خارپشت در برابر روباه؛ کدام یک هستید؟

هفته‌ی پیش پنج‌شنبه همان‌طور که نوشته‌ بودم در کارگاه “روباه و خارپشت” رضا بهرامی عزیز شرکت کردم. اول گزارش خود رضا را از این کلاس این‌جا بخوانید. کارگاه رضا پر بود از ایده‌های جذاب و طرح و رنگ‌ها و موسیقی‌های میخ‌کوب‌کننده. سه ساعت و نیم کنار کلی آدم هنرمند نشستم و لذت بردم.

کارگاه رضا یک ایده‌ی مرکزی داشت که بخش‌های دیگر حول همین ایده‌ی به‌ظاهر ساده اما جذاب شکل می‌گرفتند: یه ضرب‌المثل قدیمی هست که می‌گه: “روباه تعداد زیادی ایده‌ی کوچک دارد؛ خارپشت یک ایده‌ی بزرگ!”

ماجرا از این قرار است که روباه‌ همیشه و همه جا با شرایط محیطی مختلفی روبرو است که باید در آن‌ها دوام بیاورد: از خطر شکار شدن توسط انسان و سایر حیوانات گرفته تا خطر عدم دسترسی به غذا. برای همین استراتژی بقا برای روباه آن‌قدر متنوع است که در هر لحظه مجبور است کاملا به‌صورت اقتضایی برای زنده ماندن تصمیم بگیرد! در مقابل، خارپشت به‌دلیل ابزار دفاعی که دارد تنها یک ایده‌ی ساده اما مؤثر برای بقا دارد: هر وقت بهش حمله شد، سریع خودش را در حصار خارهای‌ش پنهان می‌کند.

این دو حیوان به دلیل این تقابل استراتژی‌های بقای‌شان تبدیل شده‌اند به استعاره‌ای برای مقایسه‌ی آدم‌های خلاق با آدم‌های متخصص (البته متخصص‌های تک‌جنبه‌ای مثل فامیل دور!) رضا اشاره‌ای حذاب داشت به این‌که روباه در دنیای امروز نماد طراح و تفکر طراحی است و خارپشت نماد هنرمند یا آرتیست. مثال‌های دنیای واقعی‌ش هم جورجو موراندی خارپشت در برابر پابلو پیکاسو روباه هستند (کارهای این دو نفر را در گوگل جستجو کنید تا تفاوت را متوجه شوید.)

نکته‌ی بعدی تفاوت ذهنی خارپشت‌ها با روباه‌ها بود: خارپشت‌ها دنیا را ساده و عمیق می‌بینند، نگاه سیتماتیک دارند، مسیرهای مشخصی را طی می‌کنند، ایده‌های تکراری دارند و از یک تئوری پیروی می‌کنند. منتها إلیه همه‌ی این‌ ویژگی‌ها می‌شود روباهی که دنیای را بسیار پیچیده می‌بیند و برای این دنیا ایده‌های بسیار متنوعی دارد.

دیگر مباحث کارگاه هم این‌ها بودند: بررسی نمودهای تفکر روباهی (!) در برابر تفکر خارپشتی، فرایند و ایده‌های کلی تفکر طراحی به‌عنوان فرایند خلاقیت ذهنی روباه‌ها و دیدن نمونه‌هایی بسیار بسیار جذاب از هر کدام از این ایده‌ها.

واقعن از کارگاه رضا لذت بردم و چیز یاد گرفتم. رضا قرار است این کارگاه را سال آینده باز تکرار کند. پیشنهاد می‌کنم چه هنرمند هستید و چه نه، در این کلاس شرکت کنید تا ایده‌هایی برای به‌تر زیستن به‌دست بیاورید و از آن‌ مهم‌تر، چارچوب ذهنی خودتان را به‌تر بشناسید.

پ.ن.۱٫ از دیدن دو نفر از خوانندگان محترم گزاره‌ها سر کلاس و شنیدن این‌که با خواندن پست معرفی کارگاه در گزاره‌ها تصمیم گرفتند به کلاس بیایند، بسیار هیجان‌زده شدم! از لطف این دو دوست قبلا نادیده، ممنون‌م. ضمنا از دیدار فؤاد خاک‌نژاد عزیز هم بسیار مشعوف شدم.

پ.ن.۲٫ از همه‌ی دوستانی که در نظرسنجی درباره‌ی موضوعات نوشته‌های سال آینده‌ی گزاره‌ها شرکت کردند سپاس‌گزاری می‌کنم و باز هم از دوستان خواننده‌ی گزاره‌ها خواهش می‌کنم که با شرکت در این نظرسنجی من را برای طراحی مطالب سال آینده‌ی گزاره‌ها یاری بدهند.

پ.ن.۳٫ منتظر عیدی گزاره‌ها همین ام‌شب ـ یعنی چهارشنبه ۲۴ اسفند ـ باشید!

دوست داشتم!
۲

حرفه‌ای‌ها (۶)

ـ چه‌طور و چه‌وقت ایده می‌گیرید؟

ـ پیش‌بینی نشده و پیوسته. گاهی باید خودم را مجبور کنم. من کارم را به‌عنوان یک نویسنده‌ی تلویزیونی آغاز کردم که آخر هر هفته برنامه‌اش باید روی آنتن می‌رفت. پس وقتی دوشنبه صبح سر کار می‌رفتم باید نوشتن را شروع می‌کردم و نمی‌توانستم منتظر الهه‌ی هنر بمانم تا ایده بگیرم. باید می‌رفتم و چیزی می‌نوشتم تا آنتن خالی نماند. هنوز هم می‌توانم چنین کاری بکنم. می‌روم توی اتاق و خودم را مجبور می‌کنم که البته کار خوشایند و جالبی نیست. معمولا در طول سال، ایده‌های مختلفی می‌گیرم و آن‌ها را جایی یادداشت می‌کنم. بعدا وقتی آن‌ها را مرور می‌کنم از نوشتن بعضی‌های‌شان واقعا تعجب می‌کنم؛ ولی بعضی‌ها هم خوب و به‌دردبخور هستند.

(از گفتگو با وودی آلن؛ مجله‌ی فیلم؛ شماره‌ی ۴۳۳؛ آبان ۱۳۹۰)

عکس استاد از این‌جا

پ.ن. دو روزی مسافرت بودم و گزاره‌ها به‌همین دلیل دیشب به‌روز نشد. منتظر یک خبر خوب از گزاره‌ها در همین هفته باشید. 🙂

دوست داشتم!
۰

لینک‌های هفته (۸۰)

خوب این سال لعنتی مثل این‌که قرار نیست دست از سر ما بردارد … این هفته هم با خبر مرگ بانوی رمان و داستان ایران به‌پایان رسید: سیمین دانشور؛ خالق یکی از ماندگارترین رمان‌های زندگی‌ من: “جزیره‌ی سرگردانی.” درباره‌ی بانو در پستی جداگانه خواهم نوشت.

خوب چه هفته‌ی پرلینک و باکیفیتی! 🙂

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها  را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

پیش از هر چیز باید اشاره کنم این هفته یک ماجرای دزدی از مطالب گزاره‌ها پیش آمد که همه در جریان‌ش هستید. پست مربوطه به‌دلایلی حذف شد. چند نفر از دوستان لطف کردند در این مورد نوشتند که ضمن تشکر از حمایت‌های همه‌ی دوستان و خوانندگان بزرگ‌وار گزاره‌ها دعوت می‌کنم آن‌ها را بخوانید:

خودفریبی با نوشته‌های دیگران (مهران نصر؛ رسانه‌های اجتماعی) (البته مطلب مهران اشاره‌ی مستقیمی به این ماجرا ندارد؛ ولی نکات بسیار مهمی را نوشته!)

دزدی مطالب وبلاگ. آیا اصلاً اهمیتی دارد؟ (یادداشت‌های مدیریت ریسک؛ نیام یراقی)

… ما را برآشفته می‌کند. (علی واحد؛ وبلاگ رادمان)

آن مرد با مقاله‌ی دزدی آمد! (علی م.)

جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

سیزدهم اسفند ماه ۱۳۹۰ (آخرین جمله‌ی این نوشته‌ی مینا رضایی واقعن به من چسبید!)

چقدر می‌دونیم؟ (نمودار این پست نادری خرمی راد را نباید از دست بدید!)

نمی‌خواهم هر روز بدوم (امیر مهرانی؛ The Coach) (عااالی!)

یک کافه‌ی خلوت و لیموناد نعنایی (پریا فرهادی؛ همینا)

مغز افراد افسرده نمی‌تواند استراحت کند 🙁

مدیریت و کارآفرینی:

اول این‌که دوست عزیز ما برادر محمد حسین واقف عزیز دست به کار نوشتن و ترجمه شده و با توجه به انتخاب‌های خوب‌ش و قلم شیوای‌ش امیدوارم این کار را به‌صورت جدی ادامه بدهد. این دو ترجمه‌ی محمد را بخوانید تا بعدتر: مشتریان مشکل‌ساز: سریع‌تر فرارکنید و جلوگیری از شکست پروژه 

سخنی در مورد کلون‌سازی و عدم توانایی ما در ایجاد استارت‌آپ‌ها و سرویس‌های تازه اینترنتی (این نوشته‌ی دکتر مجیدی در یک پزشک روی موضوع مهمی دست گذاشته که من به‌زودی حتمن به آن خواهم پرداخت.)

صرفه‌های اقتصادی تنوع (ابراهیم حیدری) (خوش حال‌م که ابراهیم نوشتن در حوزه‌ای را جدی گرفته که خیلی کسی به آن در وب فارسی توجه نداشته.)

افزایش و کاهش مدت زمان پروژه و تایم‌لاین پروژه (همیشه از نوشته‌های نادر خرمی راد یاد می‌گیرم! عااالی!)

چند راهکار کم هزینه برای جلب رضایت کارمندان (یادداشت‌های مدیریت ریسک؛ نیام یراقی) (عااااالی!)

زنده‌باد ثبات! (در ستایش انتخاب مجدد علی کفاشیان به‌عنوان رئیس فدراسیون فوتبال!) (امیر علی‌زاده؛ فریادنامه)

کانبان ساده شده (دنیای چابک)

Study Finds That Having Power Can Make You Stupid – Forbes (داشتن قدرت باعث ایجاد اعتماد به نفس زیاده از حد می‌شود و به‌همین دلیل در تصمیمات بایاس منفی ایجاد می‌کند)

 When Words Fail – Charalambos Vlachoutsicos – Harvard Business Review (در گفتگو با دیگران وقتی کلمات از کار می‌افتند، اقدامات فیزیکی انجام دهید. مثلا محل نشستن‌تان را تغییر بدهید!)

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

تشکیل شورای عالی فضای مجازی و انتصاب اعضای حقیقی و حقوقی آن (به فال نیک بگیریم آیا!؟)

تعریفی دیگر از رسانه‌های اجتماعی (رسانه‌های امروز؛ مهران نصر)

معرفی هفته: لغو اشتراک از همه خبرنامه‌های ایمیلی با Unroll.me (وبلاگینا)

گوگل پلی؛ مارکت ،کتاب، موزیک و ویدیو را ترکیب می‌کند! (آیا آی‌تیونز گوگل راه افتاد!؟) (فارنت)

در کنفرانس ۷ مارس اپل چه گذشت؛ معرفی آی‌پد جدید با نام گذاری خاص! (فارنت)

پرسه در ابرها، محور اصلی نمایشگاه سبیت ۲۰۱۲

وقتی موبایل عامل توسعه می‌شود (درباره‌ی خدمات ارزش افزوده‌ی موبایل در ایران)

شکست رکورد سرعت اینترنت دنیا: ۵۱۲ گیگابیت بر ثانیه (بعد این‌جا اطلاعیه‌ی رسمی دادند در مورد این‌که حداکثر سرعت دانلود اینترنت ۱۲۸ کیلوبایت چقدره!!!)

ویندوز ۸ در ۹ نسخه مختلف منتشر خواهد شد (زومیت)

دسترسی به فروشگاه App Store اپل، برای ایرانیان آزاد شد (به امید آزادی گوگل‌پلی یا همون اندروید مارکت سابق!) (زومیت)

شرکت آی‌بی‌ام به کمک موزه لوور می‌شتابد

گوگل: وب مرزهای ملی را از بین می‌برد (آقای اریک اشمیت فرمودند البته و احتمالا به‌تبعات‌ش برای ما ایرانی‌‌ها اصلن واقف نیستند!)

بنیانگذار اینترنت در ایران: اینترنت ملی یعنی فیلتر بودن بسیاری از سایت‌ها

اینترنت از شبکه ملی اطلاعات جدا می‌شود (باز هم دُر و گوهرهای آقای وزیر ICT!)

اقتصاد:

کارآمدی یا اشتغال‌زایی (شهرام کریمی؛ یادداشت‌های صنایعی)

بانکداری رقابتی یا انحصاری؟ (متن خواندنی سخنرانی استاد عزیز فاینانس من؛ آقای دکتر پرویز عقیلی عزیز)

جایگاه اقتصاد ایران در جهان (مجلۀ اقتصادی IRPD ONLINE JOURNAL)

چین کاپیتالیست‌تر است یا امریکا؟ (حجت قندی؛ اقتصادانه)

بانکداری مجازی در انتظار مجوز بانک آرین

دوست داشتم!
۰

لینک‌های هفته (۷۹)

واقعیت این است که لینک‌ها را خونده بودم؛ ولی نشد بنویسم تا الان! 🙁 کلا هم چه هفته‌ی کم‌لینکی بود!؟

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

ویژگی‌هایی که باعث موفقیت زاکربرگ شدند (مهران نصر؛ رسانه‌های امروز)

The Last Mile (این نوشته‌ی بهاره را در تبریک موفقیت اصغر آقای فرهادی در اسکار خیلی دوست داشتم …) (بهاره حسینی؛ The Notes)

بدترین اشتباهی که ممکن است در هنگام مصاحبه شغلی مرتکب شوید (این نیام یراقی عزیز مدت‌ها بود که نبود؛ من انگار تله‌پاتی داشتم باهاش که همین‌ که یادش افتادم؛ نوشت و چه نکته‌ی مهمی را هم!)

مدیریت و کار‌آفرینی:

معرفی کتاب «راه مکنزی» (خوش‌حال‌م یک نفر دیگر غیر از من هم نوشتن در مورد مشاوره‌ی مدیریت را جدی گرفت!) (ابراهیم حیدری)

آموزش را شخصی کنیم (کشف این هفته وبلاگ “آموزش مجازی” دوست خوب‌م خانم اسما کروبی)

بازاریابی با موبایل،رونق در کسب و کار

A Day in the Life of Director of Process Excellence and Change Management by Diane Francisco (نوشته‌ی جذاب این خانم مدیر تعالی فرایندها را از دست ندید!)

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

اگر اندروید «دزدی» است، پس آی‌فون هم یک محصول دزدی است! (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

برنامه‌های افزودنی Chrome برای ایران (وبلاگ رسمی گوگل به‌زبان فارسی و با تشکر از نارنجی به‌خاطر این حرکت عالی!)

چرا App Store و Android market به روی ایران بسته است؟ (وب‌شهر)

تهدیدات سایبری در یکسال گذشته و چشم‏انداز آینده (فارنت)

ختم کلام: تمام چیزهایی که لازم است درباره پینترست بدانید! (فارنت) (عاااالیه این پینترست. اگر کسی دعوت‌نامه می‌خواد به من ایمیل بزنه.)

قطعی شد: هفدهم اسفندماه منتظر رونمایی از آی‌پد جدید اپل باشید! (فارنت)

آخرین آمار از دنیای فناوری اطلاعات و ارتباطات

اپل در میان ۵۰ شرکت برتر اول شد (از نظر نوآوری)

آغاز جنگ میان مایکروسافت و گوگل (بر سر پتنت‌های موتورولا …) و شکست اپل از موتورولا (بالاخره یکی دعوای حقوقی را سر نقض پتنت از اپل برد!!!)

ویندوز ۸ برروی انواع مختلف تبلت ها کار می کند اما قادر به اجرای کلیه نرم افزارهای دسکتاپ نیست

تبلت گوگل از آوریل وارد مرحله تولید می‌شود

چطور پسوردهای ذخیره شده در کروم را ببینیم (مجله‌ی اینترنتی گویا آی‌تی)

کارت ملی هوشمند جایگزین شناسنامه می‌شود

برنامه‌های IT کشور در گفت‌وگو با معاون وزیر ارتباطات

اقتصاد:

به بهانه اسکار اصغر: اقتصاد سوپراستارها (حامد قدوسی؛ یک لیوان چای داغ)

Making Exportable Goods Is Key to Job Growth

دوست داشتم!
۰

انتشار ویرایش جدید مدل مرجع فرایندی APQC PCF

قبلا در مورد مدل مرجع فرایندی مرکز بهره‌وری و کیفیت آمریکا با عنوان APQC PCF مطالبی داشته‌ام. این مدل، به‌ترین و کامل‌ترین مدل مرجع فرایندی در دنیا محسوب می‌شود. این مدل نتیجه‌ی بهینه‌کاوی بنیاد APQC با مشارکت بسیاری از شرکت‌های معظم دنیا است. این مدل می‌تواند برای تکمیل معماری فرایندی سازمان در سطوح مختلف اجزای این معماری مورد استفاده قرار بگیرد.

بنیاد APQC همین اواخر ویرایش جدید (۵٫۰٫۲) مدل فراصنعتی یا عمومی (Cross Industry) خود را منتشر کرده است که می‌توانید از این‌جا در قالب فایل PDF یا اکسل دانلودش کنید. طبق سند یادداشت انتشار این مدل، تغییرات این سند نسبت به ویرایش قبل،بسیار کم هستند و شامل تغییراتی در سطح لایه‌ی فعالیت‌ها (Activity) مدل است. تعدادی فعالیت مورد نیاز به فرایندهای مربوط اضافه شدند و چند فعالیت تکراری هم حذف شده‌اند. عبارات برخی فعالیت‌‌ها هم ویرایش شده‌اند.

پ.ن. من در زمینه‌ی سفارشی‌سازی، به‌کارگیری و طراحی فرایندهای سازمان براساس مدل APQC PCF تجارب مفیدی داشته‌ام (رزومه‌ی من)‌ و بر این اساس برای ارائه‌ی خدمات مشاوره و آموزش به سازمان‌ها در زمینه‌ی بهبود و بازطراحی و بازمهندسی فرایندهای کسب و کار براساس مدل مرجع APQC PCF و سایر مدل‌های مرجع آمادگی دارم. در صورت تمایل می‌توانید برای دریافت کاتالوگ خدمات مشاوره و آموزش در این زمینه یا طرح سؤالات فنی خود با من تماس بگیرید.

به‌زودی بسته‌ی کاملی از مستندات و فایل‌های راهنمای مربوط به مهندسی فرایندها ـ به‌ویژه در حوزه‌ی مدل APQC PCF ـ (شامل: کتاب، راهنماها، فرم‌ها و تمپلیت‌های مربوط به فازهای مختلف مهندسی فرایندها، نمونه‌های بهترین فرایندها و …) برای استفاده آماده خواهد شد. برای اطلاع یافتن از عرضه‌ی این بسته جهت خریداری آن لطفا ایمیل‌تان را این‌جا ثبت فرمایید.

دوست داشتم!
۲۵

برگزاری کارگاه آموزشی تفکر طراحی رضا بهرامی

تفکر طراحی یکی از جذاب‌ترین و جدیدترین موضوعاتی است که در دنیای مدیریت و تجارت راه خود را گشوده است. این شکل تفکر به موضوع طراحی همانند یک فرایند می‌نگرد و نه یک فعالیت مقطعی و ایستا. تفکر طراحی، خلاقیت را با رویکرد ساختاریافته و متدولوژیک در هم می‌آمیزد تا نوآوری ایجاد کند. در واقع تفکر طراحی به‌دنبال این است که به نه فقط هنرمندان بلکه به همه‌ی افرادی که به‌نوعی با موضوع “طراحی” درگیرند (از منِ مشاور که باید وضعیت مطلوب سازمان مشتری را طراحی کنم تا شمای مهندس که باید فلان کارخانه را طراح کنید و آن یکی که باید مدل پژوهش علمی خود را طراحی کند)  یاد بدهد چطور خلاقیت خود را به‌صورت سیستماتیک به‌کار گیرند تا به طرح‌هایی شگفت‌انگیز دست پیدا کنند.

مدتی هست که با این موضوع آشنا هستم و روی آن هم برای کمی کار کرده‌ام؛ اما نه‌چندان حرفه‌ای. مطالعات من بیش‌تر برای لذت بردن از مفاهیم زیبای مطرح در ادبیات این موضوع بوده است. حالا خوش‌حال‌م که دوست هنرمندم رضا بهرامی‌نژاد عزیز به‌پشتوانه‌ی تجربه‌ی خودش به‌عنوان یک هنرمند جوان قصد دارد کارگاه آموزشی را در این زمینه برگزار کند.

کارگاه رضا با عنوان “روباه و خارپشت” روز پنج‌شنبه ۱۸ اسفند ماه از ساعت ۱۵ تا ۲۰ برگزار می‌شود. جزئیات ماجرا را در این‌جا روی وبلاگ خود رضا ببینید.

من هم در این کارگاه حضور دارم. مطمئن‌م مثل کارگاه دیگر دوست خوبم امیر مهرانی عزیز، علاوه بر یاد گرفتن چیزهای جدید با دوستان خوب و جدید دیگری هم آشنا خواهم شد؛ آن هم دوستانی که احتمالا بیش‌ترشان هنرمند هستند. همین هیجان‌زدگی من را برای رسیدن روز برگزاری کارگاه بیش‌تر کرده! خوش‌حال می‌شوم که اگر از میان خوانندگان گزاره‌ها هم کسی در کارگاه حضور داشت، با هم بیش‌تر آشنا شویم و گپ و گفتی داشته باشیم. 🙂

خودم هم سعی می‌کنم ضمن نوشتن گزارشی از کارگاه، در آینده در مورد تفکر طراحی و کاربردهای‌ش در مشاوره‌ی مدیریت، برای‌تان مطالبی بنویسم.

دوست داشتم!
۲

بهترین اطلاعات از پرسش‌های کوتاه به‌دست می‌آیند

نویسنده: مارک هانتر؛ ترجمه‌ی: علی نعمتی شهاب

برای بهبود کیفیت اطلاعات دریافتی از یک مشتری، هیچ روشی بهتر از پرسیدن پرسش‌های کوتاه نیست. ما همه می‌توانیم زمان‌های بسیاری را به‌یاد بیاوریم که روبروی یک مشتری نشسته بودیم تا کمک‌اش کنیم ـ و می‌دانستیم که می‌توانیم کمک‌اش کنیم؛ البته اگر اطلاعاتی درباره‌ی نیازها و اهداف‌اش به ما می‌داد!

مشکل این است که بدون توجه به این‌که چه پرسشی را مطرح می‌کنیم، پاسخ یکسانی دریافت می‌کنیم: یک “نمی‌دانم” چاق و چله! (یا چیزی شبیه آن.) سپس اغلب ما بدون فکر کردن، به جامه‌ی فروشندگی (و البته مشاوره‌ی) خودمان درمی‌آییم و شروع می‌کنیم به تشریح همه‌ی چیزهایی که از دید ما مشتری به آن‌ها نیاز دارد. متأسفانه وقتی زمان توافق بر سر فروش ـ یا جمع‌بندی اطلاعات دریافتی از افراد ـ فرا می‌رسد، مشتری ناراضی است.

مشکل ما در تعامل با این نوع مشتریان این است که ما نیاز داریم تا روش بهتری را برای ترغیب آن‌ها و مجبور کردن‌شان به فکر کردن درباره‌ی آن‌چه می‌خواهند یا نیاز دارند ـ و سپس انتقال این اطلاعات به خودمان ـ بیابیم.

پاسخ این مسئله؟ پرسش‌های کوتاه. من باور دارم پرسش‌های کوتاه برای شما پاسخ‌های بلندی را به‌همراه خواهند داشت (در حالی که پرسش‌های بلند، پاسخ‌های کوتاه را دریافت می‌کنند.) چیزی که اغلب اتفاق می‌افتد این است که ما در هنگام گفتگو با مشتری، سؤال‌هایی از آن‌ها می‌پرسیم که مطمئنیم ساده‌اند؛ اما در حقیقت این سؤالات تنها برای ما ساده‌اند. برای کسی که با محصولات و خدمات ـ و در حالت کلی‌تر کار ما و اطلاعاتی که نیاز داریم ـ ناآشناست؛ پرسش‌های ما پیچیده‌اند.

برای مثال ما ممکن است سؤالی ‌پرسیم که دو پاسخ متناقض دارد. در نتیجه پاسخ مشتری از آن‌ چیزی که ما تنها به آن نیاز داریم منحرف می‌شود. و این موضوع باعث نگرانی مشتریان و بروز واکنش‌هایی مثل شانه بالا انداختن یا نگاه‌های متعجب به ما می‌شود.

چیزی که ما نیاز داریم پرسیدن سؤال‌های کوتاه است. ساده‌ترین شکل آن‌ها، سؤالاتی مثل “چرا” و “چگونه” هستند. یا ممکن است این شکلی به نظر برسند: “می‌توانید برای من مثالی بزنید؟” یا “می‌شود لطفا دوباره این موضوع را توضیح دهید؟”

هر چقدر سؤال کوتاه‌تر باشد؛ احتمال بیش‌تری می‌رود که پاسخ طولانی‌تری دریافت کنیم. گام بعدی پرسیدن سؤال کوتاه دیگری است که به سؤال قبلی مرتبط است. خوبی این روش این است که به مشتری اجازه می‌دهد همه‌ی حرف‌های‌اش را بزند. بدین ترتیب آن‌ها در طول گفتگوی‌شان با شما، نیازها و منافع مورد انتظار خود را برای شما بیان می‌کنند. آن‌ها اهداف‌شان را به شما می‌گویند و همه‌ی اطلاعاتی را که شما برای پاسخ‌گویی به آن‌ها به بهترین شکل ممکن به آن‌ها نیاز دارید، در اختیار شما قرار می‌دهند.

وقتی از رویکرد پرسش‌های کوتاه استفاده می‌کنید، تنها لازم است دو نکته را به‌یاد داشته باشید. اول: از مشتری سؤال ساده و روشنی بپرسید که می‌دانید حتما به آن پاسخ می‌دهد. بعد از این‌که به سؤال شما جواب داد، رویکرد پرسش‌های کوتاه را با پرسیدن این‌که “می‌توانید مثال دیگری برای من بیان کنید؟” پی بگیرید. سپس کمی صبر کنید و به مشتری اجازه بدهید تا به شما اطلاعات بیش‌تری را بدهد. در این‌جا گفتگو را با پرسش‌های کوتاهی مثل: “چطور؟” یا “چرا؟” ادامه دهید. در واقع شما باید هر کاری را که می‌توانید برای تشویق آن‌ها به طولانی‌تر کردن گفتگو انجام دهید.

قانون دومی که باید به‌یاد داشته باشید این است که به‌صورت ثابت سؤال‌های کوتاه یکسانی را نپرسید. اگر این کار را بکنید، مثل یک کودک ۳ ساله به نظر می‌رسید و نه یک فروشنده ـ یا مشاور ـ حرفه‌ای (که خودتان او را می‌شناسید!) بهترین روش اجتناب از این اشتباه، انتخاب یک نکته از میان سخنان طرف مقابل و بررسی آن نکته تا جزیی‌ترین سطح ممکن است.

وقتی روی جزئیات مربوط به یک موضوع خاص تمرکز می‌کنید، مهارت‌های گوش دادن خود و توان خود را برای تشخیص درست اطلاعات به‌نمایش می‌گذارید. خوبی این رویکرد این است که اگر کار کند، مشتری اغلب اوقات همان چیزی را به شما می‌گوید که می‌خواهد و از شما هم در مورد ویژگی‌ها و مزایای محصولات و خدمات شما خواهد پرسید.

پرسش‌های کوتاه برای شما پاسخ‌های بلند را به ارمغان می‌آورند. پرسش‌های طولانی، پاسخ‌های کوتاه را در پی دارند. شما اختیار دارید رویکرد منتخب خودتان را برگزینید؛ اما اگر می‌خواهید واقعا درباره‌ی نیازهای مشتری چیزی بفهمید، پرسیدن سؤال‌های کوتاه شما را سریع‌تر به مقصد خواهد رساند.

منبع

دوست داشتم!
۱

آسوده بخواب لایبری دات نو!

لایبری دات نو (Library.nu) یا همان گیگاپدیای خودمان، یکی از مهم‌ترین و به‌ترین سایت‌های اینترنتی برای من بود. جایی که می‌شد بی‌خیال از قیمت‌های سرسام‌آور کتاب‌های دوست‌داشتنی زبان اصلی، بین قفسه‌های جذاب کتاب‌ها قدم بزنی و لذت “کتاب‌بینی” را تجربه کنی. می‌توانستی کتاب‌ها را داغ داغ بگیری و ورق بزنی و لذت ببری. می‌شد که بفهمی موضوعات مهم روز و موضوعات جدید در حوزه‌ی تخصص‌ات چیستند. می‌توانستی به‌عنوان یک دانش‌جوی ایرانی جهان سومی، لذت پیدا کردن و استفاده از یک تکست‌بوک روز دنیا را تجربه کنی …

انگار این‌ها همه دیگر خاطره‌اند. نقض کپی‌رایت یک گناه نابخشودنی است و باید حتمن جلوی آن گرفته شود. این بود که پی‌گیری‌های اطلاعاتی در حد جیمز باند (!) صورت گرفت تا بالاخره سایت توقیف شد (جزئیات‌ش این‌جا) حرفی نیست و قطعا حق با ناشران است. اما کاش می‌شد از این حضرات ناشر غربی سؤال کرد که آیا این سایت تنها سایت فعال در این زمینه بود؟ آیا رقم واقعن خنده‌دار جریمه‌ی ۲۵۰ هزار دلاری و شش سال زندان برای صاحب سایت (آن هم در حالی که فقط یک قفسه‌ی بیزینس سایت صدها هزار دلار می‌ارزید)، راضی‌تان می‌کند؟ با این انبوه سایت‌های بی‌نام و نشان دیگر چه می‌کنید؟

از روزی که خبر بسته شدن سایت را شنیدم، یکی از نگرانی‌های اصلی‌ام این بود که حالا از کجا باید دنبال کتاب‌های روز دنیا گشت؟ اما تا این‌ترنت را ازمان نگرفته‌اند غمی نیست! کمی جست‌وجو کردم و حاصل این گشت‌وگذارها شد همین پست. چند سایت پیدا کردم که البته به‌خوبی گیگاپدیای مرحوم نیستند؛ اما خوب برای خودشان منابع بسیار عالی محسوب می‌شوند. آماده‌اید؟ آقایان و خانم‌ها ۵ سایت جای‌گزین برای گیگاپدیای محبوب همه‌ی ما:

۱- Ebookee: این سایت از گیگاپدیا هم قدیمی‌تر است و یک جورهایی موتور جست‌وجوی کتاب‌های الکترونیک محسوب می‌شود. مثل گیگاپدیا قفسه‌بندی‌های مرتبی دارد؛ اما مهم‌ترین اشکال‌ش این است که دیتابیس‌ش در واقع همان سایت آمازون است و در نتیجه خیلی وقت‌ها ممکن است خوش‌حالی ناشی از پیدا کردن یک کتاب خیلی ضروری، با دیدن صفحه‌ی کتاب در سایت کوفت‌تان شود! 🙂 اشکال بعدی هم این‌که بسیاری از لینک‌های کتاب‌ها، قدیمی و شکسته هستند و کار نمی‌کنند. در هر حال مرجع مفیدی است؛ ولی نه خارق‌العاده.

۲- سافت‌آرشیو: این سایت یکی از مراجع اصلی دانلود همه چیز ـ از جمله کتاب ـ در اینترنت است و قفسه‌ی کتاب‌های خوبی دارد؛ مخصوصا همین قفسه‌ی بیزینس‌ش که بهش لینک دادم. شاید مشکل‌ش این باشد که کتاب‌های‌ش بیش از حد کتاب‌‌های بازاری بیزینس هستند.

۳- مدیافایربوکز: این یکی هم بسیار سایت خوبی است و کتاب‌های‌ش را هم روی مدیافایر آپلود می‌کند. متأسفانه موتور سرچ قدرت‌مندی ندارد و بیش‌تر به این درد می‌خورد که هر از گاهی داخل‌ش بگردید و قفسه‌های‌ش را دید بزنید!

۴- Veryebooks: این سایت از نظر حرفه‌ای بودن کتاب‌ها بسیار به‌تر از قبلی‌هاست. موتور سرچ فوق‌العاده‌ای هم دارد. بدی‌اش این است که تعداد کتاب‌های‌ش خیلی زیاد نیست.

۵- ebookmeme: این سایت فوق‌العاده است!!! مهم‌ترین جنبه‌ی این فوق‌العادگی این است که تمرکز زیادی روی ارائه‌ی تکست‌بوک دارد. من خودم هنوز باورم نشده که ویرایش ۲۰۱۲ خیلی از تکست‌بوک‌های مدیریتی معروف را ـ که حتا یکی‌شان را سه سال بود دنبال‌ش بودم ـ از این سایت گرفتم! این سایت برای آپلود کتاب‌ها هم سرور اختصاصی خودش را دارد و در مجموع به‌ترین جای‌گزین گیگاپدیا در حوزه‌ی کتاب‌های تخصصی است.

حالا که دارم پیشنهاد می‌دهم قفسه‌ی همیشه غنی و جذاب avaxhome و سایت عجیب و غریب downocean را هم از دست ندهید!

اوقات خوشی را برای‌تان آرزو می‌کنم … 🙂

دوست داشتم!
۹

لینک‌های هفته (۷۸)

واقعیت این است که لینک‌ها را خونده بودم؛ ولی نشد بنویسم تا الان! 🙁

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها    را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

فرار از روزمرگی (یک دایناسور) (پیشنهادات عالی محمد را برای خلاق‌تر شدن از دست ندهید!)

از تفکرات نامعقول بپرهیزیم (حتمن بخونید)

چه بخوریم که خوش به‌حال‌مان شود؟

Reading Irrelevant Info Hurts Your Ability to Think

مدیریت و کار‌آفرینی:

سمینار “هفت راز تحول سازمانی” در ساری (استاد پرویز درگی)

ایستگاه بعدی…آزادی (وبلاگ همینا؛ زینب جم)

آموزش هندل زدن! (ابراهیم حیدری)

پروژه‌های چابک سه برابر موفق‌تر از پروژه‌های غیرچابک (دنیای چابک)

هشت نشان بیماری یک کسب و کار (محمد سالاری)

مطابقت WBS و فهرست بها (نادر خرمی‌ راد)

جوانترین ثروتمندان سال ۲۰۱۱ +عکس (آدم اینا رو می‌بینه از زندگی ناامید می‌شه!)

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

ما، بچه‌های وب (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک) (عاااااااالی!)

نابسامانی نرخ ارز و تاثیر منفی آن بر میزبانی وب ایران (وبلاگ علی رضا شیرازی)

پرچم فنلاند را نمی‌بینید! این لوگوی ویندوز ۸ است! (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک) (این لوگوی مزخرف را از کجا دقیقن گیر آوردند!؟)

دزدان اینترنتی چگونه پول‌هایمان را می‌برند؟! (بانک‌نوشت) (مطلب بسیار مهمی است!)

اینفوگرافیک: پیشبینی استفاده از اینترنت در سال ۲۰۱۲

آغاز ثبت‌نام الکترونیکی متقاضیان شرکت در جشنواره‌ی فناوری اطلاعات‎ (خبرگزاری مهر)

مدیرعامل اپل در جدیدترین مصاحبه‌اش گفت: اپل در زندگی مردم نفوذ کرده است

اساسنامه سازمان IT به دولت رفت

استفاده از VPN برای مصارف مشخص غیرقانونی نیست

ارایه الکترونیکی اظهارنامه مالیاتی الزامی می‌شود

کیم دات کام با وثیقه آزاد شد

وقتی که ویروس‌ها برای سرقت اطلاعات شما به جان هم می‌افتند!

جی‌میل، پرجمعیت‌تر از آمریکا شد!

محبوبیت خدمات پردازش ابری در بین کسب‌وکارهای کوچک

عرضه یک ابزار راهنما برای یافتن راهکارهای مناسب کسب‌وکار

رسانه‌های اجتماعی:

بررسی چهار نشست برگزار شده‌ی پژوهشگران رسانه‌های اجتماعی (تحلیل شبکه‌ی اجتماعی؛ علی اکبر اکبری‌تبار)

اینفوگرافیک: قوانین SOPA و PIPA باعث تعطیلی ویکیپدیا خواهند شد (زومیت)

اقتصاد:

تحلیل یک اقتصاددان از هدیه (کافه اقتصاد) (عاااااالی!)

پاسخ به ایمیل وارده: مؤسسات اعتبارسنجی و رتبه اعتباری (کافه اقتصاد)

لایحه حذف ۴ صفر از پول ملی ابتدای سال ۹۱ در مجلس

دوست داشتم!
۰

استراتژیِ تکرار درست!

خوب همه می‌دانیم که استراتژی یعنی چه و به چه کاری می‌آید. همیشه ترجمه‌ی استراتژی به عملیات یا همان جاری‌سازی استراتژی از چالش‌های مهم پیش روی مدیران ارشد سازمان‌ها و مشاوران مدیریت بوده است. مدل‌ها و رویکردهای مختلفی برای این منظور در ادبیات موضوع ارائه شده‌اند؛ به‌ویژه کارهای مهم رابرت کاپلان و دیوید نورتون روی کارت امتیازی متوازن.

جیمز آلن که مشاور شرکت معروف بین در انگلستان است، این‌جا روی وبلاگ‌های مدرسه‌ی مدیریت هاروارد به همین موضوع مهم از زاویه‌ی دید جالبی پرداخته است. آلن می‌گوید تفاوت کسی مثل استیو جابز با دیگرانی که ایده‌هایی شبیه او در مورد محصولات مصرفی الکترونیکی داشتند در این بود که جابز به‌خوبی توانست ایده‌های‌اش را در زندگی روزمره‌ی اپل و کارکنان‌اش جانمایی کند. همه هر روز که در اپل سر کار می‌‌آیند می‌دانند باید چه کار بکنند و این کار هم دقیقا به استراتژی و ایده‌های کلان اپل متصل است. در واقع در اپل و تمامی سازمان‌های موفق، استراتژی به‌خوبی به کارهای روتین و روزمره ترجمه شده است.

اما همه‌ی ماجرا این نیست. استراتژی ابزاری است برای ساختن آینده‌ی مطلوب و در نتیجه معمولا فرض می‌شود که باید بر کارهای جدید متمرکز باشد. آلن می‌گوید که خیلی وقت‌ها سازمان‌ها این‌قدر روی پیدا کردن ایده‌های جدید برای استراتژی‌های آینده متمرکز می‌شوند که یادشان می‌رود هنوز ایده‌های قدیمی بسیار عالی دارند! در واقع تکرار درست ایده‌های قدیمی و موفق، خودش یک استراتژی موفق محسوب می‌شود. “شرکت‌های موفق معمولا ایده‌ها و مقصود رقابتی (Competitive Intent) ثابتی دارند.” چیزی که آن‌ها را موفق می‌کند، هر روز زندگی کردن با همان ایده‌های ثابت و قدیمی است. در واقع سلاح رقابتی و ابزار تغییر برای این شرکت‌های موفق، جا‌ی‌دهی درست ایده‌ها در زندگی روزمره‌ی کارکنان شرکت است.

یک آمار جالب هم توسط آقای آلن ارائه شده: ۸۰ درصد تیم‌های مدیریتی معتقدند دارند یک پیشنهاد عالی را به مشتری ارائه می‌کنند؛ این در حالی است که فقط ۸ درصد مشتریان با آن‌ها موافق‌اند!

آقای آلن و هم‌کارش کریس زوک این نگاه جالب را در کتاب‌شان با عنوان “قابلیت تکرار (Repeatability)” تشریح کرده‌اند.

دوست داشتم!
۳
خروج از نسخه موبایل