«یورگن کلوپ ناکامی دورتموند در لیگ قهرمانان اروپا را نتیجه بیتجربگی تیمش میداند:«تجربه نکتهای است که نمیتوان با گوش دادن آموخت و باید در طول زندگی آن را کسب کرد.» (اینجا)
بدون شرح. نقل قولی از ورژن آلمانی موفق و دوستداشتنی پپ گوآردیولا. 🙂
«یورگن کلوپ ناکامی دورتموند در لیگ قهرمانان اروپا را نتیجه بیتجربگی تیمش میداند:«تجربه نکتهای است که نمیتوان با گوش دادن آموخت و باید در طول زندگی آن را کسب کرد.» (اینجا)
بدون شرح. نقل قولی از ورژن آلمانی موفق و دوستداشتنی پپ گوآردیولا. 🙂
“چابکی” یا همان روشهای “اجایل” مفهومی است که در سالهای اخیر در برابر روشهای سنتی مهندسی نرمافزار قد علم کرده است. روشهای سنتی که در آنها تولید محصول نهایی در قالب گامهای بزرگ و پیاپی (بهصورت خطی) طی میشد و در نتیجه محصول پروژه در بهترین حالت دچار نقص بود و در بدترین حالت کاملا بهدرد نخور. در مقابل در رویکرد “چابک” برای تولید محصولات نرمافزاری، با ساختن یک نمونه (پروتوتایپ) از محصول نهایی یک بار بهسرعت کل فرایند تولید از اول تا آخر طی میشود. بدین ترتیب دیدی کلی نسبت به محصول نهایی و فرایند تولید آن و اشکالات و چالشهای احتمالی و نیازمندیهای موجود برای تولید نرمافزار ایجاد میشود. سپس طی چند بار تکرار همین حلقهی اولیه، هر بار جزئیات بیشتری از محصول و فرایند تولید مشخص میشوند تا سرانجام در تکرارِ آخر به محصول نهایی دست پیدا کنیم.
اما “چابکی” آنقدر مفهوم عام و اثربخشی است که کاربرد آن به پروژههای نرمافزاری منحصر نمانده است. امروز در هر پروژهای ردی از روشهای چابک را میبینیم؛ حتا در پروژههای عمرانی! بنابراین عجیب نیست که استفاده از روشهای چابک را در پروژههای مشاورهی مدیریت هم ببینیم. قبلا اینجا اشاره کردهام که استفاده از روشهای چابک، یکی از روندهای مهم تغییر حرفهی تحلیل کسب و کار در سال ۲۰۱۲ خواهد بود. اهمیت ماجرا تا حدی است که انجمن بینالمللی تحلیل کسب و کار (IIBA) ضمیمهی چابک را برای استاندارد بسیار معروفش BABOK منتشر کرده است. +
چابکی حتا در سازمانهای اجرایی و شغلهای غیرپروژهای و از آن جالبتر در زندگی روزمره هم دارای کاربردهای بسیار جذابی است که باید خودتان کشفشان کنید! 😉
اما حواسمان باشد که “چابکی” یک مفهوم است و نه یک روش و چارچوب عملی. بنابراین برای عملی شدنش رویکردهای اجرایی مختلفی ایجاد شده که یکی از بهترینها در میان آنها اسکرام است. برای اطلاعات بیشتر اینجا و اینجا را ببینید. اسکرام مثل PMBOK یک استاندارد بینالمللی است و مثل PMI مدارک حرفهای معتبر خاص خودش را دارد.
دوستان ما در وبلاگ دنیای چابک چند سالی است که زحمت معرفی این رویکرد را در ایران برعهده گرفتهاند و دورههای آموزشی مربوط به آن را هم برگزار کرده و میکنند. جدیدترین دورههای آنها در مورد اسکرام تیر ماه سال جاری برگزار خواهد شد. اطلاعات بیشتر را اینجاببینید. با توجه به اهمیت و کاربردهای چابکی و اسکرام، شرکت در این دورهها و بهویژه دورهی آموزش عمومی اسکرام (با عنوان Professional Scrum Master یا PSM) برای همهی مدیران پروژه ـ اعم از نرمافزاری و غیرنرمافزاری ـ ، مشاوران مدیریت و تحلیلگران کسب و کار و سایر افرادی که بهنوعی با این پروژهها درگیرند بسیار مفید خواهد بود. خوبی ماجرا این است که میتوانید با دادن آنلاین امتحان مربوطه در خود ایران، مدرک بینالمللی PSM را هم دریافت کنید!
به دلایل بالا من در دورهی PSM شرکت خواهم کرد. هزینهی دوره البته در نگاه اول بسیار سنگین است؛ اما بهنظرم با توجه اینکه چابکی و اسکرام کمکم در بازار ایران در حال شناخته شدن است به هزینه کردنش میارزد. حداقلش این است که یک مدرک بینالمللی در این زمینه دریافت کردهاید و حداکثرش این است که با روشهای و رویکردهای نوین و روز دنیا آشنا میشوید که به شما در افزایش اثربخشی و کارایی و در نتیجه موفقیتتان کمکهای بسیاری خواهد کرد.
روز کلاس منتظر دیدنتان هستم!
هفتهی پیش با هم با تعریف یک بنگاه کوچک آشنا شدیم. + آنجا گفتیم که بنگاه کوچک یا استارتآپ توسط فردی بهنام “کارآفرین” راهاندازی میشود. اما کارآفرین کیست؟ چه ویژگیهایی دارد؟ آیا همه میتوانند کارآفرین باشند؟ اینها سؤالهایی است که این هفته میخواهیم به آنها پاسخ بدهیم.
کارآفرین کیست؟
کارآفرین کسی است که فرصتی را میبیند یا ایدهای دارد و حاضر است ریسکهای راهاندازی یک کسب و کار را برای کسب منفعت از آن فرصت یا ایده بپذیرد. ریسکهایی که در اینجا وجود دارند لزوما ریسکهای مالی نیستند؛ بلکه میتوانند شامل ریسکهای دسترسی به مواد و تجهیزات لازم و ریسکهای روانشناختی هم باشند. بنابراین کارآفرین فردی “ریسکپذیر” است که قصد دارد از این ریسکپذیری پول دربیاورد.
اما ریسکپذیری تنها ویژگی این جناب کارآفرین نیست. در واقع یک فرد کارآفرین عموما دارای خصوصیات زیر است:
اینها در عین ویژگی کارآفرینی بودن، مهارت هم هستند. یعنی شما میتوانید آنها را یاد بگیرید. هر چند در عمل ثابت شده اگر سطح اولیهای از آنها را نداشته باشید، موفقیت بسیار مشکل میشود.
بههمین دلیل است که صراحتا باید گفت متأسفانه “کارآفرینی” بهدرد همه نمیخورد. دنیای کسب و کار دنیای بیرحمی است و هیچ چک سفید و تضمینی برای موفقیت به کسی نمیدهد. “ریسک” یکی از عناصر ثابت این دنیا است. برای همین “ریسکپذیری” و “مقاومت در برابر مشکلات” برای موفقیت در کارآفرینی ضروریاند.
جذابیتهای کارآفرینی:
البته اصولا “کارآفرین بودن” شغل جذاب و باکلاسی است و البته با دیدن موفقیت امثال زوکربرگ و گوگلیها و جابز و جف بزوس و بقیه، از نظر کسب شهرت و ثروت هم بسیار جذابتر. با این حال میتوان جذابیتها و البته مزایای کارآفریتی را در ۵ مورد زیر خلاصه کرد:
کارآفرین در برابر مدیر:
اما جالب است بدانیم که دو نقش “کارآفرین” و “مدیر” با هم متفاوتاند. هر دو این نقشها در یک کسب و کار کوچک میتوانند وجود داشته باشند؛ اما لزوما بر هم منطبق نیستند. کارآفرینی و مدیریت هر دو قالبی “فرایندی” دارند؛ از جایی شروع میشوند و با طی تعدادی گام به یک یا چند نتیجه میرسند:
بنابراین کارآفرین بیشتر با مسائل مربوط به تجاریسازی و ویژگیهای فنی محصول / خدمت جدید درگیر است؛ اما مدیر علاوه بر اینها لازم است به جنبههای دیگری از جمله استخدام، مالیات، حفظ رضایت مشتریان، توجه به تغییرات نیازهای بازار و مشتریان، فروش و نگهداشت جریان نقدینگی در یک سطح مشخص ـ فکر کند.
بنابراین یک کارآفرین میتواند مدیر کسب و کار خودش هم بعد از راهاندازی باشد (مثل جف بزوس بنیانگذار و مدیرعامل آمازون) اما لزوما اینگونه نیست (مثلا گوگل که در آن اریک اشمیت تا همین یک سال پیش مدیرعاملش بود.)
آیا من “کارآفرین” هستم؟
گفتیم که لزوما همه از نظر ویژگیهای شخصیتی نمیتوانند کارآفرین موفقی باشند (البته نمیشود هم گفت اگر کسی ویژگیهای بیان شده را نداشته باشد حتمن موفق نخواهد شد.) اما از کجا بفهمیم که “کارآفرین” هستیم؟ برای این منظور میتوانید دربارهی ویژگیهای کارآفرینان که در اول این پست به آنها اشاره کردم فکر کنید. آیا این ویژگیها ـ بهویژه ریسکپذیری ـ در شما وجود دارند؟ این ارزیابی را باید در چهار موضوع اصلی آمادگی ذهنی و تجربی، ویژگیهای شخصیتی، شرایط زندگی شخصی و مهارتها انجام دهید.
در عین حال از “نشانهها” غافل نشوید. نشانهها خلاصهای از تجربیات کارآفرینان موفقاند. نشانهها به ما نشان میدهند که آیا وقتش رسیده سراغ راهاندازی کسب و کار شخصیمان برویم یا نه؟ در اینجا برای کمک به شما بهنقل از اینجا ۱۳ نشانهی اینکه باید برای خودتان کار کنید را مرور میکنیم:
۱- دوست دارید زمان کارتان انعطافپذیر باشد.
۲- دوست دارید کنترل ایدهها، پروژهها و کارتان دست خودتان باشد.
۳- با دیگران در سازمان سر سازگاری ندارید.
۴- به کاری که انجام میدهید مشتاقید.
۵- خوب گوش میکنید.
۶- با “تصمیمگیر” بودن راحتید.
۷- شبکهی پشتیبانی دارید که چه در روزهای خوب و چه در روزهای سخت شما را یاری میدهند و به شما دلگرمی میبخشند (مثل خانواده.)
۸- خودانگیز و منظم هستید.
۹- دوست دارید در جلسات بهتنهایی شرکت کنید و توانش را هم دارید.
۱۰- توان جداسازی ذهنی کار و زندگی شخصی را دارید.
۱۱- جایی که کاری از دست شما برنمیآید، توان رها کردن ذهنی و عملی را دارید.
۱۲- توان همراه شدن و سازگار شدن با جریان کاری (در روزهای خوب و سخت) را دارید.
۱۳- منابع کافی (مالی / غیرمالی) در دسترستان وجود دارد.
پایان درس دوم. در درس سوم هفتهی آینده به مراحل رشد یک کسب و کار کوچک و ویژگیهای هر مرحله میپردازیم.
ماجرای تعقیب قضایی توافق اپل با ۵ ناشر بزرگ آمریکایی برای افزایش قیمت کتابهای الکترونیک را حتمن شنیدهاید. جان ژانگ استاد مدرسهی مدیریت وارتون دانشگاه کلمبیا در این مقالهی جذاب به بررسی این ماجرا پرداخته است. نکات اصلی این مقاله را با هم مرور میکنیم:
ـ تا پیش از ظهور پلتفرم آیتونز اپل، مدل فروش در تجارت الکترونیک مدل “عمدهفروشی” بود. در این مدل بین تولیدکننده و خریدار، زنجیرهای از بنگاههای واسطه قرار میگیرد. آمازون دقیقن این نقش را بازی میکند: از ناشران بهصورت عمده میخرد و خردهفروشی میکند. نکتهی کلیدی ماجرا که باعث شد تا ناشران بزرگ علیه آمازون متحد شوند این بود که در این مدل هر دو طرف ناشر و واسطه میخواهند منافع خود را بیشینه کنند و این دو با هم در تناقضاند. استراتژی آمازون این است که با فروش همهی کتابهای الکترونیک با قیمت ۹٫۹۹ دلار، مردم را به خرید کیندل و در نتیجه فروش بیشتر کتاب الکترونیک و افزایش سود در بلندمدت ترغیب کند؛ اما این مدل دست ناشران را میبندد و منافع آنها را کاهش میدهد.
ـ در مقابل مدل عمدهفروشی، مدل دیگری با نام “مدل حق امتیاز” (Agency Model) در دنیای امروز بر بستر اینترنت ایجاد شده است. در این مدل که نماد آن آیتونز است، تولیدکننده یا ناشر، محصول خود را مستقیمن به خریدار میفروشد: در اینجا با پلتفرمی مواجهیم که به هر کس اجازه میدهد در برابر تنها ۳۰ درصد از هر فروش، فروشگاه شخصی خودش را راه بیاندازد. بنابراین هر کس حق دارد هر چقدر که دوست دارد روی محصولش قیمت بگذارد. بههمین علت این ناشران بعد از توافق پنهانی با اپل، آمازون را به در پیش گرفتن این مدل فروش ترغیب کردند و در نتیجه آمازون تحت فشار ناشران بزرگ مجبور شد قیمت خردهفروشیش را افزایش دهد.
ـ حالا سؤال اینجاست که کدام مدل برای مصرفکنندگان مناسبتر است؟ آیا وزارت دادگستری در تعقیب قضایی اپل و شرکای ناشرش حق داشته است؟ ژانگ میگوید که براساس تحلیلهای اقتصادی که انجام داده این مشخص شده که مدل عمدهفروشی از نظر اقتصادی مدل بهینهای نیست. مشکل همان ویژگی اصلی این مدل است: هر یک از حلقههای زنجیره قصد دارد حاشیهی سودش را بیشینه کند و این باعث میشود که قیمت نهایی افزایش یابد. ژانگ این مشکل را “حاشیهی سود مضاعف” مینامد.
ـ اما راهحل مشکل “حاشیهی سود مضاعف” چیست؟ مشخصترین راهحل استراتژی یکپارچهسازی افقی رو به جلو است: تأسیس فروشگاههایی برای فروش محصولات بهصورت مستقیم به مصرفکنندهی نهایی. همان کاری که اپل با فروشگاههایش انجام داد. اما این کار برای همه مقدور نیست: هم منابع زیادی میطلبد و هم تنوع محصول فراوانی. اینجاست که “مدل حق امتیاز” وارد میشود و براساس آن پلتفرمی مانند آیتونز، این امکان را به همه میدهد تا فروشگاه خود را تأسیس کنند و با قیمت مورد نظر خودش محصول را بفروشند. نکتهی مهم ماجرا اینجاست که در اینجا هدف هر دو طرف ناشر و صاحب پلتفرم بزرگتر کردن کیک است و نه افزایش سهم خودشان از کیک. بنابراین آنها نمیتوانند از یک قیمت بهینهی مشخص بالاتر بفروشند؛ چون مشتری نمیخرد و در نتیجه همه ضرر میکنند.
ـ در دنیای اینترنت بهدلیل ماهیت ذاتی این محیط، هر تولیدکنندهای که یک سطح حداقلی از تنوع در محصولات را داشته باشد میتواند فروشگاه خود را تأسیس کند و محصولاتش را با قیمت رقابتی بهصورت مستقیم به مصرفکنندهی نهایی بفروشد. در اینجا مشکلات دنیای واقعی وجود ندارد: نه به منابع بسیار زیادی نیاز است و نه به تنوع محصول بسیار زیاد. ژانگ میگوید در بلندمدت این مدل در برابر مدل عمدهفروشی برنده خواهد بود و برای مصرفکننده هم بهینه این است که این اتفاق بیافتد.
ـ در مورد خاص ماجرای اپل و ناشران و آمازون باید به چند نکته توجه کرد:
۱- در بلندمدت با گسترش کاربرد مدل حق امتیاز و افزایش قیمت کتابها، تولیدکنندگان کتابخوانها مثل آمازون، مجبورند قیمت کتابخوان خود را کاهش دهند تا از صرفه بهمقیاس مشتریان بیشتر برای خرید کتابهای الکترونیک استفاده کنند.
۲- برعکس اتهام تلاش برای ایجاد انحصار به اپل و ناشران اگر مدل عمدهفروشی آمازون برنده شود، آمازون در تحمیل قیمت خود به ناشران انحصار ایجاد میکند. در این حالت جدا از کاهش انگیزهی ناشران، سرمایهی در دسترس آنها برای سرمایهگذاری روی فناوریهای پیشرفته و ایجاد کتابهای الکترونیکی که با عکس، ویدئو و محتوای تعاملی روی شبکهی اینترنت همراه باشند، کاهش مییابد. ضمنا وزارت دادگستری توجه نکرده که آمازون هم دقیقن برای افزایش حداکثری سهم بازار خود و ایجاد انحصار در بلندمدت، قیمت کتابها را در یک رابطهی باخت ـ باخت با ناشرین پایین نگه داشته است.
۳- مدل حق امتیاز باعث میشود تا ناشرین مجبور باشند کتابها را روی تمام پلتفرمهای موجود عرضه کنند و در نتیجه انحصار روی عرضهی کتابخوانها هم شکسته میشود.
۴- جالبتر از همه: در مدل حق امتیاز ناشرین مجبور به رقابت با هم در عناوین مشابه هستند! دیگر قیمت ثابت نیست و در نتیجه هر کس تمایل دارد کتاب خودش را با کمترین قیمت به مصرفکننده بفروشد.
ـ چه عاملی باعث میشود که یک واسطه مدل نمایندگی را در برابر مدل عمدهفروشی انتخاب کند؟ در تحقیق آقای ژانگ و همکارانشان این نتیجه بهدست آمده: “اگر فروش الکترونیکی باعث کاهش فروش در حالت سنتی شود، واسطهها مدل حق امتیاز و ایجاد پلتفرم را انتخاب میکنند؛ اما اگر فروش الکترونیکی به افزایش فروش بهشکل سنتی منجر شود، مدل عمدهفروشی و قرارداد مستقیم با تولیدکننده را بر میگزینند. ضمنا افزایش رقابت بین واسطهها باعث افزایش تمایل به ایجاد پلتفرم میشود.”
تحلیل بسیار جالبی بود!
پ.ن. برای Agency Model معادل بهتری دارید؟
همهی ما دوست داریم در زندگیمان “موفق” باشیم؛ اما کمتر پیش میآید که فکر کنیم موفقیت یعنی چه!؟ جفری جیمز اینجا تعریف جالبی از موفقیت ارائه کرده است:
ماتریس زیر را در نظر بگیرید:
باز هم کمی تأخیر … 🙂
یش از شروع:
جامعهشناسی، سلامت و روانشناسی و کار حرفهای:
مدیریت آشفتگی فکری (امیر مهرانی؛ The Coach) (عاااالی! یکی از بهترین مطالب هفته)
چگونه عادت های خوب را در خودمان نهادینه کنیم؟ (نارنجی) (عاااااالی!)
۱۰ راه برای افزایش تمرکز و کارایی محیط کار (نارنجی)
پنج نکتۀ زیرکانه برای ابراز مخالفت با رئیس (محمد سالاری)
شوخی با مدلهای یکپارچه! (افشین دبیری؛ وبلاگ مدیریت منابع انسانی) 😀
مدیریت و کارآفرینی:
بومی سازی: درست یا غلط؟ (بهاره حسینی) (سؤال خوبی است!)
تکنیک MECE (ابراهیم حیدری)
مدیریت پروژه چابک (علی واحد؛ وبلاگ رادمان)
چگونه یک مربی و مرشد خوب برای خودمان پیدا کنیم؟! (مصطفی مهدیزاده؛ نویسندهی مهمان وبلاگ یک پزشک)
گرومینگ بک لاگ محصول (اسد صفری؛ دنیای چابک)
کارآفرینی نیازی به تجربه ندارد
فناوری اطلاعات و ارتباطات:
راههای «عملی» برای تقویت وبلاگستان (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک) (خیلی حرف حساب!)
گوگل برای مالکیت فایلهای کاربران تا کجا به پیش میرود؟! (آزادراه)
مایکروسافت، نام نسخههای مختلف ویندوز ۸ را اعلام کرد (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)
چه بر سر اندروید میآید؟ (تحریریهی آنلاین عصر ارتباط)
آزادراه تقدیم میکند: اوبونتو برای تازهواردها (آزادراه) (کتاب آموزشی اوبونتو)
چهار مطلب در راستای معرفی گوگلدرایو توسط گوگل در این هفته: رونمایی رسمی گوگل از سرویس گوگلدرایو (فارنت) و فضای جیمیل به ۱۰ گیگابایت افزایش یافت و سرویس SkyDrive مایکروسافت با ۷ گیگابایت فضای رایگان (دو خبر دوم از وبلاگینا) و اینفوگرافی: مقایسه سه سرویس دراپباکس، گوگلدرایو و اسکای درایو (فارنت)
۱۰ امکان جالبی که جستجوگر گوگل دارد و کمتر از آنها استفاده میشود
پیشبینی سهم ۶ میلیارد مشترکی بازار تلفن همراه دنیا تا پایان ۲۰۱۲
شبکههای اجتماعی:
فیسبوک بیش از ۹۰۰ میلیون کاربر فعال ماهانه دارد
صنعت فاوا در ایران:
اساسنامه شرکت زیرساخت تأیید شد
گواهی مدیریت امنیت اطلاعات خارجی منتفی شد (ISMS ایرانی! چه شود …)
اختصاص بودجه ۴۰ میلیارد تومانی به پژوهشهای فناوری اطلاعات
الزامی شدن تأیید هویت در پرداختهای الکترونیکی
آغاز ردهبندی ملی آثار نرمافزاری
اقتصاد:
اقتصاد آنلاین آمد (سایت خبری تحلیلی اقتصاد ایران و جهان که با همت گروهی از دوستان روزنامهنگار حرفهای ما که با جریان اصلی اقتصاد جهان همراهاند راه افتاده است. معرفی این سایت توسط صادق الحسینی در کاتالاکسی)
سایت شخصی دکتر محمد طبیبیان عزیز هم این هفته شروع به کار کرد!
اقتصاد ایران در گزارش صندوق بین المللی پول (مجلۀ اقتصادی IRPD ONLINE JOURNAL) (بسیار خواندنی!)
گیکها و اقتصاد تجربهمحور (نارنجی)
بدهی خارجی ایران ۶٫۳ میلیارد دلار کاهش یافت/ امارات بدهکارترین در خاورمیانه
از امشب رسما وارد متن درسهای توسعهی یک کسب و کار کوچک میشویم و هر هفته به یکی از موضوعات مطرح در توسعهی کسب و کارهای کوچک میپردازیم. لازم است همین ابتدا به یک نکتهی مهم اشاره کنم: هدف اصلی از طرح این سلسله مطالب در اینجا این است که علاقهمندان راهاندازی کسب و کارهای کوچک بدانند باید به چه موضوعاتی فکر کنند و چه کارهایی انجام دهند. در واقع هدف، طرح چارچوبی برای راهاندازی یک کسب و کار کوچک است. بنابراین لطفن فراموش نکنید که هر کدام از درسهای ارائه شده دارای جزئیات بسیاری است که آشنایی با آنها نیازمند مطالعه و مطالعه و مطالعه است. من سعی میکنم بسته به موضوع برخی منابع خوب برای مطالعه را هم خدمت دوستان عزیز معرفی کنم.
اما اولین درس. همهی ما هدفمان راهاندازی و توسعهی یک کسب و کار کوچک است؛ اما آیا میدانیم که اصلن به چه کسب و کارهایی کوچک میگویند؟ این هفته میخواهیم به این سؤال جواب بدهیم.
شاید در نگاه اول کسب و کار کوچک، بنگاهی بهنظر برسد که دارای درآمد بهنسبت محدود و اندازهی کوچکی است. این دیدگاه تقریبا درست است؛ اما دقیق نیست. مثلا از این دیدگاه احتمالن شرکتی مثل اینستاگرام یک میلیارد دلاری کسب و کار کوچک بهنظر نمیآید! بنابراین این سؤال پیش میآید که یک کسب و کار کوچک واقعن چه نوع کسب و کاری است؟
با بررسی تعاریف رسمی کسب و کار کوچک در کشورهای مختلف میبینیم که تعریف بنگاههای کوچک و متوسط در کشورهای مختلف جهان بیشتر بر تعداد کارکنان مبتنی است؛ هر چند میزان دارایی (ژاپن)، میزان سرمایه (کرهی جنوبی) و میزان فروش (مالزی) نیز جزو معیارهای اصلی تعریف یک بنگاه بهعنوان بنگاه کوچک و متوسط محسوب میشوند.
در ایران تعاریف مختلفی برای کسب و کارهای کوچک ارائه شده؛ اما نکتهی مهم اینجاست که وجه مشترک تمامی این تعاریف تکیه بر “تعداد کارکنان” بهعنوان معیار اصلی تعریف کسب و کارهای کوچک است. مهمترین تعریف قابل استناد در این زمینه ـ که مخصوصا برای استفاده از تسهیلات و حمایتهای دولتی لازم است به آن توجه شود ـ تعریف سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی ایران است که متولی اصلی حمایت از SMEها در ایران محسوب میشود. این سازمان کسب و کارهای کوچک را “کسب و کارهای دارای ۱ تا ۹ نفر پرسنل” میداند. اما این تعریف رسمی را میتوان کاملتر هم کرد تا بهتر درک کنیم که یک بنگاه کوچک یعنی چه. گفته شده بنگاه کوچک، بنگاهی است که سه ویژگی زیر را داشته باشد:
بنابراین از همینجا با هم این قرار را با هم بگذاریم که کسب و کار کوچک تعریفش چیست.
بعد از تعریف بنگاههای کوچک در ایران، لازم است کمی به هم به نقش این بنگاهها در اقتصاد بپردازیم. در نقاط مختلف جهان،بنگاههای کوچک و متوسط (SME) از نظر تعداد بنگاهها، بخش اعظمی از بنگاههای اقتصادی کشورها را تشکیل میدهند. در واقع این روزها SMEها موتور محرک رشد و توسعهی اقتصادی محسوب میشوند. SMEها باعث تقویت روحیهی رقابت و کارآفرینی در اقتصاد، افزایش بهرهوری و ایجاد اشتغال میشوند و از این جهت هر روز بر اهمیت آنها افزوده میشود.
از نظر نقش بنگاههای کوچک در اقتصاد کشورها نیز برخی از مهمترین ویژگیهای مهم SMEها عبارتند از:
ـ فراهمآوردن بستر راهاندازی کسب و کار شخصی خود برای افراد بامهارت و کارآفرین بهدلیل نیاز به سرمایههای کوچک؛
ـ منبع اصلی شناسایی و ظهور و آموزش و تجربهاندوزی استعدادهای کارآفرینان و افراد خلاق جامعه؛
ـ منبع مهم نوآوری در محصولات، خدمات، فرایندها و تجربیات کاری جدید؛
ـ فعالیت در نقاط جغرافیایی مشخص و بازارهایی که بنگاههای بزرگ امکان یا تمایل ورود به آنها را ندارند؛
ـ تکمیلکنندهی زنجیرهی تأمین آنها و زنجیرهی ارزش صنعت محل فعالیت خود؛
ـ انعطافپذیر در مقابل تغییرات بازار و محیط کسب و کار؛
ـ مزیت رقابتی در صرفهجویی در مقیاس تولید در برخی حوزهها نسبت به صنایع بزرگ؛
ـ تعداد مشاغل ایجاد شدهی بیشتر در مقایسه با بنگاههای بزرگ؛
ـ شکستن انحصار بنگاههای بزرگ.
میبینید؟ اینها همه دارند به ما نشان میدهند که:
۱- یک کسب و کار کوچک چقدر نقش بزرگی در رشد و توسعهی جامعه دارد. جدا از اینکه این بیزینس کوچولو برای ما چه اثراتی خواهد داشت؛ انگیزهی تأثیرات اقتصادی و اجتماعی آن در جای خودش بسیار جذابیت کار را بالا میبرد.
۲- یک کسب و کار کوچک عموما نقش مکمل صنایع بزرگ یا پیشگامی شدن در عرضهی فناوریهای جدید را ایفا میکنند. بنابراین برای پیدا کردن ایدههای کسب و کاریمان بهتر است این دو فضا را بگردیم.
پایان درس اول. در این درس یاد گرفتیم که یک بنگاه کوچک چیست. این بنگاه باید توسط یک نفر ـ یعنی شما بهعنوان کارآفرین ـ راهاندازی شود. هفتهی آینده به این میپردازیم که کارآفرین چه کسی است و چه ویژگیهایی دارد.
خوب این آخر هفته سر من وحشتناک شلوغ شد. موعد تحویل چند تا پروژه که قرار بود با هم نباشد، روی هم افتاد و نتیجهش هم اینکه پست “لینکهای هفته” افتاد بهامروز. بعد از پست جمعه شب، قصد داشتم هر وقت شد مطالب نخوانده را بخوانم و پست لینکهای هفته را بنویسم که واقعن فرصت نشد. از لطف دوستانی که نگران غیبت من شده بودند، متشکرم. 😀 این هم از مزایای زیادی فعال بودن است دیگر …
از این هفته لینکهای مربوط به صنعت فاوا در ایران را جدا میکنم و تعداد لینکهای کلی بخش فاوا را هم به ده لینک کاهش میدهم. البته طبیعتا اگر لینکهای صنعت فاوا در ایران زیاد نباشد، آنوقت فضا برای سایر لینکهای فاوا باز میشود.
پیش از شروع:
جامعهشناسی، سلامت و روانشناسی و کار حرفهای:
برداشت از خود (باید یک مطلب بهزودی در باب “توهم در مورد خود” بنویسم! علیالحساب این نوشتهی کوتاه شهرام خان کریمی را در یادداشتهای صنایعی ببینید.)
استراتژی لبخند (علی م.) (بسیار دوستش داشتم.)
چالشهای فراروی تغییر موفق (شهرام کریمی؛ یادداشتهای صنایعی)
تغییر و مشکلات آن (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی و کاربردهای آن در مدیریت)
تغییر و مقاومت (وبلاگ تجربه؛ محسن صحراگرد)
آرتیست فراموش شده (امیر مهرانی؛ The Coach)
آنچه برای برقراری ارتباط مؤثر نیاز داریم (نیاز مبرم مدیران) (محمد سالاری)
۴ روش برای بهبود کارایی مغز (نارنجی)
بهترین شغل جهان در سال ۲۰۱۲: مهندس نرمافزار (نارنجی) (بقیه را هم بد نیست ببینید.)
مدیریت و کارآفرینی:
مدیر پروژه خوب (خلاصهی یک کتاب عالی مدیریت پروژه بهروایت علی واحد در وبلاگ رادمان؛بسیار مهم و خواندنی!)
گفتوگوبا مدیرعامل شرکت پوینده دهکده جهانی : منابع انسانی؛ اصلیترین منبع تحقق برنامههای راهبردی (این هم یک گفتگوی جالب با وفا کمالیان عزیز که مال قدیمترهاست اما من این هفته تازه دیدمش!)
زندگی مشترک مسالمتآمیز با یک کارآفرین (امیر مهرانی؛ The Coach)
برای پول درآوردن وبلاگ نزنید! (وبلاگ خواندنی آقای سید رضا علوی با عنوان “کارآفرینی اینترنتی و کسب و کار اینترنتی به زبان فارسی” که کشف این هفته بود!)
تخفیف یا تخریب؟! (پریا فرهادی؛ وبلاگ همینا)
سادگی، نهایت پیچیدگی است (این هم معرفی طراح اصلی اپل توسط جواد افتاده در “رسانههای اجتماعی”)
پرداخت های متغیر (شهرام کریمی؛ یادداشتهای صنایعی) (نوشتهی شهرام در مورد سبکهای پرداخت ثابت و متغیر در طول چرخهی عمر سازمان)
همکاری و نه دلالی (شایان شلیله)
چگونه با تازهواردها رفتار کنیم؟ (مهدی عرب عامری؛ PMPlus)
فناوری اطلاعات و ارتباطات:
ارتباط کامپیوترهای آلوده با اینترنت قطع میشود (حتمن این مطلب را در مورد یک ویروس بسیار خطرناک بخونید و رایانهتان را هم چک کنید.)
دانلود همهی اطلاعات ویکیپدیا و استفاده از دانشنامهی ویکیپدیا به صورت آفلاین (شاهوار) (بهبه!)
راهحل کاربردی ادوبی برای جایگزینی امضای دستی با امضای الکترونیکی اسناد (زومیت)
گوگل میگوید در ساخت اندروید از حمایت کامل Sun برخوردار بوده است (این هم بخشی از ماجرای شکایت اوراکل از گوگل) (زومیت)
Gmail خود را آنالیز کنید (عصر ارتباط)
نگرانی مخترع اینترنت از خطرات گوگل و فیسبوک
آیا شرکتهای Apple و Valve در تلاش برای ساخت کنسول بازی جدیدی هستند؟
شبکههای اجتماعی:
چرا فیسبوک برای گوگل خطرناک است؟ (زومیت)
صنعت فاوا در ایران:
گفت وگو با حمید شهریاری عضو شورای عالی مجازی (یک گفتگوی بسیار مهم در مورد مشکلات سیاستگذاری فاوا در کشور که منجر به تأسیس شورای عالی مجازی شد. آقای شهریاری را اول بار در هماندیشی راهبردهای جامعهی اطلاعاتی ایران از نزدیک دیدم. بسیار انسان روشن و در حوزهی فاوا بادانشی است و بهدلیل جامعهی روحانیتش احتمالن یکی از تأثیرگذارترین آدمها صنعت فاوا در سطح نظام حاکمیتی کشور.)
شبکه ملی اطلاعات هزار میلیارد تومان خرج برمیدارد (بررسی بودجهی فاوا در سال ۱۳۹۰)
سایتهای وزارت نفت همچنان قطع است
حجم تجارت الکترونیکی کشور به ۶۷ میلیارد تومان رسید
اقتصاد:
۱۰ چیز که در مورد افشای اطلاعات کارتهای بانکی مردم نمیدانید (دوستان ما در راهپرداخت نکات بسیار مهمی را در فضای غبارآلود و غیرکارشناسی که پس از این اتفاق بهوجود آمد، نوشتهاند.)
فقرا در جستوجوی گذشته، ثروتمندان به دنبال آینده (در جستجو در گوگل!)
“مربیان در حال حاضر به ۱۱ نفری میاندیشند که در تیم برترند، اما هیچگاه نتوانستهاند از تمامی ۲۵ بازیکن به نحو احسن و بهموقع بازی بگیرند. اما فرگی این چنین نمیاندیشد، او ۱۱ بازیکن را در زمین قرار میدهد؛ اما از سایرین غافل نمیشود و به نوعی با آنها رفتار میکند که آنها در خدمت تیم میمانند و تمام تلاش خود را بهکار می گیرند تا در صورت لزوم برای تیم مؤثر واقع شوند و این خود یکی از نکته هایی است که از ایجاد تنش و حاشیه در اردوی تیم به شدت کم میکند.” (پارک جی سونگ در ستایش سر الکس فرگوسن؛ اینجا)
عموما مدیران ـ مخصوصا وقتی حیطهی نظارتشان (Span of Control) از عدد طلایی ۹ نفر بیشتر میشود، دیگر نه وقتی برای رهبری و هدایت و مربیگری همهی نفرات دارند و نه اصلا حال و حوصلهی این کار را. پارک به نکتهی شگفتانگیزی در مورد پیرمرد تمامنشدنی و دوستداشتنی فوتبال جزیره اشاره میکند. سر الکس هیچ وقت تمرکزش را به بازیکنان اصلی محدود نمیکند. او همیشه برای تکتک اعضای تیماش ـ چه ستاره باشند و چه جوان جویایی نامی مثل تام کلورلی کشف جدید این فصلش ـ وقت میگذارد، آموزششان میدهد، هدایتشان میکند و بهوقتاش از آنها استفاده میکند. به همین دلیل است که من در تمامی سالهایی که فوتبال را از نزدیک دنبال میکنم به یاد ندارم که هیچ بازیکن نیمکتنشینی در منچستر یونایتد لب بهاعتراض باز کرده باشد!
روش فرگوسن بهعنوان یک رهبر، الهامبخش است: تکتک اعضای تیم میدانند که برای رهبر تیم دارای اهمیت هستند. این همان جادوی مربیگری فرگی است.
کمکم با فرو نشستن بحران اقتصادی که از سال ۲۰۰۸ دامنگیر اقتصاد جهان شده است و ایجاد ثبات نسبی، امکان قضاوت در مورد وضعیت کنونی کسب و کارها آسانتر شده است. لینکداین در همین راستا با بررسی دادههای موجود خود به نمودار بسیار جالب زیر رسیده است: +
در این نمودار صنایع رشدیافته در طول سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ در سمت راست با رنگ سبز و صنایع در حال افول در سمت چپ با رنگ قرمز نمایش داده شدهاند. برای من جالب بود که مشاورهی مدیریت یک صنعت در طول دوران بحران اقتصادی یک صنعت در حال رشد بوده است. صنایع در حال افول هم جالباند. بهغیر از صنایع مالی و بانکداری که سقوطشان طبیعی بهنظر میرسد، سقوط صنایع مخابراتی و صنایع غذایی و دارویی بسیار عجیب و جالب است.
نکتهی جالب اینجاست که این نمودار بهسفارش آژانس فدرالی تهیه شده که مسئولیت تهیه و گزارش آمارهای اقتصادی آمریکا را برعهده دارد. این آژانس سالهای پیش این گزارش را خودش تهیه میکرده و امسال با توجه به رشد روزافزون لینکداین، این کار به این شرکت واگذار شده است!