برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
بهرهوری از واژههای زیبا و دوستداشتنی و پرکاربرد این روزها است. بهرهوری حلال بخش عمدهای از مشکلات اقتصادی و کسب و کاری و حتی اجتماعی و فردی کشور دانسته میشود. همهجا سخن از پایین بودن بهرهوری است. مدیران از بهرهوری پایین نیروی انسانی خود شکایت دارند. در مقابل کارشناسان و کارمندان نیز همهی مشکلات را بر گردن نظامهای ضعیف سازمانی، در دسترس نبودن منابع مورد نیاز، تصمیمات اشتباه مدیران و چیزهایی شبیه اینها میاندازند. اما این بهرهوری چیست که همه به دنبالش هستند و هیچوقت نیست یا اگر هست کم است؟
بهرهوری را میتوان “انجام درستِ کارهای درست” تعریف کرد. در واقع بهرهوری مساوی است با اثربخشی (انجام کار درست) بهعلاوهی کارایی (انجام درست کار.) با چنین تعریفی میتوان ایدههایی در مورد جلوههای بهرهوری در دنیای واقعی کشف کرد. یک نکتهی بسیار مهم که نباید فراموش کنیم این است که بهرهوری با همین تعریف در حوزهی زندگی شخصی هم مثل دنیای کسب و کار معنادار است. ما در زندگی شغلی و شخصیمان نیازمند این هستیم که کارهای درست را بهشیوهای درست انجام دهیم. با چنین برداشتی از بهرهوری است که مشخص میشود بهرهوری در واقع یک سبک زندگی است که باید خودمان در پیش بگیریم و در واقع خیلی هم به سازمان و مدیراناش ارتباطی ندارد!
اما شاید برای بهتر درک کردن مفهوم بهرهوری در زندگی شخصی و شغلی بد نباشد چند باور نادرست در مورد بهرهوری فردی را با هم مرور کنیم:
۱- بهرهوری بهمعنی زیاد کار کردن نیست؛ اگر چه زیاد کار کردن در دورهی زمانی کوتاهی شما را بهرهورتر خواهد کرد!
۲- شلوغ بودن سر شما بهمعنی بهرهوری نیست!
۳- اینکه حس میکنید بهرهوری دارید، بهمعنی این نیست که بهرهور هستید!
۴- بهرهوری بهمعنی حذف زمان استراحت و زندگی شخصی نیست!
۵- بهرهوری بهمعنی این نیست که همیشه در حال برنامهریزی کردن باشیم: کار کردن مهمتر است!
“نیمار فقط برای لذت بردن فوتبال بازی میکند. او کاپیتان به دنیا نیامده است و نمیتواند وظیفه یک کاپیتان را در زمین بهعهده گیرد. بهنظر من بهتر است که کسی دیگری را به عنوان کاپیتان برزیل انتخاب کرد. باید به نیمار اجازه داد تا تنها به فوتبال کردن فکر کند. بسیاری از ستارههای بزرگ فوتبال بودهاند که هیچگاه بازوبند کاپیتانی را بر بازو نبستهاند. نباید نیمار را هم درگیر بازوبند کرد. بازوبند کاپیتانی برای او بسیار زود است. نباید او را کاپیتان میکردند.” (کافو کاپیتان سابق تیم ملی برزیل؛ اینجا)
کافو را با بازوبند کاپیتانی برزیل در جام جهانی ۲۰۰۲ بهیاد میآوریم؛ جایی که با بالا بردن جام جهانی جاودانه شد. حالا با گذر سالها از آن روزها او دربارهی فشاری که کاپیتانی برزیل به نیمار وارد کرده سخن گفته و معتقد است که دلیل عکسالعملهای عصبی و بیانضباطیهای نیمار این است که او ویژگیهای لازم را برای کاپیتانی ندارد.
فارغ از اینکه عقیدهی کافو در مورد نیمار درست است یا نه، انتخاب نیمار توسط دونگا سرمربی و کاپیتان سابق تیم ملی برزیل به کاپیتانی، من را بهیاد سازمانهای بسیاری انداخت که در این سالها در آنها کار کرده یا مشاوره دادهام؛ جایی که بهدلیل کوچکی اندازهی سازمان برای جلب رضایت کارشناسان ستارهی سازمان، تنها راهحل پیش رو ارتقای آن فرد به جایگاه مدیریت بود؛ حتی اگر این ارتقا صوری باشد. اما پیچیدگی ماجرا در اینجا است که همهی داستان به ارتقای شغلی افراد با عملکرد بالا برای جلب رضایت شغلی آنها باز نمیگردد. یک علت دیگر اتخاذ چنین تصمیماتی توسط مدیران ارشد این پیشفرض ساده و در عین حال بسیار خطرناک است: هر فردی که عملکرد تخصصی قابل توجهی دارد، حتما عملکرد مدیریتی قابل توجه هم خواهد داشت! این در حالی است که امروزه آوازهی “لزوم تناسب شاغل با شغل” بیش از هر زمان دیگری در دنیای مدیریت پیچیده است.
هدفم از این نوشته یادآوری این نکتهی مهم بود که “هر کسی را بهر کاری ساختند.” بهتر است بهعنوان یک مدیر ارشد زمانی که قصد تغییر شغل یا جایگاه افراد در سازمان را داریم، پیش از هر تصمیمی از تناسب شخصیت، توانمندی و مهارت و تجربهی فرد با مسئولیت و وظایفی که قرار است به او محول شود، اطمینان حاصل کنیم.
پیشنهاد میکنم برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه نوشتههای استاد وفا کمالیان عزیز را در وبلاگ ارزشمند رفتار سازمانی حتما دنبال کنید.
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
“سلمان” آژانس شیشهای حالا با گذر سالها امروز برای خودش یک کارگردان و بازیگر حرفهای است. حرفهای خواندنی بهروز شعیبی در مصاحبه با روزنامهی اعتماد ایدههای جذابی در زمینهی کار حرفهای دارد:
“من خودم تلاشم این بوده است که اینها هیچوقت شبیه هم نباشند اما هرکدام از این فیلمها را بگویید یا کارگردانش، کارگردان خوبی است یا تهیهکنندهاش، تهیهکننده خوبی است یا فیلمنامه خوبش است در نتیجه من بعد از این مرحله خیلی به این فکر نکردم که حالا من دارم تکرار میشوم یا نمیشوم به این فکر کردم که فرصت کار کردن با یک مجموعه خوب را از دست ندهم.”
“بازیگر کسی است که پشت بازیهایش قایم میشود، دیده نمیشود اما کارگردان نمیتواند خودش را پنهان کند. یعنی خودش هرکاری کند از فیلمش بیرون میزند. یعنی به هر حال آن تفکر اصلی که دارد، اعتقاداتی که دارد آن فکر اصلی که دارد عیان میشود. یک بخشی تکنیکی است و یک بخشی محتوایی، اما مرتب نقد میکنند که مثلا چرا این را در فیلمت قرار دادی؟ متاسفانه این مساله در ماجرای نقد ما بسیار زیاد شده است.”
“واقعیتش این است هیچوقت مسئلهی سینما برای من تفریح نبوده است. یعنی حتی به عنوان بازیگر سر یک فیلمی نرفتم که مثلا حالا از فضایش لذت ببرم و یک آرامشی داشته باشم. چون نمیتوانم. به هر حال بازیگری کارش کمتر است به نسبت کارگردانی. در کارگردانی قبل و بعد از همه با گروه درگیر هستی و تا زمان نمایش فیلم به لحاظ ذهنی هم درگیر هستی. بهخاطر همین بازیگری هم هیچوقت تفریح برایم نشده است.”
“من فکر میکنم مهمترین مشکل ما برای حرفهای محتواییمان نشناختن ابزار است. اگر ابزارمان را با تمام ابعاد و مختصاتش بشناسیم دیگر میدانیم حرفمان را در فیلمنامه باید چگونه تغییر دهیم، با چه جنسی و با چه ریتمی اجرا شود، آن اجرا با چه بازیگرانی و در چه نوع ساختاری در چگونه سینمایی باید باشد و …”
مدیریت ذرهبینی یک سبک مدیریتی است که در آن مدیر فعالیتهای زیردستان خود را بهصورت دقیق و جزئینگرانه مشاهده و کنترل میکند. “مدیریت ذرهبینی” همانطور که از تعریفش مشخص است یک سبک مدیریتی نادرست است.
مدیرانی که از این سبک مدیریتی استفاده میکنند عادت دارند به پیشپاافتادهترین مسائل هم توجه کنند و به در مورد سادهترین و کوچکترین کارها و وظایف دستور صادر کنند و در آنها دخالت کنند. آنها به قدم به قدم کارهای زیردستانشان کار دارند و آنها را براساس موفقیت یا شکستشان در انجام کارهای جزئی مطابق نظر خود خانم یا آقای مدیر ارزیابی میکنند.
برخی از صاحبنظران رفتارهای مدیران دچار مدیریت ذرهبینی را به رفتارهای زندانبانها با زندانیان خود تشبیه کردهاند! این نوع مدیران بهصورت ناخودآگاه زیردستانتان خود را براساس ترس اداره میکنند. کارکنان آنها عادت دارند که همیشه نظارت مدیر خود را بالای سر خود ببینند و البته همیشه در اضطراب ناشی از اشتباه کردن و برخورد منفی مدیر با خودشان در رنج بهسر میبرند.
برخی از مهمترین نشانههای مدیریت ذرهبینی عبارتند از:
مدیر به زیردستان خود میگوید که چه کاری انجام بدهند و چطور و اجازهی هیچگونه اظهارنظری را به زیردست خود نمیدهد.
تمام تصمیمات بدون توجه به کوچکی و بزرگیشان باید توسط مدیر گرفته شوند.
هر گونه تفویض اختیار به زیردستان ممنوع است.
کارکنان بیشتر از آنکه به انجام کارهایشان بپردازند، به تهیهی گزارش عملکرد برای مدیر خود مشغولاند!
مدیر بعضی از وظایف زیردستان را خودش انجام میدهد.
بدون حضور مدیر هیچ کاری انجام نمیشود (حتی کاری بهسادگی اشتباهات تایپی در یک نامه.)
مشاهده میکنید که نشانههای مدیریت ذرهبینی بسیار وحشتناک هستند. اما واقعیت از این هم بدتر است. مشاور شغلی مانی به او میگوید که اثرات منفی مدیریت ذرهبینی در پشت صحنه چه بلایی سر رابطهی او و همکارانش میآورند.
پیامدهای مدیریت ذرهبینی
چرا مدیریت ذرهبینی بد است؟ بسیاری از مدیران معتقد هستند که مدیریت ذرهبینی برخلاف نظر دانشمندان مدیریت اصلا چیز بدی نیست؛ چرا که مدیر در این سبک مدیریتی نظارت بیشتری بر عملکرد کارکنان خود دارد و قبل از پدید آمدن اشتباه جلوی آن را میگیرد. ضمنا در بسیاری از موارد همکاران مدیر، افراد جوان و بیتجربهای هستند که دانش و تجربهی کمی دارند و انجام خیلی کارها را بلد نیستند.
اما در مقابل پژوهشگران مدیریت معتقد هستند اینها توجیهاتی هستند که مدیران برای سبک رفتاری اشتباهشان مییابند. آنها میگویند مدیریت ذرهبینی بهدلایل زیر برای سازمان مضر است:
مدیریت ذرهبینی باعث میشود کارکنان سکوت را به اظهارنظر ترجیح دهند و در نتیجه مدیر از پیشنهادات آنها برای بهبود کارها محروم شود.
مدیریت ذرهبینی باعث میشود تا افراد از ترس قضاوتها و رفتارهای منفی مدیر در زمان اشتباهات دست به پنهانکاری بزنند و هزینههای اشتباهات را برای سازمان افزایش دهند.
مدیریت ذرهبینی باعث میشود تا افراد در مورد مشکلات و نارضایتیهایشان سکوت کنند و در نتیجه مدیر تنها زمانی از مشکلات آنها باخبر شود که دارند شرکت را ترک میکنند!
اظهارنظر و تصمیمگیری مدیر در مورد مسائلی که در آنها تخصصی ندارد، میتواند ضریب اشتباهات او را بهشدت افزایش دهد.
مدیریت ذرهبینی خلاقیت و انعطافپذیری ناشی از مشارکت کارکنان در کارها را از بین میبرد.
مدیریت ذرهبینی اعتماد میان مدیر و کارکنان را از بین میبرد؛ زیر در این سبک مدیریتی فرض بر این است که کارکنان همیشه در حال اشتباه کردن هستند.
پرورش کارکنان یکی از وظایف اصلی مدیران در دنیای امروز دانسته میشود. در سبک مدیریت ذرهبینی برخلاف نظر اغلب مدیران، کارکنان رشد پیدا نمیکنند.
با این حال شاید هنوز قانع نشده باشید که این سبک مدیریتی ـ که احتمالا جنبههایی از آن را در سبک مدیریتی خود یافتهاید ـ نادرست است. ممکن است بگویید که بهعنوان مدیر لازم است به تمامی جزئیات توجه کنید؛ چون در نهایت مسئولیت نتایج کارها و شرکت با شما است. آیا تا بهامروز با مشکلاتی مثل غیبتهای بیمورد از محل کار، تنش در روابط میان کارشناسان، کاهش بهرهوری افراد و مانند آنها مواجه شده است؟ تمام این موارد نشانههای وجود تنشهای روانی در محیط کاری هستند. در واقع تأثیر بسیار مخرب مدیریت ذرهبینی در ایجاد احساسات بسیار منفی چون از بین رفتن اعتماد بهنفس، عصبانیت، ترس، بیکفایتی و نداشتن قدرت نمود مییابد.
چطور مدیریت ذرهبینی را درمان کنیم؟
زمانی که پذیرفتید سبک مدیریتی شما دچار آفت مدیریت ذرهبینی است و سه اصل فوق را سرلوحهی مدیریت خود را قرار دادی، برای درمان مدیریت ذرهبینی میتوانید کارهای زیر را انجام دهید:
ببینید چرا نمیتوانید کارها را به دیگران واگذار کنید. آیا فکر میکنید ممکن است کنترلتان را از دست دهید؟
ببینید سطح اعتمادتان به کارکنانتان چقدر است. به این جملهی معروف فکر کنید که: “تا وقتی که به آنها اعتماد نکنید به شما اعتماد نمیکنند.”
یک مخزن ارزیابی استعدادها برای کارکنان کلیدیتان درست کنید که در آن مشخص باشد هر فرد ـ از جمله خودتان ـ برای چه کاری مناسب است. براساس اطلاعات این مخزن کارها را به دیگران واگذار کنید.
تحقیقی را در سازمانتان انجام دهید که در آن افراد بتوانند بهصورت ناشناس در مورد مدیرشان اظهارنظر کنند.
از پاسخ دادن به سؤالات دست بکشید و شروع به سؤال پرسیدن کنید. مثلا وقتی کسی از شما پرسید چه کاری باید انجام دهد، از او بپرسید فکر میکند باید چه کاری انجام شود.
به کارکنانتان اجازه بدهید تا اشتباه کنند و از آن یاد بگیرند.
برای افرادتان برنامههای آموزشی مورد نیاز را در نظر بگیرید تا مهارتهای مورد نیاز برای انجام کارها را بهدست بیاورند.
بهیاد داشته باشید روشهای مختلفی برای انجام یک کار وجود دارد و روش شما لزوما بهترین روش نیست.
مدیریت ذرهبینی یکی از بزرگترین دامهای پنهان دنیای مدیریت است که تمامی مدیران اعم از جوان و باتجربه را گرفتار خود میکند. با شناختن نشانههای این رویکرد نادرست مدیریتی و مهمتر از آن، با پذیرش اینکه چنین مشکلی در سبک مدیریتی شما وجود دارد و تلاش برای برطرف ساختن آن، میتوانید گامهای بلندی بهسوی جلب رضایت نیروهای متخصص خود و انگیزش و ماندگار ساختن آنها در سازمان خود بردارید.
پ.ن. متن مفصلتری از این مقاله در شمارهی شهریور ۹۴ ماهنامهی تدبیر به چاپ رسیده است.
“ـ یک جوان امروزه به چیزی برای موفق شدن در دنیای فوتبال نیاز دارد؟ عشق به فوتبال، سختکوشی و جدیت؟
ـ قبل از همه این ها نیاز هست هیجانی وجود داشته باشد که شما را به کاری که دوست دارید وادار کند. اگر هیجان انجامش را داشته باشید بقیه موارد خودبهخود از راه میرسند. البته بعد از اینها نیاز به زمینه هم دارید. چرا من در فوتبال پیشرفت کردم؟ چون همیشه و هنوز هم قابلیت زیادی برای گوش کردن دارم. همه چیز را نگاه می کردم و حواسم به همه چیز بود. بچه که بودم خیلی به بازی برادر بزرگم (نورالدین) نگاه میکردم. بازیکن فوقالعادهای بود که تکنیکش فراتر از حد معیار بود. تک تک ژستهایش را بررسی میکردم. کاری که من را از بچههای همدورهام متمایز میکرد، همین قابلیتم بود. به حرف آدمهای اطرافم گوش میکردم. من پتانسیل و خلاقیتش را داشتم؛ ولی اگر به حرف آنها گوش نمی کردم هرگز موفق نمیشدم.” (زینالدین زیدان در مصاحبه با مجلهی اکیپ؛ اینجا)
یکی از اعجوبههای تکرار نشدنی فوتبال دنیا از راز موفقیتاش میگوید: انگیزه داشتن (یا همان شور درونی!)، خوب گوش دادن و خوب نگاه کردن. واقعا هم راز موفقیت بههمین سادگی است؛ اما اجرای آن از عهدهی همه برنمیآید و این هم بهدلیل استعداد نداشتن و توانمندی پایین ما نیست: انگیزه نداشتن، اولویتبندیهای اشتباه در زندگی و البته نداشتن تمرکز، رازهای سخت موفق نشدن هستند.
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با پسزمینهی زرد رنگ نمایش میدهم.
اگر تمایل به دریافت هر هفته دو مطلب آموزشی در زمینهی مهارتهای کار حرفهای و همچنین لینکهای منتخب کار حرفهای در ایمیلتان هستید، در راهکاو عضو شوید!
من مسئولیتی در مورد کپیکاری محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.