سفری به درون داستان ایده تا کسب‌وکار (۵): دنبال کلید خوش‌بختی می‌گشت …

پوزش من را برای فاصله‌ی یک هفته‌ای ایجاد شده در این داستان پذیرا باشید. داستان به این‌جا رسید که من قابلیت اجرای ایده‌های‌ام را در خودم می‌دیدم؛ اما باز هم وارد گود میدان اجرا نمی‌شدم. چرا؟ دلایل (بخوانید بهانه‌های) زیادی داشتم:

  • “من که نمی‌توانم ایده‌های‌م را اجرا کنم، پس باید به‌دنبال یک تیم قوی و قابل اعتماد که بتواند ایده‌های‌م را همان‌طوری که من می‌خواهم پیاده کند و مهم‌تر از آن حاضر باشد بدون پول کار را به‌صورت شراکتی انجام دهد، بگردم.” حرف‌های آقای مدیرعامل یادتان هست؟
  • “ایده‌های من خیلی عالی‌اند و من باید از ارتباطاتی که دارم برای اجرای‌شان استفاده کنم. این همه سال زحمت کشیدن برای شبکه‌سازی حرفه‌ای باید بالاخره جایی جواب دهد.” چرا دیگران باید به ایده‌ی من (که هنوز تا تبدیل شدن به محصول فاصله‌ی بسیاری دارد) علاقه نشان دهند؟
  • “من مگر چقدر پس‌انداز دارم که بخواهم بخشی از آن را روی ایده‌ام سرمایه‌گذاری کنم؟” سخت‌ترین بخش داستان همین‌جا بود. این‌که بخواهی پولی را که می‌دانی با چه سختی در طول سال‌ها جمع‌آوری کردی روی ایده‌هایی سرمایه‌گذاری کنی که معلوم نیست دست آخر به چه نتیجه‌ای‌ می‌رسند، هر جوری نگاه کنی ترس‌ناک است …

امروز باید اعتراف کنم که اگر چه می‌دانستم اما نمی‌خواستم قبول کنم که این استدلال‌ها همگی در واقع برای پنهان کردن ترسی هستند که از وارد گود اجرا شدن دارم. بله. ترس. طبیعی بود که من از ترک خوش‌نشینی در برج عاج‌م و وارد شدن به دنیایی که در آن هیچ اصل قطعی و ثباتی وجود ندارد و “راه بی‌نهایتی” که مسیرش تاریک و سنگلاخ است، بترسم.

کشف همین ترس ـ و به‌تر بگویم قبول کردن این‌که من می‌ترسم! ـ گام مهمی رو به جلو بود. حالا حداقل می‌دانستم که مانع بزرگی روبروی‌م هست که نمی‌گذارد به‌دنبال رؤیاهای‌م بروم. اما مگر می‌شود بر ترس به این سادگی‌ها غلبه کرد؟ این ترس البته به تجربیات گذشته هم باز می‌گشت. قبل‌تر یکی دو باری تلاش کرده بودم تا کاری را خودم کلید بزنم و هر بار به‌دلیلی با شکست روبرو شده بودم. همین ترس از گذشته باعث شده بود که من فراموش کنم آینده همان گذشته نیست؛ بلکه آینده تفاوتی با گذشته دارد و آن هم در دسترس بودن امروز است! من امروزی را دارم که با آن آینده را بسازم؛ اما اگر این فرصت را از دست بدهم، شاید دیگر هیچ‌وقت فرصتی برای دنبال کردن رؤیای‌های‌م به‌دست نیاورم و چه کسی می‌تواند تضمین دهد که ده سال بعد از این، زمانی که به دوران میان‌سالی پای می‌گذارم، حسرت این را نخورم که چرا روزهای‌م را وقف رؤیای‌های دیگران کردم؟ (و مهم‌تر از آن اصلا تضمینی هست ده سال دیگر من در این دنیای خاکی باشم؟) این استدلال اگر چه پای‌ش هم‌چنان چوبین بود؛ اما توانست اندکی ترس من را کم کند. حالا حداقل، انگیزه‌ی به‌تری برای رفتن به‌دنبال اجرای ایده‌های‌م را داشتم: این‌که جلوی حسرت خوردن سال‌های آتی زندگی‌ام را بگیرم! اما این هنوز کافی نبود.

ترس را می‌توان در ادبیات علم مدیریت معادل ریسک در نظر گرفت. ریسک یعنی احتمال وقوع اتفاقات پیش‌بینی نشده‌‌ای که می‌تواند باعث بروز ضرر یا منفعت برای ما شود. همان‌طور که می‌بینید ما ریسک مثبت هم می‌توانیم داشته باشیم. اما به‌دلیل ویژگی‌های شناختی ذهن بشر (و احتمالا برای حفظ بقا) جوری ساخته شدیم که معمولا فقط ریسک‌های منفی و خطرها را می‌بینیم. من مدت‌ها است به‌دلیل علاقه‌ی شخصی‌ام، مباحث روان‌شناسی تصمیم و علم شناخت را دنبال می‌کنم. در این حوزه‌ی دانشی ما با پیچیدگی‌های فرایند شناخت و تصمیم‌گیری و اشتباهاتی که ممکن است در زمان تصمیم‌گیری به‌صورت ناخودآگاه مرتکب شویم، آشنا می‌گردیم. این مطالعات به ممن کمک کرد تا بتوانم این موضوع را کشف کنم که درست است که در کار کردن روی ایده‌های‌م با ریسک مواجهم؛ اما از کجا معلوم که این ریسک از جنس ریسک‌های مثبت نباشد؟

وقتی متوجه شدم که شاید “این بار نوبت تو باشه”، ترسم از به‌راه افتادن کم‌تر شد. حالا با استرس کم‌تر و چشمان بازتر به دنیا نگاه می‌کردم و این‌که “می‌توانم پس هستم” معنادارتر بود. این شعر استاد محمدعلی بهمنی خلاصه‌ی آن چیزی است که کشف کرده بودم:

دل من یه روز به دریا زد و رفت / پشت پا به رسم دنیا زد و رفت …

دنبال کلید خوش‌بختی می‌گشت / خودشم قفلی رو فقلا زد و رفت!

دیگر نمی‌خواستم بر زندگی خودم قفل بیش‌تری بزنم. وقت باز کردن قفل‌ها رسیده بود!

پ.ن. برای مطالعه‌ی تمامی قسمت‌های این مجموعه یادداشت‌ها به این‌جا مراجعه کنید.

دوست داشتم!
۸

مقاله‌ی هفته (۵۴): پنج گام تا تبدیل شدن به ره‌بر بازار

در ادبیات مدیریت استراتژیک، یکی از الگوهای اصلی استراتژی رقابتی “ره‌بری بازار” است. برخی شرکت‌ها به‌دلایل مختلف ـ از دسترسی به فناوری پیشرفته‌ی انحصاری گرفته تا شخصیت مدیران شرکت ـ تصمیم می‌گیرند که در جایگاه ره‌بری بازار قرار بگیرند. ره‌بران بازار طبیعتا با ریسک بالاتری مواجه‌اند؛ چرا که پای به فضاهای تجربه نشده می‌گذارند و با مشکلات فراوانی مواجه‌اند که قانع کردن مشتری برای خریداری کردن محصول یا خدمت‌شان، ساده‌ترینِ آن‌ها است. اما همان‌طور که از عنوان کتاب بسیار خواندنی اندرو گروو مدیرعامل اسبق اینتل برمی‌آید “تنها بی‌پروایان پایدارند.” برای باقی ماندن و رشد کسب‌وکار، خیلی وقت‌ها چاره‌ای جز پیش‌گامی نیست!

اما چطور می‌توانیم تبدیل به یک پیش‌گام و ره‌بر بازار شویم؟ زک کاتلر در مقاله‌ی این هفته پنج گام ساده را به ما پیشنهاد می‌دهد:

۱- روی یک گوشه‌ی کوچک بازار تمرکز کنید: رقابت با بازی‌گران بزرگ بازار، معمولا کار راحتی نیست. اما اگر بتوانید گوشه‌ی مناسبی از بازار را پیدا کنید و محصول / خدمت ویژه‌ای را برای آن طراحی کنید، می‌توانید به‌تر از رقبای بزرگ‌تر به نیازهای مشتریان پاسخ بدهید. تبدیل شدن به ره‌بر در یک بازار کوچک احتمالا کار ساده‌تری است!

۲- گاو بنفش حوزه‌ی کاری خود باشید!گاو بنفش” مفهومی در بازاریابی و عنوان کتابی از آنِ “ست گادین” است. به‌صورت خلاصه می‌توان گفت منظور از “گاو بنفش” بودن، ایجاد یک مزیت رقابتی انحصاری و تصویری متمایز از خودتان در اذهان مشتریان و مخاطبان‌تان است. چه کار می‌توانید بکنید که رقبای‌تان نمی‌توانند؟ چرا مشتری از شما باید بخرد و نه رقبای‌تان؟ پاسخ به این سؤال‌ها کلید برنده شدن شما است. فراموش نکنید که اپل همانند آی‌بی‌ام رایانه‌ی شخصی ساخت؛ اما روی طراحی و تجربه‌ی کاربری تمرکز کرد. یا این‌که گوگل اولین موتور جستجوی اینترنتی نبود؛ اما این حوزه را کاملا دگرگون ساخت و تبدیل به نماد جستجوی اینترنتی شد!

۳- سریع حرکت کنید: برای ساختن یک محصول کامل صبر نکنید. هیج محصولی نمی‌تواند هیچ‌وقت کامل باشد. بنابراین یک حداقل محصول که کار کند و مشتری حاضر باشد برای آن پول پرداخت کند بسازید، وارد بازار شوید و با بازخورد گرفتن از مشتری و تحلیل نیازها، خواسته‌ها و نگرانی‌های او به‌صورت دائمی محصول‌تان را به‌بود دهید. نوآوری و هم‌خوانی با روندهای بازار فراموش نشود!

۴- مشتری را راضی کنید و راضی نگه دارید: این روزها هر مشتری با دسترسی به ابزارهای آن‌لاین تبدیل به یک رسانه شده است. در یک پیمایش مشخص شده که برای ۹۰ درصد از مشتریان، نقدهای مثبت یک محصول عاملی کلیدی در خریدن آن است. هم‌چنین ۸۶ درصد افراد هم به نقدهای منفی برای نخریدن یک محصول توجه می‌کنند. بنابراین مشتریان‌تان را آن‌قدر راضی کنید که تبدیل به سفیران برند شما شوند!

۵- در بازاریابی سرمایه‌گذاری کنید: البته منظور لزوما بازاریابی و تبلیغات سنتی نیست. از روش‌های خلاقانه‌ی بازاریابی مثل بازاریابی محتوا و مزایای ناشی از حضور اثربخش در رسانه‌های اجتماعی غافل نشوید!

دوست داشتم!
۶

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۱۶۱): هنرِ آموختن از بردها!

“خیلی خوشحالم برنده‌ی بازی با عمان شدیم. خوشحال‌تر این‌که مسابقات را با انجام دیداری بس سنگین مثل امروز آغاز کردیم. پیکاری که به ما این فرصت را می‌دهد که از اشتباهات، خیلی چیزها بیاموزیم و برای ادامه‌ی جام مد نظر قرار بدهیم. شاید امروز ۵ بر صفر برنده می‌شدیم. اما من ترجیح می‌دهم تیمم مثل بازی امروز برنده شود و  کسب تجربه کند تا این که ۵ بر صفر برنده شود اما اشتباهاتش را نبیند. اگر بردی پرگل کسب می‌کردیم، همه می گفتند کره حتما قهرمان جام می‌شود و همین جلوی تجربه‌اندوزی تیم را می‌گرفت.” (اولی اشتلیکه؛ مربی تیم کره‌ی جنوبی؛ این‌جا)

معمولا گفته می‌شود باید از شکست‌ها آموخت. پیروزی که صد مدعی دارد! اما اشتلیکه به نکته‌ای اشاره می‌کند که معمولا نادیده گرفته می‌شود: “کیفیت بردن” مهم است. یک مدیر برنده و یک متخصص حرفه‌ای موفق حتا در بردهای‌‌شان هم به‌دنبال یادگیری هستند: کجا می‌توانستیم به‌تر عمل کنیم؟ کجا اشتباه کردیم؟ کجا درست عمل کردیم؟ آیا صرفا برنده شده‌ایم یا با خوب بازی کردن در میدان رقابت برنده شده‌ایم؟ آیا ما برده‌ایم یا رقیب بازی را باخته است؟

این سؤالات و بسیاری سؤالات دیگر می‌توانند در پی یک برد دل‌چسب مطرح شوند و راه را برای پیروزی‌های بعدی هموارتر سازند. فراموش نکنید که هیچ‌وقت قله پایان راه نیست!

دوست داشتم!
۵

لینک‌های هفته (۲۲۳)

باز هم تأخیر ناخواسته‌ای داشتیم. 🙁 اما هفته‌ی بسیار پرمحتوایی بود!

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و کار و کار حرفه‌ای را به هر دو زبان فارسی و انگلیسی در مجله‌های فلیپ‌بوردی گزاره‌ها هر روز مطالعه کنید: فارسی: کسب و کار رقابت‌پذیر: شایستگی‌های بردن! / متخصص حرفه‌ای و انگلیسی: Competitive Business: Winning Competencies! / Professional Expert
  4. وبلاگ‌ها و سایت‌های‌ خودتان یا مورد علاقه‌تان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنی‌های من (و البته خود شما!) کامل‌تر شود. 
  5. من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

رزومه چقدر در استخدام افراد موثر است؟ (بخوانید حتما. بسیار مهم!)

آیا بی‌حوصلگی و خستگی و تنبلی، می‌تواند در مواردی چیز خوبی هم باشد!؟ (یک پزشک)

دنیای چابک – فرآیند پذیرش مسئولیت

از آرزو به هدف (وفا کمالیان)

۹ پرسشی که ارزش شما در محل‌ کارتان را مشخص می‌کند (زومیت)

مدیریت کسب‌وکار:

ارتقای رشد از طریق نوآوری در مدل کسب‌وکار

مدیران آینده به چه چیزی اهمیت می‌دهند؛ سود یا هدف؟

دستیابی به موفقیت با تمرکز بر طراحی محصول

بازاریابی در گذرگاهی روبه‌صعود

۳۰ عادت روزانه کارفرمایان موفق ـ دیجیاتو

تجاری‌سازی و استارت‌آپ:

فراخوان شرکت در نخستین جشنواره کارآفرینی پل

فراخوان دعوت به همکاری صنایع فرهنگی و هنری

دعوت از خیران به سرمایه‌گذاری در فناوری

رییس صندوق تعداد متقاضیان صندوق نوآوری و شکوفایی در حد انتظار نیست

نرم‌افزاری‎ها همچنان دانش‎بنیان‎ محسوب نمی‌شوند

اقتصاد، سرمایه‌گذاری و تأمین مالی:

اقتصاد ایران نامتعادل شده است؟ دشوارهای تأمین سرمایه در ایران

تحلیلی از آینده اقتصاد ایران (تحلیل پروفسور گری بکر برنده‌ی نوبل اقتصاد)

رنانی خداحافظی با نفت را محتمل خواند

کارمندان بیکار فقط کسب و کار مردم را مشکل می‌کنند. در ایران شرایط آلیس در سرزمین عجایب حاکم است (خواندنی)

عناصر مخل کسب‌وکار

آمار و اطلاعات کسب‌وکار و اقتصاد:

گزارش جدید دولت از بیکاری فارغ‌التحصیلان

بورس منفی‌ترین بازار مالی ایران شد

ارتباطات در صدر؛ نفت ناموفق‌ترین در بهره‌وری

انتشار ۴۱ هزار میلیارد اسکناس و مسکوک

رشد اقتصادی تابستان ۳٫۷ درصد شد

فاوا در جهان:

از سیر تا پیاز؛ تمام چیزهایی که باید در مورد اینترنت اشیا (Internet of Things) بدانید (دیجیاتو)

خلاصه کنفرانس مایکروسافت در ۸ دقیقه [تماشا کنید] – دیجیاتو

مروری بر ویژگی های کلیدی ویندوز ۱۰ ـ دیجیاتو

آمازون فیلم می‌سازد

ایلان ماسک از پروژه‌ی ۱۰ میلیارد دلاری اینترنت ماهواره‌ای رونمایی کرد

فاوا در ایران:

نخستین کافه IT در ایران افتتاح شد

ایجاد بانک اطلاعات سرمایه‌گذاری در حوزه ICT

فراخوان مشاوره مرکز تحقیقات مخابرات برای صدور پروانه اپراتورهای CDN

تصویب بخش‌هایی از سیاست‌های ساماندهی خدمات پیامکی ارزش افزوده و انبوه

دستاوردهای موبایلی و اینترنتی دولت در سال ۹۳

فناوری همراه:

اپ استور اپل اینک حتی از هالیوود هم بزرگتر است (دیجیاتو)

جانشینی امن برای اسکایپ؛ مگاچت معرفی شد (دیجیاتو)

عینک گوگل فعلاً خداحافظ؛ اما سفر اینجا تمام نمی‌شود! (یک پزشک)

چرا مصرف‏‌کنندگان باید از بانکداری موبایل بهراسند؟

رسانه‌های اجتماعی:

فیس‌بوک، بنگاه اقتصادی عظیم با تاثیری ۲۲۷ میلیارد دلاری در اقتصاد جهان (زومیت)

فیس‌بوک فناوری‌های هوش‌مصنوعی خود را بصورت متن‌باز منتشر کرد (زومیت)

تنها ۹ درصد از کاربران گوگل پلاس فعال هستند (زومیت)

آمار و اطلاعات فاوا:

بازگشت رشد به بازار جهانی کامپیوترهای شخصی

نگاهی به آمار اینترنت، موبایل و شبکه‌های اجتماعی در سال ۲۰۱۴

رشد کند سرمایه‌گذاری جهانی در صنعت IT

بازار خدمات پردازش ابری عمومی در خاورمیانه رو به رشد است

درآمد ۷۵ میلیارد تومانی «ارشاد» از عوارض کالاهای IT

دوست داشتم!
۲

مقاله‌ی هفته (۵۳): مدیریت یا ره‌بری؛ بالاخره کدام‌ یک؟

تفاوت مدیریت و ره‌بری و این‌که کدام مهم‌تر است، در طول سالیان طولانی که از ورود این دو واژه و مفهوم مهم به ادبیات سازمانی می‌گذرد، همواره جزو چالش‌های مهم پیش روی نظریه‌پردازان و مدیران / ره‌بران سازمانی بوده است. تعاریف مختلفی از هر یک از این دو مفهوم ارائه شده و مدافعان هر کدام از آن‌ها نیز همواره دلایل مختلفی را برای اثبات نظر خود ارائه داده‌اند.

اریک مک‌نولتی در مقاله‌ی این هفته به همین موضوع پرداخته است. اریک مقاله‌اش را با مثال جالبی شروع می‌کند: این‌که قهرمانان ره‌بری معتقدند مدیریت نهایتا چیزی به‌سادگی حذف تأخیرات و حرکت به‌موقع قطارها است. در مقابل، طرف‌داران مدیریت معتقدند ره‌بری در نهایت چیزی از جنس احساس است.

اما در عمل چه تفاوتی میان این دو وجود دارد؟ کدام یک مهم‌تر است؟ واقعیت این است که هر کدام از این دو مفهوم در جای خودشان کاربردی‌اند: «به‌ترین مدیران به‌نوعی ره‌بران خوبی هم هستند و ره‌بران بزرگ نیز چیزهایی در مورد مدیریت می‌دانند.» با این حال هنوز هم تفاوت میان این دو مفهوم معلوم نیست. «من فکر می‌کنم تفاوت میان مدیریت و ره‌بری شبیه تفاوت میان “چه” و “چرا” است.» ما برای انگیزه یافتن برای انجام کارها نیازمند انگیزه و احساس هستیم و برای دست‌یابی به این دو نیازمند داشتن دلیلی جذاب. کار ره‌بری کشف و ارائه‌ی همین دلیل برای برانگیختن دل‌ها و ذهن‌ها است. اما در عین حال تنها آرزو و خواست قلبی کفایت نمی‌کند؛ در نهایت چیزی که می‌ماند “دستاوردها” و “نتایج” است. این‌جا است که مدیریت وارد داستان می‌شود: ذهن‌های‌ آماده و قلب‌های مشتاق، باید بدانند که لازم است چه چیزی در عمل انجام شود تا به چه چیزی دست یافته شود. کار مدیریت همین است!

مقاله با شرح مفصل مثالی جالب ادامه می‌یابد: داستان نمایش‌نامه‌ی هنری پنجم شکسپیر که توصیف نبرد تاریخی آگین‌کورت میان انگلستان و فرانسه است. فرانسویان از نظر تعداد پنج برابر انگلیسی‌ها هستند و از نظر تدارکات جنگی و آذوقه هم وضعیت بسیار مناسبی دارند. اما در نهایت، پیروزی از آن لشکر انگلستان و هنری پنجم است. چطور؟ هنری ابتدا با سخنرانی تاریخی، نیروهای خود را به‌سوی پیروزی تهییج می‌کند؛ اما اندیشیدن تاکتیک‌های لازم را برای موفقیت در میدان جنگ فراموش نمی‌کند. البته معلوم نیست این هنری واقعی است یا مخلوق ذهن شکسپیر؛ اما واقعیت تاریخی پیروزی به‌یادماندنی است که در تاریخ ثبت شد تا نقش حیاتی و توأمان ره‌بری و مدیریت در دست‌یابی به نتایج بزرگ به‌اثبات برسد.

پ.ن. شکل این مطلب مربوط به مقاله‌ی اصلی نیست؛ اما به‌زیبایی هر چه تمام‌تر تفاوت میان دو مفهوم بنیادین ادبیات سازمانی را تشریح می‌کند.

دوست داشتم!
۶

درس‌هایی از فوتبال برای کسب و کار (۱۶۰): تغییر به‌سبک ره‌بران بزرگ

“بازی من زیر نظر گواردیولا تهاجمی‌تر نشده است؛ چون من فصل گذشته بیش‌تر گلزنی می‌کردم ولی امسال بازی من تغییر کرده و متفاوت شده. راستش را بخواهید پست بازی من آنقدرها هم تغییر نکرده. پپ گواردیولا از کیفیت فوتبالی من آگاه است و می‌داند که من در جناح راست بازی می‌کنم. شاید بازی ما کمی متفاوت بود؛ ولی فکر می‌کنم در مجموع بخش عمده‌ای از بازی و نقش من مثل قبل است.” (فیلیپ لام؛ این‌جا)

پپ فصل گذشته پست فیلیپ لام را تغییر داد و او را از دفاع راست به خط هافبک آورد. به‌گواه نظر کارشناسان، لام در این پست جدید توان‌مندی‌های جدیدی را از خودش به‌نمایش گذاشت و حتی به باور بسیاری، دلیل بازی‌های درخشان لام در جام جهانی همین تغییر پست او بود. اما خود لام حرف جالبی زده است. او می‌گوید حس من این است که بازی‌ام متفاوت شده‌؛ اما من در شیوه‌ی فوتبال بازی کردن‌م تغییر خاصی حس نمی‌کنم!

کار ره‌بران بزرگ در ایجاد تغییرات ماندگار در درون انسان‌ها همین است. آن‌ها عمل‌کرد و نتایج آدم‌ها را تغییر می‌دهند، بدون این‌که خود آن‌ها تغییر محسوسی را در شیوه‌ی کار کردن خود حس کنند. بزرگ‌ترین مانع در پذیرش تغییر توسط آدم‌ها همین است: این‌که می‌خواهیم آدم‌ها را تغییر بدهیم نه عمل‌کرد و رفتارشان را. وقتی به ایجاد تغییر از این زاویه نگاه کنیم به نقش مهم “تمرین” پی می‌بریم: تمرین روش‌های درست به‌تدریج ـ به‌شکل آگاهانه و یا حتی ناآگاهانه ـ باعث شکستن عادت‌ها و ذهنیت‌های نادرست و از آن‌جا تغییر عمل‌کردها و رفتارها می‌شود.

دوست داشتم!
۵

لینک‌های هفته (۲۲۲)

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و کار و کار حرفه‌ای را به هر دو زبان فارسی و انگلیسی در مجله‌های فلیپ‌بوردی گزاره‌ها هر روز مطالعه کنید: فارسی: کسب و کار رقابت‌پذیر: شایستگی‌های بردن! / متخصص حرفه‌ای و انگلیسی: Competitive Business: Winning Competencies! / Professional Expert
  4. وبلاگ‌ها و سایت‌های‌ خودتان یا مورد علاقه‌تان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنی‌های من (و البته خود شما!) کامل‌تر شود. 
  5. من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

۶ تله ذهنی که زندگی‌تان را نابود می‌کند (عاااااااااالی!)

آداب پوشش در محل‌کار؛ سرکار چه‌ بپوشیم؟

در باب شنیدن (امیر مهرانی؛ The Coach) (عااالی!)

یک قدم اضافه برای پیشرفت (نادر خرمی راد)

آستانه‌ی ابهام (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)

مدیریت کسب‌وکار:

چگونگی انتخاب درست یک استراتژی رشد (عالی!)

مطالعه موردی‌ بررسی فرایند بهینه‌سازی بازاریابی در آکواریوم جورجیا (مصطفی لامعی)

دوسوتوانی سازمانی چیست؟

۱۰ درس بزرگ بیزینسی از سال ۲۰۱۴ (بیزینس ترندز)

۵ اکتشاف برتر عصب شناسی در سال ۲۰۱۴ (استاد پرویز درگی)

تجاری‌سازی و استارت‌آپ:

مدل تجاری انسان با انسان یا H2H (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)

وان‌پلاس چگونه با هزینه ۳۰۰ دلاری تبلیغات موفق به فروش یک میلیون تلفن هوشمند شد؟ (دیجیاتو)

سیلیکون ولی چگونه نام‌گذاری شد؟

معاون علمی و فن‌آوری رییس‌جمهور: تجاری‌سازی تکنولوژی با رانت و بودجه دولتی اتفاق نمی‌افتد

پیش‌بینی ایجاد ۲۰ هزار شرکت دانش‌بنیان تا پایان برنامه پنجم در کشور

اقتصاد، سرمایه‌گذاری و تأمین مالی:

آینده ما (یادداشت خواندنی دکتر محمود سریع‌القلم)

اقتصاد ایران گرفتار روزمرگی (سخنرانی جذاب دکتر محسن رنانی)

اسلایدهای تامین سرمایه در گردش (حامد قدوسی؛ یک لیوان چای داغ)

جهش قیمت مسکن در سال ۱۳۹۵

پاورپوینت‌های همایش اقتصاد ایران

آمار و اطلاعات کسب‌وکار و اقتصاد:

اقتصاد ایران درگزارش‌ تئوریسین بانک‌مرکزی

رئیس مرکز آمار هنوز در نقطه بحران بیکاری هستیم نرخ بیکاری جوانان ۱۵ تا ۲۰ سال ۲۱ درصد است

پول‌دار‌ها چند برابر فقرا هزینه می‌کنند؟

پیش‌بینی‌ بانک‌ جهانی‌ از اقتصاد ۲۰۱۵ ایران

دارایی‌های خارجی بانک‌ مرکزی چقدر است؟

فاوا در جهان:

CES 2015 بزرگ‌ترین نمایشگاه تاریخ لقب گرفت

پیش‌بینی‌هایی برای صنعت بازی‌های ویدیویی در سال ۲۰۱۵ (زومجی)

حمله‌های سایبری به کامپیوترها به بیشترین سطح در طول تاریخ دیجیتال رسیده است (دیجیاتو)

شرکت اینتوئیت راهکار حسابداری ویژه‌ای برای فعالیت‌های خوداشتغالی عرضه کرد

گوگل مپ دقتش را مدیون چیست؟ (دیجیاتو)

فاوا در ایران:

رئیس پلیس فتای تهران: وقوع جرم اینترنتی تصاعدی است – ایستنا

پیشنهادی در خصوص فراخوان حمایت از طرح‌های فناورانه

اصول حاکم بر صدور پروانه ارتباطات ثابت تصویب شد

پیاده‌سازی پایلوت شبکه ملی اطلاعات در قم

مقررات نام‌های دامنه‌ تدوین می‌شود

فناوری همراه:

این جدید‌ترین نمونه مفهومی گوشی ماژولار پروژه آرا گوگل است (فارنت)

دوره‌ی آزمون و خطای عینک گوگل به پایان رسید (زومیت)

در‌های اپلیکیشنِ کلاس درس گوگل به روی اندروید و iOS باز شد (زومیت)

سونی بخش موبایلش را به فروش می‌گذارد

تعداد اپلیکیشن های موجود در گوگل پلی از اپ استور پیشی گرفت (دیجیاتو)

رسانه‌های اجتماعی:

آیا محدودسازی شبکه‌های مجازی، منجر به ارتقای سطح کاربری اینترنت خواهد شد؟ (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک)

سال ۲۰۱۵؛ سال یادگیری رفتار هوشمندانه درشبکه‌های اجتماعی (شبنم کهن‌چی)

محققان موفق شدند براساس لایک‌‌های کاربر، شخصیت وی را حدس بزنند – زومیت

۱۲ پیش‌بینی از شبکه‌های اجتماعی در سال ۲۰۱۵

آمار و اطلاعات فاوا:

کسب و کارها امسال ۶۲۰ میلیارد دلار در بازار نرم‌افزارهای کسب و کار هزینه می‌کنند

ارزش بازار جهانی IT امسال به ۳٫۸ تریلیون دلار می‌رسد

روند افزایش درآمد اینترنت موبایلی نسبت به پیامک در اپراتورهای جهان

ارزش تراکنش‌های بین بانکی شتاب به بیش از هزار میلیارد تومان رسید

سهم معاملات‌آنلاین بورس ۶۹ درصد شد

دوست داشتم!
۲

سفری به درون داستان ایده تا کسب‌وکار (۴): ابهامِ توانستن!

و داستان به این‌جا رسید که قرار شد رؤیاهای‌م را زندگی کنم. 🙂 این اولین باری نبود که چنین تصمیمی می‌گرفتم. پیش از این تصمیم هم چند باری تصمیمی گرفته بودم که ایده‌های‌م را در عمل اجرا کنم؛ اما تقریبا جز گزاره‌ها هیچ کدام به نتیجه‌ی خاصی نرسیده بودند. بارها فکر کردم چرا؟ من متوجه شدم که دو مشکل اصلی‌ دارم:

۱- تمام نکردن کارهایی که شروع می‌کنم.

۲- شروع نکردن کارهایی که باید آغازشان کرد.

اما چرا؟ دلایل مختلفی برای این موضوع وجود داشته که موضوع یادداشت این هفته مهم‌‌ترینِ آن‌ها است و هفته‌های بعد به دیگر دلایل مهمی می‌رسیم که من کشف‌شان کرده‌ام.

دست کم از سال ۹۰ برای اجرای برخی ایده‌های‌ام در فضای مجازی در قالب کسب‌وکار شروع به تلاش کرده‌ام. اما یک نکته همیشه در کارهایی که شروع کردم برای‌م جزو اصول بدیهی محسوب می‌شد: من ایده‌پرداز خوبی هستم؛ اما مجری خوبی نیستم. به‌جای آن، برند شخصی و شبکه‌ی ارتباطی خوبی از افراد متخصص ـ به‌ویژه در حوزه‌ی فنی ـ دارم که می‌توانم از این روابط برای اجرای ایده‌های‌م و راه‌ انداختن کسب‌وکارم استفاده کنم. چشم‌انداز مسیر همیشه بسیار مثبت به‌نظر می‌رسید؛ اما حالا بعد از مدت‌ها تلاش به‌صراحت اعتراف می‌کنم هیچ یک از چیزهایی که من فکر می‌کردم، در عمل کار نکردند. اما از آن مهم‌تر نکته‌ی دیگری بود که بعدها متوجه شده بودم تا این‌که …

روزی خدمت دوست بزرگوارم آقای مدیرعامل بودم و با هیجان بسیار برای ایشان تعریف کردم که: “یک ایده‌ی بسیار جذاب دارم. یک روش نوآورانه‌ی آموزشی که می‌ترکاند!” بعد برای آقای مدیرعامل توضیح دادم که این ایده دقیقا چیست و چرا و چطور کار می‌کند. آقای مدیرعامل از من پرسید: “عالیه؛ خوب چطوری می‌خواهی اجرای‌ش کنی؟” گفتم: “قرار شده با تیم فنی شرکت یکی از دوستان‌م این کار را انجام بدیم. خیلی خوبه این روش، چون هزینه‌ای برای من نداره عملا و من روی ایده‌پردازی‌م متمرکز می‌شم.” آقای مدیرعامل گفت: “من تجربه‌‌ام نشون می‌ده که باید خودت بری وسط گود برای اجرا کردن‌ش. اگر این ایده خیلی خوبه و به اون اعتقاد داری، چرا نمی‌خواهی روی این ایده سرمایه‌گذاری کنی؟ فکر می‌کنی اون شرکت با این توضیحاتی که برای من دادی این پروژه را در اولویت کارهای خودش قرار می‌ده؟” هاج و واج آقای مدیرعامل را نگاه کردم. ضربه‌ی شدیدی به “چینی نازک” باورهای من درباره‌ی چگونگی راه انداختن کسب‌وکار مبتنی بر یک ایده‌‌ی نوآورانه وارد شده بود. اما آقای مدیرعامل جمله‌ی کوبنده‌ی دیگری را هم آماده کرده بود: “ایده‌ات را اول به خودت بفروش و حاضر باش روی اون وقت و سرمایه صرف کنی، بعد به‌سراغ دیگران برو!”

چند روزی تمام‌ وقت‌م را به حرف‌های آقای مدیرعامل فکر می‌کردم، به‌ویژه جمله‌ی آخر که دوباره من را متوجه یک پیش‌فرض اشتباه در تفکرم کرده بود: “برج عاج‌نشین بودن.” من برای اجرای کوچک‌ترین ایده‌ام همیشه دنبال دیگری بودم که آن را اجرا کند و از آن‌جایی که خیلی وقت‌ها فرد به اهمیت و ماهیت ایده آگاهی چندانی نداشت، عملا هیچ اتفاقی نمی‌افتاد. اما آخر چرا؟

تا اواخر سال ۱۳۹۰ که در محل کار اول‌م کار می‌کردم، خودم را یک مشاور متعهد تمام‌وقت به آن شرکت می‌دانستم. تمام ایده‌های‌م را در سبد شرکت محل کارم می‌چیدم و هیچ کدام‌شان هم به‌دلایل مختلف به نتیجه نمی‌رسید! سال ۱۳۹۱ را که در محل کار جدیدم شروع کردم، کم‌کم فرصت کار کردن به‌صورت مستقل و خارج از کار شرکتی هم برای من فراهم شد. در فاصله‌‌ی بهار ۱۳۹۱ تا زمستان ۱۳۹۲ بیش از ده پروژه‌ی مستقل مشاوره را به‌سرانجام رساندم که اگر چه اغلب آن‌ها بسیار کوچک بودند و درآمد چندان بالایی هم برای من نداشتند؛ اما تجاربی بسیار گران‌بها برای من به‌همراه داشتند. مهم‌ترین تجربه هم به‌سادگی این بود که: “می‌شود و می‌توانم برای دیگران هم کار نکنم!” تجربه‌ی مذاکره برای گرفتن پروژه‌های مشاوره‌ی مختلف، تجربه‌ی مدیریت پروژه و تعامل با مشتری به من نشان داد که خودم هم می‌توانم یک کار را از ابتدا شروع کنم و به‌پایان برسانم (در محل کار قبلی من همیشه یک کارشناس عالی بودم نه یک مدیر خوب!)

اما هنوز یک جای کار می‌لنگید. من به ایده‌ام اعتقاد داشتم و توان اجرای آن (جز در مورد مسائل فنی مثل طراحی وب و اپلیکیشن) را در خود می‌دیدم؛ اما هم‌چنان حاضر نبودم روی ایده‌ام وقت و سرمایه‌ام را بگذارم. هنوز به قول آقای مدیرعامل نتوانسته‌ بودم ایده‌ام را به خودم بفروشم. چرا؟ هفته‌ی بعد برای‌تان خواهم نوشت.

پ.ن. برای مطالعه‌ی تمامی قسمت‌های این مجموعه یادداشت‌ها به این‌جا مراجعه کنید.

دوست داشتم!
۱۴

مقاله‌ی هفته (۵۲): کشف ارزش‌های مشتری: راهکاری برای خلق یک کسب‌وکار پایدار

هر ایده‌ی کسب‌وکار برای زنده ماندن نیازمند خلق ارزش برای مشتری و کسب درآمد از راه فروش این ارزش به مشتری است. بهترین ایده‌ی کسب‌وکار دنیا بدون مشتری معنایی ندارد و بدترین ایده هم اگر مشتری داشته باشد ـ فارغ از هر گونه قضاوت ارزشی ـ می‌تواند در بازار موفق باشد. بنابراین در هنگام راه‌اندازی یک کسب‌وکار جدید باید بیش از هر عامل دیگری به دو متغیر جدی “ارزش” و “مشتری” توجه داشت.

کشف مفاهیم اساسی “ارزش” و “مشتری” و ارتباط میان این دو برای هر ایده‌ی کسب‌وکار مهم‌ترین گام در فرایند طراحی کسب‌وکار جدید است. نقطه‌ی شروع این فرایند از “بازار” و دنیای واقعی است: ما لازم است با کشف دقیق نیازهای بازار و مشتری تلاش کنیم ارزشی را برای مشتری طراحی و به او عرضه نماییم که حاضر باشد در برابر آن پول معقولی را بپردازد. این درآمد معقول شامل پوشش کامل هزینه‌های راه‌اندازی، توسعه و نگه‌داشت کسب‌وکار به‌همراه میزان لازم و توجیه‌پذیری سود برای این سرمایه‌گذاری است.

این شکل هدف‌گذاری برای کسب‌وکار لزوما اشتباه نیست؛ اما همه‌ی حقیقت دنیای کسب‌وکار را هم نشان نمی‌دهد. کسب‌وکار چیزی فراتر از کسب درآمد صرف است. بیایید کمی به عقب‌تر برگردیم. کسب‌وکار چرا ایجاد می‌شود؟ داستان هر کسب‌وکاری از کشف یک نیاز یا مسئله توسط بنیان‌گذار کسب‌وکار آغاز می‌شود. اما کشف مشکل / نیاز یا داشتن یک ایده‌ی کسب‌وکاری عالی نقطه‌ی پایانی مسیر کارآفرین داستان ما برای ایجاد کسب‌وکار سودآور و عالی نیست. این نیاز / مسئله / ایده باید تبدیل به یک محصول / خدمت مشخص شود، مشتری دست به‌نقدش پیدا شود، مدل اجرایی و ابزارهای لازم برای کار کردن کسب‌وکار طراحی و ایجاد شوند و سایر فعالیت‌های لازم برای طراحی و راه‌اندازی کسب‌وکار نیز انجام گیرند.

حالا بیایید از یک زاویه‌ی دید دیگر نیز به داستان یک کسب‌وکار نگاه کنیم: اگر روزی از شما بپرسند که کسب‌وکارتان را در یک جمله‌‌ی کوتاه تعریف کنید، چه پاسخی خواهید داد؟ پاسخ چنین سؤالی برای بسیاری از افراد روشن است: “محصول / خدمت (الف) را به مشتریان می‌فروشیم.” اما آیا این پاسخ، می‌تواند به‌شکل کاملی معرف کسب‌وکار شما باشد؟ آیا خودتان را راضی می‌کند؟ معروف است استیو جابز زمانی که قصد داشت جاناتان اسکولی مدیرعامل پپسی را به حضور در اپل راضی کند از او پرسید: “دوست داری تا آخر عمرت آب‌شکردار (نوشابه!) بفروشی یا در اپل دنیا را تغییر دهی؟” گر چه اغراق یکی از ویژگی‌های جدی شخصیت مدیریتی جابز بود؛ اما نوع نگاه او به دنیای کسب‌وکار جای تأمل جدی دارد.

جابز از چه سخن می‌گفت؟ چطور می‌شود آن‌چه یک کسب‌وکار مثل اپل می‌فروشد تغییر دادن جهان باشد؟ پاسخ این سؤال به همان ماجرای “کسب‌وکار در یک جمله” بازمی‌گردد: این‌که شما می‌خواهید کسب‌وکارتان چگونه شناخته شود. این ویژگی که برگرفته از نیاز / مسئله‌ای است که قصد دارید در کسب‌وکارتان آن را حل کنید، را می‌توان به این شکل تعریف کرد: “کسب‌وکار یعنی خلق ارزش برای مشتری.” ارزش کسب‌وکار و ارزش‌آفرینی برای مشتری، کلیدواژه‌ها‌ی اصلی دنیای تجارت و کارآفرینی محسوب می‌شوند. طراحی، تولید و فروش و عرضه‌ی محصولات و خدمات خود و با پاسخ‌گویی به نیازهای مشتری یا حل مسائل آن‌ها همگی به خلق ارزشی برای مشتری منجر می‌شوند. مشتری برای بهره‌مندی از این ارزش خلق شده توسط کسب‌وکار شما است که به شما پول پرداخت می‌کند. نوع نگاه شما به “ارزش کسب‌وکار” تعیین‌کننده‌ی میزان موفقیت شما در بازار خواهد بود: می‌توانید ارزش را فروش محصول / خدمت به مشتری و کسب‌وکار تعریف می‌کنید و می‌توانید ارزش را حل مسئله‌ی مشتری یا پاسخ‌گویی به نیاز او تعریف کنید. تفاوت میان اولی و دومی را می‌توانید در تاریخ کسب‌وکار به‌خوبی بیابید. اولی به شرکت‌هایی تعلق دارد که روزی محصولات‌شان لرزه بر اندام رقبا می‌انداختند؛ اما امروز کم‌تر کسی حتی نام آن‌ها را شنیده است. دومی اما مربوط به کسب‌وکارهای پایداری است که مرزهای

حال این سؤال پیش می‌آید که ارزش کسب‌وکار من چیست و چگونه آن را کشف کنم؟ برای کشف این ارزش، لازم نیست کار عجیب و غریبی انجام دهید. فکر کنید، تحقیق کنید، اطلاعات جمع‌آوری و آن‌ها را تحلیل کنید، با مشتریان و متخصصان صنعت یا حوزه‌ی کاری خود گفتگو کنید و از کمک گرفتن از مشاوران و مربیان کسب‌وکار غافل نشوید. نتیجه‌ی کار می‌تواند شامل فهرستی از نیازها / مسائل موجود در حوزه‌ی کاری شما و مرتبط با ایده‌ی کسب‌وکارتان باشد. حالا به‌دنبال “راه‌حلی” بگردید که به این نیازها پاسخ بدهد و آن مشکلات را حل کند. روی “راه‌حل” تأکید می‌کنم؛ چون تجربه نشان می‌دهد در همین مرحله باز هم بسیاری از ما به‌دنبال خلق محصول یا خدمتی می‌رویم که قرار است به نیازی پاسخ دهد یا مشکلی را حل کند.

“راه‌حل” چیزی فراتر از یک محصول یا خدمت است؛ اگر چه می‌تواند واقعا فقط شامل یک محصول / خدمت باشد. راه‌حل معمولا مجموعه‌ای از یک محصول / خدمت و گروهی از خدمات مرتبط است. شاید محصول / خدمت اصلی بتواند بخش عمده‌ای از مشکل مشتری را حل کند یا به نیازهای اصلی او پاسخ بدهد؛ اما همیشه چیزهای دیگری باقی می‌مانند که در نگاه اول چندان مهم نیست ولی در عمل چرا. خیلی وقت‌ها کلید اصلی موفقیت کسب‌وکار در همین ارزش‌های حاشیه‌ای نهفته است. یک راه‌کار جامع همه‌ی این ارزش‌ها را در قالب یک سبد محصول و خدمت اثربخش در اختیار مشتری قرار می‌دهد.

برای کشف بهتر “ارزش‌های مشتری” خوب است نگاهی هم به سه نوع بازار اصلی هر کسب‌وکار داشته باشیم:

  • مصرف‌کنندگان: منظور همین مردم کوچه و بازار و آدم‌های دور و بر خودمان هستند؛ افرادی مثل شما که خودشان برای خرید کردن از شما تصمیم می‌گیرند و بعد دست در جیب مبارک می‌کنند و شما را خوش‌حال!
  • کسب‌وکارها: سازمان / شرکت / مؤسسه یا هر هویت حقوقی غیردولتی هم نیازهایی دارند که لازم است از بیرون خود آن‌ها را تأمین و خریداری کنند.
  • دولت: بدیهی است که دولت هم نیازهایی دارد که یا در بخش دولتی قابل تأمین نیست و یا برای افزایش بهره‌وری و کاهش هزینه‌ها، “برون‌سپاری” آن به بخش خصوصی صرفه‌ی بیش‌تری دارد.

بدین ترتیب شما در هر کسب‌وکاری با سه نوع الگوی فروش اصلی مواجهید: فروش به مصرف‌کننده (اصطلاحا B2C)، فروش به کسب‌وکارها (اصطلاحا B2B) و فروش به دولت (B2G.)

بنابراین برای تصمیم‌گیری جهت کشف “ارزش‌های مشتری” کسب‌وکار خود، لازم است کشف کنید کسب‌وکار شما در کدام یک از این سه الگو بهتر کار می‌کند و چگونه و با چه ارزش مشتری این اتفاق رخ می‌دهد؟ برای یافتن پاسخ این سؤال با توجه به ماهیت کسب‌وکارتان لازم است سه نوع سؤال از خودتان بپرسید:

  1. کسب‌وکار شما در کدام الگو بیش‌تر یا راحت‌تر می‌فروشد؟ اندازه‌ی بالقوه‌ی کل بازار ایده‌ی شما در هر الگو چقدر است؟ (این عدد می‌تواند صفر تا بی‌نهایت باشد!) در کدام الگو می‌توان با دردسر کم‌تری محصول / خدمت را فروخت؟ محاسبه‌ی نسبت درآمد احتمالی به دردسر احتمالی در این‌جا می‌تواند معیار خوبی در اختیار شما قرار دهد. لازم است توجه کنید که هدف ما کشف این نکته است که در کدام نوع بازار چه ارزش‌های مشتری قابل ارائه است (منظور راه‌کار است نه لزوما محصول یا خدمت) و کدام ارزش در کدام بازار سودآوری بهتر و پایدارتری دارد.
  2. وارد شدن به بازار با کدام الگو راحت‌تر است؟ در کدام الگو قانع کردن مشتریان اولیه راحت‌تر است؟ کدام الگو سرمایه‌ی اولیه‌ی کم‌تری نیاز دارد؟ کدام الگو به سرمایه‌گذاری و منابع کم‌تری نیاز دارد؟ دسترسی به فناوری‌ها و ابزارهای مورد نیاز برای اجرا کردن ایده در کدام بازار فراهم‌تر است؟ در کدام بازار رقبای کم‌تر یا ضعیف‌تری وجود دارند؟ آیا می‌توانم به‌راحتی سهم بازار رقبا را از آن‌ها بگیرم؟ چطور باید این کار را انجام بدهم و آیا می‌توانم؟ سؤال‌هایی مثل این‌ها به شما کمک می‌کند تا نقطه‌ی شروع راه‌اندازی یا توسعه‌ی کسب‌وکارتان را درست انتخاب کنید. در موفقیت کسب‌وکار، کلیدی‌ترین نکته همین انتخاب است. بعدها با موفقیت کسب‌وکار می‌توانید سراغ سایر الگوهای کسب‌وکار هم بروید.
  3. با به‌کارگیری کدام الگو امکان رشد و توسعه‌ی کسب‌وکار در آینده بهتر و راحت‌تر است؟ آیا مشتریان این کسب‌وکار افراد یا سازمان‌های محدودی هستند که بالاخره روزی مشتریان آن به‌پایان می‌رسد یا بازار این‌قدر بزرگ است که هر چقدر هم مشتری جدید پیدا کنیم بازار تمام‌شدنی نیست؟ در کدام بازار کسب‌وکار شما ایده‌ی کسب‌وکار شما از نظر “ارزش‌آفرینی” برای مشتری و میزان ریسک‌های موجود تداوم بیش‌تری می‌تواند داشته باشد؟ وضعیت رقابت در حال و آینده در این بازار چگونه است؟ آیا در آینده می‌توانم در برابر رقبا سهم بازار حداقلی برای بقا داشته باشم و چطور؟ (مثلا با کیفیت، نوآوری در محصول / خدمت / قیمت و …)

سؤالاتی از این دست به شما برای کشف “ارزش‌های مشتری” که به خلق یک کسب‌وکار سودآور و درآمدزا می‌انجامند کمک خواهند داد.

پ.ن. این مقاله پیش از این در شماره‌ی مهر ۱۳۹۳ ماه‌نامه‌ی تدبیر چاپ شده است.

دوست داشتم!
۲

لینک‌های هفته (۲۲۱)

پیش از شروع:

  1. برای دیدن مطالبی که این پست برگزیده‌ی آن‌هاست، می‌توانید فید لینک‌دونی گزاره‌ها را در فیدخوان‌تان (اینوریدر به‌یاد مرحوم گودر!) دنبال کنید.
  2. لینک‌ مطالبی که توصیه می‌کنم حتما بخوانید، با رنگ قرمز نمایش داده می‌شوند. ضمنا لینک‌هایی را که از نظر من تنها خواندن عنوان‌شان کفایت می‌کند، با پس‌زمینه‌ی زرد رنگ نمایش می‌دهم.
  3. می‌توانید گزیده‌ی به‌ترین مطالب در حوزه‌ی شایستگی‌های کسب و کار و کار حرفه‌ای را به هر دو زبان فارسی و انگلیسی در مجله‌های فلیپ‌بوردی گزاره‌ها هر روز مطالعه کنید: فارسی: کسب و کار رقابت‌پذیر: شایستگی‌های بردن! / متخصص حرفه‌ای و انگلیسی: Competitive Business: Winning Competencies! / Professional Expert
  4. وبلاگ‌ها و سایت‌های‌ خودتان یا مورد علاقه‌تان را به من معرفی کنید تا فهرست خواندنی‌های من (و البته خود شما!) کامل‌تر شود. 
  5. من مسئولیتی در مورد دزدی محتوا در سایت‌های مورد مطالعه‌ام ندارم. اگر چنین اشتباهی صورت بپذیرد، مسئولیت با نویسنده‌ی سایت مورد نظر است. اما لطفا اعتراض‌تان را برای‌م بنویسید تا مطلب مورد نظر را از این فهرست منتخب حذف‌ش کنم.

زندگی، سلامت و کار حرفه‌ای:

راندمان، سکته قلبی، کنترل پروژه (نادر خرمی راد) (عااااااااااااااااالی!)

چگونه بر تنبلی غلبه کنیم (دکتر علی‌رضا مجیدی؛ یک پزشک) (عاااااااااالی!)

توصیه‌های شغلی به دهه هفتادی‌ها (برای همه لازمه البته توجه به این نکات!)

تفاوت نوک حمله و دفاع (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)

۶۱ درصد کارمندان ایمیل را مهم‌ترین ابزار ارتباطی سازمانی می‌دانند

مدیریت کسب‌وکار:

درس های آلکس فرگوسن برای موفقیت در کسب و کار

روز بدون ایمیل (وفا کمالیان؛ رفتار سازمانی)

استراتژی اقیانوس آبی: چگونه بدون رقابت کردن برنده شویم (مصطفی لامعی)

راه‌های تعامل با ذی‌نفعان سختگیر

هشت درس در مدیریت برند جهانی از مدرسه کسب و کار هاروارد ـ DoNext (کشف این هفته)

تجاری‌سازی و استارت‌آپ:

تبلیغات آنلاین در حال رشد سریع

تمرکز بر فروش دیجیتالی فیلم و موسیقی

جزئیات آئین‌نامه جدید مشاغل خانگی

معافیت‌های مالیاتی شرکت‌های دانش‌بنیان را اجرا می‌کنیم

اعلام نحوه لیزینگ محصولات دانش بنیان با نرخ ۱۲ درصد

اقتصاد، سرمایه‌گذاری و تأمین مالی:

با رأی نمایندگان بانک مرکزی موظف به تأمین سرمایه در گردش واحدهای صنعتی و تولیدی شد (طرح بسیار مهمی‌ه اگر درست اجرا بشه!)

مواردی که پیش از سرمایه‌گذاری باید در نظر بگیرید

نفت و روبل روسیه‎ (علی دادپی؛ سر چهارراه فرصت)

تنها راهنمای ثروت که به آن نیاز داریم

ارزیابی مسعود نیلی از اقتصاد ایران

آمار و اطلاعات کسب‌وکار و اقتصاد:

کیفیت زندگی شهرنشینان به زبان عدد

رشد ۵۳‌ درصدی درآمدهای‌ مالیاتی

هر ایرانی سالانه چقدر برای خرید لباس هزینه می‌کند؟

ایران‌ در‌ جایگاه ۱۲۰ رتبه‌بندی‌ نوآوری‌ دنیا قرار‌گرفت

بودجه عمرانی کشور فدای یارانه نقدی یارانه نقدی مقابل توسعه اقتصادی

فاوا در جهان:

پنج تکنولوژی ۲۰۱۵ آینده را تغییر می‌دهند

مدیر عامل علی بابا، مرد سال ۲۰۱۴ از نگاه مجله تایم ـ دیجیاتو

پُر درآمدترین و کم درآمدترین مدیران عامل دنیای فناوری (زومیت)

با کاربردی‌ترین ابزارهای وب در سال ۲۰۱۴ آشنا شوید (دیجیاتو)

کیک‌استارتر سکوی پرتاب بازی‌های مستقل (زومیت)

فاوا در ایران:

ورود اپراتورهای مجازی راهبرد قطعی رگولاتوری است

احتمال استفاده از کیوسک تلفن برای وای‌فای

شرکت زیرساخت باید ۸۹ درصد سود سال آینده دولت از محل بنگاه‌های دولتی ICT را تأمین کند

تدوین ۵ سناریوی پول مجازی در کشور

پروژه اتصال فیبرنوری به منازل در آستانه تعلیق: اخطار به اپراتور چهارم

فناوری همراه:

رشد ۵۰ درصدی خریدها از اپ استور در ۲۰۱۴ سودی ۱۵ میلیارد دلاری عاید اپل و دولوپرها کرده است (دیجیاتو)

آمار و اطلاعات فاوا:

رشد ۰٫۵ درصدی درآمد اپراتورهای جهان در نیمه اول ۲۰۱۴

دوست داشتم!
۲
خروج از نسخه موبایل