ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
“یکی از مهمترین جنبههای زندگی هر کسی این است که شانس نقش بسیار مهمی در تعیین مسیر او دارد. برای من شگفتآور است که شانس چه نقش بزرگی میتواند در زندگی آدمها داشته باشد … من آدم بااستعدادی هستم؛ اما خوششانسیام را نادیده نمیگیرم. فکر میکنم دلیلی دارد که شانس به خیلیها رو نمیکند؛ آنها زمینه را برای شانس آوردن فراهم نمیکنند!“
“آدم چه میتواند بخواهد بیشتر از خود کار، که فوقالعاده است، که درآمد خوبی دارد و لذتبخش است و بیمهی پزشکی درجه یکی هم از اتحادیه میگیرد. یعنی خدای من آدم دیگر چی میخواهد؟”
(سیدنی لومت فقید و بزرگ به نقل از یادنامهاش در مجلهی فیلم؛ شمارهی ۴۲۹؛ مرداد ۱۳۹۰)
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
“اگر به ادامهی هر حرفهای بهاندازهی یک عمر کاری فکر کنید و برایتان مهم باشد که تا جایی که توان دارید، باید در آن زمینه موفق باشید، مجبورید در خود آمادگی ایجاد کنید. مثل ورزشکاری که عمر قهرمانیاش محدود است و در آن مدت باید تمرینهایی را انجام بدهد تا زودتر از موعد کنار گذاشته نشود. من هم حرفهام را دوست دارم، از این طریق امرار معاش میکنم و احساس میکنم باید همیشه آماده باشم. مثل افسرها که شغلشان حفاظت از کشور است، ممکن است ده یا بیست سال بگذرد و حملهای صورت نگیرد، اما افسر باید همیشه آمادگی مقابله با یک حمله را داشته باشد. به خودم میگویم تو یک بازیگری، باید همیشه آمادگی تمرین نرمش بدن، نرمش احساس و انعطاف در بیان را انجام دهی، در جریان فیلمها و بازیهای مهم ایران و جهان باشی، تا اگر روزی نقش مهمی به تو پیشنهاد شد آماده باشی. دورخیزت را کرده باشی و همیشه این طرفیت و نیروی باطنی را داشته باشی تا بلندترین پرشات را انجام دهی.“
پ.ن. مجموعه پستهای حرفهایها بر آن است تا روایتی باشد بر کار حرفهای از از نگاه حرفهایها بدون هیچ تفسیری. حرفهایهایی که میتوانند در هر رشتهای فعال باشند: از مهندسی و پزشکی گرفته تا هنر و فلسفه و جامعهشناسی و روانشناسی و سایر زمینهها. منتظر باشید! 🙂
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
«… من از کیومرث صابری (گلآقا) سپاسگزارم که دو بار باعث شد جماعت مرا تشویق کنند. افسوس که دیگر نمیتوانم بهجای او تشویق بشوم. اما باید راهاش را پیدا کنم و ببینم او در طنز چه کار کرده که بین مخاطبان این همه هوادار داشت.» (عمران صلاحی)
«من در هر کاری، متوسط بودن را دوست ندارم. شاید ناشی از صفت خودخواهی باشد، ولی خیال میکنم یا نباید کاری کنم یا اگر کردم، آن کار باید در سطح خوب و حتیالامکان، منحصر به فرد باشد …» (احتمالا جواب گلآقا به سؤال عمران صلاحی!)
*****
۱- گلآقا از آن شخصیتهایی است که هر چند از دوران کودکی و نوجوانی همیشه جزو آدمهای محبوب زندگیام بودند؛ اما متأسفانه دیر کشفشان کردم. و در این یک سال اخیر که با مؤسسهی گلآقا همکاری دارم و بهویژه همین چند وقت پیش که زندگینامهی این مرد بزرگ را خواندم، افسوسام هر روز بیشتر و بیشتر شد.
۲- دو نقل قول بالا را از کتاب «گلآقا: کیومرث صابری فومنی» نوشتهی رؤیا صدر از انتشارات مؤسسهی گلآقا برداشتهام. کتابی که خواندناش با بغض شروع میشود، با لبخندهای شیرین ـ از نوع گلآقاییاش ـ ادامه مییابد و با اشک بهپایان میرسد …
۳- زندگی آدمهای بزرگ معمولا برای من نشانگر معمولی بودن و کوچک بودن دردها و غمهای بزرگ زندگیام هستند. اینکه مسیر زندگی این آدمها از کجا آغاز میشود و در کجا بهپایان میرسد و در این سفر زندگیشان چه روی میدهد و آنها چه میکنند هم به جای خودش. خواندن زندگی این آدمها تحمل “بار هستی” را برای من آسانتر میکند …
۴- وقتی به کودکی فکر میکنم که داشتن تنها یک کتاب بزرگترین آرزویاش بود، وقتی به یاد جوانک معلمی میافتم که بهقول خودش همزمان «معلم، ناظم، مدیر و خدمتگزار» یک مدرسهی دورافتادهی روستایی بود و وقتی تصویر مردی در ذهنام میآید که در تمام زندگیاش بار بزرگ رنجهای مردماش را به دوش کشید و تلاش کرد تا این بار را با نشاندن لبخند بر لبان همان مردم سبکتر کند، “احترام گذاشتن به روح بلندش” برایام عبارتی پیش پا افتاده و تهی از معنا بهنظر میرسد …
۵- کتاب زندگی گلآقا از آن کتابهایی است که باید بارها و بارها خواندشان. پس لطفا یادتان نرود از اینجا تهیهاش بکنید و البته بخوانیدش!
*****
هفتم شهریور ماه، هفتادمین سال تولد بزرگمردی که نمیتوان نام او را جدا از پسوند “ملت ایران”اش به خاطر آورد، بر دوستداراناش ـ و بهویژه گلنسای عزیزم ـ مبارک!
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!
ـ اینجا دفترچهی یادداشت آنلاین یک جوان (!؟) سابقِ حالا ۴۰ ساله است که بعد از خواندن یک رشتهی مهندسی، پاسخ سؤالهای بی پایانش در زمینهی بنیادهای زندگی را در علمی بهنام «مدیریت» کشف کرد! جوانی که مدیریت را علم میداند و میخواهد علاقهی شدیدش به این علم را با دیگران هم تقسیم کند!