هفتهی پیش یکشنبه شب فینال جام جهانی برگزار شد و تیم ملی آلمان قهرمان جهان شد. حتی من که در فینال بهخاطر لیو مسی عزیز طرفدار آرژانتین بودم هم باید اعتراف کنم که آلمان شایستهترین تیم جام بود. در این یک هفته تحلیلهای متفاوتی از علل پیروزی آلمان ارائه شد. تحلیلهایی که اغلب روی برنامهی بلندمدت فدراسیون فوتبال آلمان برای قهرمانی متمرکز بودهاند (از جمله این یادداشت عالی را بخوانید!)
اما بهنظرم در کنار این برنامهریزی درخشان و فراموشنشدنی یک عامل بسیار مهم دیگر هم در موفقیت ژرمنها تأثیرگذار بود. عاملی که باعث برخاستن ققنوس این ملت بعد میان خاکسترهای جنگ جهانی دوم شد: ویژگیهای اختصاصی جامعهی آلمان.
یک نکتهی شاید سادهی تاریخی سالهاست در گوشهای از ذهن من جای گرفته است. یادم نیست کجا آن را خواندم؛ اما در هر حال اگر واقعی باشد ـ که احتمالا هست ـ بسیار عجیب است: مردم آلمان در طول بیست سال اول بعد از جنگ جهانی دوم دو شیفت کار میکردند: یک شیفت برای گذران زندگی و یک شیفت برای ساختن کشورشان و پرداخت غرامتهای سنگین ناشی از شکست در جنگ. حالا وضعیت اقتصادی آلمان را همه میدانیم.
بهنظرم آلمانها جدا از برنامهریزی و نظم آهنینشان چند ویژگی دیگر هم دارند که در موفقیت این کشور در حوزههای کسب و کاری، اقتصادی و ورزشی تأثیرگذار بوده و هستند:
۱- ثبات: در سراسر زندگی این را تجربه کردهام که نداشتن “ثبات” ذهنی و عملکردی بزرگترین عامل از دست دادن فرصتهای بزرگ زندگیام بوده است. در مقابل، خوبی آلمانها این است که همیشه در یک سطح ثابت، خوب بازی میکنند. آنها هیچوقت ستارههای درخشانی مثل مسی و رونالدو ندارند؛ اما ستارههایشان آنقدر باثبات هستند که همیشه عملکردشان قابل پیشبینی است. این، بهترین تعریف از حرفهای بودن است.
۲- سماجت: هر کشور دیگری جز آلمان بود بعد از این همه تورنمنت ناموفق که در بهترین حالت تیم به نیمهنهایی میرسید، دست از تلاش برمیداشت. اما ژرمنها بعد از هر شکست دوباره راه طولانی رفتن برای رسیدن را شروع میکردند. و بالاخره این بار به مقصد هم رسیدند!
۳- تمرکز: آلمانها همیشه چشمشان به چشمانداز بزرگی که دارند ـ یعنی فتح جام ـ است. اما برای رسیدن به این چشمانداز، همواره به هدفهای کوچکتر نیاز دارد. شاید چند بار شکست خوردن برای یاد گرفتن برنده شدن، خودش هدفی باشد!
معمولا ما اسم این ویژگیها را رفتار ماشینی آلمانها میگذاریم؛ اما قهرمانی تیم ملی چند ملیتی آلمان در جام جهانی ثابت کرد این ویژگیها قابل آموزشاند؛ بهشرط اینکه بخواهیم!
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با رنگ بنفش نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
در این مجموعه نوشتهها مدلهای تولید محتوای مورد بررسی مدلهای عامی هستند که هر کدام میتوانند مبنای راهاندازی کسب و کارهای بسیار متنوعی قرار بگیرند. راهاندازی کسب و کار بر مبنای مدلهای عام ارائه شده، نیازمند توجه به نوع تخصص، مشتری مورد نظر شما و ابزارهای در دسترس شما برای تولید و عرضهی محتوا است. اما نباید فراموش کنیم که دنیا به کوچکی آنچه من میشناسم نیست و همیشه چیزهای بسیار زیادی هستند که ما از آنها اطلاعی نداریم؛ اما ممکن است زمینهی بهتری برای راهاندازی کسب و کار و درآمدزایی بالاتر را برای ایدهی کسب و کار تولید محتوای ما فراهم کنند. مسئله این است که تا چه حد مرحلهی تحقیق را در زمان طراحی کسب و کارمان جدی میگیریم و چقدر میتوانیم زمینهها و ابزارهای متنوعتری را برای کسب و کارمان شناسایی کنیم و آنها در دل کسب و کارمان یکپارچه کنیم؟
مدل کسب و کار این هفته تا حدودی با این موضوع مرتبط است. ایدهی این مدل کسب و کار بسیار ساده است: تولید یک محتوا و عرضه و فروش آن از طریق کانالهای مختلف عرضهی محتوا. پیشتر در مورد مفهوم و جایگاه کانالهای مشتری در مدل کسب و کار تولید محتوا برایتان نوشتهام. پیشنهاد میکنم حتی اگر آن مطلب را مطالعه کردهاید، باز هم از اینجا بازخوانیش کنید و سپس ادامهی این پست را مطالعه کنید.
مشخص است که کانالهای عرضهی “محتوا” به “مشتری” از جنس رسانه ـ اعم از رسانههای آفلاین و آنلاین ـ هستند. محتوا از جنس “داده” و “اطلاعات” است و در نتیجه به هر روشی بتوان آن را به مشتری رساند، “کانال عرضهی محتوا”مدل محسوب میشود. نمونههایی از این کانالها عبارتند از:
ـ رسانههای اجتماعی؛
ـ رسانههای آنلاین و وبسایتها؛
ـ کتاب، مطبوعات و رسانههای مکتوب؛
ـ شبکههای تلفن ثابت و همراه (پیامک، MMS، ارسال صوت و …)؛
ـ کتاب الکترونیک، اپلیکیشنهای وب و موبایل؛
ـ انتقال رو در روی و زندهی اطلاعات (در دنیای واقعی / دنیای مجازی)؛
ـ سایر رسانههای دیجیتال / آفلاین.
اما این مدل کسب و کار چگونه کار میکند؟ لازم نیست ماجرا را پیچیده کنیم. داستان بههمین سادگی است که شما محتوایی را یک بار تهیه میکنید، برای عرضه در کانالهای مختلف آن را ویرایش میکنید (و حتی نمیکنید!) و آن را میفروشید. ممکن است تولید این محتوا به شما سفارش داده شود و ممکن هم هست نه، خودتان ضرورت تهیهی آن را براساس دیدگاه کارشناسی خودتان تشخیص دهید.
نکتهی مهم در مورد این مدل کسب و کار تولید محتوا این است که شما از خاصیت اهرمی محتوا استفاده میکنید: محتوا یک بار تولید میشود و چندین بار فروخته میشود. مخاطبین محتوای شما در کانالهای مختلف حتما بخشی مشابه و بخشی متفاوتاند (مثلا مخاطبین یک روزنامهی کثیرالانتشار با مخاطبین یک رسانهی آنلاین را در نظر بگیرید.) شما با عرضهی محتوا از طریق یک کانال جدید هم به مخاطبین جدیدتری دست پیدا میکنید و هم بدون تلاش خاصی درآمد بیشتری از محتوای خود بهدست میآورید. در واقع در این حالت محتوای شما تبدیل به یک دارایی میشود و تولید آن برای شما همانند سرمایهگذاری خواهد بود که با فروش آن روی کانالهای متفاوت درآمد بیشتری برای شما خلق خواهد کرد.
بهعنوان مثال شما میتوانید محتوای کتاب، مقالات و یا حتی مطالب رسانههای اجتماعی خودتان را در صورت داشتن مخاطب عام، با استفاده از کانال شبکههای تلفن همراه در قالب خدمات ارزش افزودهی موبایل بهفروش برسانید و به این ترتیب به بازاری چند ده میلیونی از مخاطبان بهصورت مستقیم دست پیدا کنید. میتوانید مقالات سفارشی برای مطبوعات بنویسید، پس از مدتی چندین مقاله را جمعآوری کنید و در قالب کتاب الکترونیکی / چاپی بفروشید. مثالهای بسیار دیگری از این دست هم وجود دارد؛ تنها کافی است ارتباط میان محتوای تولیدیتان را با دو یا چند کانال عرضهی محتوا کشف کنید!
توجه کنید که شما با تولید محتوا برای هر کانال، دیگر محدودیتی برای فروش آن محتوا روی کانالهای دیگر ندارید! بنابراین پیدا کردن هر کانال جدیدی برای فروش محتوای خودتان نشانهای از قدرت شهود و توانمندی شما در دنیای کسب و کار تولید محتوا است. 🙂
یکی از مهمترین پیششرطهای موفقیت هر کسب و کار توجه به رشد و توسعهی آن از نظر شاخصهای مختلف ـ بهویژه میزان فروش، سهم بازار و ارزش برند ـ از زمان راهاندازی تا زمان رسیدن به نقطهی بلوغ مناسب است. هیچ کسب و کاری با سهم بازار بالاتر از صفر نمیتواند کار خودش را شروع کند و احتمالا هیچ کسب و کار موفقی (جز در شرایط بحرانی بهویژه در دوران بحران بازارهای مصرف) نمیتواند روی اندازهی مشخصی از سهم بازار خود را متوقف کند. شتاب رشد و توسعهی کسب و کار یکی از مهمترین نیروهای پیشبرندهی کسب و کار در طول دوران چرخهی عمر آن محسوب میشود.
چگونگی رشد و توسعهی کسب و کار با دو حوزهی کلیدی از کارکردهای مدیریت سازمان ـ یعنی استراتژی و بازاریابی ـ در ارتباط است. معمولا در تدوین استراتژی کسب و کار، جهتگیریها و هدفگذاریهای کلان رشد و توسعهی کسب و کار (و شاخصهای کیفی / کمی سنجش آن) تعیین میشود و سپس برای تحقق این برنامهریزی استراتژیک بازار و محصول / خدمت، برنامههای بازاریابی تدوین و اجرا میشوند. اما عموما این برنامهها بر تکنیکها و ابزارهای سنتی ترفیع (Promotion) و بازاریابی ـ از جمله تبلیغات در رسانههای چاپی، رادیو و تلویزیون، تهیه و توزیع مواد تبلیغاتی همچون بروشور و کاتالوگ و … ـ مبتنی است. این تکنیکها و روشها اگر چه هنوز هم اثربخشاند؛ اما بهدلیل ماهیت وجودیشان نمیتوانند دو عامل کلیدی موفقیت در دنیای با رقابت شدید امروزی یعنی “سرعت دسترسی” و “گرفتن بازخورد مستقیم از مشتری” را بهخوبی محقق کنند. در این میان نقش ابزارهای مدرن بازاریابی ـ بهویژه ابزارهای آنلاین و رسانههای اجتماعی ـ چه میشود؟
پاسخ به این سؤالات موضوع مقالهی این هفته است و به مفهوم جدید بین حوزهای اشاره میکند که الگوی موفقیت بسیاری از کسب و کارها و استارتآپهای موفق چند سال اخیر بوده است: “هک کردن رشد کسب و کار”!
مفهوم “هک” معمولا معنای خوبی به ذهن متبادر نمیکند: در صنعت فاوا، هک کردن روشی میانبر برای دستیابی به رازها و اطلاعات پنهان و سختدسترس است. هک کردن اصولا کاری غیرقانونی است؛ اما نه همیشه. کافی است با مفهوم هکرهای کلاهسفید آشنا باشید!
هک کردن رشد کسب و کار هم به همین معنا است: چطور با استفاده از تحلیل دادهها و ابزارهای آنلاین، شتاب رشد تعداد کاربران / مشتریان کسب و کارمان را افزایش دهیم.این همان روشی است که باعث موفقیت بسیار استارتآپهایی نظیر دراپباکس و ایربنب در سالهای اخیر شده است.
برای این منظور لازم است کارهای زیر انجام شوند:
۱- تعیین هدف: مشخص کنید که میخواهید در یک بازهی زمانی مشخص چه تعداد کاربر / مشتری جدید برای کسب و کارتان داشته باشید.
۲- تدوین استراتژی: انواع رسانهها و ابزارهایی که میتوانند به رشد کسب و کار شما سرعت بخشند (بهویژه ابزارهای بازاریابی دیجیتال) را کشف کنید و با توجه به ماهیت برند، نوع محصول / خدمت و نوع مخاطبان / کاربران / مشتریان بالقوهی آن، رسانهها و ابزارهای اثربخش را مشخص سازید. برخی از مهمترین این رسانهها و ابزارها عبارتند از:
ـ رسانههای دیجیتال
ـ رسانههای آنلاین
ـ تجربهی کاربری
ـ کاربردپذیری و طراحی گرافیکی وبسایت
ـ وبلاگ
ـ پیمایشها و پرسشنامههای آنلاین
ـ پست الکترونیکی و خبرنامه
۳- اجرای استراتژی: حالا وقت اجرا است: کار ارتباط با مشتری و برندسازی کسب و کار خود را بهصورت محدود شروع کنید، استراتژی دیجیتال و جهتگیری حرکت خود را براساس بازخوردهای دریافتی از کاربران و دادههای بهدست آمده از رفتار کاربران اصلاح کنید و بهتدریج تنوع و دامنهی فعالیتها خود را گسترش دهید.
مفهوم هک کردن رشد کسب و کار برگرفته از قدرت و قابلیتهای پدید آمده توسط رسانهها و ابزارهای اینترنتی است؛ اما بهلحاظ ماهیتی نه محدود به ابزارهای اینترنتی است و نه صرفا محدود به کسب و کارهای آنلاین. اصل ماجرا این است: در دامنهای محدود از بازار و مشتریان هدف، کار بازاریابی و برندسازی کسب و کار را شروع کنید و براساس آزمونهای مبتنی بر رفتار و بازخوردهای مشتری و بازار روشها و ابزارها و دامنهی پوشش بازار را اصلاح کنید و گسترش دهید.
مقالهی این هفته شرح بیشتری از این تکنیک جدید بازاریابی را همراه با مثالهای مختلفی تشریح میکند. این مقاله را از اینجا دانلود کنید (متن اصلی مقاله در وبسایت والاستریت ژورنال پولی است و در نتیجه من فایل PDF مقاله را برای استفادهی شما آماده کردهام.)
جامجهانی فوتبال این روزها به گام پایانی رسیده است. فردا شب یکشنبه فینال جام بیستم هر برگزار خواهد شد و پروندهی این جام هم بسته میشود. اما این روزها بیش از توجه به فینال جذاب آلمان ـ آرژانتین، جهان فوتبال در شوک پیروزی تحقیرآمیز آلمان مقابل برزیل است. چه شد که شانس اول قهرمانی در جام جهانی گرفتار “فاجعهی بلوهوریزنته”ی مورد علاقهی عادل فردوسیپور شد؟
خیلی قصد نوشتن مطلب مفصلی ندارم؛ اما فکر میکنم سه عامل کلیدی در نابودی رؤیاهای برزیل و مردمش اثر کلیدی داشتند:
۱- محدود بودن شایستگیهای رقابتی: این بازی بهخوبی نشان داد که برزیل تنها با تکیه بر قدرت هجومی نیمار و قدرت دفاعی تیاگو سیلوا و البته خوششانسی به نیمه نهایی رسیده است. بهنظرم اسکولاری با باور به قدرت نیمار فاجعهی اصلی را با دعوت نکردن کاکا و رونالدینیو رقم زد. در لحظات رقتبار پایانی بازی، تلاش ناامیدانهی برزیل من را به این فکر انداخت که چه اتفاقی باعث شده تا برزیل بزرگ تا به این حد از ستارههای درخشانش تهی شود؟
۲- نداشتن باور و ایمان به قدرت خود: بازیکنان برزیل از همان اول بازی گویی با این تفکر وارد میدان شده بودند که بدون نیمار و سیلوا شانسی برای موفقیت ندارند!
۳- ضعف تمرکز: چهار گل پیاپی آلمان اگر چه براساس قدرت تاکتیکی و تکنیکی این تیم بهثمر رسید؛ اما بیش از هر چیزی مدیون از بین رفتن تمرکز بازیکنان برزیل بود!
اگر چه من طرفدار برزیل نیستم؛ اما امیدوارم برای زیبایی فوتبال روزی دوباره همان “جوگوبونتیو”ی هجومی و دوستداشتنی برزیل با بازیکنان باشکوه فانتزیش را شاهد باشیم؛ نه این برزیل فیزیکی نتیجهگرا و بازیکنان معمولی اما جنگندهاش را.
در سختترین روزها هم نباید فراموش کنیم امید آخرین چیزی است که میمیرد. 🙂
پ.ن. این یادداشت پیش از بازی فاجعهبار برزیل در برابر هلند در بازی ردهبندی جام جهانی نوشته شده بود. حالا فکر میکنم ناامیدی و بیتفاوتی را هم میشود به سه عامل فوق اضافه کرد.
به اوج رسیدن هیجان جام جهانی، مسافرت و البته تنبلی (!) پست لینکهای هفته به تأخیر افتاد. پست درسهای فوتبال فردا صبح منتشر میشود.
پیش از شروع:
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با رنگ بنفش نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
“وقتی پیروز میشوی همه چیز برایت آسانتر پیش میرود. ما در گروه بسیار مشکلی قرار داشتیم و پیش از آغاز مسابقات بسیاری میگفتند شانس زیادی برای صعود نداریم، اما همیشه به تواناییهای خودمان باور داشتیم.پیش از آغاز جام جهانی سبک بازی خود را به کل تغییر دادیم و پس از آن اعتماد بهنفس ما بیشتر و بیشتر شد. وقتی که در گروه اسپانیا، شیلی و استرالیا صدرنشین میشوی، هر سه بازی را میبری و ده گل میزنی یعنی عالی کار کردهای.
هیچکس فکر نمیکرد چنین دستاوردی داشته باشیم؛ اما به نظرم برای ما خودباوری مهم بود. باید انگیزه و ارادهی خود را حفظ میکردیم و این برای ما خیلی مهم است. فن خال همیشه پشت این تیم بود و سبک بازی ما توسط او چیده شد. برای اغلب ما، سبک های او سبک جدیدی بود اما در بازیهای دوستانه سخت تلاش کردیم تا با سبک جدید هماهنگ شویم. در این موفقیت هم بازیکنان و هم مربی نقش داشتند. میدانستیم که در ضد حملات خطرناک هستیم و فنخال به ما کمک کرد که از این ویژگی خود استفاده کنیم. چهار سال پیش در فینال باختیم و حالا فرصت انتقام پیدا کردیم. تیم خوبی داریم که روحیه بالایی دارد. پس چرا نتوانیم قهرمان شویم؟
هنوز راهی طولانی تا فینال در پیش است. به خودمان اعتماد داریم؛ اما همیشه در ابتدا به بازی بعدی فکر میکنیم.” (وسلی اشنایدر؛ اینجا)
جملات وسلی اشنایدر درخشان و الهامبخشاند و نتیجهاش را هم در عمل در نتایج هلند در این جام جهانی میبینیم. هلندی که جام جهانی قبلی را خیلی تلخ در فینال از دست داد و یورو ۲۰۱۲ را هم فاجعهبار بهپایان رساند حالا زیباترین تیم جام جهانی برزیل است. چه کسی فکر میکرد هلند ظرف چند دقیقه بتواند از شکستی تلخ در برابر مکزیک، پیروزی بسازد؟ اما هلند با شور درونی و انگیزهی خود توانست! 🙂
اشنایدر در حرفهایش پنج پیشنهاد برای شروع دوباره و موفقیت بعد از یک شکست بزرگ به ما یاد داده است:
برای دیدن مطالبی که این پست برگزیدهی آنهاست، میتوانید فید لینکدونی گزارهها را در فیدخوانتان (اینوریدر بهیاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
لینک مطالبی که توصیه میکنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده میشوند. ضمنا لینکهایی را که از نظر من تنها خواندن عنوانشان کفایت میکند، با رنگ بنفش نمایش میدهم.
وبلاگها و سایتهای خودتان یا مورد علاقهتان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنیهای من (و البته خود شما!) کاملتر شود.
من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایتهای مورد مطالعهام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسندهی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراضتان را برایم بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذفش کنم.
مدتی این مثنوی تعطیل شد! دوباره از امروز بررسی مدلهای کسب و کار تولید و محتوا را ادامه میدهیم.
ما در زندگی شغلی و شخصیمان و بهویژه در حوزهی تخصصمان همواره و هر روز به دسترسی به اطلاعات مختلفی نیاز داریم. این اطلاعات از دانشها و مهارتهای مورد نیاز شروع میشوند و تا آمار و ارقام مربوط به جنبههای مختلف زندگی، اقتصاد، کسب و کار و … پیش میروند. با توجه به اینکه عصر حاضر اساس عصر اطلاعات نامیده میشود، مشخص است که دسترسی بهموقع به اطلاعات بهروز و دقیق در دنیای امروز برای کسب و کارها و افراد متخصص، مزیت رقابتی محسوب میشود. گاهی اوقات تفاوت میان یک کسب و کار بسیار موفق با کسب و کاری که شکست خورده تنها در دسترسی به اطلاعات بوده است. اما دقیقن همین مشکلی بسیار بزرگ در برابر اغلب کسب و کارها، سازمانها و افراد محسوب میشود: دسترسی به آمار و اطلاعات و مهمتر از آن اعتماد به منبع آمار و اطلاعات! در واقع اغلب، به یکی از سه دلیل زیر دسترسی به آمار و اطلاعات برای همهی افراد بهراحتی ممکن نیست:
۱- اگر هرم دانش را در نظر بگیریم (داده -> اطلاعات -> دانش -> خرد)، چیزی که معمولا در دسترس ماست، اطلاعات از نوع خام آن (یعنی داده) و نیازمند تحلیل یا تفسیر است (مثال: کاربرد آمارهای اقتصادی بانک مرکزی برای مدیر یک شرکت بازرگانی چیست؟)؛
۲- خیلی وقتها، اطلاعات قابل کاربرد در جایی قرار دارند که دسترسی ساده به آنها برای هر کسی ممکن نیست یا سخت است (مثال: مدیری که زبان انگلیسیش خوب نیست چطور به دانش روز مدیریتی دست پیدا بکند؟)
۳- در موارد بسیاری هم اطلاعات پرکاربرد در منابع مختلفی ـ که شاید خیلی از آنها هم در نگاه اول قابل تشخیص نباشند ـ بهصورت پراکنده وجود دارند و باید برای دسترسی به اطلاعات قابل استفاده آنها را مثل قطعات یک پازل کنار هم چید ـ چه با تحلیل و چی بدون تحلیل ـ (مثال: وضعیت کنونی یک صنعت برای ورود به سرمایهگذاری در آن چیست؟)
بنابراین شما با هر روشی که بتوانید دسترسی آدمها به اطلاعات را تسهیل / تسریع کنید، میتوانید از آنها برای این کار پول دریافت کنید؛ البته به شرط اینکه نیاز آنها به آن اطلاعات را درست تشخیص داده باشید! اما همینجا حواستان باشد نکتهی بسیار مهمی را هرگز نباید فراموش کنید: در مدل کسب و کار “دسترسی به اطلاعات” لزومی ندارد روی اطلاعات تخصصی تمرکز کنید. در واقع برخی از پرفروشترین و پردرآمدترین کسب و کارهای آنلاین و آفلاینی که از این روش کسب درآمد میکنند، روی بازار بسیار بزرگ آدمهای عادی تشنهی اطلاعات تمرکز کردهاند (مثال؟ نظرتان دربارهی مجلات خانوادگی چیست؟ :))
حالا سؤال جدیتر این است که چطور و از کجا میتوانیم ایدههای کسب و کار مربوط به مدل دسترسی به اطلاعات را پیدا کنیم؟ من چند سؤال کلیدی را بهعنوان مبنای اولیه برای شما در اینجا مینویسم؛ خودتان لازم است این سؤالات را با توجه به حوزهی مورد علاقه / تخصصتان توسعه دهید:
۱- مردم به چه اطلاعاتی در چه زمانی نیاز دارند و چرا؟ (چرایی میتواند: سرگرمی، افزایش دانش و مهارت، تصمیمگیری و … باشد.)
۲- رفتار و عادتهای مردم برای دسترسی به این نوع اطلاعات خاص چیست؟
۳- اهمیت این اطلاعات برای مردم تا چه حد است؟ آیا حاضرند برای دسترسی به آنها پول بپردازند؟
۴- وضعیت دسترسی مردم به اطلاعات چگونه است؟ آیا میتوانند بهسادگی / بهسرعت به اطلاعات کاربردی مورد نیازشان دسترسی پیدا کنند؟
۵- نقش شما در این میان چیست؟ آیا خودتان به اطلاعات مورد نظر دسترسی سادهای دارید؟ چه ارزشی از ارزشهای سه گانهی بالا (تفسیر اطلاعات / تسهیل و تسریع دسترسی / بستهبندی اطلاعات) را میتوانید تولید کنید؟ آیا در تولید این ارزش مهارت کافی دارید؟ چه رقبایی در این راه دارید و چه مزیتی نسبت به آنها؟ و مهمترین سؤال: آیا توان و انرژی و وقت تأمین بهموقع اطلاعات بهصورت مداوم را دارید؟
بعد از پاسخگویی به این سؤالات طبیعتا میتوانید مدل کسب و کار تولید محتوای دسترسی به اطلاعات خودتان را طراحی کنید. اما در همین دوران طراحی کسب و کارتان لطفا سه سؤال زیر را خیلی جدیتر از خودتان بپرسید و بعد برای ورود به بازار تصمیم نهایی را بگیرید:
۱- مشتری چرا باید از من دسترسی به اطلاعات را بخرد؟
۲- مشتری چرا دسترسی به اطلاعات را از من بخرد نه رقیبم؟
۳- مشتری چرا باید چقدر به من برای دسترسی به اطلاعات پول بدهد و آیا این میزان پول، از نظر ارزشی که دریافت میکند برای او میارزد؟ از نظر هزینه و سودآوری برای من چطور؟
مدل کسب و کار تولید محتوای دسترسی به اطلاعات، خود میتواند زیربنای دهها و یا صدها مدل کسب و کار تولید محتوای خلاقانه باشد. جدی بگیریدش لطفا!
نویسنده: علی نعمتی شهاب / چاپ شده در ماهنامهی تدبیر (آذر ۱۳۹۲)
هر کسب و کار جدید، پیش از شروع نیازمند نگاهی نظاممند و جامعنگر است. در طراحی کسب و کار جدید، لازم است همهی اجزای تأثیرگذار بر موفقیت کسب و کار مورد توجه قرار گیرند. در عین حال چالشهای پیش روی کسب و کار نیز پیشبینی شوند.
اهمیت تحلیل توجیه پذیری کسب و کار
یکی از اصول پایهای در طراحی هر کسب و کار جدید، توجیه وجود آن است. هر کسب و کار دارای اهداف اقتصادی و غیراقتصادی گوناگونی است که باید در قالب مدل کسب و کار آن محقق شود. این اهداف، در راستای منافعی تعریف میشوند که کسب و کار میتواند برای ذینفعان کسب و کار در بر داشته باشد. منافع مورد نظر، میتوانند مستقیم یا غیرمستقیم باشند و مالی و غیرمالی باشند. بنابراین در هر حال لازم است که کسب و کار، توجیهپذیری باشد؛ حال ممکن است این توجیهپذیری از زاویهی دید مالی یا غیرمالی یا هر دو مورد باشد.
تحلیل توجیهپذیری کسب و کار به سازمان کمک میکند تا ماهیت و ابعاد یک کسب و کار جدید را بهتر درک کند. برای این منظور لازم است در مورد ایده و مدل کسب و کارتان تحقیقات گستردهای صورت گیرد. ضمنا تحلیل توجیهپذیری کسب و کار به خود سازمان و ذینفعان آن نشان میدهد که این کسب و کار جدید عملا دربارهی چیست و قرار است چگونه راهاندازی شود و چگونه رشد کند و مهمتر از همه اینکه منافع ناشی از راهاندازی این کسب و کار جدید برای سازمان و ذینفعان آن چه خواهد بود.
چهارچوب تحلیل توجیهپذیری کسب و کار
در بخش قبل به اهمیت تحلیل توجیهپذیری کسب و کار پرداخته شد. در این بخش ضمن بررسی جنبههای مختلف تحلیل توجیهپذیری کسب و کار، مدلی برای بررسی این موضوع ارائه میشود. برای این منظور توجیهپذیری کسب و کار را بهکمک مفهوم بسیار مهمی بهنام “مدل کسب و کار” انجام خواهیم داد.
یک مدل کسب و کار به بررسی منطق درونی کسب و کار و چگونگی ارتباطات میان اجزای مختلف کسب و کار با یکدیگر و محیط بیرونی میپردازد. مدل کسب و کار تأثیراتی روی هر یک از اجزای محیط درونی و بیرونی کسب و کار میگذارد. مدل کسب و کار یک نگاه کنشی به کسب و کار دارد؛ یعنی بهدنبال تأثیرگذاری بر اجزای مختلف کسب و کار و جهان پیرامونی آن است. بنابراین برای بررسی توجیهپذیری کسب و کار، لازم است تمرکزمان را بر نقاط تأثیرپذیر از مدل کسب و کار قرار دهیم و به این سؤال پاسخ دهیم که آیا مزایای ناشی از اجرای این مدل کسب و کار جدید، تأثیری مثبت روی این نقاط تأثیرپذیر در جهت تحقق اهداف کسب و کار بهصورت خاص و اهداف کلان سازمان بهصورت عام دارند یا خیر؟ در واقع در اینجا قصد داریم به این موضوع بپردازیم که بهعنوان مدیر کسب و کار، کارآفرین، سرمایهگذار و … برای تحلیل توجیهپذیری کسب و کار نباید تنها به توجیهپذیری مالی بسنده کرد. اما تحلیل توجیهپذیری کسب و کار چه ابعادی دارد؟
برای پاسخگویی به این سؤال لازم است به نکات زیر توجه کنیم:
اول: یک مدل کسب و کار توصیفکنندهی روش کارکرد کسب و کار و اجزای مختلف مورد نیاز برای تحقق اهداف کسب و کار بهویژه سودآوری است. اما سنجش میزان سودآوری یک کسب و کار جدید، در زمان طراحی مدل کسب و کار ممکن نیست. اگر چه میتوان با استفاده از مدلهای پیشبینی مالی، میزان سودآوری را برآورد نمود؛ اما همانطور که در ابتدای همین مقاله اشاره شد، در راهاندازی کسب و کار جدید تنها اهداف مالی اهمیت ندارند. در واقع برای شناخت نقطهی اثرگذاری اصلی مدل کسب و کار، باید یک سطح بالاتر بیاییم و نگاهی کلانتر به ماهیت اصلی کسب و کار داشته باشیم. ماهیت هر کسب و کار در برنامهی استراتژیک آن پدیدار میشود. مدل کسب و کار، یکی از ابزارهای تحقق برنامهی استراتژیک کسب و کار است. بنابراین یکی از کلیدیترین نکات در ارزیابی توجیهپذیری مدل کسب و کار، میزان تأثیرگذاری آن در تحقق برنامهی استراتژیک کسب و کار است.
دوم: موضوع دیگری که در ارزیابی مدل کسب و کار باید به آن توجه کرد ارتباط مدل کسب و کار با منافع ذینفعان اصلی کسب و کار است. مدل کسب و کار از زاویهی دید مالک کسب و کار به آن نگاه میکند و در نتیجه در آن روی منافع حاصل از کسب و کار برای مالک کسب و کار تأکید میشود. این در حالی است که کسب و کار، یک سیستم باز است و در یک محیط ایزوله قرار ندارد. هر کسب و کار دارای ذینفعان گوناگونی است که تأمین منافع آنها برای توجیهپذیری کسب و کار لازم است؛ چرا که در غیر اینصورت وجود کسب و کار با تهدید جدی مواجه میشود. بنابراین باید در بررسی توجیهپذیری کسب و کار، تأثیر مدل کسب و کار بر تحقق منافع مورد انتظار سایر ذینفعان کسب و کار نیز بررسی شود.
سوم: مدل کسب و کار، توصیفکنندهی ارتباطات میان کسب و کار با محیط پیرامونی آن و بهصورت خاص “بازار” و “مشتریان” است. بنابراین باید توجیهپذیر بودن مدل کسب و کار را از زاویهی دید بازار نیز بررسی کرد. بهترین محصول و خدمت دنیا با بهترین مدل کسب و کار بدون داشتن مشتری نمیتواند موفق شود. در واقع میتوان گفت یکی از مراحل (و سختترین مرحله) در اجرا کردن یک ایدهی نو و راهاندازی یک کسب و کار جدید براساس آن، فروش ایدهی کسب و کار است. اینکه آیا مشتری حاضر است برای ارائهی یک محصول یا خدمت نوین پول پرداخت کند یا خیر؟ این شدنی نیست مگر اینکه محصول یا خدمت کسب و کار، با نیازهای مشتری همسو باشد یا بهعبارت دقیقتر کسب و کار بتواند به یک یا چند “خواسته”ی مشتریان ـ و در نگاهی کلنگرتر بازار ـ پاسخی ارزشمند بدهد.
چهارم: یک نکتهی مهم که معمولا در مورد مدل کسب و کار نادیده گرفته میشود ـ اما کلید اصلی موفقیت یک کسب و کار جدید است ـ نوآوری است. یک مدل کسب و کار نسبت به مدلهای کسب و کارهای مشابه آن چه چیز جدید را برای عرضه کردن دارد؟ چرا مشتری باید این کسب و کار را برای تأمین نیازهای خودش انتخاب کند؟ تفاوت این مدل کسب و کار با کسب و کارهای مشابه آن چیست؟ اگر مدل کسب و کار نوآوری چندانی نسبت به مدلهای کسب و کارهای رقیب خود نداشته باشد، احتمال موفقیت کسب و کار کاهش مییابد؛ چرا که در دنیای رقابت مشتری دلیلی برای کنار گذاشتن کسب و کارهای موجود و خرید از یک کسب و کار نوپا و جدید ندارد. در عین حال تاریخ دنیای کسب و کار مؤید این است که با داشتن نوآوری نسبت به کسب و کارهای مشابه، موفقیت بسیار عظیمی در انتظار کسب و کار است.
پنجم: بدیهی است که اهمیت توجیهپذیری یک کسب و کار از زاویهی دید مالی (درآمدها منهای هزینهها) و رسیدن در زمان معقول به نقطهی سر به سر نیز بسیار مهم است.
با توجه به توضیحات فوق، برای ارزیابی توجیهپذیری یک مدل کسب و کار، میتوان از چارچوب زیر بهرهبرداری کرد:
در پایان لازم است تأکید شود که بررسی توجیهپذیری کسب و کار تنها در مورد کسب و کارهای جدید معنادار نیست. در واقع هر کسب و کاری ـ صرف نظر از اینکه در چه نقطهای از چرخهی عمر خود قرار دارد ـ باید دارای توجیهپذیری از نظر ابعاد مختلف کسب و کار باشد. بنابراین ارزیابی دورهای میزان توجیهپذیری کسب و کار از نظر مالی و غیرمالی و انجام اقدامات اصلاحی لازم در صورت نیاز، میتواند در موفقیت هر کسب و کار نقشی کلیدی را ایفا کند.