اعتماد را نشکنید، لطفا …

این شب‌ها شبکه‌های استانی صدا و سیما سریال جذاب و خوش‌ساخت کره‌‌ای را‌ به‌صورت شبانه‌ پخش می‌کنند به‌نام ای‌سان یا درست‌ترش یی‌سان. ما هم به‌لطف هم‌زمانی با زمان شام خوردن خانوادگی از دیدن این سریال استفاده می‌کنیم. 🙂 جالب است که این جناب یی‌سان یک شخصیت تاریخی است و این‌طور که از صفحه‌ی ویکی‌پدیای‌ش + برمی‌آید، در کره مثل عباس‌میرزای دوره‌ی قاجار ما بوده. البته برخلاف عباس‌میرزا یی‌سان ناکام نشد و دست آخر با وجود توطئه‌های بسیار، شاه هم شد.

این جناب یی‌سان در داستان سریال، چند نفر آدم فوق‌العاده مورد اعتماد دارد که در گذشتن از تمام سختی‌های مسیر زندگی کمک‌ش می‌کنند: از دوران کودکی تا دوران ولی‌عهدی و سرانجام پادشاهی. نکته‌ی جالب‌تر نگاه یی‌سان به آدم‌های اطراف‌ش در حکومت‌داری‌ش است: همیشه “اعتماد” به دیگران اصل است؛ مگر این‌که خلاف‌ش ثابت شود. مهم‌ترین آدم‌ مورد اعتماد او فردی بود به‌نام منشی هونگ. این آدم دست راست و همه‌کاره‌ی یی‌سان بود. یی‌سان در مورد هونگ جمله‌ی طلایی داشت که بارها تکرارش کرد: “من به تو به‌اندازه‌ی خودم اعتماد دارم!” ولی از آن‌جایی که یکی از اصول ثابت تاریخ، “سوء استفاده از قدرت نامحدود” است؛ هونگ در استفاده از این قدرت دچار اشتباه شد و بعد برای توجیه اشتباهات‌ش مجبور شد به یی‌سان خیانت بکند. و جالب‌تر این‌که یی‌سان حتا پس از اعتراف خود هونگ هم نخواست باور کند که اون این خطای بزرگ را مرتکب شده و ویران شد …

راست‌ش برای من این سطح اعتماد مدیر به زیردست بسیار جالب بود. مخصوصا این‌که قبلا این‌جا نوشته بودم که به‌قول پیتر دراکر “اعتماد یعنی آشنایی با روش کار هم‌دیگر.” اعتماد چسب اصلی هم‌کاری در سازمان‌ها است. اشتباه یی‌سان در مورد هونگ این بود که تنها به او اعتقاد قلبی داشت و از روش‌های کاری غلط او اطلاعی نداشت. بنابراین مشخص است که “اعتماد” یک سطح بهینه دارد.

اما بدون اعتماد هم هیچ چیز سر جای‌ش نمی‌ماند. هیچ آدمی نمی‌تواند با دیگری کار کند. هیچ آدمی جرأت انتقاد از وضعیت موجود را نخواهد داشت. از همه‌ مهم‌تر این‌که به‌گمانم اعتماد، رابطه‌ی برعکسی با پدیده‌ی مشهور “زیرآب‌زنی” در سازمان‌ها دارد. هر چقدر اعتماد بیش‌تر باشد؛ سعایت علیه هم‌دیگر هم کم‌تر می‌شود و بالعکس. فرقی هم نمی‌کند در چه سطحی؛ بین مدیر و کارشناس‌های‌ش، بین خود کارشناس‌ها و حتا بین خود مدیران.

یادم هست که چند سال پیش دوست بسیار عزیزی در شرکت‌ش با این موضوع روبرو شده بود که فردی، دیگری را به‌دزدی متهم کرده بود. او از آن فرد دلیل خواسته بود و طرف دلیلی ارائه نکرده بود. دوست من آن کارشناس را که یکی از فنی‌ترین و کلیدی‌ترین آدم‌های سازمان بود اخراج کرده بود. البته بعدها دزدی آن طرف دیگر هم اثبات شد؛ اما دوست من معتقد بود گناه اولی بزرگ‌تر است: “شکستن اعتماد در سازمان.”

مدیری که اجازه‌ی سعایت از دیگری را با / بدون دلیل و مدرک می‌دهد؛ باید مطمئن باشد که علیه خودش هم همین اتفاق خواهد افتاد. و از آن بدتر، فردی که علیه دیگران ـ به‌حق یا وحشت‌ناک‌تر به‌دروغ ـ سخن‌چینی می‌کند، باید حواس‌ش باشد که روزی دیگر هم خواهد رسید که دنیا علیه او خواهد بود. هر دو طرف باید از این آگاه باشند که این کارشان تنها به شکسته شدن اعتماد در سازمان کمک می‌کند و هیچ اثر دیگری نخواهد داشت. آدمی هم که به دیگران اعتماد ندارد و یا اعتماد دیگران را نسبت‌ به‌هم خدشه‌دار می‌کند، حتمن به خودش هم اطمینانی ندارد.

این روزها در شرایط بد اقتصادی سازمان‌ها شاید یکی از تاکتیک‌های بقا همین باشد؛ اما جدا از مسائل اخلاقی، هزینه‌‌ی این کار برای سازمان‌ها آن‌قدر زیاد است که به‌تر است مدیران سازمان‌ها حواس‌شان باشد که تأثیرات بلندمدت این رفتارها چیست. بدون اعتماد، حتا باشکوه‌ترین و قدرت‌مندترین سازمان‌ها هم از بین می‌روند. تخریب اعتماد (چه راست بدون مدرک باشد و چه دروغ) فرقی ندارد با تخریب خود سازمان.

بیایید از خودمان شروع کنیم و از همین امروز اعتماد دیگران را نسبت به‌هم نشکنیم.

دوست داشتم!
۴

آسوده بخواب لایبری دات نو!

لایبری دات نو (Library.nu) یا همان گیگاپدیای خودمان، یکی از مهم‌ترین و به‌ترین سایت‌های اینترنتی برای من بود. جایی که می‌شد بی‌خیال از قیمت‌های سرسام‌آور کتاب‌های دوست‌داشتنی زبان اصلی، بین قفسه‌های جذاب کتاب‌ها قدم بزنی و لذت “کتاب‌بینی” را تجربه کنی. می‌توانستی کتاب‌ها را داغ داغ بگیری و ورق بزنی و لذت ببری. می‌شد که بفهمی موضوعات مهم روز و موضوعات جدید در حوزه‌ی تخصص‌ات چیستند. می‌توانستی به‌عنوان یک دانش‌جوی ایرانی جهان سومی، لذت پیدا کردن و استفاده از یک تکست‌بوک روز دنیا را تجربه کنی …

انگار این‌ها همه دیگر خاطره‌اند. نقض کپی‌رایت یک گناه نابخشودنی است و باید حتمن جلوی آن گرفته شود. این بود که پی‌گیری‌های اطلاعاتی در حد جیمز باند (!) صورت گرفت تا بالاخره سایت توقیف شد (جزئیات‌ش این‌جا) حرفی نیست و قطعا حق با ناشران است. اما کاش می‌شد از این حضرات ناشر غربی سؤال کرد که آیا این سایت تنها سایت فعال در این زمینه بود؟ آیا رقم واقعن خنده‌دار جریمه‌ی ۲۵۰ هزار دلاری و شش سال زندان برای صاحب سایت (آن هم در حالی که فقط یک قفسه‌ی بیزینس سایت صدها هزار دلار می‌ارزید)، راضی‌تان می‌کند؟ با این انبوه سایت‌های بی‌نام و نشان دیگر چه می‌کنید؟

از روزی که خبر بسته شدن سایت را شنیدم، یکی از نگرانی‌های اصلی‌ام این بود که حالا از کجا باید دنبال کتاب‌های روز دنیا گشت؟ اما تا این‌ترنت را ازمان نگرفته‌اند غمی نیست! کمی جست‌وجو کردم و حاصل این گشت‌وگذارها شد همین پست. چند سایت پیدا کردم که البته به‌خوبی گیگاپدیای مرحوم نیستند؛ اما خوب برای خودشان منابع بسیار عالی محسوب می‌شوند. آماده‌اید؟ آقایان و خانم‌ها ۵ سایت جای‌گزین برای گیگاپدیای محبوب همه‌ی ما:

۱- Ebookee: این سایت از گیگاپدیا هم قدیمی‌تر است و یک جورهایی موتور جست‌وجوی کتاب‌های الکترونیک محسوب می‌شود. مثل گیگاپدیا قفسه‌بندی‌های مرتبی دارد؛ اما مهم‌ترین اشکال‌ش این است که دیتابیس‌ش در واقع همان سایت آمازون است و در نتیجه خیلی وقت‌ها ممکن است خوش‌حالی ناشی از پیدا کردن یک کتاب خیلی ضروری، با دیدن صفحه‌ی کتاب در سایت کوفت‌تان شود! 🙂 اشکال بعدی هم این‌که بسیاری از لینک‌های کتاب‌ها، قدیمی و شکسته هستند و کار نمی‌کنند. در هر حال مرجع مفیدی است؛ ولی نه خارق‌العاده.

۲- سافت‌آرشیو: این سایت یکی از مراجع اصلی دانلود همه چیز ـ از جمله کتاب ـ در اینترنت است و قفسه‌ی کتاب‌های خوبی دارد؛ مخصوصا همین قفسه‌ی بیزینس‌ش که بهش لینک دادم. شاید مشکل‌ش این باشد که کتاب‌های‌ش بیش از حد کتاب‌‌های بازاری بیزینس هستند.

۳- مدیافایربوکز: این یکی هم بسیار سایت خوبی است و کتاب‌های‌ش را هم روی مدیافایر آپلود می‌کند. متأسفانه موتور سرچ قدرت‌مندی ندارد و بیش‌تر به این درد می‌خورد که هر از گاهی داخل‌ش بگردید و قفسه‌های‌ش را دید بزنید!

۴- Veryebooks: این سایت از نظر حرفه‌ای بودن کتاب‌ها بسیار به‌تر از قبلی‌هاست. موتور سرچ فوق‌العاده‌ای هم دارد. بدی‌اش این است که تعداد کتاب‌های‌ش خیلی زیاد نیست.

۵- ebookmeme: این سایت فوق‌العاده است!!! مهم‌ترین جنبه‌ی این فوق‌العادگی این است که تمرکز زیادی روی ارائه‌ی تکست‌بوک دارد. من خودم هنوز باورم نشده که ویرایش ۲۰۱۲ خیلی از تکست‌بوک‌های مدیریتی معروف را ـ که حتا یکی‌شان را سه سال بود دنبال‌ش بودم ـ از این سایت گرفتم! این سایت برای آپلود کتاب‌ها هم سرور اختصاصی خودش را دارد و در مجموع به‌ترین جای‌گزین گیگاپدیا در حوزه‌ی کتاب‌های تخصصی است.

حالا که دارم پیشنهاد می‌دهم قفسه‌ی همیشه غنی و جذاب avaxhome و سایت عجیب و غریب downocean را هم از دست ندهید!

اوقات خوشی را برای‌تان آرزو می‌کنم … 🙂

دوست داشتم!
۹

لینک‌های هفته (۷۸)

واقعیت این است که لینک‌ها را خونده بودم؛ ولی نشد بنویسم تا الان! 🙁

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها    را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

فرار از روزمرگی (یک دایناسور) (پیشنهادات عالی محمد را برای خلاق‌تر شدن از دست ندهید!)

از تفکرات نامعقول بپرهیزیم (حتمن بخونید)

چه بخوریم که خوش به‌حال‌مان شود؟

Reading Irrelevant Info Hurts Your Ability to Think

مدیریت و کار‌آفرینی:

سمینار “هفت راز تحول سازمانی” در ساری (استاد پرویز درگی)

ایستگاه بعدی…آزادی (وبلاگ همینا؛ زینب جم)

آموزش هندل زدن! (ابراهیم حیدری)

پروژه‌های چابک سه برابر موفق‌تر از پروژه‌های غیرچابک (دنیای چابک)

هشت نشان بیماری یک کسب و کار (محمد سالاری)

مطابقت WBS و فهرست بها (نادر خرمی‌ راد)

جوانترین ثروتمندان سال ۲۰۱۱ +عکس (آدم اینا رو می‌بینه از زندگی ناامید می‌شه!)

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

ما، بچه‌های وب (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک) (عاااااااالی!)

نابسامانی نرخ ارز و تاثیر منفی آن بر میزبانی وب ایران (وبلاگ علی رضا شیرازی)

پرچم فنلاند را نمی‌بینید! این لوگوی ویندوز ۸ است! (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک) (این لوگوی مزخرف را از کجا دقیقن گیر آوردند!؟)

دزدان اینترنتی چگونه پول‌هایمان را می‌برند؟! (بانک‌نوشت) (مطلب بسیار مهمی است!)

اینفوگرافیک: پیشبینی استفاده از اینترنت در سال ۲۰۱۲

آغاز ثبت‌نام الکترونیکی متقاضیان شرکت در جشنواره‌ی فناوری اطلاعات‎ (خبرگزاری مهر)

مدیرعامل اپل در جدیدترین مصاحبه‌اش گفت: اپل در زندگی مردم نفوذ کرده است

اساسنامه سازمان IT به دولت رفت

استفاده از VPN برای مصارف مشخص غیرقانونی نیست

ارایه الکترونیکی اظهارنامه مالیاتی الزامی می‌شود

کیم دات کام با وثیقه آزاد شد

وقتی که ویروس‌ها برای سرقت اطلاعات شما به جان هم می‌افتند!

جی‌میل، پرجمعیت‌تر از آمریکا شد!

محبوبیت خدمات پردازش ابری در بین کسب‌وکارهای کوچک

عرضه یک ابزار راهنما برای یافتن راهکارهای مناسب کسب‌وکار

رسانه‌های اجتماعی:

بررسی چهار نشست برگزار شده‌ی پژوهشگران رسانه‌های اجتماعی (تحلیل شبکه‌ی اجتماعی؛ علی اکبر اکبری‌تبار)

اینفوگرافیک: قوانین SOPA و PIPA باعث تعطیلی ویکیپدیا خواهند شد (زومیت)

اقتصاد:

تحلیل یک اقتصاددان از هدیه (کافه اقتصاد) (عاااااالی!)

پاسخ به ایمیل وارده: مؤسسات اعتبارسنجی و رتبه اعتباری (کافه اقتصاد)

لایحه حذف ۴ صفر از پول ملی ابتدای سال ۹۱ در مجلس

دوست داشتم!
۰

درس‌‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۵۸)

“من دوست دارم به تیم‌های بزرگ دنیا گل بزنم؛ اما مهم‌تر از گل زدن این است که مقابل تیم‌های بزرگ خوب بازی کنم. من تا به‌حال کارهای بزرگی انجام داده‌ام و در مقاطع حساس گل‌های حساس زیادی به تیم‌های بزرگ زده‌ام. هنوز هم زمان دارم و امیدوارم بتوانم به بارسلونا هم گل بزنم. رؤیاهای من هیچ وقت تمام شدنی نیست.” (جواد نکونام در مورد بازی خودش مقابل بارسلونا؛ این‌جا)

جمله‌ی آخر را درشت بنویسید بگذارید جلوی چشم‌تان! 🙂

دوست داشتم!
۰

استراتژیِ تکرار درست!

خوب همه می‌دانیم که استراتژی یعنی چه و به چه کاری می‌آید. همیشه ترجمه‌ی استراتژی به عملیات یا همان جاری‌سازی استراتژی از چالش‌های مهم پیش روی مدیران ارشد سازمان‌ها و مشاوران مدیریت بوده است. مدل‌ها و رویکردهای مختلفی برای این منظور در ادبیات موضوع ارائه شده‌اند؛ به‌ویژه کارهای مهم رابرت کاپلان و دیوید نورتون روی کارت امتیازی متوازن.

جیمز آلن که مشاور شرکت معروف بین در انگلستان است، این‌جا روی وبلاگ‌های مدرسه‌ی مدیریت هاروارد به همین موضوع مهم از زاویه‌ی دید جالبی پرداخته است. آلن می‌گوید تفاوت کسی مثل استیو جابز با دیگرانی که ایده‌هایی شبیه او در مورد محصولات مصرفی الکترونیکی داشتند در این بود که جابز به‌خوبی توانست ایده‌های‌اش را در زندگی روزمره‌ی اپل و کارکنان‌اش جانمایی کند. همه هر روز که در اپل سر کار می‌‌آیند می‌دانند باید چه کار بکنند و این کار هم دقیقا به استراتژی و ایده‌های کلان اپل متصل است. در واقع در اپل و تمامی سازمان‌های موفق، استراتژی به‌خوبی به کارهای روتین و روزمره ترجمه شده است.

اما همه‌ی ماجرا این نیست. استراتژی ابزاری است برای ساختن آینده‌ی مطلوب و در نتیجه معمولا فرض می‌شود که باید بر کارهای جدید متمرکز باشد. آلن می‌گوید که خیلی وقت‌ها سازمان‌ها این‌قدر روی پیدا کردن ایده‌های جدید برای استراتژی‌های آینده متمرکز می‌شوند که یادشان می‌رود هنوز ایده‌های قدیمی بسیار عالی دارند! در واقع تکرار درست ایده‌های قدیمی و موفق، خودش یک استراتژی موفق محسوب می‌شود. “شرکت‌های موفق معمولا ایده‌ها و مقصود رقابتی (Competitive Intent) ثابتی دارند.” چیزی که آن‌ها را موفق می‌کند، هر روز زندگی کردن با همان ایده‌های ثابت و قدیمی است. در واقع سلاح رقابتی و ابزار تغییر برای این شرکت‌های موفق، جا‌ی‌دهی درست ایده‌ها در زندگی روزمره‌ی کارکنان شرکت است.

یک آمار جالب هم توسط آقای آلن ارائه شده: ۸۰ درصد تیم‌های مدیریتی معتقدند دارند یک پیشنهاد عالی را به مشتری ارائه می‌کنند؛ این در حالی است که فقط ۸ درصد مشتریان با آن‌ها موافق‌اند!

آقای آلن و هم‌کارش کریس زوک این نگاه جالب را در کتاب‌شان با عنوان “قابلیت تکرار (Repeatability)” تشریح کرده‌اند.

دوست داشتم!
۳

طول و عرض شادی

شادی از آن احساسات خوب انسانی است که بودن‌اش آرزوی همیشگی بشر است. همه‌ی ما شادی را دوست داریم و از نبودن‌اش رنج می‌کشیم. اما خوب اصولا شادی در زندگی‌های ما محبوبی نایاب است! برای همین است که “تجارت شادی” همیشه یکی از پرسودترین و تضمینی‌ترین راه‌های کسب درآمد بوده است. طنز هم یک واکنش ادبی ـ هنری به همین احساس نیاز است: شاد بودن با شاد شدن! قبلا هم نوشته‌ام که “شاد ماندن” مهم است و نه “شاد بودن”!

چند روز پیش این مصاحبه‌ی جذاب با دانیل گیلبرت روان‌شناس شادی را در وبلاگ‌های مدرسه‌ی مدیریت هاروارد خواندم. این مصاحبه نکات بسیار جالبی در مورد شادی و تأثیر آن بر زندگی انسان‌ها داشت که بد ندیدم خلاصه‌ای از آن را این‌جا بنویسم:

ـ آدم‌ها معمولا تأثیرات مثبت اتفاقات خوب و تأثیرات منفی اتفاقات بد را بر احساس شادی‌شان بیش از حد برآورد می‌کنند و البته این را هم در مواجهه با اتفاقات خوب و بد واقعا احساس می‌کنند. آن‌ها حتا دوره‌ی زمانی تأثیر اتفاقات خوب / بد را اشتباه ارزیابی می‌کنند. این در حالی است که در تحقیقات مشخص شده به‌ندرت اتفاق خوب یا بدی در زندگی ما رخ می‌دهد که تأثیرات احساسی‌‌شان روی شادی، بیش از سه ماه طول بکشد.

ـ این نگاه ما به اتفاقات خوب یا بد است که باعث ایجاد احساس شادی یا غم نسبت به آن‌ها می‌شود. یک مثال خیلی جالب که در مصاحبه به آن اشاره شده در مورد پیت‌ بست طبل‌زنی بود که در سال ۱۹۶۲ از گروه بیتل‌ها جدا شد. او این روزها یک طبل‌زن نه‌چندان معروف است. یک بار از او که شانس عضویت در بزرگ‌ترین گروه موسیقی قرن بیستم را از دست داده بود پرسیدند در این مورد چه احساسی دارد. فکر می‌کنید پاسخ پیت چه بود؟ او گفت: “من الان بسیار شادترم نسبت به زمانی که شاید عضو بیتل‌ها می‌بودم.”

ـ اغلب آدم‌ها در برابر نامرادی‌ها و غم‌ها از آن‌چه فکر و احساس می‌کنند، محکم‌تر هستند.

ـ شادی مصنوعی (مثلا دیدن یک فیلم طنز) مشخصا یک شادی طبیعی (ناشی از یک اتفاق خوب در زندگی) نیست؛ اما این احساس شادی، واقعی است و از نظر تأثیر تفاوتی با شادی طبیعی ندارد!

ـ خیلی وقت‌ها ما بعد از یک اتفاق بد، دیگر نمی‌خواهیم دنبال چیزهای نو و خوب و شادی‌آفرین بگردیم. تجربه نشان داده که همیشه در پی اتفاقات بد، اتفاقاتی شادی‌آفرین رخ می‌دهند؛ اما مشکل این‌جا است که ما به دنبال آن‌ها نیستیم!

ـ نوابغ غمگینی مثل بتهوون و ون‌گوگ و همینگوی استثنا بوده‌اند! هیچ رابطه‌ی مستقیمی میان غمگین بودن و خلاقیت وجود ندارد.

ـ مهم‌ترین منبع شادی “زندگی اجتماعی” است. “شبکه‌ی اجتماعی” شما است که شادی‌های زندگی‌تان را می‌سازد.

ـ مهم‌ترین مسئله در مورد شادی “بسامد” آن است؛ نه “شدت” آن! در واقع تحقیقات ثابت کرده‌اند که آن‌چه باعث حفظ شادی انسان می‌شود، تعداد اتفاقات خوب در یک بازه‌ی زمانی است؛ نه میزان خوب بودن و شادی‌آفرینی آن اتفاقات. به‌عبارت دیگر طول شادی مهم است نه عرض آن! همین مسئله نشان‌دهنده‌ی اهمیت بسیار زیاد اتفاقات کوچکِ شادی‌آفرین در زندگی روزمره‌ی ماست. “شاد ماندن” ـ و نه “شاد بودن” ـ مثل کم کردن وزن است. هیچ نسخه‌ی شفابخشی وجود ندارد. باید با تمرین و در طول زمان این مهارت را کسب کرد. بنابراین به شادی‌های کوچک زندگی روزمره هر چقدر می‌توانید اهمیت بدهید!

ـ چه چیزهایی باعث ایجاد شادی در زندگی روزمره می‌شوند؟ پیشنهادهای آقای گیلبرت این‌هاست: مدیتیشن، ورزش، خواب کافی و نوع‌دوستی. کمک به دیگران اثر شگفت‌انگیزی بر احساس شادی دارد. آقای گیلبرت ضمنا پیشنهاد می‌دهد که هفته‌ای دو بار سه چیزی را که به‌خاطر آن‌ها به خودتان مباهات می‌کنید، جایی بنویسید و برای کس دیگری هم تعریف کنید چرا این‌ها افتخارات شما هستند!

ــ “احساس خوب” با “احساس شادی” متفاوت‌اند. لزوما هر احساس خوبی شادی‌آفرین نیست!

ـ و آخرین نکته این‌که هر کسی برحسب شرایط زندگی خودش شیوه‌ی خاصی برای “شادی” دارد. روش “شاد ماندن‌تان” را پیدا کنید.

خلاصه کنم: ببینید کی و با چه چیزی احساس شادی می‌کنید. شادی‌های کوچک زندگی‌تان را کشف کنید و تعداد آن‌ها را در زندگی‌تان تا می‌توانید بالا ببرید. حواس‌تان باشد که باید “شاد باشید” نه این‌که “شاد بشوید!”

دوست داشتم!
۱۲

لینک‌های هفته (۷۷)

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها   را در فیدخوان یا گودرتان دنبال کنید.
  2. لینک‌های توصیه شده توسط من با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند.
  3. برای مرور سریع‌تر مطالب، لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.

جامعه‌شناسی، سلامت و روان‌شناسی و کار حرفه‌ای:

در ستایش امید (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک) (عااالی! به‌ترین مطلب هفته برای من.)

مورد کاربرد داستان و فیلم در زندگی حرفه‌ای (امیر مهرانی؛ The Coach)

حکایت : کلاه‌فروش (عاااالی!)

دل شکستگی انسان را می‌کشد (خبرگزاری مهر) (هعیییی!)

آشنایی با بهترین غذاهای شادی‌آور

هفت میلیارد نفر جمعیت “زنده” جهان ، در مقابل ۱۰۷ میلیارد “مرده

مدیریت و کارآفرینی:

چرا کارکنان از سازمان می‌روند؟ و چرا کارکنان در سازمان می‌مانند؟ (در هر سطحی مدیر هستید این دو تا نوشته را پرینت بگیرید بزنید جلوی روی‌تان! من هر دوی‌شان را این روزها خوب درک می‌کنم …) (شهرام کریمی؛ یادداشت‌های صنایعی)

پارادوکس راه‌آهن (ابراهیم حیدری که بی‌سر و صدا وبلاگ‌ش را راه انداخته!)

حوزه تمرکز سیستم پاداش (بهاره حسینی؛ The Notes) (این چیزهایی که بهاره در مورد سیستم ارزیابی عملکرد می‌نویسه آرزوست!)

انتشار پیش‌نویس نسخه‌ی پنجم PMBOK (نادر خرمی‌راد)

پایان عصر پسر حاجی‌ها (علی واحد؛ وبلاگ رادمان)

اهمیت کارراهه‌ی شغلی (افشین دبیری؛ مدیریت منابع انسانی)

۱۴ زن خلاق و پیشروی «سیلیکون وَلی» (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک)

رتبه‌بندی صد شرکت برتر اول (رتبه‌بندی IMI100 سال ۹۰)

فناوری اطلاعات و ارتباطات:

راه‌های عبور از خطای ۴۰۴ (شاهوار)

تروجانی که ممکن است باعث قطعی اینترنت شود (مصطفی لامعی؛ iClub)

هشت اقتباس ویندوز ۸ از لینوکس (آزادراه)

کتاب امنیت گوگل (Google Security Book) (ترجمه به فارسی؛ مجله‌ی اینترنتی گویا آی‌تی)

موافقت اروپا و آمریکا با خرید موتورولا توسط گوگل

ترافیک ۱۳۰ اگزابایتی اینترنت همراه تا چهار سال دیگر

فناوری حذف اشیا و افراد مزاحم در پس‌زمینه عکس تنها با یک دکمه! (فارنت)

جدایی سونی از اریکسون کامل شد! (فارنت)

تهدید به خاموشی جهانی اینترنت توسط هکرهای “ناشناس” (خبرگزاری مهر)

معرفی برترین وب‌سایت‌های جهان/ گوگل جهانی‌ترین وب سایت شناخته شد (خبرگزاری مهر)

Almost 8 new Internet users added worldwide every second (infographic) | Royal Pingdom

Must-have Certifications for IT Pros

۲۰۱۱ سال حکم‌رانی بدافزارها بود

۷۰ میلیون دلار صادرات نرم‌افزار داشته‌ایم! (کو پس!؟)

رسانه‌های اجتماعی:

فیسبوک : حقوق ۵۰۰ هزار دلاری به اضافه پاداش ۴۵ درصدی برای زوکربرگ (زومیت)

اقتصاد:

زیر ذره‌بین چرا در مهار بحران‌ها، موفق نیستیم؟ (افشین چاروسه)

عراق، چین و هند دارنده‌ی بالاترین رشد اقتصادی در سال‌های آینده (حجت قندی؛ اقتصادانه)

اجماع واشنگتنی این نیست که شما می‌فرمایید (مجلۀ اقتصادی IRPD ONLINE JOURNAL)

The World’s Most Powerful People List – Forbes (رتبه‌بندی سالانه‌ی فوربس)

رتبه هفدهم اقتصاد ایران در جهان

افزایش شاخص‌های سهام در بازارهای جهانی با اعلام حمایت چین از یونان

پایان دوران فعالیت رابرت زولیک در بانک جهانی

دوست داشتم!
۱

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۵۷)

مربیان و بازیکنان تلاش می‌کنند تغییراتی در بازی ایجاد کنند تا بتوانیم به‌تر بازی کنیم و گل‌های بیش‌تری به‌ثمر برسانیم؛ این مهم‌ترین مسئله در فوتبال است. نمی‌دانم چه اندازه از کارهایی که انجام می‌دهیم خلاقانه است. این مسئله را آن‌هایی که تاریخ فوتبال را دنبال می‌کنند باید بگویند که ما در سطح متفاوتی بازی می‌کنیم یا نه.” (سرخیو بوسکتس؛ این‌جا در مورد بارسلونا!)

بوسکتس به نکته‌ی خوبی اشاره کرده: همیشه باید در کار خلاقیت داشت. باید روش‌های انجام کار را تغییر داد. اما بخش بعدی حرف بوسکتس درست نیست که نمی‌داند آیا این خلاقیت، سابقه داشته یا نه؟ بنابراین خوب است آدم در کار و زندگی خلاقیت داشته باشد؛ ولی به‌شرط این‌که بدانید این خلاقیت، آیا واقعا خلاقیت جدیدی است یا نه؟ 

دوست داشتم!
۰

در ستایش کتاب‌های الکترونیکی (۱)

شعر کتابم گیر کرده توی ارشاد مهدی استادمحمد (شاعر معروف برنامه‌ی محبوب جوونی به وقت فردا) آینه‌ای است از وضعیت نشر کتاب در ایران. اگر قبلا مشکل صنعت نشر، کتاب نخواندن مردم بود، این روزها دیگر کلا انتشار کتاب هم کم شده تا خیال همه راحت شود!

اما دنیای مجازی، جایی است که قید و بندهای دنیای واقعی را به‌خود نمی‌پذیرد. این‌جا دنیای آزادی انتخاب به‌معنی واقعی کلمه است: هر کس می‌تواند محتوای مورد نظر خودش را در این دنیا برای استفاده‌ی همه منتشر کند. این‌جا دیگر وزارت ارشادی وجود ندارد که مجبور باشیم زمان نوشتن هر کلمه‌مان مواظب‌ش باشیم که خدای نکرده بهش برنخورد! این‌جا دنیای من و تو دیگران است؛ دنیایی که صاحب‌ش، سیاست‌گذارش، فعال مدنی‌اش و شهروندش خود ماییم.

مدت‌هاست انتشار کتاب‌های الکترونیک به‌عنوان راه‌کاری برای مبارزه با سانسور توسط نویسندگان و شاعران دنبال می‌شود. ایده‌ای جذاب که البته خوش‌بختانه با استقبال هم روبرو شده است. من همیشه فکر می‌کردم چقدر عالی می‌شد اگر این ماجرا به حوزه‌های تخصصی مثل مدیریت و آی‌تی هم راه پیدا می‌کرد. و حالا بسیار خوش‌حال‌م که در این چند هفته‌ی اخیر شاهد به‌اجرا درآمدن این ایده بوده‌ام. و برای‌ام جالب‌تر این است که در این میان هم کتاب رایگان داریم می‌بینیم و هم کتاب فروشی. و خوش‌حال‌تر می‌شوم اگر ببینم که این روند از جانب مخاطبان هم دارد حمایت می‌شود و در فضایی که نیروی اصلی حافظ کپی‌رایت‌ش خود ما آدم‌های دنیای مجازی هستیم و نه هیچ نهاد یا فرد دیگری، کپی‌رایت کتاب‌ها برای نویسنده اصلی حفظ می‌شود. چقدر عالی می‌شود که به‌ویژه کتاب‌های پولی تخصصی را همه‌ی ما بخریم و البته آن را به دیگران هم بدون اجازه ارائه ندهیم. به‌نظرم امروز که مخاطب متخصص در دنیای مجازی بیش‌تر از هر جای دیگری حضور دارد، به‌ترین زمان برای شروع عرضه‌ی محتوای تخصصی و البته کاربردی در قالب کتاب برای دیگران است. همه‌ی ما می‌توانیم در این ماجرا مشارکت کنیم: با نوشتن یا ترجمه‌ی کتاب‌های تخصصی، با جمع‌آوری و سامان‌دهی نوشته‌های وبلاگ‌ها یا سایت‌های‌ خودمان (و حتا دیگران، البته با اجازه‌ی خودشان) در قالب یک کتاب کاربردی در زمینه‌ی یک موضوع مشخص و حتا با معرفی کتاب‌های منتشر شده به دیگران و تلاش برای شناسانده‌ شدن آن‌ها و نویسندگان‌شان.

من از امروز یک بخش جداگانه برای معرفی کتاب‌های الکترونیکی تخصصی منتشر شده در فضای وب فارسی باز می‌کنم. اگر کتابی (اعم از رایگان یا فروشی) دارید که دوست دارید به دیگران معرفی‌اش کنید، می‌توانید به من به آدرس ای‌میل gozareha@gmail.com ای‌میل بزنید.

مجموعه‌ی اول کتاب‌ها را با هم ببینیم:

اول: همیشه از دوست عزیزم نادر خرمی‌راد در زمینه‌ی اصول و مفاهیم مدیریت پروژه آموخته‌ام. این روزها نادر پیش‌گام انتشار کتاب‌های الکترونیک تخصصی شده است و سه کتاب الکترونیک را در زمینه‌ی تخصصی خودش منتشر کرده است. ضمن تشکر از نادر بابت هدیه دادن این کتاب‌ها به من، توضیحات‌‌ام را در مورد این کتاب‌ها می‌توانید همراه با لینک‌ کتاب‌ها در سایت خود نادر در ادامه بخوانید:

ـ راهنمای تدوین ساختار شکست کار بر اساس استانداردهای PMBOK و PRINCE2 (رایگان): خوب از اسم‌ش معلوم است که به تهیه‌ی WBS ربط دارد.

ـ PMBOK به زبان ساده (به‌قیمت ۵۰۰۰ تومان): فرق این کتاب با اصل کتاب PMBOK این است که مفاهیم این استاندارد شناخته شده‌ی مدیریت پروژه را به‌صورت همه‌فهم بیان کرده است. مشکل استاندارد PMBOK این است که متن بسیار ثقیلی دارد (مخصوصا با ترجمه‌های عالی وطنی!) از طرف دیگر حجم مطالب کتاب مرجع استاندارد بسیار زیاد است و شاید برای کسی که فقط قصد آشنایی با مفاهیم این استاندارد را داشته باشد، خواندن‌ش خیلی صرف نداشته باشد. این کتاب نادر، پیشنهاد خوبی است برای این گروه از افراد. حتا افراد حرفه‌ای هم بد نیست این کتاب را بخوانند تا ببینند آیا مفاهیم مدیریت پروژه را درست متوجه شدند یا نه؟ 😉

ـ قواعد زمان‌بندی پروژه (به‌قیمت ۲۰۰۰ تومان): در کلاس کنترل پروژه‌ی مهندسی صنایع، بخش اعظم وقت کلاس روی چیستی و چگونگی تهیه‌ی انواع و اقسام شبکه‌های زمان‌بندی گذاشته می‌شود. البته دست آخر هم این نوگلان شکفته‌ی صنایع تا در یک پروژه عملا درگیر نشوند، کشف نمی‌کنند که گانت چیست و فرق‌ش با CPM در کجاست! بعد این‌ها را هم که فهمیدند، خط‌کش و شابلون‌ دست‌شان می‌گیرند و می‌روند به جنگ پروژه‌های واقعی! (اینا خودم بودم‌ها! ناراحت نشین یه‌ وقت.) راست‌ش من تا قبل از دیدن این کتاب نادر، خبر نداشتم که برای تهیه‌ی برنامه‌ی زمان‌بندی پروژه هم استاندارد و قاعده‌ای وجود دارد و شبکه‌ی ضعیف و قوی داریم! حالا شما هم اگر می‌خواهید بفهمید ماجرا چیست، کتاب نادر را آن‌لاین بخرید و بخوانید!

دوم: احتمالا به‌زودی باید کارم را تعطیل کنم و بشوم مشاور تمام‌وقت MBA خواندن! در گزاره‌ها زیاد در مورد MBA نوشته‌ام و باز هم خواهم نوشت. خوب البته در مورد کنکورش چیزی ننوشته‌ام و نخواهم نوشت؛ چون تجربه‌ی زیادی در این زمینه نداشتم و در همان اولین امتحان MBA امیرکبیر قبول شدم! اما از همان زمان تا الان، هر از چند گاهی سرکی می‌کشم به کتاب جی‌مت‌م. جی‌مت موضوعی است فراتر از کنکور MBA و حتا اگر هم قصد ندارید MBA بخوانید، به‌تر است با مفاهیم جی‌مت آشنا باشید. هم تفریح ذهنی جذابی است و هم قدرت استدلال‌تان را برای روبرو شدن با مسائل پیچیده‌ و پنهان زندگی بیش‌تر می‌کند. اگر نمی‌دانید جی‌مت چیست، پیشنهاد می‌کنم کتاب رایگان جی‌مت چیست را از وب‌سایت تخصصی هوش و استعداد تحصیلی (اسم جی‌مت به‌زبان فارسی!) بگیرید و مطالعه کنید.

سوم: هفته‌ی پیش رضا ساکی در رادیو فرهنگ‌خوان‌ش (که این هم یک پیشنهاد اینترنتی عالی است برای مرور هفتگی اخبار مهم دنیا ادب و فرهنگ و هنر) گفت که ۹ ترجمه از کتاب زندگی‌نامه‌ی استیو جابز نوشته‌ی والتر ایساکسون منتشر شده و تعداد دیگری هم در راه است. یکی از این ترجمه‌ها، کار خوب آقای دادگستر است که توسط سایت نارنجی منتشر شده است. من مقداری از این ترجمه را خواندم، با متن اصلی که قبلا خوانده بودم مقایسه کردم و به‌نظرم با ترجمه‌ی باکیفیتی روبرو هستیم. دانلود این کتاب رایگان است؛ اما مرام و معرفت داشته باشیم و ۲۰۰۰ تومان کمک اختیاری که مترجم درخواست کرده را پرداخت کنیم!

چهارم: و اما … ایده‌ی انتشار کتاب براساس محتوای منتشر شده در گزاره‌ها مدت‌ها با من بوده است. انتشار کتاب‌های بالا من را بیش از پیش ترغیب کرد. منتظر رونمایی اولین کتاب الکترونیک گزاره‌ها در پست همین امشب ـ دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۰ ـ باشید!

دوست داشتم!
۰

سند استراتژی باندپهن، پس‌نیاز شبکه‌ی ملی اطلاعات!؟

“سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی در نظر دارد مطالعه و بررسی بازار و تدوین استراتژی و طرح کلان برای ارائه خدمات باندپهن در کشور (RFP) را با شرایط و مشخصات مندرج در اسناد از طریق مناقصه عمومی و انعقاد قرارداد به اشخاص حقوقی واجد شرایط واگذار نماید.” (آگهی رگولاتوری؛ این‌جا)

“باندپهن اصطلاحی است که معمولا معادل ارتباطات پرسرعت روی بستر اینترنت در نظر گرفته می‌شود. این اصطلاح به‌معنای فناوری خاصی نیست. در واقع باندپهن می‌تواند توسط فناوری‌های متفاوتی مانند: DSL، LTE و شبکه‌های نسل جدید (NGN) ارائه شود. (ویکی‌پدیا)” و امروزه به‌دلیل اهمیت بسیار بالای ارتباطات و اقتصاد شبکه‌ای برای رشد و توسعه‌ی اقتصادی و با توجه به این‌که فراهم‌ آوردن بستر و زیرساخت مورد نیاز برای ارتباطات باندپهن نیازمند حجم عظیمی سرمایه‌گذاری است که به‌ویژه در کشورهای در حال توسعه فقط از توان دولت برمی‌آید، دولت‌های بسیاری از کشورهای دنیا اقدام به تدوین استراتژی ملی باندپهن کرده‌اند که نمونه‌هایی از آن‌ها این‌جا روی ویکی‌پدیا قابل مشاهده است. در این سند معمولا چگونگی توسعه‌ی زیرساخت‌های شبکه‌، اهداف و حوزه‌های کاربرد ارتباطات باندپهن (مثلا سلامت الکترونیک، اقتصاد الکترونیک، آموزش الکترونیک و …)، وظایف دولت برای توسعه‌ی این حوزه و مواردی از این دست اشاره می‌شود.

هر چند این‌که بالاخره در کشور ما هم لزوم تدوین چنین سندی به‌اثبات رسیده، جای خوش‌حالی دارد؛ اما در این میان چند نکته جای تأمل دارد:

۱- این روزها همه‌ی مسئولان بخش فاوا در کشور (به‌ویژه آقای دکتر تقی‌پور وزیر محترم ICT) هر جا می‌نشینند از مزایای شبکه‌ی ملّی اطلاعات سخن سر می‌دهند (+)؛ شبکه‌ای که روی آن سرمایه‌ی چند صد میلیارد تومانی صورت گرفته و انگار قرار است راه‌حل نهایی مشکل سرعت اینترنت در ایران باشد. بسیار عالی؛ اما سؤال این است که چطور می‌شود ما اول زیرساخت سخت‌افزاری یک شبکه‌ی عظیم ارتباطاتی را توسعه می‌دهیم و بعد به فکر تدوین استراتژی برای آن می‌افتیم؟ مسئله‌ی اصلی این است که شما نمی‌توانید اول سخت‌افزار شبکه را فراهم کنید و بعد بخواهید بدون توجه به ظرفیت زیرساخت موجود اهداف کلان شبکه به‌ویژه در بخش محتوا را تعیین کنید. مثلا آیا شبکه فقط قرار است بستری باشد برای ارائه‌ی خدمات دولت الکترونیک یا اتصال میان کسب و کارهای کوچک با یکدیگر و مشتریان‌شان هم جزو اهداف شبکه است؟ آیا شبکه ظرفیت لازم برای ارائه‌ی این خدمات را دارد؟ آیا شبکه می‌تواند باعث توسعه‌ی کسب و کارهای مناطق حاشیه‌ای مثل روستاها و مناطق محروم بشود؟ و … این‌ها استراتژی‌های توسعه‌ی باندپهن در کشورهای دیگر هستند. هر کدام از این‌ها نیازمند یک زیرساخت سخت‌افزاری مشخص است. ما قرار است کدام یک از این استراتژی‌ها را انتخاب کنیم؟ آیا زیرساخت توسعه‌ داده شده با نیازهای استراتژی‌های منتخب هم‌خوانی دارد؟

۲- با توجه به ماهیت تقسیم وظایف در سازمان‌های زیرمجموعه‌ی وازرت ICT، به‌نظر می‌رسد که سند استراتژی باندپهن کشور باید توسط شرکت ارتباطات زیرساخت تهیه شود. البته در اسناد مناقصه تهیه‌ی چارچوب و فرایندهای رگولاتوری باندپهن هم جزو وظایف مشاور پروژه ذکر شده؛ اما برای من روشن نیست که چرا تدوین این سند باید به رگولاتوری سپرده شود که جز در حوزه‌ی رگولاتوری باندپهن آن هم در لایه‌ی دسترسی ـ و نه لایه‌های زیرساخت شبکه ـ اختیار دیگری ندارد؟

۳- دلیل این همه موازی‌کاری در زمینه‌ی باندپهن در کشور چیست؟ در فراخوان چهل پروژه‌ی حوزه‌ی ICT که سال گذشته مرکز تحقیقات مخابرات ایران برگزار کرد (+)، شاید بیش از ده پروژه روی حوزه‌ی باندپهن تأثیر مستقیم یا غیرمستقیم داشتند! به‌صورت مشخص پروژه‌های تدوین سند جذب سرمایه‌گذاری و گسترش فضای کسب و کار دیجیتال و اشتغال در شبکه ملّی، ارائه‌ی مدل سیستمی قیمت‌گذاری خدمات اینترنت پرسرعت، تعیین ضوابط و شرایط اتصال‌ متقابل با شبکه ملّی اطلاعات و طراحی و پیاده‌سازی یکپارچه تجهیزات مورد نیاز برای ارائه‌ی سرویس‌های شبکه ملّی اطلاعات (شبکه‌های باندپهن) به‌ موضوعاتی می‌پرداختند که اساسا زیرمجموعه‌ی استراتژی ملّی باندپهن قرار می‌گیرند! با گذشت بیش از یک سال از فراخوان مذکور و در حالی که بسیاری از این پروژه‌ها هنوز به‌سرانجام نرسیده‌اند و هم‌چنان در حال اجرا هستند، آیا تدوین سند استراتژی باندپهن کشور با این پروژه‌ها هم‌پوشانی ندارد؟ آیا قرار است از نتایج مطالعات آن پروژه‌ها استفاده‌ی عملی شود؟ آیا قرار است آن پروژه‌ها به‌عنوان مطالعات کتابخانه‌ای به بایگانی سپرده شوند؟ آیا قرار است دانش تخصصی و تجربیات انباشته شده در متخصصان و کارشناسان فعال در این پروژه‌ها نادیده گرفته شود؟ (نگویید که آن‌ها هم حق دارند در این مناقصه شرکت کنند. اصولا در چنین پروژه‌هایی تجربه‌ی قبلی تنها یک عامل تأثیرگذار است و آن‌ هم بسیار کم‌رنگ …) در این صورت آیا هزینه‌های صرف شده برای آن پروژه‌ها از بیت‌المال اسراف نیست؟ آیا صرفا انجام این پروژه‌ها هدف است؛ یا قرار است واقعا استفاده‌ای هم از این همه هزینه و زحمات مدیران و کارشناسان و متخصصان بخش دولتی و خصوصی که روی این پروژه‌ها فعالیت می‌کنند، بشود؟

۴- همان‌طور که توضیح داده شد اساسا باندپهن در تمام دنیا به‌معنی ارتباط پرسرعت با اینترنت اختصاص دارد. نسبت باندپهن در ایران با شبکه‌ی ملّی اطلاعات و اینترنت  چیست؟

۵- وقتی هنوز در مورد تعاریف پایه‌ای ارتباطات پرسرعت در ایران و متولی‌اش، میزان حق مردم در دسترسی به پهنای باند مورد نیاز و از همه مهم‌تر تعاریف شاخص‌های بسیار کلیدی مثل ضریب نفوذ اینترنت در کشور و دیگر شاخص‌های سنجش آمادگی دیجیتالی در کشور هیچ اجماعی وجود ندارد (نمونه‌ی واضح‌اش دعوای اخیر مرکز آمار و سازمان فناوری اطلاعات در مورد ضریب نفوذ اینترنت پرسرعت)، آیا می‌توان پیش از حل این پیش‌نیازها به‌سراغ تدوین استراتژی توسعه‌ی کاربردهای باندپهن در کشور رفت!؟

و بسیاری سؤالات دیگر.

طنز تلخی است که اعلام آگهی انجام این پروژه مصادف شده است با وضعیت روزهای اخیر اینترنت در ایران که تنها اسمی که روی شبکه‌‌ای که در اختیار داریم نمی‌شود گذاشت، اینترنت است!

امیدوارم تا زمان آغاز اجرای پروژه، این ابهامات برای مجری پروژه و فعالان صنعت فاوا و البته مردم به‌عنوان ذی‌نفعان اصلی نتایج این پروژه روشن شوند تا بدین ترتیب شاهد تدوین یک سند جامع و کاربردی برای توسعه‌ی واقعی ارتباطات باندپهن در ایران و استفاده از مزیت‌های آن برای رشد و توسعه‌ی هر چه بیش‌تر کشور عزیزمان باشیم.

پ.ن.۱٫ این متن کاملا یک اظهارنظر کارشناسی است و هر گونه استفاده یا سوء استفاده‌ی سیاسی از این مطلب، اکیدا ممنوع است.

پ.ن.۲٫ راست‌ش فکر می‌کنم در زمینه‌ی تحلیل اخبار و رخ‌دادهای صنعت فاوا در ایران بسیار ضعف داریم. متأسفانه از کنار بسیاری از اخبار به‌راحتی می‌گذریم و تحلیل‌های کارشناسی چندانی در موردشان انجام نمی‌شود. عجیب است که در این حوزه که بسیاری از فعالان‌اش از قضا دستی بر آتش نوشتن به‌صورت حرفه‌ای را هم دارند، این‌قدر اوضاع تحلیل‌های کارشناسی خراب است.

برای همین تلاش می‌کنم از این به‌بعد برخی اتفاقات مهمی را که می‌بینم، از زاویه‌ی دید یک کارشناس صنعت فاوا که مطالعات و تجربیاتی در زمینه‌ی سیاست‌گذاری در سطح صنعت فاوا داشته و دارد، تحلیل کنم.

دوست داشتم!
۱
خروج از نسخه موبایل