینظیر بودن چشمنوازی بازیهایاش. مشکل همین جاست: این روزها بارسای راسل و تیتو، دیگر “فراتر از یک باشگاه” نیست: افسی بارسلونا هم باشگاهی است مثل دیگران که به دنبال سودآوری اقتصادی و نتیجهگیری و جام بردن است. و این است که من را میترساند …
*******
بهنظرم میرسد که راز سقوط تمامی تیمهای بزرگ تاریخ ـ از برزیل پله گرفته تا میلان ساکی ـ همین فراموش کردن مهم بودن اندازه و سرعت تغییر در مقایسه با دیگران است. آنها بهجایی میرسند که سرعت تغییرشان از سرعت تغییر رقبا کمتر میشود و همین میشود که مثل مسابقهی خرگوش و لاکپشت در برابر تیمهای سختکوش که آهسته و پیوسته پیش میروند، سقوط میکنند. بنابراین: ذهنهای زمستانی بارسایی. بیدار شوید!
پ.ن.۱٫ عمیقا معتقدم که این، پایان تیکیتاکای بارسا نیست: تیکیتاکای بهخواب رفتهی این روزها را نابغهی پرشور دیگری بیدار خواهد کرد. او را همه بهخوبی میشناسیماش: ژاوی هرناندز!
یک شرکت هولدینگ فعال در زمینهی اکتشاف معدن و صنایع معدنی، برای بخش سیستمها و روشها نیازمند جذب یک نفر کارشناس سیستمها و روشها با شرایط زیر دارد:
۱٫ حداقل سه سال سابقهی کاری بهعنوان کارشناس سیستمها و روشها در شرکتهای صنعتی (سابقهی کار در شرکتهای معدنی مزیت محسوب میشود.)
۲٫ تسلط به مباحث تدوین فرایندهای سازمان و طراحی ساختار سازمانی.
۳٫ میزان حقوق با توافق طرفین تعیین خواهد شد.
فقط قبل از ارسال رزومه، خواهش میکنم به سه نکتهی زیر توجه فرمایید:
الف ـ حداقل سابقهی کار اهمیت بسیار زیادی دارد. رزومههای دارای سابقهی کمتر به مصاحبه دعوت نخواهند شد.
ب ـ این شرکت بهدنبال مدیر بخش سیستمها و روشها و مشاور نیست.
ج ـ این شغل، تماموقت است. بنابراین در صورت نیاز به شغل پارهوقت، لطفا رزومه ارسال نکنید.
رزومههایتان را حداکثر تا روز یکشنبه ۲۰ اسفند ماه به ایمیل gozareha@outlook.com ارسال فرمایید. لطفا در بخش عنوان (Subject) ایمیلتان حتما واژهی “معدن” را قید کنید.
“من این فشار بازی کردن برای منچستریونایتد را دوست دارم. فوق العاده است که در دیدارهای بزرگ حضور داشته باشید. شما نمی دانید چه اتفاقی رقم خواهد خورد زیرا مرز باریکی بین پیروزی و شکست وجود دارد. من این گوش به زنگ بودن و هیجان را دوست دارم. نمیتوانم روزی که باید از فوتبال کنار بروم را تصور کنم. میدانم که دلم برای این هیجان و هیاهو تنگ خواهد شد.” (رابین فنپرسی؛ اینجا)
راستش تا حالا به این شاخص رضایت شغلی فکر نکرده بودم: هیجانانگیز بودن شغل! بسیار جالب است؛ چه مدیر باشید و از زاویهی دید سازمان به ماجرا نگاه کنید و چه از زاویهی دید شغل خودتان بهدنبال انگیزهای برای ادامه دادن یا ندادن و انتخاب کردن باشید.
در طول این سالهای اخیر که دانشجو و دانشآموختهی مدیریت بودهام، همیشه یکی از بهترین منابع در دسترسم برای یادگیری نشریات مدیریتی داخل و خارج از کشور بودهاند. در مورد نشریات داخلی اگر چه از آنها بسیار آموختهام؛ اما همواره نقاط ضعف آنها برای من آزاردهنده بوده است. اینکه میشود چقدر آنها را بهتر و کاربردیتر و جذابتر ارائه داد، یکی از دغدغههای همیشگی من بوده است.
اوایل امسال بود که دوست خوبم احسان اردستانی از من خواست تا اگر ایدهای برای بهتر کردن مجلهی تدبیر سازمان مدیریت صنعتی (قدیمیترین نشریهی مدیریتی ایران) دارم ارائه کنم. من هم مجموعهای از ایدههایام را نوشتم و برای احسان فرستادم. حدود دو ماه پیش بود که احسان مجددا تماس گرفت و گفت که پروژهی تحول مجلهی “تدبیر” در سازمان کلید خورده و اگر هنوز علاقه دارم میتوانم به تیم نشریه بپیوندم. و اینگونه شد که من بهعضویت شورای سردبیری نشریهی تدبیر درآمدم.
در این فاصلهی دو ماهه، جلسات متعددی در مورد چگونگی تحول تدبیر داشتهایم و به نتایج خوبی هم رسیدیم. بخشهای جدیدی به مجله افزوده شدند که بخشی از آنها ایدههای گزارهها در این چند سال اخیر بودند. مشخصا بخش وبلاگستان مدیریتی ـ که قرار است به انتشار بهترین پستهای وبلاگهای فارسی در ماه گذشته بپردازد (یعنی بهترینهای لینکهای هفته) ـ و مشاهدهگر جزو بخشهای تدبیر جدید خواهند بود. بخشهای جذاب دیگری هم به تدبیر افزوده شدهاند:
ـ رصد: که هر ماه به بررسی فضای کسب و کار در محیط عمومی کشور و یک صنعت خاص خواهد پرداخت.
ـ مقالهی منتخب ماه: که قرار است ترجمهی یک مقالهی منتخب از نشریات معتبری مانند: HBR، مککنزی کوآرترلی، اکونومیست و … در آن چاپ شود.
ـ مصاحبهی ماه: هر ماه با یک استاد برجستهی مدیریت و یک مدیر باتجربه و شناخته شده مصاحبه انجام خواهد شد.
ـ اقتراح (نظرخواهی): در این بخش هر ماه یک سؤال مبتلا به بنگاههای کشور و مدیران آنها مطرح میشود و از چند نفر صاحبنظر آن حوزه در این زمینه راهکار خواسته میشود.
ـ کسب و کارهای کوچک: این بخش بر آن است تا راهنماییهای کاربردی را در اختیار مدیران این کسب و کارها قرار دهد.
ـ مشاورهی مدیریت: موضوع مورد علاقهی من! در این بخش قرار است به بررسی مسائل صنعت مشاوره در ایران و جهان و ارائهی راهنماییهای کاربردی به مشاوران مدیریت بپردازیم.
ـ طنز و کاریکاتور: در این بخش فعلا هر ماه تعدادی کاریکاتور مدیریتی منتخب چاپ خواهند شد تا بعدها که به تولید در این حوزه برسیم!
مسئولیت بخشهای وبلاگستان مدیریتی، مشاهدهگر، کسب و کارهای کوچک، مشاورهی مدیریت و طنز و کاریکاتور هم با من است و در مصاحبهها هم حضور خواهم داشت. 🙂
نتیجهی اولین تلاش جمعی ما در این زمینه، تدبیر بهمن ماه است که حدود یک هفته است منتشر شده است که طرح جلدش را در زیر میبینید:
مطالب جذاب این شماره از نظر من اینهاست:
ـ مصاحبه با آقای دکتر منطقی مدیرعامل سابق ایران خودرو و مدیرعامل فعلی سازمان صنایع هوایی ایران (حرفهای جذابی زدند که بخشی از آنها را هفتهی آینده در یک پست منتشر میکنم.)
ـ افتراح با موضوع: بنگاهها در برابر نوسانات شدید نرخ ارز باید چه کار کنند؟
مقالهی ماه با موضوع: تولید آینده.
این روزها که در حال آمادهسازی تدبیر اسفند ماه هستیم، امیدوارم زحمت بکشید و تدبیر بهمن را ببینید و ما را هم از نظرات خوبتان محروم نفرمایید. 🙂
پ.ن. ماهنامهی مدیریتی گزارهها هم بعد از چند ماه وقفه که بهعلت مشکلات سایت ایجاد شد، انشالله بهعنوان هدیهی نوروزی هفتهی آینده منتشر خواهد شد.
ایده امپراتوری شگفتانگیز دیسنیلند در یک مسافرت خانوادگی متولد شد. والتدیسنی در حال بازدید از “باغهای تیوولی” ـ یکی از قدیمترین پارکهای سرگرمی اروپا ـ بود که متوجه شد میتواند نمونه بهتر و بزرگتری از آن را در کالیفرنیا بسازد. روش او چندان هم غیرمعمول نبود: کارآفرینان بزرگ ایدههای جدید کسب و کار را با تمرکز بر روی فرصتهای قابل مشاهده در زندگی روزمره مییابند.
اندی بوینتون نویسنده مشترک کتاب “شکارچی ایده” در این زمینه میگوید: “دنیای اطراف شما مملو است از ایدههایی که میتوانند مفید باشند.”
هیچ یک از این ایدهها با زیاد فکر کردن در خلأ بهسراغ شما نخواهند آمد. لازم است به جهان بیرون بپیوندید و رفتارهایی را تمرین کنید که شما را به سوی ایدههای نو راهنمایی میکنند. بوینتون میگوید: “نوآوری بهمعنای اینکه چقدر باهوشید نیست؛ بلکه معنای آن شکار ایدهها است. رفتار شما بر هوشتان غلبه دارد.“
با فرا گرفتن روش درست فکر کردن و اقدام برای کشاندن فرصتها به زیر نور درخشان خورشید ذهنتان، جریان بیپایانی از ایدههای جدید کسب و کار را در زندگی روزمرهتان شاهد خواهید بود. سه نکته که در اینجا ارائه میشوند به شما برای کشف الهامات جهان پیرامونتان کمک خواهند کرد:
۱- فهرستی از فرصتهای موجود را ثبت کنید: بوینتون پیشنهاد میکند: “در هر زمانی، کاری هست که باید انجام شود” که بدین معناست: دنیا پر است از مسائلی که باید حل شوند. بنابراین در حین پیش رفتن با جریان زندگی روزمره، فهرستی از کارهایی که دیگران از انجام آنها شانه خالی میکنند، آنها را نادیده میگیرند یا در انجام اثربخش آنها شکست میخورند، تهیه کنید. هر کدام از اینها، یک فرصت بالقوه است. بوینتون میگوید: “با تجربیات خودتان شروع کنید.” از خودتان سؤال کنید چه چیزی مرا دچار خطا میکند؟ چه چیزی میتواند سادهتر شود؟ چطور لذت بیشتری ایجاد کنم؟ چطور آسایش بیشتری فراهم آورم؟ دغدغههای خودتان، شما را به سوی مسائل واقعی میکشاند که خود، میتوانند به ایدههای نوین کسب و کار بدل شوند.
۲- بهدنبال شکار ایدهها در موقعیتهای گوناگون باشید: ایدههای نو نیازمند خلاقیتاند و خلاقیت، نیازمند دستیابی به تازگی و تنوع. ممکن است شما یک ایده بزرگ را زمانی که در تعطیلات هستید ببابید یا به یک الهام غیرمنتظره در یک موزهی هنر تجربی دست یابید. بوینتون میگوید: “اگر چشمان خود را بگشایید، پاسخ، همینجا پیش روی شماست. اما دنیای شما باید بهاندازه کافی گسترده و متنوع باشد تا بتواند ایدههایی را که بهدنبال آنها هستید به شما بدهد.”
جستجوی شما باید هدفمند باشد. بوینتون میگوید: “شکارچیانِ ماهرِ ایدهها زمانی که با مردم سخن میگویند، تنها نمیخواهند یک رابطه اجتماعی برقرار کنند؛ بلکه آنها بهدنبال یاد گرفتن از دانستهها و کشف معادن کارهای قابل انجام در دنیای اطراف خود هستند تا به ایدههای مفید دست یابند.”
۳- ببینید دیگران چطور مسائل کسب و کاری را حل میکنند: در هر موقعیتی، با مجموعهای از مسائل مواجهید که قبلا کسی تلاش کرده است تا آنها را حل کند. هر یک از این تلاشها، خود فرصتی برای یادگیری هستند. با بررسی اینکه چگونه فروشگاههای موفق موجودیشان را مدیریت میکنند، چگونه بستهبندی محصولات توجه شما را به خود جلب میکند یا اینکه چطور آمازون، خریدهای ناگهانی را جرقه میزند، شروع کنید. احتمالا میتوانید روش بهتری برای حل یک مسئله مشابه بیابید یا برای حل یک مسئله متفاوت الهام بگیرید.
بوینتون میگوید: “شما واقعا میتوانید ایدهها را قرض بگیرید و از آنها دوباره استفاده کنید و بهکارشان ببرید. با ایجاد عادت ذهنی کشف راهحلهای دیگران، چشمان شما به روی آنچه آن بیرون در حال رخ دادن است، باز خواهد شد.”